مسیحیان فعلی چه تکالیفی دارند؟ (۶۰)

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1576
    adyanuniv
    سرپرست کل
    1. مى خواستم بدانم در حال حاضر مسیحیان متدین و معتقد چه تکالیفى انجام مى دهند؟ آیا مسیحیان با تقوا و مستضعف فقط یکشنبه ها به کلیسا مى روند و دعا مى خوانند و دیگر تکلیفى براى خود قائل نیستند؟( البته بنده مى دانم که دین مسیح و کتاب انجیل تحریف شده است.) براى مثال بین عامه مسلمانان رایج است که وقتى مى گویند کسى با تقواست یعنى اینکه آن فرد مقید به نماز روزه مسجد و … است. مسیحیان به چه کسى متدین مى گویند؟ امیدوارم که توانسته باشم منظورم را تفهیم کنم و جوابى جامع دریافت نمایم.

    «شریعت» مجموعه مقررات و احکامى است که یکى از ارکان هر دینى را سامان مى‏دهد. مسیحیت نیز به عنوان یک دین الهى، داراى شریعت بوده امّا کم و کیف این ساحت- مانند دیگر عرصه‏هاى این دین- در طول تاریخ دچار تحریف و انحراف گشته است. دینى که حضرت عیسى (ع) آورد، علاوه بر آنکه داراى آموزه‏هاى اعتقادى درباره خداوند، انسان و طبیعت بود آموزه‏هایى در باب اخلاق و احکام عبادى نیز داشت، وى بر انجام شریعت و احکام گسترده آیین حضرت موسى (ع)، تأکید کرد.(۱) حواریون نیز ظاهراً تمام آداب و رسوم شریعتِ یهود را رعایت مى‏کردند و همه روزه، مرتباً به معبد رفته، آیین موسوى را مانند دیگر یهودیان احترام مى‏نهادند(۲). امّا بر طبق تعالیم عیسى، اگر بر روح این احکام عبادى و فقهى، اخلاق حاکم نباشد، نقص بزرگى است. در واقع او با صحه گذاشتن بر شریعت یهودى، این نکته عمیق و ژرف را خاطر نشان ساخت که دین، تنها شریعت و اعمال ظاهرى بدون باطن و لبّ و مغز نیست بلکه شریعت باید با نیّت پاک و مخلصانه پیوند بخورد و عمل مطابق با اندیشه درون باشد(۳).

    امّا با ظهور «پُولُس»- که نخست یهودى و از دشمنان حضرت عیسى ع و شریعت عیسوى بود و سپس مسیحى گشت و مدعى شد که حضرت عیسى مأموریت امت‏ها را به وى سپرده است- نسخ گردید(۴). به اعتقاد او حقیقت مسیح، در باطن فرد مؤمن تجلى مى‏کند و او را به سر منزل صواب و رستگارى رهبرى مى‏کند. از این جهت براى او ضرورت ندارد که دائماً به دستورهاى رسمى و قوانین دینى رجوع کرده، حلال و حرام را از روى آنها تشخیص دهد(۵) به هر روى آنچه درنزد او مهم است، ایمان به مسیح است نه عمل به شریعت‏(۶). او در این زمینه تا آنجا پیش رفت که حتى «عدالت» را به عنوان شرط نجات و رستگارى کنار گذاشت از این رو پس از آن دیگر مسیحیت را به عنوان آیینى فاقد شریعت و یا آیین کم شریعت مى‏شناسند.

    ۱- شریعت در زمان خود عیسى علیه السلام:

    در یهودیت، شریعت بسیار جدى است، بلکه چهار ستون خیمه دین یهودیت شریعت است. یهودیت آیین عمل است در یهودیت مسائل جهان شناسى و اعتقادى نسبت به اعمال و احکام خیلى محدودتر است. عیسى مسیح ع، نه فقط احکام و قوانین موسى ع را رد نکرد، بلکه تماماً آن را پذیرفت و فقط مردم را به روح و معناى باطنى احکام و قوانین و شریعت‏موسى علیه السلام متوجه کرد:

    «فکر نکنید من آمده ام تا تورات و نوشته هاى پیامبران را منسوخ نمایم نیامده ام تا منسوخ کنم، بلکه [آمده ام‏] تا به کمال برسانم» (متى، ۵: ۱۷).

    همانطور که از این فقره پیداست و در فقرات متعددى بیان شده است، حضرت عیسى ع نظام اعتقادى و عملى عهد قدیم را مى پذیرد و بر آن صحه مى گذارد. او به پرستش خداى یگانه تأکید مى کند و درباره معاد سخن مى راند (متى، باب ۲۲). بنابراین عیسى ع همان عقاید و اعمال عهد قدیم را مى پذیرد، اما از سخنان او بر مى آید که آنچه به نظر او نیاز به اصلاح داشته است و در یهودیت آن زمان تحریف شده بود، اصول اعتقادى و شرعى ظاهرى نبوده است، بلکه مشکل، مبدل شدندین به صورت مجموعه اى خشک و بى روح و عارى از اخلاق و معنویت بوده است. باب بیست و سوم انجیل متى به خوبى این امر را نشان مى دهد در قسمتى از این باب آمده است:

    اعتقادات و اعمال عهد عقیق صحه مى گذارد، تأکید مى کند که اصل و روح دین، معنویت و اخلاق و مخصوصاً عدالت و محبت است (سلیمانى اردستانى، عبدالرحیم، سیرى در ادیان زنده جهان (غیر از اسلام)، درس بیست و دوم، ص ۲۰۱ و ۲۰۲).

    ۲- کنار گذاشته شدن شریعت پس از عیسى ع، با تعالیم تحریف آمیز پولس:

    در سال ۳۴ میلادى، دانشمندى یهودى به نام پولس که دشمن سرسخت مسیحیان و عامل شکنجه مسیحیان به دستور علماى یهود بود، ادعا مى کند در مکاشفه اى، عیسى مسیح ع را دیده و عیسى مسیح ع او را به راه درست رهنمون شده است و بدین طریق پولس وارد دین مسیحیت شد و به تحریف بنیادین این دین پرداخت. بعید نیست ادعاى مواجهه پولس‏با عیسى مسیح ع در مکاشفه و هدایت شدن به دست او، توطئه اى از جانب علماى یهود بوده باشد تا بدین شیوه پولس یهودى را در دین مسیحیت نفوذ دهند و از طریق او به تحریف این دین بپردازند، گرچه منابع تاریخى تصریحى بر این مطلب ندارند.

    پولس پس از ورود به دنیاى مسیحیت، از آنجا که او، هم متخصص الهیات کتاب مقدس بود و هم در سخنورى توانا بود، کم کم توانست افکار تحریف آمیز خود را در بین مسیحیان نشر دهد. گرچه برخى حواریون عیسى ع، از جمله جناب پطرس تلاش زیادى کردند تا مانع تحریف دین مسیحیت توسط این یهودى تازه مسیحى شده شوند، اما تلاش آنان ثمرى نبخشید و پولس تأثیر خودش را دین مسیحیت گذاشت و چنان تعالیم حضرت عیسى ع توسط پولس زیرو رو شد که کم‏کم آموزه هاى او، آموزه هاى اصلى دین مسیحیت گشت تا جایى که در برخى روایات شیعه داریم که بولس (معرّب پولس) کسى است که نصارى را نصارى کرد: وَ بُولَسُ الَّذِى نَصَّرَ النَّصَارَى و او به همراه قابیل و نمرود و فرعون و یهود و دو نفر اعرابى از امت اسلام، هفت نفرند در صندوقى در قعر جهنم که از عذاب آن ها همه اهل جهنم معذب مى شوند (بحارالأنوار، ج ۸، باب ۲۴، ح ۷۷ و ج ۱۲، باب ۲، ح ۲۰ و ج ۳۰، باب ۲۱، ح ۴). بنابراین روایت، مسیحیت امروزى پیروان حضرت عیسى ع نیستند، بلکه پیروان پولس هستند.

    طریقه ورود پولس به عالم مسیحیت و تعالیم وى، در کتاب اعمال رسولان و رساله هاى پولس در عهد جدید آمده است. (ر. ک: جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، مترجم: على اصغر حکمت، فصل پانزدهم، ص ۶۱۳ ج ۶۱۹).

    یکى از آموزه هاى پولس، ذات خدایى داشتن عیسى، پسر خدا بودن و بلکه خود خدا بودن عیسى بود. به عنوان مثال پولس در نامه خود به کولسیان، عیسى ع را بدن بشرى خداوند معرفى مى کند:

    «و شما را که سابقاً از نیت دل در اعمال بد خویش اجنبى و دشمن بودید بالفعل مصالحه داده است، در بدن بشرى خود به وسیله موت تا شما را در حضور خود مقدس و بى عیب و بى ملالت حاضر سازد» (کولسیان، ۱: ۲۱ ج ۲۲).

    جامعه مسیحى در ابتدا خدا بودن عیسى را نمى پذیرفت، ولى به تدریج این عقیده قوت گرفت تا جایى که در شوراهاى کلیسایى، این اعتقاد رسمیت پیدا کرد که خداى پدر با خداى پسر (عیسى) و روح القدس یک ذاتند که در تاریخ در سه اقنوم ظاهر شده اند و بنابراین تثلیث یکى از آموزه هاى رسمى مسیحیت‏گشت.

    دومین تأثیرى که پولس در مسیحیت گذاشت، باطنى کردن شریعت است. همان طور که گفته شد، عیسى مسیح ع شریعت موسوى ع را نه ققط رد نکرد، بلکه تمامى آن را پذیرفت و فقط مردم را به روح و معناى باطنى شریعت متوجه کرد.

    پولس این اعتقاد را در بین مسیحیان ترویج مى کرد که با گناه نخستین آدم، گناه در جهان به وجود آمد و در جهان باقى ماند و از این گناه از آدم به فرزندان او و از نسلى به نسلى دیگر منتقل مى شود و بنابراین همه با گناه ذاتى، گناهکار به دنیا مى آیند. خداوند ابتدا قصد داشت از طریق فرستادن پیامبران و شریعت پیامبران گناه ذاتى انسان را پاک کند، اما چون هر شریعتى خود، نافرمانى جدید به دنبال دارد و گناهان تازه اى را سبب مى شود، خداوند از این طریق نتوانست‏گناه انسان را پاک کند، بنابراین تصمیم گرفت با قرار گرفتن در رحم مریم باکره و به دنیا آمدن از طریق کالبد عیسى، شکنجه و قربانى و فدا شود تا یکبار براى همیشه، گناهان انسان بخشیده شود و پس از به صلیب کشیده شدن، دوباره از مردگان برخواست و به آسمان رفت. از این پس انسان ها، فقط با ایمان به حقیقت عیسى ع و فدا و رستاخیز عیسى از مردگان مى توانند نجات یابند، نه از طریق شریعت.

    پولس مى گفت مسیحیت چیزى جز ایمان به مسیح نیست. شریعت دست و پا گیر است. اگر شریعت نباشد، گناهى نیست. شریعت ملعون است، زیرا حتى یک گناه باعث خروج از شریعت و لعنت مى شود. بنابراین باید شریعت را کنار گذاشت:

    «زیرا که شریعت باعث غضب است، زیرا جایى که شریعت نیست تجاوز هم نیست» (رومیان، ۴: ۱۵) «زیرا قبل از شریعت گناه در جهان مى بود، لکن گناه محسوب نمى شود در جایى که شریعت نیست» (رومیان، ۵: ۱۳) «زیرا جمیع آنانى که از اعمال شریعت هستند، زیر لعنت مى باشند زیرا مکتوب است: ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشته هاى کتاب شریعت تا آنها را به جا آورد» (غلاطیان، ۳: ۱۰) «مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد، چونکه مکتوب است: ملعون است هر که بر دار آویخته شود» (غلاطیان، ۳: ۱۳) «اما قبل از آمدن ایمان، زیر شریعت نگاه داشته بودیم و براى آن ایمانى که مى بایست مکشوف شود، بسته شده بودیم. پس شریعت لالاى ما شد تا به مسیح برساند تا ازایمان عادل شمرده شویم. لیکن چون ایمان آمد، دیگر زیر دست لالا نیستیم» (غلاطیان، ۳: ۲۳ ج ۲۵)

    بنابراین گرچه در عهد عتیق نجات از طریق شریعت میسر است، در عهد جدید که از تعالیم پولس متأثر است، نجات از طریق ایمان به مسیح میسر است. در کتاب هاى عهد جدید، اختلافات پولس با حواریون در موضوع شریعت، پررنگ تر از اختلافات در موضوعات دیگر است.

    با تعالیم پولس، شریعت از مجموعه دینى مسیحیت حذف شد و فقط برخى احکام شرعى و اخلاقى و آیین هاى عبادى مانند نماز و فرمان هاى دهگانه باقى ماند، گرچه همین نماز نیز دستخوش تحریف شد، زیرا اناجیل هنگامى که نماز مسیح ع را روایت مى کنند، به سجده او هم اشاره دارند (متى، ۳۹: ۲۶)، ولى نماز کنونى مسیحیت به برخى دعاها و مراسم عشاى‏ربانى در روز یکشنبه خلاصه مى شود که رکوع و سجودى ندارد، بلکه فقط برخى از نصوص انجیل همراه با سرود در حالى که همه نشسته اند یا استاده اند خوانده مى شود و سپس همگى براى توبه و اعتراف اقدام مى نمایند (على الشیخ، تولدى نو ج سفر من از مسیحیت به اسلام، ترجمه سید مسلم مدنى، ص ۲۰۶).

    همین مقدار اندکى هم که از شریعت در مسحیت، مخصوصاً در فرقه کاتولیک باقى مانده بود، در فرقه پروتستان کنار گذاشته شد، زیرا پروتستان بیشتر پولسى است.

    یکى از مهم ترین عوامل گسترش مسیحیت در سراسر جهان نیز همین نداشتن شریعت و عقیده نجات از طریق ایمان صرف است.

    جامعه مسیحى چون شریعت را کنار گذاشت، دینى اجتماعى نیست و دینى سکولار است. در مسیحیت حکومت دینى بى معناست، چون حکومت دینى حکومت قوانین دینى است. هر کس در مسیحیت قانون دینى وضع کند، شریعت ایجاد کرده است و نوعى بدعت گذاشته است و باید با او برخورد شود. ذات مسیحیت پولسى با قانون گذارى دینى در تضاد است. بنابراین نتیجه کنار گذاشتن شریعت سکولاریسم است که دین در داخل قلب و دل مؤمن مختوم مى شود و بروز اجتماعى ندارد. سکولاریسم آزادى دینى نیست، بلکه آزادى از دین است. به این دلیل است که جامعه غربى با داشتن دینى سکولار، بستر مناسبى براى ظهور سکولاریسم بود.

    سومین تأثیرى که پولس در مسیحیت گذاشت، ظهور رهبانیت بود. چون پولس به تجرد زن و مرد توصیه مى کرد و مى‏گفت هر کس مى تواند پرهیز کند و احتیاج ندارد، بهتر است از ازدواج خوددارى کند و بى همسر بماند، زیرا مرد مجرد و زن باکره در امور خداوند مى اندیشد، ولى مرد صاحب زن و زن منکوحه در امور دنیا مى اندشد (اول قرنتیان، باب ۷) و در آغاز عده اى که به سخنان او را باور کرده بودند، به این روش گراییدند.

    لکن ظهور رهبانیت به صورت یک نهضت خاص مبتنى بر قطع علاقه از اجتماع، در اواخر قرن سوم میلادى به وقوع پیوست. ابتدا در مصر فردى به نام قدیس آنتونیوس سر به صحرا گذاشت و به عزلت و تجرد پرداخت و به تدریج روش او در مصر طرفدارانى پیدا کرد و عده اى از مسیحیان جنوب مصر به روش عزلت دسته جمعى روى آوردند و براى خود دیرها بنا کردند. این روش از مصر به خارج مصر سرایت کرد و در شام و آسیاى صغیر نیز رواج یافت و رفته رفته درسراسر جهان مسیحیت مقبولیت یافت و همواره عده اى در جامعه مسیحى زندگى اجتماعى و لذت هاى زندگى را ترک مى کنند و به رهبانیت روى مى آورند و یا به صورت فردى در غارها و بیابان ها و… یا به صورت گروهى در دیرها و صومعه ها به ریاضت و تفکر و مراقبه مشغول مى شوند. (جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، مترجم: على اصغر حکمت، فصل پانزدهم، ص ۶۳۹).

    چنین روشى در دیگر ادیان مثل هندوئسم، بودیسم و فرقه هاى صوفیه در جهان اسلام نیز وجود دارد و اصولاً هر دین یا مذهبى که در آن شریعت کم رنگ تر باشد و به باطن دین بیشتر از شریعت و ظاهر دین اهمیت دهد، زمینه و بستر روى آوردن عده اى از متدینان آن دین به رهبانیت و ریاضت و ترک دنیا را بیشتر داراست. پولس با کم رنگ کردن شریعتدر مسیحیت و توجه دادن مسیحیان به ایمان و باطن دین، بستر ظهور رهبانیت در مسیحیت را فراهم کرد.

    بنابراین خلاصه پاسخ سؤال این است که:

    اولاً شریعت در جامعه مسیحیت بسیار کم رنگ است و به برخى دستورات اخلاقى، مخصوصاً ده فرمان محدود مى شود.

    ثانیاً متدین به کسى گفته مى شود که به حقیقت الوهى عیسى مسیح ع و فدا و رستاخیز او از مردگان ایمان داشته باشد و چنین شخصى در قیامت اهل نجات است.

    ثالثاً کسانى که در مسیحیت، طریقه رهبانیت و عزلت از جامعه پیشه کنند و لذت هاى زندگى را بر خود حرام کنند و در دیرها و صومعه ها به ریاضت و تفکر و مراقبه مشغول شوند، متدین تر و پارساتر شناخته مى شود و حتى بزرگان آن‏ها به عنوان قدیس شناخته مى شوند.

    (۱) نگا: کتاب مقدس، متى، ۱۹/ ۵٫
    ۰۰۰ (۲) نگا: جان. بى. ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، (تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ هفتم، ۱۳۷۳ ش)، ص ۶۱۱ به بعد.
    ۰۰۰ (۳) نگا: محمدرضا کاشفى، مسیحیت و فرهنگ در غرب، (پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى)، فصل دوّم، مبحث مسیحیت در آغاز ظهور.
    ۰۰۰ (۴) همان، تاریخ جامع ادیان، ۶۱۴ به بعد و براى اطلاع بیشتر از زندگانى وى، نگا: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۳، صص‏

    ۶۹۳-. ۶۷۹
    ۰۰۰ (۵) تاریخ جامع ادیان، ص. ۶۱۶
    ۰۰۰ (۶) نگا: کتاب مقدس، رساله پولس به غلاطیان ۱۳/ ۱۰۳ و ۱۶/ ۲ رساله پولس به رومیان، ۱۳/. ۲۰۵

     

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
دکمه بازگشت به بالا
بستن