مقالات

اشو و تناسخ

یکی از آموزه های مهم دین و فرهنگ هندی که اوشو نیز بر آن تأکید کرده، آموزه تناسخ است. تناسخ به معنای حلول روح انسان مرده در بدن انسان دیگر است، به این بیان که یک روح وجود دارد، از ابتدا بین بدنهای مختلف در حال سیر است و از بدنی به بدن دیگر میرود.
انسان گمان میکند خواهد مرد، اما مرگ یک سفسطه است، هیچ کس تا کنون نمرده و هیچ کس تا کنون متولد نشده است، تولد و مرگ فقط دو قسمت ماجرای زندگی جاودان هستند، نه تولد آغاز این ماجراست و نه مرگ پایان آن، تو پیش از تولد وجود داشتی و پس از مرگ وجود خواهی داشت. اوشو، بیگانه در زمین، ص 22.
در جای دیگر میگوید:
در مرگ، شخص فقط بدنش را ترک می کند و بلا فاصله بدن دیگری را میگیرد. اشو، راز بزرگ، ص 112.
تناسخ نخستین مبنا و مهم ترین اصل آیین های عرفانی هند است.

جان ناس، تناسخ را دارای ریشه ای مشترک و همه گیر در ادیان می داند:
یکی از دو نظریه همانا اعتقاد به انتقال ارواح یا تناسخ است، که آن را هندوان به زبان خود سمساره می گویند. اعتقاد به تناسخ، چنان که میدانیم، منحصر به هند نیست، بلکه تمام مذاهب عالم از بدویان وحشی گرفته تا امم متقدم که دارای فرهنگ متعالی می باشند، همه کم و بیش قدمی در راه تناسخ برداشته اند. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 155.

این تفکر را در اکثر ادیان غیر الهی می توان دید، مانند تمام آیین های هندی، اعم از هندوئیزم، جینیزم، بودیزم، آیین سیک و بحث تناسخ را در میان یونانیان نیز میتوان مشاهده کرد، در میان عقاید ارفئوسی و حتی افلاطون می توان رگه هایی از گرایش به تناسخ را پیدا کرد.
دانشمندان و مورخان معتقدند، زادگاه اصلى این عقیده کشور هند و چین بوده و ریشه آن در ادیان باستانى آنها وجود داشته و هم اکنون نیز موجود است. سپس از آنجا به میان اقوام و ملل دیگر نفوذ نموده است و به گفته شهرستانى نویسنده ملل و نحل، این عقیده در غالب اقوام کم و بیش رخنه کرده است. احترامى که هم اکنون هندوها براى حیوانات قائل هستند، تا حدودى مربوط به همین عقیده است. ناصر مکارم، عود ارواح، ص 12.
اما ادیان الهی به خاطر توجه و اعتقاد به معاد و عالم آخرت به تناسخ اعتقادی ندارند و ادیانی هم که به تناسخ معتقدند به دلیل این است که؛ وقتی معادی را در آموزه های خود نداشته باشند، برای جاودان بودن، که آرزوی انسانی است و همچنین عبس نبودن چند روز زندگی و حتی چگونگی جزا و پاداش برای انسانها، دست به تناسخ زده و آن را راه حل مشکلات خود دانسته،  برای انسان یک چرخه زندگی تعریف کرده اند.

مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرضه کرد: درباره کسانى که قائل به تناسخ اند چه مى فرماید؟
حضرت در پاسخ فرمود:« کسى که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خداى تعالى کفر آورده و بهشت و دوزخ را غیر واقعى تلقى کرده است.احتجاج طبرسى، ج 2، ص 89.
امام صادق علیه السلام نیز راجع به اهل تناسخ فرموده است: «اینان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمى است و نه برانگیختن و زنده شدن است. قیامت در نظر آنان عبارت از این است که روح از قالبى بیرون رود و در قالب دیگرى وارد شود. اگر در قالب اول نیکوکار بوده بازگشتن در قالبى برتر و نیکوتر در عالى ترین درجه دنیا خواهد بود و اگر بدکار یا نادان بود. در پیکر بعضى از چهار پایان زحمتکش و بار بر که حیاتشان با رنج و زحمت طى مى شود، مستقر مى گردد یا در بدن پرندگان کوچک و بد قیافه اى که شبها پرواز مى کنند و به گورستان ها علاقه و انس دارند جاى مى گیرد».
اما بطلان تناسخ از این جهت است که وقتى نفس به تدبیر نطفه اى اشتغال یافت، اگر طبق نظر تناسخى ها نفس دیگرى هم بر آن تعلق گیرد نتیجه آن مى شود که، بدن داراى دو روح گردد و این غیر ممکن است؛ زیرا محال است یک چیز داراى دو ذات یعنى دو نفس باشد، چون هر فردى در درون خود فقط یک نفس احساس مى کند، بنابراین تناسخ مطلقا ممتنع است. مبدء و معاد، ص 238.
در قرآن مى فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون » بقره (2) آیه 28.
چگونه به خداوند کافر می شوید، در حالى که شما اجسام بى روحى بودید و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را مى میراند و بار دیگر شما را زنده مى کند؛ سپس به سوى او باز مى گردید.
این آیه از جمله آیات متعددى است که عقیده به تناسخ را صریحا نفى مى کند، مى گوید: بعد از مرگ یک حیات بیش نیست و طبعاً این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است و به تعبیر دیگر آیه مى گوید :شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید نخست مرده بودید (در عالم موجودات بى جان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد (که مربوط به عالم برزخ است) سپس مى میراند و بار دیگر زنده مى کند (که قیامت است). حال اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود، بنابراین عقیده به تناسخ که گاهى نام آن را تغییر داده «عود ارواح » مى نامند از نظر قرآن باطل و بى اساس است. تفسیر نمونه، ج 1، ص 164.
حتی، در آیات قرآن کریم شاهد این مطلب هستیم که در روز قیامت عده ای تقاضای بازگشت به دنیا را برای انجام کار خیر و یا جبران بدیهایشان دارند که با جواب منفی روبرو می شوند. واین نشانه عدم بازگشت انسان به دنیا بعد از مرگش است.
وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ
سوره السجده‏ آیه (12)
و اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكنده، مى‏گويند:
پروردگارا! آنچه وعده كرده بودى ديديم و شنيديم، ما را باز گردان تا عمل صالح بجا آوريم، ما به قيامت ايمان داريم.

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن