راه های نفوذ عرفان های نو ظهور

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #667
    adyanuniv
    سرپرست کل

    عرفانهاي نوظهور از چه راههايي در جوانان نفوذ كرده اند؟ چگونه توانسته اند اين قدر درايران رخنه كنند؟

    بايد گفت كه معنويت‏هاي جديد از چند طريق با مخاطبان خود ارتباط گرفته و پيام خود را منتقل مي‏كنند.
    1. روش اول، فعاليت در فضاي مجازي است. امروزه بسياري از مكاتب معنويت‏گرا در اينترنت، داراي پايگاه‏هاي مستقل‏اند. بسياري از معنويت‏هاي جديد در قالب سايت و وبلاگ‏ به ترويج تعليمات خود مي‏پردازند و عضوگيري و ثبت‏نام دارند. امروزه بيش از 30 پايگاه الكترونيك به تبليغ و ترويج يوگا و بيش از اين تعداد دربارۀ عرفان حلقه و 80 سايت و وبلاگ به توصيف قانون جذب در فضاي سايبر مشغول‏اند.
    2. راه دوم انتشار آثار مكتوب از قبيل كتاب، مجله، نشريه و روزنامه است. در ميان مكتوبات، بيشترين حجم مربوط به كتاب بوده؛ به گونه‏اي كه امروزه بيشترين كانال ارتباطي عرفان‏هاي نوپديد در كشور ما كتاب است. تعداد قابل توجهي از جريان‏ها در كشور ما داراي تشكيلات و ارگان تبليغي نيستند؛ اما همگي از منابع مكتوب برخوردارند. كمتر جرياني وجود دارد كه بدون كتاب بتواند گسترش پيدا كرده و در ميان عموم جا پيدا كند.
    دربارۀ قانون جذب كه از آن به عرفان مدرن ياد مي‏شود تاكنون بيش از 100 عنوان كتاب در كشور چاپ شده است كه بيشتر اين‏ كتاب‏ها ترجمه‏اي اند. افرادي مانند كريشنا مورتي، دالايي لاما، اكهارت‏توله، شاكتي گواين، پائولو كوئليو، كارلوس كاستاندا، ديپاك چوپرا و ديگر چهره‏هاي معنويت‏گرا تمامي كتاب‏هايشان به زبان فارسي ترجمه شده است. در مواردي تعدادي از اين كتاب‏ها چند ترجمه دارند. گاهي كتابي قبل از آن‏كه به زبان اصلي چاپ شود ترجمۀ آن به زبان فارسي در اختيار خوانندگان قرار مي‏گيرد. پاره‏اي از كتاب‏ها نيز كه اجازۀ چاپ داده نشده‏اند يا به صورت كپي‏تكثيري (نه چاپ در چاپ‏خانه) و قاچاق در كتاب‏فروشي‏ها يافت مي‏شوند و يا به صورت فايل پي.دي.اف در فضاي مجازي قابل مطالعه‏اند.
    3. ابزار سوم استفاده از نماد و اشكال نمادين است. جريانات معنويت‏گرا به صورت گسترده‏اي از نمادها استفاده مي‏كنند. علت اين است كه نماد، ابزاري قوي و نافذ است و برخورداري از نمادهاي گويا و متنوّع، قدرتي بي‌بديل محسوب مي‌شود. به همين جهت، گاهي پاره‏اي از جريان‌ها به سود خود دست به استخدام نمادهاي ديگر مكاتب مي‏زنند و به نام خود آن را تبليغ مي‏كنند. مثلا جريان شيطان‏پرستي، بسياري از نمادهايي را كه در ديگر آيين‌ها و مسلك‌ها ريشه دارد، امروزه به سود خويش و در خدمت خود به كار گرفته است. بسياري از نمادهايي كه امروزه به نام شيطان‌پرستي مشهور شده، متعلّق به جريان شيطاني نيست و آن‌ها اين نمادها را تصاحب كرده‌اند. هدف آن‏ها از اين تردستي، اثبات ريشه‌دار بودنِ آيين‌ شيطان‌پرستي و تثبيت آن و اعتماد‌بخشي به ياران شيطان است.
    4. طريق بعدي كه معمولا كانال مؤثر و كارسازي براي جذب مخاطب است برقراري جلسات و محافل خانگي است. بسياري از جريان‏ها در گام اول فعاليت خود را اين‏گونه آغاز كرده‏اند و توانسته‏اند بعد از آن‏كه تعدادي را جذب نمايند آن‏ها را به خوبي آموزش داده و براي عضوگيري بيشتر از اين افراد استفاده نمايند. در نتيجه افراد جديد توانسته‏اند بعنوان هواداران و مبلغان آيين جديد مشغول عضوگيري و تبليغ شوند. بيشترين افرادي كه از اين طريق جذب شده‏اند بانوان‏اند. علتِ پيشگامي بانوان در اين بخش، وجود سه ويژگي؛ برخورداري از گرايش شديد معنوي، فراغت نسبي و اعتماد سريع است كه باعث شده بانوان بعد از آن‏كه به يك جريان اعتماد كرده‏اند به شكل نيروهاي پا به ركاب و فداكار، تمام توان خود را براي گسترش آن جريان به كار گرفته‏اند.
    5. كانال آخر، ابزار هنري است كه شامل فيلم‏هاي سينمايي، كارتون، انيميشن، بازي رايانه‏اي است. اين دسته از قالب‏هاي هنري كه محصولات معناگرا نام دارند قادرند هيجان، عاطفه و احساسات هواداران خود را جهت داده و قواي روحي آن‏ها را در مسير تعليمات خويش بكارگيرند.
    آن‏چه در اين بين قابل توجه است همراهي مخاطبان با محصولات هنري است. بالاترين ميزان همراهي و همدلي در فيلم‏هاي سينمايي اتفاق مي‏افتد و سينما از نظر گسترۀ و عمق تأثيرگذاري، ظرفيت فوق‏العاده‏اي دارد. بيننده با وجود اين‏كه مي‏داند نورپردازي، شخصيت‏ها و صحنه‏ها همه ساختگي و به عبارت صريح‏تر بازي و دروغ‏اند، باز قواي احساسي خود را همراه نموده و همدلانه به تماشاي فيلم مي‏نشيند. مخاطب يك فيلم به صورت ارادي تصميم مي‏گيرد كه قوه فكر و انديشۀ خود را موقتا تعطيل كند و به ضمير خود بقبولاند كه آن‏چه مي‏بيند همه واقعيت‏اند و هيچ توهم و تخيلي در كار نيست؛ اين در حالي است كه بيننده ممكن است بسياري از شخصيت‏هاي يك فيلم را با گذشتۀ آن‏ها و جزئيات زندگي‏شان دقيقا بشناسد؛ اما تصميم مي‏گيرد كه تمام نقش‏هايي را كه بازيگران به عهده گرفته‏اند همه را واقعي فرض كند و قواي معنوي و احساسي خود را براي درك اين نقش با فيلم همراه كند؛ به گونه‏اي كه گاهي هنگام تماشاي يك فيلم به خشم مي‏آيد يا به گريه مي‏افتد. از اين جهت، نسبتي كه انسان‏ها با محصولات هنري بخصوص سينما برقرار مي‏كنند نسبت عجيبي است؛ چرا كه انسان‏هاي عاقل تصميم مي‏گيرند به خود دروغ گفته و با هم‏ذات‏پنداري، خود را جزئي از يك اثر هنري فرض كنند. به عبارت دقيق‏تر، اعتباري را كه فيلم‏نامه‏نويس و كارگردان به بازيگر داده‏اند مخاطب آن را جدي فرض مي‏كند. در اين حالت، بيننده در حقيقت به قوۀ عاقلۀ خود خطاب مي‏كند كه قضاوت نكن! داوري ممنوع!
    از اين‏رو گفته مي‏شود كه سينما ديكتاتورِ دنياي مجازي است، يعني به صورت يك‏طرفه پيام خود را به بيننده القا مي‏كند و بيننده هم آن را دريافت كرده و مي‏پذيرد و مخاطبين خودخواسته هيپنوتيزم مي‏شوند.
    امروزه كمتر معنويتي را مي‏توان يافت كه از اين ظرفيت در حد توان استفاده نكند. در اين ميان آيين‏هايي كه با سياست‏هاي حاكم بر هاليوود هم‏سو هستند از اين امكان بهرۀ بيشتري دارند. از شيطان‏پرستي گرفته تا مكاتب شرق آسيا در هاليوود به عنوان آيين‏هاي معنوي و روحي تبليغ و ترويج مي‏شوند. مثلا شخص مكتب دالايي لاما و هم مكتب وي (بوديسم)، تاكنون دستاويز دسته‏اي از آثار هنري در سينماهاي غرب و هاليوود ـ هم چون مجموعه‏هاي بوداي كوچك، 2012 و آخرين كنترل‏كننده باد، لبه تيغ و اي‏كيوسان و ده‏ها محصول ديگر ـ قرار گرفته‏است. يا در باب آموزه‏هاي شيطان‏پرستي فيلم‏هايي از قبيل كودك رزماري، دروازۀ نهم، گابريل، جن گير، طالع نحس (3،2،1) و ارباب حلقه‌ها و هري پاتر توليد شده است، تازه اين‏ غير از فيلم‏هايي است كه فرقۀ شيطان‏پرستي خود اقدام به توليد آن كرده است مانند فيلم‌هاي باران شيطاني(1975) ، دكتر دراكولا (1981) ،‌گفت وگوي شيطان(1995) و مجموعۀ تلويزيوني شيطان در حومۀ شهر(2000) كه گاهي افراد شاخصي هم‌چون آنتوان لاوي (بنيان‌گذار فرقۀ سيتنيسم) و پيترگيلمور (مسئول كنوني كليساي شيطان) در آن‌ها به ايفاي نقش پرداخته‌اند.

     

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
دکمه بازگشت به بالا
بستن