راه های نفوذ عرفان های نو ظهور
- This topic has 0 پاسخ, 1 کاربر, and was last updated 7 years پیش by adyanuniv.
-
نویسندهنوشته ها
-
آوریل 28, 2017 در 12:28 ب.ظ #667adyanunivسرپرست کل
عرفانهاي نوظهور از چه راههايي در جوانان نفوذ كرده اند؟ چگونه توانسته اند اين قدر درايران رخنه كنند؟
بايد گفت كه معنويتهاي جديد از چند طريق با مخاطبان خود ارتباط گرفته و پيام خود را منتقل ميكنند.
1. روش اول، فعاليت در فضاي مجازي است. امروزه بسياري از مكاتب معنويتگرا در اينترنت، داراي پايگاههاي مستقلاند. بسياري از معنويتهاي جديد در قالب سايت و وبلاگ به ترويج تعليمات خود ميپردازند و عضوگيري و ثبتنام دارند. امروزه بيش از 30 پايگاه الكترونيك به تبليغ و ترويج يوگا و بيش از اين تعداد دربارۀ عرفان حلقه و 80 سايت و وبلاگ به توصيف قانون جذب در فضاي سايبر مشغولاند.
2. راه دوم انتشار آثار مكتوب از قبيل كتاب، مجله، نشريه و روزنامه است. در ميان مكتوبات، بيشترين حجم مربوط به كتاب بوده؛ به گونهاي كه امروزه بيشترين كانال ارتباطي عرفانهاي نوپديد در كشور ما كتاب است. تعداد قابل توجهي از جريانها در كشور ما داراي تشكيلات و ارگان تبليغي نيستند؛ اما همگي از منابع مكتوب برخوردارند. كمتر جرياني وجود دارد كه بدون كتاب بتواند گسترش پيدا كرده و در ميان عموم جا پيدا كند.
دربارۀ قانون جذب كه از آن به عرفان مدرن ياد ميشود تاكنون بيش از 100 عنوان كتاب در كشور چاپ شده است كه بيشتر اين كتابها ترجمهاي اند. افرادي مانند كريشنا مورتي، دالايي لاما، اكهارتتوله، شاكتي گواين، پائولو كوئليو، كارلوس كاستاندا، ديپاك چوپرا و ديگر چهرههاي معنويتگرا تمامي كتابهايشان به زبان فارسي ترجمه شده است. در مواردي تعدادي از اين كتابها چند ترجمه دارند. گاهي كتابي قبل از آنكه به زبان اصلي چاپ شود ترجمۀ آن به زبان فارسي در اختيار خوانندگان قرار ميگيرد. پارهاي از كتابها نيز كه اجازۀ چاپ داده نشدهاند يا به صورت كپيتكثيري (نه چاپ در چاپخانه) و قاچاق در كتابفروشيها يافت ميشوند و يا به صورت فايل پي.دي.اف در فضاي مجازي قابل مطالعهاند.
3. ابزار سوم استفاده از نماد و اشكال نمادين است. جريانات معنويتگرا به صورت گستردهاي از نمادها استفاده ميكنند. علت اين است كه نماد، ابزاري قوي و نافذ است و برخورداري از نمادهاي گويا و متنوّع، قدرتي بيبديل محسوب ميشود. به همين جهت، گاهي پارهاي از جريانها به سود خود دست به استخدام نمادهاي ديگر مكاتب ميزنند و به نام خود آن را تبليغ ميكنند. مثلا جريان شيطانپرستي، بسياري از نمادهايي را كه در ديگر آيينها و مسلكها ريشه دارد، امروزه به سود خويش و در خدمت خود به كار گرفته است. بسياري از نمادهايي كه امروزه به نام شيطانپرستي مشهور شده، متعلّق به جريان شيطاني نيست و آنها اين نمادها را تصاحب كردهاند. هدف آنها از اين تردستي، اثبات ريشهدار بودنِ آيين شيطانپرستي و تثبيت آن و اعتمادبخشي به ياران شيطان است.
4. طريق بعدي كه معمولا كانال مؤثر و كارسازي براي جذب مخاطب است برقراري جلسات و محافل خانگي است. بسياري از جريانها در گام اول فعاليت خود را اينگونه آغاز كردهاند و توانستهاند بعد از آنكه تعدادي را جذب نمايند آنها را به خوبي آموزش داده و براي عضوگيري بيشتر از اين افراد استفاده نمايند. در نتيجه افراد جديد توانستهاند بعنوان هواداران و مبلغان آيين جديد مشغول عضوگيري و تبليغ شوند. بيشترين افرادي كه از اين طريق جذب شدهاند بانواناند. علتِ پيشگامي بانوان در اين بخش، وجود سه ويژگي؛ برخورداري از گرايش شديد معنوي، فراغت نسبي و اعتماد سريع است كه باعث شده بانوان بعد از آنكه به يك جريان اعتماد كردهاند به شكل نيروهاي پا به ركاب و فداكار، تمام توان خود را براي گسترش آن جريان به كار گرفتهاند.
5. كانال آخر، ابزار هنري است كه شامل فيلمهاي سينمايي، كارتون، انيميشن، بازي رايانهاي است. اين دسته از قالبهاي هنري كه محصولات معناگرا نام دارند قادرند هيجان، عاطفه و احساسات هواداران خود را جهت داده و قواي روحي آنها را در مسير تعليمات خويش بكارگيرند.
آنچه در اين بين قابل توجه است همراهي مخاطبان با محصولات هنري است. بالاترين ميزان همراهي و همدلي در فيلمهاي سينمايي اتفاق ميافتد و سينما از نظر گسترۀ و عمق تأثيرگذاري، ظرفيت فوقالعادهاي دارد. بيننده با وجود اينكه ميداند نورپردازي، شخصيتها و صحنهها همه ساختگي و به عبارت صريحتر بازي و دروغاند، باز قواي احساسي خود را همراه نموده و همدلانه به تماشاي فيلم مينشيند. مخاطب يك فيلم به صورت ارادي تصميم ميگيرد كه قوه فكر و انديشۀ خود را موقتا تعطيل كند و به ضمير خود بقبولاند كه آنچه ميبيند همه واقعيتاند و هيچ توهم و تخيلي در كار نيست؛ اين در حالي است كه بيننده ممكن است بسياري از شخصيتهاي يك فيلم را با گذشتۀ آنها و جزئيات زندگيشان دقيقا بشناسد؛ اما تصميم ميگيرد كه تمام نقشهايي را كه بازيگران به عهده گرفتهاند همه را واقعي فرض كند و قواي معنوي و احساسي خود را براي درك اين نقش با فيلم همراه كند؛ به گونهاي كه گاهي هنگام تماشاي يك فيلم به خشم ميآيد يا به گريه ميافتد. از اين جهت، نسبتي كه انسانها با محصولات هنري بخصوص سينما برقرار ميكنند نسبت عجيبي است؛ چرا كه انسانهاي عاقل تصميم ميگيرند به خود دروغ گفته و با همذاتپنداري، خود را جزئي از يك اثر هنري فرض كنند. به عبارت دقيقتر، اعتباري را كه فيلمنامهنويس و كارگردان به بازيگر دادهاند مخاطب آن را جدي فرض ميكند. در اين حالت، بيننده در حقيقت به قوۀ عاقلۀ خود خطاب ميكند كه قضاوت نكن! داوري ممنوع!
از اينرو گفته ميشود كه سينما ديكتاتورِ دنياي مجازي است، يعني به صورت يكطرفه پيام خود را به بيننده القا ميكند و بيننده هم آن را دريافت كرده و ميپذيرد و مخاطبين خودخواسته هيپنوتيزم ميشوند.
امروزه كمتر معنويتي را ميتوان يافت كه از اين ظرفيت در حد توان استفاده نكند. در اين ميان آيينهايي كه با سياستهاي حاكم بر هاليوود همسو هستند از اين امكان بهرۀ بيشتري دارند. از شيطانپرستي گرفته تا مكاتب شرق آسيا در هاليوود به عنوان آيينهاي معنوي و روحي تبليغ و ترويج ميشوند. مثلا شخص مكتب دالايي لاما و هم مكتب وي (بوديسم)، تاكنون دستاويز دستهاي از آثار هنري در سينماهاي غرب و هاليوود ـ هم چون مجموعههاي بوداي كوچك، 2012 و آخرين كنترلكننده باد، لبه تيغ و ايكيوسان و دهها محصول ديگر ـ قرار گرفتهاست. يا در باب آموزههاي شيطانپرستي فيلمهايي از قبيل كودك رزماري، دروازۀ نهم، گابريل، جن گير، طالع نحس (3،2،1) و ارباب حلقهها و هري پاتر توليد شده است، تازه اين غير از فيلمهايي است كه فرقۀ شيطانپرستي خود اقدام به توليد آن كرده است مانند فيلمهاي باران شيطاني(1975) ، دكتر دراكولا (1981) ،گفت وگوي شيطان(1995) و مجموعۀ تلويزيوني شيطان در حومۀ شهر(2000) كه گاهي افراد شاخصي همچون آنتوان لاوي (بنيانگذار فرقۀ سيتنيسم) و پيترگيلمور (مسئول كنوني كليساي شيطان) در آنها به ايفاي نقش پرداختهاند. -
نویسندهنوشته ها
- شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.