قانون جذب در آیات و روایات
- This topic has 0 پاسخ, 1 کاربر, and was last updated 7 years پیش by adyanuniv.
-
نویسندهنوشته ها
-
آوریل 28, 2017 در 5:08 ب.ظ #793adyanunivسرپرست کل
ريشه قانون جذب در قرآن هم يافت مي شوند به شرط اينكه با ديد موافق بودن به قوانين آفرينش بنگريد و به قوانين الهي احترام بگذاريد. يكي از آيات توحيدي و كليدي قانون جذب در قرآن آيه 186 سوره بقره است كه اصل قانون جذب را به اثبات مي رساند.
این آیه و روایاتی همچون روایت اذا دعوت فظن ان حاجتک بالباب؛ هنگامی که خدا را میخوانی چنان بیندیش که دعایت برآورده شده و خواستهات آماده است» در باب درخواست از خداوند وارد شده و از دعاکننده میخواهد هنگام درخواست از خدا چنان بیندیشد که دعایش مستجاب است.
آنچه دربارة این آیه و روایت و امثال آن نباید مورد غفلت واقع شود، کاوش در معنای دعاست. دعا در متون دینی به معنای درخواست خاشعانه از خداوند متعال است. در دعا انسان نه از خودش، که از منبع لایزال الهی طلب میکند و این درخواست را متواضعانه مطرح مینماید و صدالبته انسان مؤمن قبل از همة اینها باید اعتقاد و اندیشه صحیحی دربارة خدای خویش داشته باشد. درحالیکه در قانون جذب، هرسه نکته بالا، متفاوت بیان میشوند.
اولاً انسانها ذهن خویش را مُعطی میدانند و قوه جاذبه ذهن را منبع درونی معرفی میکنند که با وجود این قدرت بیکران باطنی، هیچ منبع بیرونی دارای نقش فرض نمیشود. قانون جذب قوّة خلاقی در درون هرفرد تصویر میکند که انسان را از هر نیروی دیگر بینیاز میکند. این قوه نه یک حقیقت متعالی که یک ابزار درونیِ فروکاهیده است. بههمین دلیل جایگاه خدا در قانون جذب جایگاهی متعالی نیست، بلکه جایگاهی فرودین است که با وجود ذهن به استمداد از او نیازی نیست.
دوم اینکه دعا باید با خشوع همراه باشد و انسان موحّد بداند که در جایگاه مخلوق نشسته و به سوی خدای متعال دست نیاز دراز کرده است؛ اما در قانون جذب، همة اشیا و تمام هستی در خدمت سرخوشی انسان قرار دارند و انسان نهتنها تمنّا نمیکند، که فرمان میدهد و بر مسند خدایی تکیه میزند. بههمین دلیل در قانون جذب، کسی به خشوع تشویق نمیشود و تواضع ارزش به حساب نمیآید؛ بلکه انسان هرچه طلبکارانه با کائنات مواجه شود، بیشتر میتواند خواستۀ خود را بستاند.
سوم اینکه انسان مؤمن کسی است که از باور و اعتقاد صحیحی برخوردار است؛ امّا قانون جذب تنها باوری را که لازم میداند باور به قدرت خلّاق درون است و بس. رهبران جذب بارها گفتهاند که برای دستیافتن به خواستهها نیاز نیست به دین خاص یا اندیشه و مکتب خاصی پاییند باشید. همینقدر که بدانی به بزرگترین فرستنده مخابراتی روی زمین مجهزی، کار تمام است و میتوانی به دنیا فرمان دهی.
بنابراین در قانون جذب نهتنها این گونه آیات و روایات (که برای بیان نشانههای ایمان و حقیقت توحیدند)، درست معنا نمیشوند، بلکه درخواست از خدا را در حدّ داشتن عکسِ مطلوب در ذهن، پایین میآورند و به یک عمل خشک ذهنی بسنده میکنند. این آیات و روایات در صدد بیان این نکته است که انسان مؤمن چنان خدا را شناخته است که تردیدی در استجابت دعایش ندارد؛ بدین جهت آیه و روایت در صدد بیان ضرورت تصحیح اندیشه و شکل دادن اعتقاد صحیح است نه تضمینِ استجابت آنی. زیرا دستة دیگری از روایات، استجابت را به معنای اعطای فوری معنا نکردهاند و زمان اعطا را به مشیّت و ارادۀ الهی موکول کردهاند و چون خداوند در وعدة خویش تخلف نمیکند (ادعونی استجب لکم)، ممکن است درخواست انسان را در این دنیا و ممکن است در عالم دیگر به او تحویل دهد.
بر همین مبناست که رهبران قانون جذب میگویند: دعا و نیایش از آن رو لازم است که قادر است به فکر تمرکز دهد و به تداعی خواسته های انسان کمک کند. به گمان ایشان، دعا از این نظر مفید است که به تصویرسازی ذهنی کمک میکند؛ نه به اين دلیل که ارتباط با خالق است؛ نه اينکه چون روحبخش است، و نه اينکه چون در آن تعالي معنوي و تکامل نهفته است! مي¬گويند: دعا خوب است؛ چون باعث مي¬شود بتواني مطلوبهايت را بيشتر تجسّم کني. زيارت هم بروید، اما نه اينکه چون زيارت خودش موضوعيّت دارد؛ بلکه چون باعث مي¬شود فزونطلبی آدمی، در مکان زيارتگاه تداعي شود.
بنا بر ایدۀ جذب، دعا چون مقدمة تجسّم و تمرکز است اهميت پيدا مي¬کند؛ نه چون خودش ابزاري مستقل در خدمت تعالي انسان است. زیارت نیز چون به انسان قدرت تداعی بیشتری میدهد، مفید است؛ نه چون زیارتشونده دارای روحی بزرگ است که میتواند دیگران را در تعالی روحی دستگیری نماید. بنابراین اگر در ميخانه اين تداعي صورت گيرد، میخانه هم مثل زیارتگاه، تقدّس و ارزش پیدا میکند و درنتیجه نیازی به زیارت و زیارتگاه نیست.
گاهی به سراغ آیۀ ادْعُونِيأَسْتَجِبْلَكُمْ رفته و طلب از خدا را بهمعنای «تکرار با خود» معنا میکند، نه طلب و درخواست. در این آیه طلب از خدا مطرح است، نه تصویرپردازی ذهنی. روشن است کسانی که ذهن را از چنین قوهای برخوردار میبینند، خواستۀ خویش را در حقیقت از ذهن مطالبه میکنند. به عبارت دیگر شأن و جایگاهی که برای اولیای دین در «واسطۀ فیض واقع شدن» انتظار میرود، در قانون جذب به یک دکلِ مخابراتی به نام ذهن نسبت داده میشود و خواسته را از او طلب میکنند. -
نویسندهنوشته ها
- شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.