عامل پیروی شیعه از اهل بیت(علیهم السلام)
عامل پیروى شیعه از اهل بیت علیم السلام
نویسنده: موضوع: منبع: تاریخ درج: کتب>سیمای شیعه از نگاه اهل بیت علیهم السلام ۱۳۹۳/۱۲/۲۵ » چکیده : |
|
عامل پیروى شیعه از على علیه السلام و فرزندان معصومش ـ که در واقع دلیل اصلى پیدایش شیعه و جدایى این فرقه از دیگر مسلمانان به شمار مىرود ـ آیات و روایات متعددى است که در مورد ولایت و جانشینى اهل بیت ^ پس از پیامبر | وارد شده است و در آن پذیرش ولایت و محبت این خاندان و پیروى از آنان به عنوان تکلیفى الهى بر همه مسلمانان واجب گردیده است.موضوع ولایت و جانشینى این خاندان پس از پیامبر | از چنان اهمیتى برخوردار بوده است که مشاهده مىکنیم این امر به ایام پایانى رسالت پیامبر اسلام موکول نگردیده است، بلکه پیامبر اکرم | از همان ایام آغازین بعثت خود ـ چه با نزول وحى و چه با بیان و حدیث خود که آن هم برگرفته از وحى و سخن خداوند است ـ مأمور مىگردد تا آن را به مردم گوشزد نماید و مسلمانان را با جانشینان واقعى خود آشنا نماید که در این جا به برخى از عمدهترین آیات و روایاتى که در این مورد وارد گردیده است، اشاره مىکنیم:۱٫ حدیث «یوم الدّار»در سال سوم بعثت که آیه {و اَنذِر عَشیرَتک الاقربین}[۱] نازل شد و پیامبر اکرم | بر اساس این آیه مأمور شد ابتدا خویشاوندان خود را به اسلام دعوت نماید، آن حضرت حدود چهل نفر از بستگان نزدیک خود را به خانه حضرت ابوطالب دعوت کرد که از جمله آنان حمزه و ابولهب بودند. پس از صرف غذا… | |
متن مقاله : | |
فرمان و تکلیف الهى عامل پیروى شیعه از على علیه السلام و فرزندان معصومش ـ که در واقع دلیل اصلى پیدایش شیعه و جدایى این فرقه از دیگر مسلمانان به شمار مىرود ـ آیات و روایات متعددى است که در مورد ولایت و جانشینى اهل بیت ^ پس از پیامبر | وارد شده است و در آن پذیرش ولایت و محبت این خاندان و پیروى از آنان به عنوان تکلیفى الهى بر همه مسلمانان واجب گردیده است. موضوع ولایت و جانشینى این خاندان پس از پیامبر | از چنان اهمیتى برخوردار بوده است که مشاهده مىکنیم این امر به ایام پایانى رسالت پیامبر اسلام موکول نگردیده است، بلکه پیامبر اکرم | از همان ایام آغازین بعثت خود ـ چه با نزول وحى و چه با بیان و حدیث خود که آن هم برگرفته از وحى و سخن خداوند است ـ مأمور مىگردد تا آن را به مردم گوشزد نماید و مسلمانان را با جانشینان واقعى خود آشنا نماید که در این جا به برخى از عمدهترین آیات و روایاتى که در این مورد وارد گردیده است، اشاره مىکنیم: ۱٫ حدیث «یوم الدّار» در سال سوم بعثت که آیه {و اَنذِر عَشیرَتک الاقربین}[۱] نازل شد و پیامبر اکرم | بر اساس این آیه مأمور شد ابتدا خویشاوندان خود را به اسلام دعوت نماید، آن حضرت حدود چهل نفر از بستگان نزدیک خود را به خانه حضرت ابوطالب دعوت کرد که از جمله آنان حمزه و ابولهب بودند. پس از صرف غذا هنگامى که پیامبراکرم | قصد اعلام این مأموریت را داشت ابولهب با سخنان خود زمینه ابلاغ این پیام الهى را از میان برد. فرداى آن روز پیامبر اکرم | دوباره غذایى تهیه کرد و آنان را به خانه ابوطالب دعوت نمود و پس از صرف غذا فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب! به خدا سوگند! هیچ جوانى را در عرب نمىشناسم که براى قومش چیزى بهتر از آنچه من آوردهام آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را براى شما آوردهام و خداوند به من دستور داده که شما را به آیین اسلام دعوت نمایم. سپس فرمود: «اَیُّکُم یُؤازِرُنىِ لِیکُونَ أَخىِ و وارِثىِ وَ وَزیرِى وَ وَصیِّى و خَلیفَتىِ فیکُم بَعدىِ؟»؛ کدام یک از شما مرا یارى مىدهد تا پس از من برادر و وارث و وزیر و وصى و جانشین من در میان شما باشد؟» همه جمعیت از پاسخ دادن به پیامبر امتناع ورزیدند، جز على × که با وجود سن کم، برخاست و عرض کرد: اى پیامبر خدا، من در این راه یار و یاور تو خواهم بود. پیامبر | دست بر شانه آن حضرت نهاد و فرمود: «انّ هذا أَخِى (و وارِثِى وَ وَزیرِى) وَ وَصیِّى وَ خَلیفَتِى فیکُم (بَعدِى) فَاسمِعُوا لَهُ و أَطیعُوا؛ این (على ×) برادر من و وارث و وزیر و وصى و جانشینم بعد از من در میان شما خواهد بود؛ به امر او گوش فرا دهید و از او فرمان برید».[۲] این حدیث را افزون بر مفسران و محدثان شیعه، بسیارى از مورخان، محدثان و مفسران اهل سنت نیز از جمله، طبرى، ابن اثیر، ابن کثیر، ابن ابى حاتم، ابن مردویه، ابى نعیم، بیهقى، ثعلبى و ابن ابى الحدید در کتب تاریخ، تفسیر و حدیث خود نقل کردهاند.[۳] هرچند برخى از اینان به جهت تعصبات مذهبى، حق و امانت را رعایت نکرده، این حدیث را به طور ناقص نقل کردهاند؛ از جمله اینان مىتوان از ابن جریر طبرى و ابن کثیر دمشقى – دو نفر از مفسران مشهور اهل سنت – یاد کرد که جملات «و وارثى و وزیرى و خلیفتى فیکم بعدى» را که بر وصایت و جانشینى على × پس از پیامبر اکرم | دلالت دارد از این حدیث مهم حذف کرده و به جاى آن کلمات «و کذا و کذا» را گذاشتهاند. این دو مفسر، این حدیث را اینگونه نقل کردهاند: «قالَ: اَیُّکُم یُؤازِرُنِى عَلى هذا الاَمرِ عَلى اَن یَکُونَ اَخِى و کَذا و کَذا… قُلتُ: اَنَا یا نَبِىَّ اللّهِ اَکُونُ وَزیرَکَ، فَاَخَذَ بِرَقَبَتِى ثُمَّ قالَ: اِنَّ هذا اَخِى و کَذا وَ کَذا فَاَسمِعُوا لَهُ و اَطیعُوا»؛ «(پیامبر |) فرمود: کدام یک از شما مرا در این امر یارى مىدهد تا پس از من، برادرم و چنین و چنان باشد. (على ×گوید:) گفتم: اى پیامبر خدا! من وزیر شما هستم. پس پیامبر دستش را بر گردنم گذاشت و فرمود: این على برادرم و چنین و چنان است؛ پس به [سخنان] او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید».[۴] ۲٫ آیه «مودّت» قرآن کریم در آیه ۲۳ شورى خطاب به پیامبر اکرم | مىفرماید: «قُل لا اَسـلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّهَ فِى القُربى ومَن یَقتَرِف حَسَنَهً نَزِد لَهُ فیها حُسنـًا اِنَّ اللّهَ غَفورٌ شَکور»؛ «(اى پیامبر) بگو: من هیچ پاداشى از شما نمىخواهم جز دوست داشتن نزدیکانم و هرکس عمل نیکى انجام دهد بر نیکىاش مىافزاییم؛ خداوند آمرزنده و شکرگزار است»؛[۵] در شأن نزول آیه یاد شده آمده است: هنگامى که پیامبر اسلام | وارد مدینه شد و پایههاى اسلام محکم گردید، انصار گفتند: ما خدمت رسول خدا | مىرسیم و عرض مىکنیم: اگر مشکلات مالى براى شما پیدا شد تمام اموال ما در اختیار شما قرار دارد. هنگامى که این سخن را به پیامبر عرض کردند، آیه «قُل لا اَسـٔلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّهَ فِى القُربى»نازل شد و مسلمانان را به دوست داشتن خویشاوندان پیامبر فرمان داد.[۶] در اینکه مقصود از خویشاوندان پیامبر در این آیه چه کسانىاند اقوال مختلفى نقل گردیده است. ولى نظریهاى که مفسران شیعه و بیشتر مفسران اهلسنت آن را پذیرفتهاند این است که مقصود از خویشاوندان پیامبر، على و فاطمه و حسن و حسین ^ هستند. زمخشرى و قرطبى از مفسران اهل سنت در ذیل این آیه چنین آوردهاند: «لَمّا نَزَلَت «قُل لا اَسـلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّهَ فِى القُربى» قالُوا: یا رَسولَ اللّهِ، مَن قَرابَتُکَ؟ مَن هؤُلاءِ الَّذیِنَ وَجَبَتْ عَلَینا مَوَدَّتُهُم؟ قال: عَلِىٌّ و فاطِمَهُ و اِبناهُما و قالَها ثَلاثا»؛ «هنگامى که آیه «قُل لا اَسـلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّهَ فِى القُربى» نازل شد، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا، خویشاوندان تو که محبت نمودن به آنان بر ما واجب است چه کسانى هستند؟ پیامبر فرمود: على و فاطمه و دو فرزند آنان، و این سخن را سه بار تکرار فرمود».[۷] بر پایه آیه فوق و روایاتى که در شأن نزول این آیه از پیامبراکرم | نقل گردیده، نه تنها بر شیعه، بلکه بر همه مسلمانان واجب است که اهلبیت پیامبر را دوست داشته، نسبت به آنان محبت ورزند؛ بر همین اساس بسیارى از بزرگان اهل سنت در کتب و سخنان خود بر وجوب محبت به اهل بیت تأکید کرده، آن را یکى از عقاید مسلم خود دانستهاند؛ از جمله این افراد «شافعى» ـ رئیس یکى از مذاهب چهارگانه اهل سنت ـ است که در این مورد، اشعار فراوانى دارد.[۸] افزون بر آیه مودّت و روایاتى که در شأن نزول این آیه نقل گردیده، در روایات فراوان دیگرى نیز مسلمانان نسبت به محبت اهل بیت ^ مأمور شدهاند. تا آنجا که در برخى روایات که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، محبت اهل بیت ^ اساس اسلام شمرده شده است.[۹] حال سخن این است که فلسفه این محبت چیست؟ و چرا خدا و رسول او همه مسلمانان را مکلف نمودهاند که اهل بیت پیامبر ^ را دوست داشته باشند و به آنان محبت ورزند؟ یکى از عمدهترین دلایلى که مىتوان براى این موضوع ذکر کرد، جهت دادن به مسلمانان براى انتخاب راه و عقیده صحیح پس از پیامبر اکرم است. بدین معنا که خدا و رسول او با وجوب این تکلیف در پى آن بودهاند تا مسلمانان پس از رحلت آن حضرت، به سوى این خاندان متمایل گردند و آنان را مقتدا و الگوى خود قرار دهند؛ زیرا اهل بیت ^ از همگان نسبت به رسالت پیامبر و آنچه خدا بر آن حضرت نازل کرده آگاهترند و بهتر مىتوانند مسلمانان را به شریعت الهى و وظایفشان آشنا سازند و از انحراف آنان جلوگیرى نمایند. از این رو، مودت به خاندان وحى، محبتى شخصى و برخاسته از علایق خانوادگى ـ که هر پدرى نسبت به فرزندان خود دارد ـ نیست بلکه محبتى الهى است که هدف از آن حفظ دین، ایمان و عقاید مسلمانان است و منفعت آن به خود مسلمانان باز میگردد؛ نه به پیامبر و فرزندان او؛ چنانکه قرآن در آیهاى دیگر خطاب به پیامبر | آورده است: {قُل ما سَاَلتُکُم مِن اَجرٍ فَهُوَ لَکُم}؛ «بگو (اى پیامبر،) مزد و اجرى که از شما طلب کردم (محبت اهل بیت ^) این به نفع خود شماست».[۱۰] ۳٫ آیه «ولایت» قرآن کریم در آیه ۵۵ مائده خطاب به مسلمانان مىگوید: {ِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ورَسولُهُ والَّذینَ ءامَنوا اَلَّذینَ یُقِیمونَ الصَّلوهَ ویُؤتونَ الزَّکوهَ وهُم رکِعون}؛ «سرپرست و ولىّ شما تنها خدا است و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را به پا مىدارند و در حال رکوع، زکات مىپردازند».[۱۱] ابوذر غفارى در مورد شأن نزول این آیه مىگوید: «روزى با رسول خدا در مسجد نماز مىخواندم. سائلى وارد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم، اما کسى جواب مرا نداد. در همین حال على × که در حال رکوع بود، با انگشت دست راست خود به سائل اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر اکرم | که در مسجد حضور داشت پس از نماز سر را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: خداوندا، برادرم موسى × از تو تقاضا کرد که سینه او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان نمایى و برادرش هارون را وزیر و یاورش قرار دهى. خداوندا، من محمد برگزیده و پیامبر تو هستم. سینهام را گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز و از خاندانم على ×را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوى و محکم گردد. هنوز دعاى پیامبر | به پایان نرسیده بود که جبرئیل نازل شد و آیه ولایت را نازل نمود».[۱۲] علاوه بر ابوذر غفارى، این روایت از طریق دیگر اصحاب پیامبر از جمله: عبداللّهبن عباس، عمار یاسر، عبداللّه بن سلام، مقدادبن اسود، انس بن مالک، عتبه بن حکیم، عبداللّه بن اُبىّ و جابر بن عبداللّه انصارى نیز نقل گردیده است.[۱۳] حسان بن ثابت، شاعر معاصر پیامبر نیز این واقعه را در مورد امام على × به شعر درآورده و مىگوید: أَبَا الحَسَنِ تُفدِیکَ نَفسِى و مُهجَتِى و کُلُّ بَطىءٍ فِى الهُدى و مُسارِعٍ فَأَنتَ الَّذِى أعطَیتَ اِذ کُنتَ راکِعا فَدَتکَ نفُوسُ القَومِ یا خَیرَ راکِعٍ فَأَنزَلَ فیکَ اللّهُ خَیرَ وِلایَهٍ وَ بَیَّنَها فِى مُحکَماتِ الشَّرایِعِ «ابالحسن، جانم فداى تو باد و نیز جان تمام کسانى که آهسته یا سریع در راه هدایت گام برمىدارند! تو بودى که در حال رکوع به سائل صدقه دادى. جان به فداى تو باد! اى بهترین رکوع کنندگان و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل کرد و قرآن نیز آن را بیان و ثبت نمود».[۱۴] این ماجرا در بیش از شصت منبع از منابع تفسیرى و حدیثى معتبر اهل سنت با عبارتهاى گوناگون نقل گردیده است[۱۵] و شهرت آن به حدّى است که «قاضى ایجى» متکلم معروف اهل سنت در کتاب «مواقف» تصریح کرده که مفسران بر نزول این آیه در شأن على × اتفاق نظر دارند.[۱۶] وجه دلالت آیه بر ولایت على ×چنین است که این آیه با کلمه «انّما» ـ که در لغت عرب بر انحصار دلالت دارد ـ آغاز شده و معناى آیه این است: «ولى و سرپرست شما تنها خداوند و رسول او و کسى است که در حال رکوع در راه خدا انفاق مىنماید». و طبق روایتى که هم شیعه وهم اهل سنت آن را در شأن نزول آیه یاد شده نقل کردهاند، این شخص تنها علىبن ابیطالب ×است. برخى از مفسران اهل سنت در رد این استدلال و نفى دلالت آیه بر ولایت و خلافت بلافصل على ×اشکالها و شبهات متعددى را مطرح نمودهاند که عمدهترین این اشکالها به شرح ذیل است: واژه «ولى» در آیه مذکور به معناى دوست و یاور است. پس معناى آیه این است «همانا دوست و یاور شما خدا و رسول او و کسانىاند که در حال رکوع انفاق مىنمایند». افزون بر این گفتهاند: جمله «الذین آمنوا…» جمع است و جمع، قابل تطبیق بر یک نفر نیست. مىگویند: با توجه به عنایت خاصى که على ×به خداوند متعال داشت و در حال نماز غرق در مناجات بود، چگونه ممکن است آن حضرت صداى فقیرى را بشنود و به او انفاق کند؟ اگر ولایت به معناى سرپرستى باشد، لازمهاش این است که پیامبر و على علیهماالسلامدر یک زمان ولىّ و سرپرست مسلمانان باشند؛ زیرا در این آیه ولایت براى پیامبر و کسى که در حال رکوع انفاق مىنماید در یک زمان ـ که زمان نزول آیه باشد ـ ثابت شده است و نمىشود در یک زمان دو نفر ولى و سرپرست مردم باشند.[۱۷] پاسخ: هرچند یکى از معانى ولىّ در لغت دوست و یاور است، ولى معانى دیگر آن سرپرستى و متصرف در امور بودن است. ولىّ طفل به کسى گفته مىشود که صاحب اختیار او بوده، سرپرستى او را بر عهده دارد. ولىّ زن کسى است که اختیار ازدواج وى به دست اوست. ولىّ یتیم به کسى گفته مىشود که اختیار تصرف در اموال و دیگر امور وى به او واگذار گردیده است.[۱۸] مقصود از ولىّ در آیه مذکور، معناى دوم یعنى سرپرستى و متصرف در امور بودن است؛ نه دوستى؛ زیرا ولایت به معناى دوستى و یارى کردن اختصاص به کسانى که در حال رکوع انفاق مىکنند ندارد؛ بلکه یک حکم عمومى است که شامل همه مسلمانان مىشود. افزون بر این، اینکه ولایت انفاق کننده در حال رکوع در ردیف ولایت خدا و رسول او قرار گرفته و هر سه با یک جمله بیان گردیده، مؤید دیگرى بر این معناست. اما علت آنکه جمله «الذین آمنوا…» با لفظ جمع بیان شده آن است که در ادبیات عرب مرسوم است که به جهات مختلف از جمله تعظیم و تکریم افراد، براى یک نفر تعبیر جمع به کار مىبرند؛ چنانکه قرآن در آیات متعدد دیگرى نیز از این شیوه استفاده نموده است؛ مثلاً در آیه ۶۱ آل عمران کلمه «نساءنا» به صورت جمع آمده، در حالى که طبق شأن نزولهاى متعدد مقصود از «نساءنا» تنها فاطمه زهرا ÷ است و «انفسنا» نیز به صورت جمع آمده در حالى که از مردان جز على × کس دیگرى همراه پیامبر نبود و همچنین در آیات ۲۱۵ و ۲۷۶ بقره، ۵۲ مائده و ۸ منافقون، تعبیر جمع به کار رفته است در حالىکه طبق روایات شأن نزول، مقصود از این آیات تنها یک نفر بوده است. در پاسخ این شبهه که چگونه على × صداى فقیر را در نماز شنید، مىگوییم: آنچه در نماز مذمت گردیده توجه به غیر خدا و غفلت از اوست. شنیدن صداى فقیر و کمک به او نه تنها توجه به غیر خدا نیست، بلکه این عمل نیز عبادتى از عبادات و عین توجه به خداوند است. در احوال پیامبر اکرم | نیز نقل شده است که گاهى آن حضرت نماز جماعت را به خاطر شنیدن صداى گریه بچهها سریعتر مىخواندند تا آنان اذیت نشوند.[۱۹] اما پاسخ اشکال دیگر که مىگویند: در یک زمان وجود دو ولىّ و سرپرست امکانپذیر نیست، این است که در تعبیرهاى ادبى و عرفى فراوان دیده مىشود که اسم یا عنوانى را بر شخص اطلاق مىکنند که آن را بالقوه و در آینده داراست؛ نه در حال حاضر؛ به طور مثال، شخص در حال حیات خود وصیت مىکند و کسى را «وصى» یا «قیم» اطفال خویش تعیین مىنماید و از همان وقت عنوان وصى و قیم به آن شخص گفته مىشود؛ در حالىکه هنوز زمان عمل به وصایت و قیمومیت او فرا نرسیده است. در روایاتى که در مورد على × نیز از طریق شیعه و اهل سنت نقل گردیده است، پیامبر آن حضرت را وصى و خلیفه بلافصل خود خطاب نموده، در حالى که هیچ یک از این عناوین در زمان پیامبر نبوده است. افزون بر ادلّه فوق، در روایات اهل بیت ^ نیز آیه یاد شده مربوط به على× دانسته شده و واژه «ولىّ» در این آیه به متصرف در امور و سرپرستى مسلمانان تفسیر شده است؛ امام باقر ×فرمود: «خداوند پیامبرش را به ولایت على × فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ورَسولُهُ والَّذینَ ءامَنوا اَلَّذینَ یُقِیمونَ الصَّلوهَ ویُؤتونَ الزَّکوهَ وهُم رکِعون» ونیز خداوند ولایت «اولىالامر» را واجب کرد، اما مسلمانان نمىدانستند که این ولایت چیست؟ پس خداوند به محمد فرمان داد تا ولایت را براى آنان تفسیر کند؛ همانگونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر مىکند. چون این فرمان رسید حضرت دلتنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و آن حضرت را تکذیب کنند. پس به پروردگارش رجوع کرد و خداوند به او چنین وحى نمود: «یـاَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ واِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ و…». پس از نزول این آیه، پیامبر، امر ولایت را به فرمان خدا آشکار کرد و ولایت على × را در روز غدیر خم، براى عموم مردم اعلام نمود».[۲۰] منابع اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی |