مقالات

عرفان کابالا و درون مایه های شیطانی

حسین عرب

یکی از عوامل مهم ترویج آئین های شیطانی در طول قرون وسطی، تدوین و ترویج عقایدی مسموم تحت عنوان عرفان کابالا می باشد. همانطور که در فصل قبلی اشاره شد، عرفان کابالا حاصل ترکیب عقاید خرافی باستانی با مفاهیم دین یهود می باشد، که توسط یهودیان منحرف در طول قرن های متمادی صورت گرفته است. توجه ویژه ی این شبه عرفان به سحر و جادو و فلسفه بافی هایی که در مورد ماهیت شر و پیوند آن با ساحت خداوند برقرار نموده، موجب شده است که بسیاری از گروه های شیطان گرا در طول قرن های بعد، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، از مفاهیم و آئین های عرفان یهود در فرقه ها ی خود بهره گیری نمایند.

علاوه بر ظرفیت بالای این عرفان برای پشتیبانی از آموزه های شیطانی ، نقش خاندان های متنفذ یهودی در تدوین و ترویج کابالا را نیز نباید نادیده گرفت. در این بخش علاوه بر تاریخچه کلی تدوین کابالا در طی قرون وسطی، اشاره ای کوتاه نیز به برخی آموزه های محوری این عرفان شرک آلود خواهیم داشت.

کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می شود و تلفظ اروپایی کباله ی عبری است به معنای قدیمی و کهن. این واژه به شکل قباله در عربی به کار می رود.[1] اندیشه پردازان فرقه کابالا مدّعی هستند که این طریقت مکمل تورات است؛ اسراری است که خداوند بطور شفاهی و خصوصی به حضرت موسی ابلاغ کرد تا فقط در اختیار مَحرمان (قوم برگزیده) قرار گیرد. دین یهود پوسته‏ای است آشکار و همه فهم از مفاهیم راز آمیز هستی و قلب ناشناختة آن کابالا است. این اسرار از زمان موسی (ع)، نسل به نسل، به خواصّی از یهودیان منتقل شد تا به امروز رسید. عنوان کابالا (قَباله) دقیقاً ناظر به کهن بودن آن است. این ادعا در فضای آن روز قاره اروپا، که ساحر پیشگی و کیمیاگری بازار گرمی داشت، جاذبه ای شگرف یافت.[2]

پیروان آیین کابالا (کابالیست ها) نیز این مکتب را دانش سری و پنهان حاخام های یهودی می خوانند و برای آن پیشینه ای کهن قایل اند. برای نمونه مادام بلاواتسکی ،رهبر فرقه ی تئوسوفی، مدعی است که کابالا در اصل کتابی است رمز گونه که از سوی خداوند به پیامبران، آدم و نوح و ابراهیم و موسی، نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنی اسراییل بود به ادعای بلاواتسکی، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیت های مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ ، چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غیره، دانش خود را از این کتاب گرفتند. مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون ، را از پیروان آیین کابالا می داند.

این ادعا نه تنها نپذیرفتنی است بلکه برای تصوف یهودی به عنوان یک مکتب مستقل فکری ، نیز پیشینه ی جدی نمی توان یافت. مشارکت یهودیان در نحله های فکری راز آمیز به فیلواسکندرانی در اوایل سده ی اول میلادی می رسد. ولی فیلو واضع مکتب جدید فکری نبود و کار او را باید به ارائه ی اندیشه های دینی یهود در قالب فلسفه ی یونانی و فرهنگ هلنی محدود دانست به عبارت دیگر ، فیلو بیشتر یک متفکر هلنی است تا یهودی. در دوران اسلامی نیز چنین است. نحله های فکر گسترده عرفانی رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تاثیر گذار بود و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهمترین آنان ابویوسف یعقوب بن اسحاق القرقسانی است.

اوج تولید فکری یهودیان در عرصه اندیشه عرفانی در دوران پیش از کابالا، دو رساله ی سفر یصیرا (آفرینش نامه) و سفر بهیراء (روشنایی نامه) است. [3] سِفِر يصيرا با بيان 32 مجرا و قالب حكيمانه محير العقول، كه از طريق آنها خدا جهان را آفريده است، شروع مى شود. اين مجموعه عبارت است از ده سفيرا[4]، به علاوه بيست و دو حرف الفباى عبرى.[5]

سر آغاز طریقت کابالا به اوایل سده ی سیزدهم میلادی و به اسحاق کور می رسد که در بندر ناربن فرانسه می زیست. او برخی نظرات عرفانی بیان می داشت. تعالیم اسحاق کور چون سایر آموزش های عرفانی است که برای کمال معنوی مراتب مختلف قائل اند و سیری استعلایی را برای رسیدن به کمال مطلق پیشنهاد می کنند. مفهوم “عین صوف”[6] ساخته ی اوست. این مفهوم را ، که به معنای لایتناهی است، اسحاق به معنای خداوند به کار برد ولی بعدها به معنای نظام هستی به طور عام به کار گرفته شد.[7] اسحاق کور نظریة سفیراها را پرورش داد[8] و پس از او شخصی به نام موسی بن نهمان[9] که در دربار جیمز اول (پادشاه اسپانیا و از سرکردگان جنگهای صلیبی) نفوذ داشت، بر اساس اندیشه‌های اسحاق کور مبحث صدور سفیراها را دنبال کرد و کتاب‌های او تا قرن چهاردهم بسیار مورد توجه بود.[10]

در اواخر سده ی سیزدهم میلادی با تدوین کتاب “زوهر”[11]، تصوف رازآمیز کابالا به صورت یک نظام فکری و عملی سامان یافته و منسجم در آمد و شکل نهایی خود را یافت. این کتاب را “موسی بن شم تاو لئونی” در سال های 1280-1286 نوشت. زوهر در واقع بازنگاری و توسعه یک کتاب قدیمی بود و تفسیری عرفانی از عهد عتیق ارائه می کرد. تا زمان فوق کابالا واژه ای عام بود و مصداقی مشخص نداشت. نه کتابی به این نام در کار بود نه مکتبی جدی از عرفان یهودی. از زمان تدوین کتاب زوهر واژه ی کابالا به طور عمده به این کتاب اطلاق شد و پیروان این مکتب جدید کابالیست نام گرفتند.[12]

بن مایه اصلی عرفان یهود نخست از سنت‌های ساحری و بخشی از تعالیم انبیای گذشته تشکیل شده بود، و همواره می‌کوشید تضاد میان آنها را که در واقع تضاد کفر و توحید بود، حل کند. راه حل نهایی این بود که معتقد شوند: بقای عالم وجود تنها به خاطر همین تضاد دائمی میان خیر و شر است. و چون عالم وجود یکی است پس خیر و شر در ملکوت به یکدیگر پیوسته‌اند. این تفکر که در دوره‌های بدوی و باستانی ریشه داشت به تدریج تئوریزه شد و در قرون وسطا ادامه یافت. بدین سان پای شر به عالم الوهیت و توحید کشیده شد.

توصيفات خداوند در كتاب مقدس و داستان پادشاهانی همچون داود و سليمان كه دست و دامن خويش را به گناه آلودند، خدا شناسي كابالايي را به مراحل جالب‌تري رساند. چنانكه در اين دين «عارف حتي از پذيرفتن اين كه احساس متعالي شرّ هم در خداست، روي برنمي‌تابد.»[13] تورات همواره داستان سركشي قوم بني اسرائيل و مجازات و عذاب خداوند و بعد توبه و هدايت و دوباره سركشي بندگان و خشم خداست. اين سركشي و عصيان دامن پيامبران را نيز مي‌آلايد. گاهي خشم خدا بر بنی‌اسرائیل چنان بالا مي‌گيرد كه پيامبرانش او را اندرز مي‌دهند و آرام مي‌سازند.

صفات خشم و سخط كه از صفات برجستة يهوه در تورات است، در قبالا تأثير بسزايي گذاشت، به طوري كه در مراتب تجلي ذات يكتا سفيرایي كه بازوي چپ تجليات خداوند است و گبورا (جبروت) نام دارد، منشأ خشم و شرور شناخته مي‌شود و «اين جهانِ عاصيِ پليدِ شرّ كه جنبة تاريك هر چيز زنده را تشكيل مي‌دهد و او را از درون تهديد مي‌كند براي نويسندة كتاب زوهر جنبة بسيار سحرانگيز و جذابي دارد.»[14] زيرا اين‌ها نيز جلوة خداست و براي رسيدن به او بايد خطا و گناه را نيز تجربه كرد.

در زوهر سفیراهای دهگانه به صورت مذکر و مؤنث معرفی می‌شوند. تجلیات مذکر حامل رحمت و خیر اند و تجلیات مؤنث حامل قهر و سطوت و بنابراین شر هستند. خداوند یگانگی مطلق است که خیر و شر و مذکر و مؤنت در آن متحد می‌شود. این قدرت نمادین توجیه‌گر آیین‌های جنسی در عرفان یهود شد. که در بزرگان کابالا نظیر شبتای زوی و یعقوب فرانک آشکار گردید.[15]

سفیراهای شر در عالم الاهی سیترا احرا[16] نام دارند. یهودیان می‌توانند با مراعات قوانین و توصیه‌های تورات به مهار کردن سیترا احرا کمک رسانند و توازن را در عالم حفظ کنند. این توازن یا هماهنگی همچنین لازم می‌آورد که برخی کارها به سود نیروهای ناپاکی انجام گیرند؛ گویا شر نوعی رشوة دینی می‌گیرد. به طور کلی گناهان اسرائیل نه تنها زندگی و نشاط به سیترا احرا می‌بخشند بلکه برای سمائیل نیز، که جنبة مذکر امور خبیثه است، امکان تسلط یافتن بر شخینا را، که جنبة مؤنث سفیراهای پاکی و قداست است، فراهم می‌آورند. آنگاه که چنین شد شخینا از شوهر حقیقی خود، تیفِرِت که جنبة مذکر سفیراهای نیک است، جدا می‌افتد.[17]

بر اساس آموزه سفیراها، آموزة دیگری به نام شِمیطاها در عرفان یهود تعریف می‌شود. شمیطاها یا ادوار تاریخ می‌گوید که سفیراهای گوناگون متناوباً بر جهان حکومت می‌کنند.[18] در دوره‌هایی سفیراهای خیر و در دوره‌هایی سفیراهای شر. از زمان ظهور حضرت مسیح تجلیات خیر در زمین به اوج خود خواهد رسید و تا پیش از آن اوج تجلیات شر است. دورة تجلیات شر را عصر آکواریوس می‌نامند که انعکاس سیترا احرا در زمین است. این دوره‌های گوناگون قوانین و تورات خاص خود را دارد. زوهر از این مضامین اباحه‌گرایانه سربسته سخن گفته است.[19] این تعالیم به طور سینه به سینه منتقل می‌شده و در محافل سری کابالایی مورد عمل قرار می‌گرفته است. مراسم بلک مَس کاترین مدیچی[20] در قرن شانزده، آیین سری جنسی شبتای زوی و پیروانش که او را مسیح می‌دانستند در قرن هفده و آیین جنسی یعقوب فرانک در قرن هجده که از آن پس با شکل گیری فراماسونری سازماندهی شد؛ و سایر اعمال شبکه‌های سری مافیایی نمونه‌هایی از قوانین توراتی عصر آکواریوس است.[21] به طور کلی می توان گفت: کابالا اولین نظام فکری بود که یک حکمت عرفانی را برای رفتار جنسی در مغرب زمین پرورش داد.[22]

در آخر بد نیست به این نکته نیز اشاره کنیم که با اين همه قبالا يكي از شيوه ‏هاي فكري در انديشه يهوديت است كه مورد قبول بسياري از علما و انديشمندان يهودي نمي‏‎باشد و آن را جرياني انحرافي از يهوديت فقهي و حاخامي مي‏دانند و حتي آشنايي با اين شيوه فكري را براي يهوديان توصيه نمی کنند.[23] موضع گیری های مختلف عالمان یهودی و غیر یهودی در برابر کابالا شاهد بر این مدعاست که این عرفان آمیزه ای از انحرافات عقیدتی اقوام باستانی با تعالیم وحیانی دین یهود است. چنان که “گرشوم شولم”[24] در کتاب “جریانات بزرگ در عرفان یهودی” می نویسد: «عرفان به گونه ای، نمایان گرِ زندگی عرفانی و خاطرة اسطوره‏ای است … بزرگترین نمادهای آئین قبالا (کابالا) … با دنیای اسطوره می‏آمیزد … تمام اسطوره‏های کهن که از مؤلّفان کتاب «باهر» و نیز تمام قبالا بر جای مانده است جملگی میراثی است که از آيین گِنوسی به یهودیان به ارث رسیده است و اینها به سهولت باعث نابودی شریعت (دین) و قانون شده‏اند … وجه شاخص الهیات قبالایی این است که می‏کوشد دنیای اسطوره‏ای را تبیین کند تا اینکه عناصر اسطوره‏ای احیا شود.»[25]

به عقیده فیبر اولیوت[26]، مورخ یهودی: “کابالا سنتی است که برخی رهبران بنی اسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و به صورت شفاهی نسل به نسل منتقل کردند.” همچنین یکی دیگر از مورخان یهودی به نام تئودور ریناخ درباره آثار زیانبار عرفان کابالا بر دین یهود این گونه می نویسد: “کابالا یک سم بی صدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن راآلوده نمود.”[27]

نستا، اچ، وبستر[28] نويسنده انگليسي كتاب “جوامع مخفي و جنبش‌هاي ضدحکومت”[29] اشاره ای به غیر یهودی بودن عرفان کابالا نموده و می نویسد: “همانطور که میدانیم، کنعانیان قبل از سکونت بنی اسرائیل در فلسطین به جادوگري می پرداختند. مصر، هندوستان و يونان نيز طالع‌بينان و غيب‌گويان خود را داشتند. يهوديان به جای بیزاری جستن از جادوگری که در قوانین موسی آمده است، این هشدارها را نادیده گرفته، تحت تاثیر جو غالب، با سنت های مذهبی که از عقاید جادوگری به ارث برده بودند، عجین شدند. در همین زمان بخش نظری کابالای یهودی از فلسفة مجوسيان پارسی و از نوافلاطونيان و نوفيثاغورثيان عاریت گرفته شد. بنابراین، یکی از دلائل حقانیت مخالفین کابالیست ها این است که اینک به طور قطع می دانیم كابالا منشا کاملا يهودي نداشته است.”[30]

________________________________________

[1] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص243

[2] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص251

[3] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص244

[4] . Sefirah قبالا برخلاف يهوديتِ ظاهري چنين مي‌آموزد كه خلقت جهان از طريق سلسله‌يي از فيضانات مقام الوهيتGodhead يا عین صوف صورت گرفته است. اين ساختارهاي فيض يا ده سفیروت ساخت دروني كل واقعيت و ساخت دروني تجلي الاهي است. سِفيرا (سفيروت‌ها) نشان‌دهنده‌ي هماهنگي دقيقاً متوازني‌اند كه براي سيلان نيروي الاهي اين امكان را فراهم مي‌آورند كه بقاي انسان و طبيعت را تأمين كند. گناه آدميان بر اين هماهنگي تأثير گذاشته آن را برمي‌آشوبد و زمينه را براي فعال شدن شرِّ موجود در آن آماده مي‌كند. قبالا همه‌ي اعتقادات و آيين‌هاي عمده‌ي يهوديت را مطابق الاهيات باطني خود كه رنگي از همه‌خدايي دارد از نو تعبیر مي‌كند. (فرهنگ ادیان جهان، ص480)

[5] . باورها و آئین های یهودی، ص 149

[6] . Ein Sof

[7] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص246

[8] . باورها و آیین‌های یهودی، ص156

[9] . توضیحات بیشتر پیرامون این شخصیت و فعالیت هایش در همین فصل و در بخش “فراماسونری و کابالا” آمده است.

[10] . زرسالاران یهودی و پارسی، ج2، ص247

[11] . Zohar

[12] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص245

[13] . جريانات بزرگ در عرفان يهودي، ص60

[14] . جريانات بزرگ در عرفان يهودي، ص308

[15] . باورها و آیین‌های یهودی، ص159 و160

[16] . Sitra Achra اصطلاحي كه در قبالا براي قواي شر به كار مي‌رود و در لغت به معني «روي ديگر» است. (فرهنگ ادیان جهان، ص404)

[17]. باورها و آیین‌های یهودی،ص161

[18] . باورها و آیین‌های یهودی، ص159

[19] . باورها و آیین‌های یهودی، ص159

[20] . توضیحات بیشتر پیرامون این شخصیت در فصل “شیطان گرایی در دوره مدرن”، بخش “قرن شانزدهم” آمده است.

[21] . شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده

[22] . دانشنامه فشرده ادیان زنده، ص 55

[23] . به نقل از سایت رسمی انجمن کلیمیان تهران (www.iranjewish.com) ، ذیل معرفی کتاب “آئین قبالا” نوشته شیوا کاویانی.

[24] . Gershom Sholem گرشوم شولم (1897-1982) در سال 1923 به دانشگاه عبری اورشلیم پیوست و در سمت استاد درس عرفان یهود و قبالا (1933-1965) خدمت کرده است. کتاب جریانات بزرگ در عرفان یهودی یکی از تألیفات مهم اوست.

[25] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 83

[26] .Feber de’Olivet

[27] . فراماسونری جهانی ، ص 23

[28] . Nesta H.Webster

[29] . Secret Societies and Subversive Movment

[30] . فراماسونری جهانی، ص 42

 

فراماسونری و کابالا

حسین عرب

با توجه به مطالب بخش قبل تا حدودی روشن شد که ریشه های فراماسونری به فرقه شوالیه های معبد باز می گردد و ماسون ها فلسفه این فرقه را پذیرفته اند. البته مطمئنا نکته مهم برای ما ماهیت این فلسفه است.چرا طبق فرمان پاپ کلمنت پنجم شوالیه های معبد نسبت به مسیحیت مرتد شده و به یک فرقه بدعت گذار تبدیل شدند؟چه چیز آن ها را به این سمت سوق داد؟

برخی شواهد و مدارک نشان می دهد که شوالیه های معبد با آموزه های عرفان کابالا آشنا شده اند. همانطور که قبلا بیان شد ارتباطات نزدیکی میان خاندان های متنفذ یهودی و گروه های شهسواران صلیبی وجود داشته است. که از آن جمله روابط میان شوالیه های معبد و خاندان یهودی لوی در اسپانیا را ذکر شد. یکی از افراد سرشناس یهودی که از یک طرف با خاندان لوی رابطه داشت و از طرف دیگر در دربار اسپانیا نفوذ فراوان داشت، “موسی بن نهمان” معروف به “نهماندیس”[1] است.وی بزرگترین مقام دینی یهودیان در عصر خود در اسپانیا بود.

نهماندیس با الهام از نظریات اسحاق کور، در اسپانیا یک مرکز فعال صوفیگری یهودی به راه انداخته بود که رهبری آن با حاخام های یهودی بود.مرکز فوق نقش اصلی را در پیدایش فرقه کابالا، اشاعه ی آن و ظهور انبوهی از رساله های کابالی داشت. رساله های کابالی نهماندیس تا سال 1325 منبع اصلی فرقه کابالا بود. خاندان لوی نیز با حمایت از نهماندیس و سایر نظریه پردازان کابالی همچون موسی لئونی نقش اساسی در تدوین و گسترش کابالا داشته اند.[2]

به نوشته دائره المعارف یهود، نهماندیس در سال 1267 میلادی به بیت المقدس رفت و سه سال بعد در آنجا درگذشت. گفته می شود او در آنجا یک کانون کوچک یهودی نیز تاسیس کرد.در این زمان که جنگ های صلیبی بعد از نزدیک به 150 سال به پایان رسیده بود، حکمرانان اروپا فرسوده تر و گرفتارتر از آن بودند که رغبتی به تداوم این جنگ ها نشان دهند. با این وجود، کانون هایی بودند که می کوشیدند آتش جهاد ضداسلامی را روشن نگه دارند. از جمله این مراکز فتنه، خاندان های زرسالار یهودی مستقر در والنسیای اسپانیا، یعنی خاندان لوی، و هم پیمانان آن ها در سرزمین های مقدس، یعنی شوالیه های معبد، بودند. برخی محققین سفر نهماندیس کابالیست را به بیت المقدس در این رابطه تفسیر نموده و آن را سرفصلی از آشنایی شوالیه های معبد و عرفان شیطانی کابالا قلمداد می کنند.[3]

همین رسوخ اندیشه های کابالیستی در میان شهسواران معبد بود که موجب شد، شایعات گسترده ای در اروپا رواج یابد که ایشان را متهم به شیطان پرستی و اهانت به مقدسات می کرد، و نهایتا باعث شد پاپ حکم به ارتداد آنان نماید.البته همانطور که گفته شد این شایعات پس از اعترافات این افراد در محاکمات سران فرقه واقعی بودن خود را نشان داد.

علاوه بر ارتباطات فرقه شوالیه های معبد با یهودیان و آموزه های شیطانی کابالا، ادبیات انبوه ماسونی نیز بیانگر تاثیرپذیری شدید طریقت های فراماسونری از کابالیسم یهودی است”کاوی کرامپ” ماسون درجه سی ام ،فرضیه رواج یافته بوسیله رابرت فرک گولد، مورخ نامدار ماسون را، که می گوید فراماسونری از درون صنوف بنایان قرون وسطی اروپا پدید آمد، مورد تردید قرار داده و طی مقاله ای مشروح به ارائه پیوندهای فراماسونری با مکتب کابالا پرداخته است.

کاوی کرامپ تاثیر کابالا بر فراماسونری را بیش از هر فرقه و سنت دیگر می داند و می نویسد: “بیشتر دانشجویان محتملا با این نظر برادر گولد موافقند که در سده های شانزدهم و هفدهم کابالیسم بر بسیاری از انجمن های سری اروپا تاثیر عمیق گذارد و از این طریق در فراماسونری نفوذ کرد.” ماسون دیگر به نام ویت می نویسد: “به نظر من کاملا قطعی است که عناصری از کابالیسم به انجمن های سری ما راه یافته است.”[4] آموزش های کابالای عبری در بسیاری از رده های عرفانی و فلسفی ماسونری به چشم می خورد؛ برای مثال مراسم “جستجوی نور” مستقیما به کابالا ختم می شود.[5]

در اولین اساسنامة گراند لژ انگلستان که در سال 1723 تدوین شد و به اساسنامه اندرسون شهرت دارد، اصول زیر مطرح شده است:

” اعتقاد به خدا که معمار بزرگ جهان است. جایگزین کردن ابزارساختمان سازان با واژه‌های فلسفی. سوگند حفظ اسرار. مراعات علائم شناسایی (واژه‌ها، حرکات، لمس و مصافحه). مدارا با کلیة مذاهب اما ممانعت از ورود ملحدان، زنان و بردگان و نوکران به لژها. ابراز وفاداری به مقام سلطنت. برگزاری مراسم آموزش کارآموزان و آشنا کردن آنان با اطلاعات نمادین: امری که با ایجاد درجات کارآموزان و یاران هم‌سنگر ارتباط دارد”.[6]

در این جا خدا به عنوان معمار بزرگ جهان کاملاً تعریفی کابالایی دارد و به صورت منشأ خلاق خیر و شر و با دو چهره شیطانی و مقدس شناخته می‌شود. در دهه‌های گذشته با استفاده نظریات جدید فیزیک کوآنتوم و نسبیت حوزة یکپارچه انرژی جهانی به عنوان شعور و قدرت مطلق جهان و معمار کائنات معرفی می‌شود. این دیدگاه هم نیرویی را که در سحر و جادو از آن استفاده می‌شود، توجیه و تقدیس می‌کند و هم بر شالوده‌ای کاملاً مادی تعریفی نو از باورهای معنوی ارائه می‌دهد. [7]

در بسیاری از کاریکاتورهایی که در قرن های هفدهم و هیجدهم در اروپا علیه فراماسون ها منتشر شده، چهره ماسون ها با مختصاتی شبیه به آنچه از “تیپ نژادی یهودی” می شناسیم ترسیم شده است. تنها این نیست. نگاهی به تصاویر واقعی برخی از بنیانگذاران و رهبران اولیه فراماسونری نیز نشانه های بارز “تیپ نژادی یهودی” را جلوه گر می سازد و این نظریه را قوت می بخشد که بسیاری از بنیانگذاران و گردانندگان اولیه فراماسونری یهودیان مخفی بودند.[8]

علاوه بر این موارد در برخورد های متعددی که از سوی دستگاه پاپ در برهه های مختلف با یهودیان صورت می گرفت، بعضا اشاراتی به رابطه میان یهودیان و فراماسونری می شده است. از جمله این موارد می توان به مقابله پاپ “لئوسیزدهم”[9] با یهودیان در سال 1892 اشاره کرد که در آن یهودیان به همدستی با فراماسونری و مشارکت در توطئه های آنان متهم شدند.[10]

باتوجه به مطالبی که در این فصل گذشت می توان تا حدودی ارتباط و تاثیر قابل توجه جریان فراماسونری و عرفان یهود را در پایه ریزی فکری و ساختاری جریان شیطان گرایی در ادوار بعدی را بهتر درک نمود. البته ارتباط میان این جریان ها منحصر به تاثیرات مبنایی نبوده و در حال حاضر نیز کانون های قدرت ماسونی دنیا به خاطر نقش ویژه ای که شیطان گرایی و ترویج آن در راستای رسیدن به اهداف شوم استکباری آن ها دارد، پشتیبانی همه جانبه ای از شیطان گرایی می نمایند. نقش فعال انجمن های مخفی فراماسونری را در شکل گیری گروه ها و فرقه های شیطان گرا را می توان در بررسی تاریخی دو دوره بعدی جریان شیطان گرایی به وضوح دید. اگرچه این پشتیبانی ها در پس پرده بوده و در ظاهر ارتباطی میان این دو جریان وجود ندارد.

________________________________________

[1] . Nahmandis مورخین دانشگاه عبری اورشلیم وی را از خاندان های اشرافی یهودی و متعلق به حلقه “یهودیان درباری” می دانند.

[2] . برای اطلاع بیشتر در زمینه نقش خاندان لوی در تدوین و گسترش کابالا نک.زرسالاران یهودی و پارسی،ج2،صص 254-258

[3] . نک.زرسالاران یهودی و پارسی،ج2،صص 247-252

[4] . زرسالاران یهودی و پارسی،ج2،ص 357

[5] . انجمن های سری، ص60

[6] . فراماسونری، تاریخ، اسطوره، واقعیت.ص37

[7] . شیطان پرستی موجی در زمان حال یل طرحی برای آینده

[8] .زرسالاران یهودی و پارسی،ج2،ص 358

[9] .Leo XIII

[10] .زرسالاران یهودی و پارسی،ج2،ص 61

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن