شریعت و مناسک عبادی همچون نماز و سایر رفتارهای عبادی در عرفان حلقه چه جایگاهی دارند؟

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #686
    adyanuniv
    سرپرست کل

    «شريعت» در نگاه بزرگان معرفت، چنان مهم است که به‌عنوان معيار و ضابطه شهود رحماني و غيررحماني مطرح است.

    از نگاه عارفان اصيل اسلامي، ميان «شريعت و طريقت و حقيقت» ارتباط ناگسستني وجود دارد. «طريقت» همان آداب سلوکي اسلام است که طبق آن سالک مسلمان، در قالب قواعد وآدابي به پيمودن راه سير و سلوک و کسب معرفت مي‏پردازد و «حقيقت» دست‌يابي به حقايق و معارف شهودي است که پس از عمل به دستورات شريعت و پيمودن منازل طريقت، به قلب عارف مي‏تابد.

    از نگاه عرفاي مسلمان شريعت و طريقت و حقيقت در طول همديگرند و «طريقت»، باطن «شريعت» است و «حقيقت»، باطن طريقت محسوب مي‏شود و هر کدام ضمن اينکه محافظ مرتبه بعدي است، مرتبه‏اي از دين را تشکيل مي‏دهند. چنان‌که سيد حيدر آملي از اين سه
    به ترتيب با عناوين: «قشر، لب و لب‌اللب» نام برده است.[1]

    وي شريعت را قشر بادام و طريقت را به مغز بادام و حقيقت را به روغن(عصاره) بادام تشبيه کرده است که عارف در هيچ مرحله‏اي از عمل به شريعت بي‌نياز نيست.

    بنا بر آنچه گفته شد؛ نگاه عرفان حلقه به شريعت با آنچه در عرفان اصيل اسلامي وجود دارد بسيار متفاوت و دور از حقيقت است.

    در عرفان حلقه از همان قدم اول ظواهر شرعي تأويل مي‏شود و براي مناسک ديني، صورت‏هاي دروني ترسيم مي‏شود به‌گونه‌اي که اين صورت‏هاي دروني، ما را از افعال خارجي بي‌نياز مي‏کند. چنان‌که مؤلف کتاب عرفان کيهاني «نماز» را «اتصال» معنا مي‏کند! به همين جهت هيچ‌گاه در دوره‏هاي عرفان حلقه، نماز با تعريف فقهي (يعني عملي که با شرايط و اجزاء خاص بايد انجام پذيرد)، مورد توصيه و تأکيد قرار نمي‏گيرد بلکه يک خانم مسلمان مي‏تواند با توجه دروني و اتصال قلبي، نمازش را در حال آشپزي نيز ادا نمايد!!

    با اين وصف واژه شريعت در کتب عرفان حلقه، يک اصطلاح جديد است که هيچ اشتراک معنايي با اصطلاح رايج در منابع عرفان اسلامي ندارد.

    مؤلف کتاب عرفان کيهاني مي‏گويد: «در عرفان کيهاني، مسير اصلي طريقت است که بر روي اين مسير که مسير عمل است، از شريعت و حقيقت بر روي آن دريافت صورت مي‏گيرد و در انتها هر سه بر يکديگر منطبق مي‏گردند».[2]

    در عبارت بالا آن‌چه به‏عنوان مسير اصلي مورد توجه نويسنده است، «طريقت» است و سلوک عملي سالک معطوف به طريقت است. در حالي‌که بزرگان معرفت اذعان کرده‏اند که مسير عملي و چهارچوب اعمال براي سالک، «شريعت» است.

    به‏عبارت ديگر از نظر مؤلف عرفان حلقه، شريعت «مي‌تواند» با طريقت هم سو و هم‌جهت گردد، نه اين که «بايد» از کانال شريعت به طريقت دست يافت. بنابراين در عرفان حلقه بحث بر سر «امکان انطباقِ» شريعت با طريقت است نه لزوم متابعت از شريعت. بگذريم که انطباق نهايي شريعت، طريقت و حقيقت، و دريافتِ همزمانِ طريقت از کانال‏هاي حقيقت و شريعت که نويسنده ادعا کرده است، بيان‌گر عدم تصور صحيح از ارتباط اين سه است؛ چرا که تقدم و تأخر اين سه به صورت منطقي لحاظ نشده است و هدف و غايت در اين مسير فراموش شده است. در حالي‌که از نگاه عرفاي مسلمان، هدف نهايي دست يابي به حقيقت است.

    هم چنين در هيچ کجاي منابع عرفان حلقه، گفته عارفان مسلمان در باب لازم بودن شريعت در تمامي مراحل و مراتب، مورد تصريح قرار نگرفته است.

    در حالي‌که ابن عربي مي‏گويد: «هر كه از شريعت فاصله بگيرد، اگر تا آسمان هفتم بالا رفته باشد، به چيزي از حقيقت، دست نخواهد يافت… چرا كه حقيقت، عين شريعت است. شريعت، مانند جسم و روح است كه جسمش، احكام است و روحش، حقيقت».[3]

    علامه طباطبايي در اين باره گفته است: «اين كه از بعضي شنيده شده است كه مي‏گويند: تکليف سالك پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربانيه، ساقط مي‏گردد؛ سخني است كذب و افترايي است بس عظيم؛ زيرا رسول اكرم(‏صلي الله عليه و آله) با اين كه اشرف موجودات و اكمل خلايق بودند، با اين حال، تا آخرين درجات حيات، تابع و ملازم احكام الهيه بودند. بنابراين، سقوط تكليف به اين معني، دروغ و بهتان است».

    ——————————————————————————–

    [1]. جامع الاسرار، سید حیدر آملی، ص353.

    [2] . عرفان کیهانی، ص 112.

    [3]. ابن عربی، فصوص، ج 1، ص 35.

    حمزه شریفی دوست

     

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
دکمه بازگشت به بالا
بستن