مقالات
بایسته ه ا در مقام بیان خطبه غدیر۶
بایسته ها در مقام بیان خطبه غدیر
نویسنده: موضوع: منبع: تاریخ درج: کتب>بایسته ها در مقام بیان خطبه غدیر ۱۳۹۳/۱۲/۲۴ » چکیده : |
|
وجود مقدس امام علی× اقیانوس بیکرانی از اوصاف پسندیده و علوم و معارف الاهی است. چه کسی جز علی× عملش الاهی، کلامش مشروع، زبانِ بیانش متصل به منبع و خزانه علم الاهی و آگاهتر به معارف و سیره پاک نبوی است؟ کثرت آیات و روایات در شأن او فوق العاده است.پیامبر اکرم| درباره عمق عظمت آن نیّر اعظم و ابرمرد تاریخ بشریت فرمودند:اِن الله تعالی جَعَلَ لاَخی علیٍ فضائلَ لاتُحصی کثرهً.([۱])بدرستی که خداوند متعال برای برادرم علی× فضایلی را قرار داده که از شمارش بیرون است.در حدیث زیر نیز پیامبر اکرم| خلافت بلافصل امیرالمؤمنین امام علی× را با صراحت بیان فرمودهاند:انّ علیّا منّی وأنا منه وهو ولیّ کلّ مؤمن بعدی؛به درستى که على از من است و من از او هستم و او ولىّ و سرپرست تمام مؤمنان بعد از من است.([۲])همچنین مىفرماید:یا علیّ من انکر امامتک فقد انکر نبوّتی؛اى على! کسى که امامت تو را انکار کند، پیامبرى مرا انکار کرده است.([۳] | |
متن مقاله : | |
۴٫ بیان عظمت و شأنیت امام علی علیه السلام برای ولایت و خلافت وجود مقدس امام علی× اقیانوس بیکرانی از اوصاف پسندیده و علوم و معارف الاهی است. چه کسی جز علی× عملش الاهی، کلامش مشروع، زبانِ بیانش متصل به منبع و خزانه علم الاهی و آگاهتر به معارف و سیره پاک نبوی است؟ کثرت آیات و روایات در شأن او فوق العاده است. پیامبر اکرم| درباره عمق عظمت آن نیّر اعظم و ابرمرد تاریخ بشریت فرمودند: اِن الله تعالی جَعَلَ لاَخی علیٍ فضائلَ لاتُحصی کثرهً.([۱]) بدرستی که خداوند متعال برای برادرم علی× فضایلی را قرار داده که از شمارش بیرون است. در حدیث زیر نیز پیامبر اکرم| خلافت بلافصل امیرالمؤمنین امام علی× را با صراحت بیان فرمودهاند: انّ علیّا منّی وأنا منه وهو ولیّ کلّ مؤمن بعدی؛ به درستى که على از من است و من از او هستم و او ولىّ و سرپرست تمام مؤمنان بعد از من است.([۲]) همچنین مىفرماید: یا علیّ من انکر امامتک فقد انکر نبوّتی؛ اى على! کسى که امامت تو را انکار کند، پیامبرى مرا انکار کرده است.([۳]) پیامبر اعظم| از طریق ملائکهًْ الله و قول خداوند متعال ولایت مستحکم امیرالمؤمنین علی× را بیان فرمودهاند: عن جبرئیل عن میکائیل عن اسرافیل یقول الله عزّوجلّ: ولایه علیّبنابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی (ناری).([۴]) جبرئیل، از میکائیل، از اسرافیل روایت مىکند که خداوند عزّوجلّ مىفرماید: «ولایت علىبنابىطالب قلعه استوار و محکم من است؛ پس کسى که در آن داخل شود، از عذاب من در امان خواهد بود». پیامبر اسلام| در جواب کسانی که تصور میکردند با انجام همهی تکالیف دینی امّا بدون تمسک به ولایت امیرالمؤمنین ممکن است رستگار شوند، فرمودهاند: یا علیّ، لو ان عبداً عبدالله عزّوجلّ مثل ما اَقام نوح فی قومه وکان له مثل احد ذهباً فانفقه فی سبیل الله ومدّ فی عمره حتّی حج الف عام علی قدمیه ثمّ قتل بین الصّفا والمروه مظلوماً ثمّ لم یوالک یا علیّ لم یشم رائحه الجنّه ولم یدخلها؛([۵]) اى على! هرگاه بندهاى خداى عزّوجلّ را بندگى کند همانند آنچه که نوح در میان قومش بود و همانند کوه اُحد طلا داشته باشد؛ پس آن را در راه خدا انفاق کند و عمرش به قدرى طولانى شود تا هزار مرتبه با پاى پیاده به حج مشرّف شود. سپس میان صفا و مروه مظلومانه شهید شود؛ آنگاه اى على! ولایت تو را نداشته باشد؛ بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد و داخل بهشت نخواهد شد. پیشبینى مدبرانه رسول مکرم اسلام| در غصب ولایت و خلافت ستودنى است. گویا ایشان به وضوح، کید و فتنه ریاستپرستان را مىبیند. آن حضرت با صراحت مىفرماید: ستکون من بعدی فتنه فاذا کان ذلک فالزموا علیّبنابیطالب فانّه اول من یرانی واول من یصافحنی یوم القیامه وهو الصّدّیق الاکبر وهو فاروق هذه الامّه یفرق بین الحقّ والباطل وهو یعسوب المؤمنین والمال یعسوب المنافقین؛([۶]) به زودى بعد از من فتنهاى شما را در بر خواهد گرفت؛ پس هرگاه چنین شد، ملازم رکاب علىّبنابىطالب باشید؛ زیرا او در قیامت اول شخصى است که مرا خواهد دید و اول کسى است که با من مصافحه خواهد کرد. او صدیق اکبر و فاروق این امت و مرز بین حق و باطل است و او پیشواى افراد باایمان است و مال، پیشواى منافقان است. پیامبر اکرم| افزون بر پیشگویى فتنه و مشخص کردن مسیر مؤمنان با دستور الهى، بار دیگر، در تمسک به ولایت از جهت پیشوایى و رهبرى امام على×، بعد از خود فرمودهاند: علیکم بعلیّبنابیطالب فانّه مولاکم فَاَحِبّوه وکبیرکم فاتّبعوه وعالمکم فاکرموه وقاعدکم الى الجنّه فعزّزوه واذا دعاکم فأجیبوه واذا أمرکم فاطیعوه احبّوه لحبّی واکرموه لکرامتى ما قلت لکم فی علیّ الّا ما أمرنى به ربّی جلّت عظمته؛([۷]) بر شما باد به علىبنابىطالب؛ زیرا او مولاى شماست، پس او را دوست بدارید؛ و بزرگ شماست پس از او پیروى کنید؛ و دانشمند شماست پس به او احترام بگذارید؛ و پیشوا و رهبر شما به سوى بهشت است؛ پس او را عزیز بدارید. هنگامى که شما را بخواند به فرمان او توجه کنید و اگر دستورى به شما دهد، پس از او اطاعت کنید. براى دوستى من، او را دوست بدارید و براى اکرام من، او را اکرام کنید. براى شما درباره على نگفتم؛ مگر آنچه پروردگارم (جلت عظمته) به من امر فرموده بود. پیامبر گرامی اسلام|، پس از همهی سفارشات اتمام حجت مینمایند که تنها رهبری و خلافت بلافصل علی× است که شما را به راه راست هدایت مینماید، از این رو فرمودهاند: ان تولّوا علیّاً تجدوه هادیاً مهدیّاً یسلک بکم الطّریق المستقیم؛([۸]) اگر ولایت على را بپذیرید، او را هدایتگرى هدایت شده مىیابید که شما را به سوى راه مستقیم رهبرى مىکند. به همین دلیل از آن حضرت روایت شده است که از دیدگاه خداوند متعال تنها علیبن ابیطالب× باید با عنوان امیرالمؤمنین خطاب گردد. ان فی اللّوح المحفوظ تحت العرش مکتوب علیّبنابیطالب امیرالمؤمنین.([۹]) به درستى که در لوح محفوظ ـ که در زیر عرش قرار دارد ـ نوشته شده است که علىبنابىطالب، امیر مؤمنان است. دقت در کلام نورانى پیامبر گرامی اسلام| در مورد انتخاب رهبر و حجت الاهی برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت بسیار راهگشا است آنجا که مىفرماید: أنا وعلیّ حجّه الله علی عباده. من و على حجت و راهنماى الاهى براى بندگانش هستیم.([۱۰]) پیامبر گرامی اسلام| نه تنها علی× بلکه همهی اهلبیت و دوازده امام^ را حجت الاهی و وسیله هدایت معرفی کردهاند: انّ الله جعل علیّا وزوجته وابناءه حجج الله علی خلقه وهم ابواب العلم فى امّتى، من اهتدی بهم هدی الى صراط المستقیم؛([۱۱]) به درستى که خداوند على و همسر و فرزندانش را حجت و راهنمایان خود براى خلقش قرار داد و آنان در میان امت من، درهاى دانش هستند. هر کس به واسطه آنان هدایت شود، به سوى صراط مستقیم هدایت شده است. اگر کسى شبهه کند که پیامبر|، على× را شایسته رهبرى مىدانسته و او را پس از خود، تأیید، و بعد از خویش منصوب کردهاند، اما از کجا معلوم که او براى وصایت و خلافت بهترین بوده است؟ باید گفت اولاً؛ پیامبر به دستور الهى عمل کرده است. ثانیاً؛ این مطلب توهین به عظمت و اعلمیت پیامبر| است. ثالثاً؛ خود ایشان که سخنان و کلامش همچون وحی الاهی است، برترى على× را نیز با صراحت چنین بیان فرمودهاند: انّ وصیّی وخلیفتی وخیر من اترک بعدی ینجز موعدی ویقضی دَینی علیّبن ابیطالب؛ به درستى که وصى من و جانشین من و بهترین کسى که بعد از من است و قرض مرا ادا کرده، علىبنابىطالب است.([۱۲]) او تحت تربیت پیامبر اعظم| بزرگ شده و اولین مسلمان، اولین لبیک گوینده به پیامبر، اولین نمازگزار، اولین محبوب نزد او، اوّل عالم و درب علم شهر نبی، اولین صحابی، اولین و بزرگترین سردار سپاه پیامبر، خلف صالح، یار و یاور همیشگی و اولین و آخرین شخصی است که پیوسته در کنار پیامبر بوده است. نقل و اعتراف به آن همه فضائل و مناقب از علی× در حالی است که تنها اندکی از عظمت و شأن ایشان عرصه ظهور پیدا کرد. اگر به آن حضرت جفا نمیشد و آن همه سال ایشان را خانهنشین نمیکردند، جهانیان را به تعجب و حیرت بیشتر وامیداشت. بنابراین بایسته است قبل از بیان حدیث ولایت در خطبه غدیرخم، معرفت کامل و جامع الاطراف نسبت به دّر غلطان وجود مقدس امیرالمؤمنین علی× داشته باشیم و قبل از بیان خطبه غدیر، به بررسی عظمت و لیاقت او برای امامت بپردازیم. [۱]) مناقب خوارزمی، ص ۱۹ و ۲۵۳؛ بحار، ج ۳۸، ص ۱۹۶٫ [۲]) ۱٫ متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۰۸، بیروت و ج ۶، صص ۱۵۳، ۱۵۵ و ۱۵۹، قدیم. ۲٫ تاریخ خطیب بغدادى، ج ۳، ص ۳۳۹، بیروت. ۳٫ محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۶۸٫ ۴٫ حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، ص ۱۱۱، بیروت. ۵٫ علامه کشفى، مناقب المرتضویه، ص ۷۴٫ ۶٫ جمال الدین زرندى حنفى، نظم درر السمطین، ص ۹۸٫ ۷٫ دکتر ناصف، التّاج، ج ۳، ص ۳۳۵، بیروت. ۸٫ علامه ابنحجر مکى، صواعق المحرقه، ص ۱۲۴، مصر. ۹٫ علامه بیهقى، سنن الکبرى، ج ۸، ص ۵٫ ۱۰٫ علامه عینى، مناقب سیدنا على× ، ص ۲۸، حیدرآباد. ۱۱٫ محمدبناسماعیل بخارى، صواعق المحرقه، ج ۳، ص ۲۲۹، بیروت. ۱۲٫ حافظ ابنعیسى محمدبنعیسىبنسوره الترمذى، صحیح، ج ۲، ص ۲۹۷، بیروت. ۱۳٫ ابوداود، مسند، ج ۳، ص ۱۱۱٫ ۱۴٫ علامه سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص ۱۵۹٫ ۱۵٫ نسائى، خصائص، ص ۱۹، مصر. ۱۶٫ احمدبنحنبل، مناقب، ج ۱، ص ۲۱۵، بیروت. ۱۷٫ علامه دهلوى، اشعه اللّمعات، ج ۴، ص ۶۶۵٫ ۱۸٫ علامه ابنطلحه شافعى، مطالب السئول، ص ۴۵٫ ۱۹٫ شهاب الدین حسینى شافعى، توضیح الدلائل، ص ۳۵۱٫ ۲۰٫ علامه مناوى، کنوز الحقایق، ص ۳۷٫ ۲۱٫ علامه ابنمغازلى، مناقب، ص ۲۲۴٫ ۲۲٫ علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۱۱۵٫ ۲۳٫ حافظ ابىعیسى محمدبنعیسىبنسوره الترمذى، سنن، ج ۲، ص ۲۹۹ و ج ۵، ص ۲۷۳٫ ۲۴٫ علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۴۵۲٫ ۲۵٫ ابنکثیر، البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۳۴۳٫ ۲۶٫ شیخ الاسلام جوین، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۵۶، بیروت. ۲۷٫ ابنعساکر، تاریخ، ج ۱، ص ۳۷۹، بیروت. ۲۸٫ علامه بدخشى، مفتاح النجاه، ص ۵۹٫ ۲۹٫ شیخ محمد صبان مصرى، اسعاف الراغبین، ص ۱۷۷، مصر. ۳۰٫ شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۵۲ و ج ۲، صص ۳۱ و ۱۰۸، بیروت. ۳۱٫ علامه شافعى یمانى، شرح الارجوزه، ص ۲۹۳٫ ۳۲٫ علامه مناوى، کنوز الحقایق، صص ۳۷ و ۴۱٫ ۳۳٫ علامه ابناثیر، اسد الغابه، ج ۲، ص ۷ و ج ۴، ص ۲۷ و ج ۵، ص ۹۲٫ ۳۴٫ امام احمد حنبل، مسند، ج ۳، ص ۳۳۷ و ج ۴، صص ۱۶۴ و ۱۶۵٫ ۳۵٫ علامه بدخشى، نزل الابرار، ص ۲۲٫ ۳۶٫ حافظ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج ۶، ص ۲۹۳٫ ۳۷٫ علامه بدخشى، تحفه المحبین، ص ۱۶۸٫ ۳۸٫ علىبنحسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۰٫ ۳۹٫ ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۵۱٫ ۴۰٫ ابنبطریق، العمده، ص ۲۰۴٫ ۴۱٫ علامه امینى، الغدیر، ج ۳، ص ۲۱۵، بیروت. ۴۲٫ سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۱، صص ۳۳۷ و ۳۴۳، بیروت. ۴۳٫ مدنى کاشانى، الخلافه، ص ۷۱٫ ۴۴٫ صابرى یزدى، حکم الزاهره، ص ۸٫ ۴۵٫ مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۵، ص ۳۰۱٫ ۴۶٫ شیخ طوسى، امالى، ج ۱، ص ۲۷۷٫ ۴۷٫ علامه حلى، نهج الحق، ص ۲۱۸٫ ۴۸٫ امین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۵۱، بیروت. ۴۹٫ علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۴۵۷، بیروت. ۵۰٫ سیدمحمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، صص ۲۳۱ و ۴۲۲، بیروت. ۵۱٫ مقدس اردبیلى، حدیقه الشیعه، ص ۱۳۷٫ ۵۲٫ نجم الدین عسکرى، علىّ والوصیه، ص ۱۷۵٫ ۵۳٫ الوصول، ص ۸۵٫ ۵۴٫ میرزا خلیل رازى، تحفه الامامیه، ص ۲۰۰، بمبئى. [۳]) ۱٫ شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۵۳، اسلامبول. ۲٫ علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۴۵۶، بیروت. [۴]) ۱٫ حافظ حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۳۱، بیروت. ۲٫ علامه فضل الله رشیدیه، تتمه الأسوله، ص ۱۱۰٫ ۳٫ شیخ حرّ عاملى، جواهر السّنیه، ص ۲۰۸٫ ۴٫ سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۳، ص ۶۴، بیروت. ۵٫ علامه مجلسى، روضه المتقین، ج ۱۳، ص ۲۱۲٫ ۶٫ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵٫ ۷٫ مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۷، ص ۱۲۳ و ج ۱۴، ص ۵۲۲، قم. ۸٫ علامه حویزى، تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۳۹٫ ۹٫ علامه امینى، الغدیر. ۱۰٫ رحمانى همدانى، الامام علىّبنابىطالب×. ۱۱٫ علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۳، بیروت. ۱۲٫ صابرى یزدى، الحکم الزاهره، ج ۱، ص ۸۸٫ ۱۳٫ شیخ صدوق، امالى، ص ۱۹۵٫ ۱۴٫ سبزوارى، جامع الاخبار، ص ۵۲٫ ۱۵٫ شیخ صدوق، معانى الاخبار، ج ۲، ص ۳۶۸٫ ۱۶٫ سید احمد مستنبط، القطره، ج ۱، ص ۲۳۲٫ ۱۷٫ محمدباقر دهدشتى بهبهانى، الدمعه الساکبه، ج ۲، ۱۰۲٫ ۱۸٫ شیخ طوسى، امالى، ج ۱، ص ۳۶۳٫ ۱۹٫ محدث قمى، سفینه البحار، ج ۸، ص ۶۰۲٫ ۲۰٫ امام رضا× ، مسند، ج ۱، ص ۱۱۴٫ ۲۱٫ تأویل الآیات، ج ۱، ص ۹۳٫ [۵]) ۱٫ علامه خوارزمى، مقتل الحسین، ج ۱، ص ۶۹٫ ۲٫ علامه خوارزمى، مناقب، ص ۳۸٫ ۳٫ ابنعساکر، ترجمه امام علىبنابىطالب×، ج ۱، ص ۷۶، بیروت. ۴٫ شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۲۵۲، اسلامبول و ج ۲، ص ۷۶، بیروت. ۵٫ علامه ابنحجر عسقلانى، لسان المیزان، ج ۵، ص ۲۱۹، بیروت. ۶٫ شافعى همدانى، موده القربى، ص ۶۴، لاهور. ۷٫ علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، ص ۹۵، بمبئى. ۸٫ علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۳۶٫ ۹٫ ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۱۹۸٫ ۱۰٫ سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، ص ۱۷۴، بیروت. ۱۱٫ مقدس اردبیلى، حدیقه الشیعه، ص ۲۰۷٫ ۱۲٫ طبرسى نورى، کفایه الموحدین، ج ۲، ص ۳۷۸٫ ۱۳٫ مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۸۳٫ ۱۴٫ ابىجعفر طبرى، بشاره المصطفى|، ص ۹۴ و ۱۵۳، جدید. ۱۵٫ على محمد على دخیل، ثواب الاعمال و عقابها، ص ۵۸۶، بیروت. ۱۶٫ علامه امینى، الغدیر، ج ۲، ص ۳۰۲، بیروت. ۱۷٫ سید محمدمهدى موسوى، طوالع الانوار، ص ۱۵۶٫ ۱۸٫ علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۱۹۴، بیروت. ۱۹٫ علامه حلى، کشف الیقین، ص ۲۲۶٫ [۶]) ۱٫ متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۲، بیروت و ج ۱۲، ص ۲۱۰٫ ۲٫ شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۲۵۱، اسلامبول و ج ۱، ص ۱۲۹، بیروت. ۳٫ علامه امر تسرى، ارجح المطالب، ص ۲۳، لاهور. ۴٫ شافعى همدانى، موده القربى، ص ۶۰، لاهور. ۵٫ علامه خوارزمى، مناقب، ص ۵۷٫ ۶٫ علامه ذهبى، میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۸۸٫ ۷٫ علامه ابناثیر، اسد الغابه، ج ۵، ص ۲۸۷ و ج ۶، ص ۲۷۰٫ ۸٫ شافعى همدانى، سبعین، ص ۵۰۷، پاکستان. ۹٫ علامه ابنحجر عسقلانى، لسان المیزان، ج ۱، ص ۳۵۷، بیروت. ۱۰٫ حافظ ابنعبدالبرّ اندلسى، استیعاب، ج ۴، ص ۱۷۰٫ ۱۱٫ علامه ابنحجر عسقلانى، اصابه، ج ۴، ص ۱۶۷٫ ۱۲٫ حلبى، انسان العیون، ج ۱، ص ۳۸۰٫ ۱۳٫ علامه ابنحسنویّه، درّ بحر المناقب، ص ۱۳۲٫ ۱۴٫ علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، صص ۷۹ و ۱۸۸٫ ۱۵٫ علامه بکرى، صلوات الهامعه، ص ۱۳۸٫ ۱۶٫ علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، ص ۹۳٫ ۱۷٫ علامه سیوطى، لئالى المصنوعه، ج ۱، ص ۳۲۴، بیروت. ۱۸٫ علامه عینى، مناقب، ص ۵۹٫ ۱۹٫ ابىجعفر طبرى، بشاره المصطفى|، صص ۱۵۲ و ۱۸۶، نجف. ۲۰٫ علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۱۷، بیروت. ۲۱٫ ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۹۱٫ ۲۲٫ مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۳۳۵ و ج ۱۵، ص ۳۰۷٫ ۲۳٫ سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۸۸٫ ۲۴٫ علامه عیسى اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۴٫ ۲۵٫ نجم الدین عسکرى، علىّ و الوصیه، ص ۱۴۶، بیروت. ۲۶٫ سید هاشم حسینى، بوستان معرفت، ص ۴۲۳٫ [۷]) ۱٫ شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۷۸، بیروت. ۲٫ علامه خوارزمى، مقتل الحسین، ج ۱، صص ۴۱ و ۷۳٫ ۳٫ علامه خوارزمى، مناقب، ص ۲۲۶٫ ۴٫ علامه حافظ حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۰۵، بیروت. ۵٫ ابنعساکر، تاریخ، ج ۲، ص ۴۸۱، بیروت. ۶٫ علامه ذهبى، میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۵۸٫ ۷٫ علامه ابنحجر عسقلانى، لسان المیزان، ج ۱، ص ۲۳۵، بیروت. ۸٫ علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۸۵٫ ۹٫ علامه بکرى، صلوات الهامعه، ص ۱۶۰٫ ۱۰٫ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۶۰٫ ۱۱٫ شیخ شمس الدین شافعى، اسنى المطالب، ص ۱۴٫ ۱۲٫ علامه ابنحسنویّه، درّ بحرالمناقب، ص ۸۴٫ ۱۳٫ علامه بحرانى، غایه المرام، ج ۱، ص ۳۶۵، ایران و ص ۵۸۶، بیروت. ۱۴٫ علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۱۱۲، بیروت. ۱۵٫ سید محمد على اصفهانى، تحفه الامامیه، ص ۲۵۷٫ ۱۶٫ خوانسارى، روضات الجنات، ج ۶، ص ۱۸۵٫ ۱۷٫ نجم الدین عسکرى، علىّ والوصیّه، ص ۲۴۱، بیروت. ۱۸٫ سید هاشم حسینى، بوستان معرفت، ص ۵۱۸٫ ۱۹٫ مدنى کاشانى، الخلافه، ص ۸۲٫ ۲۰٫ ابنشاذان، مائه منقبه، ص ۶۳٫ ۲۱٫ علامه کراچکى، کنز الفوائد، ص ۲۰۸٫ [۸]) ۱٫ متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۲، بیروت. ۲٫ حافظ حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۶۳، بیروت. ۳٫ علامه عینى، سیدنا على× ، ص ۲۱٫ ۴٫ علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۱۶۳٫ ۵٫ علامه هیثمى، مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۳۱۴، بیروت. ۶٫ حاکم نیشابورى، مستدرک، ج ۳، ص ۱۲۴، بیروت. ۷٫ علامه کشفى ترمذى، مناقب المرتضویه، ص ۱۱۷٫ ۸٫ قاضى ابىولید، معتصر، ج ۲، ص ۲۴۷٫ ۹٫ علامه صفورى، نزهه المجالس، ج ۲٫ ۱۰٫ ابنابىالحدید معتزلى، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۵۰ و ج ۹، ص ۱۷۰٫ ۱۱٫ محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۲۷۰٫ ۱۲٫ حافظ ابونعیم اصفهانى، حلیه الاولیاء، ج ۱، ص ۶۴، بیروت. ۱۳٫ علامه بدخشى، تحفه المحبین، ص ۱۸۱٫ ۱۴٫ علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۰۸٫ ۱۵٫ علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۲۸، بیروت. ۱۶٫ سید صادق حسینى شیرازى، علىّ فى القرآن، ج ۱، ص ۳۶، بیروت. ۱۷٫ سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۴، ص ۱۸۰، بیروت. ۱۸٫ علامه بحرانى، حلیه الابرار، ج ۱، صص ۶۴ و ۹۴٫ [۹]) ۱٫ علامه کشفى ترمذى، المناقب المرتضویه، ص ۱۱۸٫ ۲٫ سید تقى بیننده، خورشید ولایت، ص ۲۷٫ [۱۰]) ۱٫ محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۷۷٫ ۲٫ متقى هندى، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۲۰، بیروت. ۳٫ ابنعساکر، تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۲۷۴، بیروت. ۴٫ محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۲۰۳٫ ۵٫ علامه عینى، مناقب سیدنا على× ، ص ۲۷٫ ۶٫ علامه مناوى، کنوز الحقایق، ص ۴۳٫ ۷٫ علامه حضرمى، وسیله المآل، ص ۲۴۱٫ ۸٫ علامه ابنمغازلى، مناقب، صص ۴۵ و ۱۹۷٫ ۹٫ حافظ ابنعبدالبرّ اندلسى، الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۹٫ ۱۰٫ تاریخ خطیب بغدادى، ج ۲، ص ۴۵٫ ۱۱٫ علامه ذهبى، میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۴۵٫ ۱۲٫ علامه دیلمى، فردوس الاخبار. ۱۳٫ امام احمد حنبل، مسند، ج ۱، ص ۱۵۹٫ ۱۴٫ علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۲۰۶٫ ۱۵٫ ابىجعفر محمدبنجریر طبرى، تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۶۲٫ ۱۶٫ شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۱۷۹، اسلامبول و ج ۲، ص ۶۳، بیروت. ۱۷٫ علىبنحسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۴٫ ۱۸٫ علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۱۶٫ ۱۹٫ سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج۴، ص۷ و ج۵، ص۵۳، بیروت. ۲۰٫ علىّ والسنه، ص ۴۹، بیروت. ۲۱٫ ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۲۷٫ ۲۲٫ میرزا خلیل رازى، تحفه الامامیه، ص ۲۷۰٫ ۲۳٫ سیدمرتضى حسینى فیروزآبادى، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۹۶٫ ۲۴٫ علامه حلى، کشف الیقین، ص ۲۵۷٫ ۲۵٫ ابنبابویه، الاربعین حدیثا، ص ۵۹۱٫ ۲۶٫ علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۳۸، بیروت. منابع پیشین از شماره ۱۷ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است. [۱۱]) ۱٫ علامه حافظ حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۸، بیروت. ۲٫ حجت الاسلام رحمانى همدانى، الامام علىّبنابىطالب×، ص ۱۶٫ ۳٫ آیت الله سید هاشم حسینى، بوستان معرفت، ص ۵۸٫ ۴٫ آیت الله سید صادق حسینى شیرازى، اهل البیت فى القرآن، ص ۴۳، بیروت. ۵٫ آیت الله العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۳، ص ۳۴، بیروت. ۶٫ آیت الله سید صادق حسینى شیرازى، علىّ فى القرآن، ج ۱، ص ۹۲ و ج ۲، ص ۴۴، بیروت. منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است. [۱۲]) ۱٫ علامه خوارزمى، مناقب، ص ۶۷٫ ۲٫ علامه عینى، مناقب سیدنا على× ، ص ۲۰٫ ۳٫ علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۱۵۹٫ ۴٫ شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۲۳۱، اسلامبول. ۵٫ متقى هندى، کنز العمال، ج ۶، ص ۱۵۴، قدیم و ج ۱۱، ص ۶۱۰، بیروت. ۶٫ محب الدین طبرى، ذخائر العقبى، ص ۷۱٫ ۷٫ محب الدین طبرى، ریاض النضره، ج ۲، ص ۱۷۸، بیروت. ۸٫ شیخ جمال الدین اسنوى، کوکب الدّرى، ص ۱۱۰، پاکستان. ۹٫ حاکم حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۷۷، بیروت. ۱۰٫ علىبنحسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۲٫ ۱۱٫ امام احمد حنبل، مناقب، ج ۱، ص ۱۷۲، بیروت. ۱۲٫ علامه سبطجوزى، تذکره الخواص، ص ۴۳٫ ۱۳٫ علامه بحرانى، غایه المرام، ج ۱، ص ۲۸۵٫ ۱۴٫ نجم الدین عسکرى، علىّ والوصیه، ص ۵۹، بیروت. ۱۵٫ علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱، بیروت. ۱۶٫ مدنى کاشانى، الخلافه، ص ۲۱٫ ۱۷٫ علامه ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۴۷٫ ۱۸٫ سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج۱، ص۱۶۹ و ج۲، ص۱۹ و ج۳، ص۴۱، بیروت. اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی |