مقالات

عامل پیروی شیعه از اهل بیت(علیهم السلام)

عامل پیروى شیعه از اهل بیت علیم السلام

نویسنده:

موضوع:

منبع:

تاریخ درج:

سید جعفر صادقی فدکی

ادیان و فرقشیعه

کتب>سیمای شیعه از نگاه اهل بیت علیهم السلام

۱۳۹۳/۱۲/۲۵ »

چکیده :

عامل  پیروى شیعه از على علیه السلام و فرزندان معصومش ـ که در واقع دلیل اصلى پیدایش شیعه و جدایى این فرقه از دیگر مسلمانان به شمار مى‏رود ـ آیات و روایات متعددى است که در مورد ولایت و جانشینى اهل بیت ^ پس از پیامبر | وارد شده است و در آن پذیرش ولایت و محبت این خاندان و پیروى از آنان به عنوان تکلیفى الهى بر همه مسلمانان واجب گردیده است.موضوع ولایت و جانشینى این خاندان پس از پیامبر | از چنان اهمیتى برخوردار بوده است که مشاهده مى‏کنیم این امر به ایام پایانى رسالت پیامبر اسلام موکول نگردیده است، بلکه پیامبر اکرم | از همان ایام آغازین بعثت خود ـ چه با نزول وحى و چه با بیان و حدیث خود که آن هم برگرفته از وحى و سخن خداوند است ـ مأمور مى‏گردد تا آن را به مردم گوشزد نماید و مسلمانان را با جانشینان واقعى خود آشنا نماید که در این جا به برخى از عمده‏ترین آیات و روایاتى که در این مورد وارد گردیده است، اشاره مى‏کنیم:۱٫ حدیث «یوم الدّار»در سال سوم بعثت که آیه {و اَنذِر عَشیرَتک الاقربین}[۱] نازل شد و پیامبر اکرم | بر اساس این آیه مأمور شد ابتدا خویشاوندان خود را به اسلام دعوت نماید، آن حضرت حدود چهل نفر از بستگان نزدیک خود را به خانه حضرت ابوطالب دعوت کرد که از جمله آنان حمزه و ابولهب بودند. پس از صرف غذا…
متن مقاله :
فرمان و تکلیف الهى
عامل  پیروى شیعه از على علیه السلام و فرزندان معصومش ـ که در واقع دلیل اصلى پیدایش شیعه و جدایى این فرقه از دیگر مسلمانان به شمار مى‏رود ـ آیات و روایات متعددى است که در مورد ولایت و جانشینى اهل بیت ^ پس از پیامبر | وارد شده است و در آن پذیرش ولایت و محبت این خاندان و پیروى از آنان به عنوان تکلیفى الهى بر همه مسلمانان واجب گردیده است.
موضوع ولایت و جانشینى این خاندان پس از پیامبر | از چنان اهمیتى برخوردار بوده است که مشاهده مى‏کنیم این امر به ایام پایانى رسالت پیامبر اسلام موکول نگردیده است، بلکه پیامبر اکرم | از همان ایام آغازین بعثت خود ـ چه با نزول وحى و چه با بیان و حدیث خود که آن هم برگرفته از وحى و سخن خداوند است ـ مأمور مى‏گردد تا آن را به مردم گوشزد نماید و مسلمانان را با جانشینان واقعى خود آشنا نماید که در این جا به برخى از عمده‏ترین آیات و روایاتى که در این مورد وارد گردیده است، اشاره مى‏کنیم:
۱٫ حدیث «یوم الدّار»
در سال سوم بعثت که آیه {و اَنذِر عَشیرَتک الاقربین}[۱] نازل شد و پیامبر اکرم | بر اساس این آیه مأمور شد ابتدا خویشاوندان خود را به اسلام دعوت نماید، آن حضرت حدود چهل نفر از بستگان نزدیک خود را به خانه حضرت ابوطالب دعوت کرد که از جمله آنان حمزه و ابولهب بودند. پس از صرف غذا هنگامى که پیامبراکرم | قصد اعلام این مأموریت را داشت ابولهب با سخنان خود زمینه ابلاغ این پیام الهى را از میان برد. فرداى آن روز پیامبر اکرم | دوباره غذایى تهیه کرد و آنان را به خانه ابوطالب دعوت نمود و پس از صرف غذا فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب! به خدا سوگند! هیچ جوانى را در عرب نمى‏شناسم که براى قومش چیزى بهتر از آنچه من آورده‏ام آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را براى شما آورده‏ام و خداوند به من دستور داده که شما را به آیین اسلام دعوت نمایم. سپس فرمود:
«اَیُّکُم یُؤازِرُنىِ لِیکُونَ أَخىِ و وارِثىِ وَ وَزیرِى وَ وَصیِّى و خَلیفَتىِ فیکُم بَعدىِ؟»؛
کدام یک از شما مرا یارى مى‏دهد تا پس از من برادر و وارث و وزیر و وصى و جانشین من در میان شما باشد؟»
همه جمعیت از پاسخ دادن به پیامبر امتناع ورزیدند، جز على × که با وجود سن کم، برخاست و عرض کرد: اى پیامبر خدا، من در این راه یار و یاور تو خواهم بود. پیامبر | دست بر شانه آن حضرت نهاد و فرمود:
«انّ هذا أَخِى (و وارِثِى وَ وَزیرِى) وَ وَصیِّى وَ خَلیفَتِى فیکُم (بَعدِى) فَاسمِعُوا لَهُ و أَطیعُوا؛
این (على ×) برادر من و وارث و وزیر و وصى و جانشینم بعد از من در میان شما خواهد بود؛ به امر او گوش فرا دهید و از او فرمان برید».[۲] این حدیث را افزون بر مفسران و محدثان شیعه، بسیارى از مورخان، محدثان و مفسران اهل سنت نیز از جمله، طبرى، ابن اثیر، ابن کثیر، ابن ابى حاتم، ابن مردویه، ابى نعیم، بیهقى، ثعلبى و ابن ابى الحدید در کتب تاریخ، تفسیر و حدیث خود نقل کرده‏اند.[۳] هرچند برخى از اینان به جهت تعصبات مذهبى، حق و امانت را رعایت نکرده، این حدیث را به طور ناقص نقل کرده‏اند؛ از جمله اینان مى‏توان از ابن جریر طبرى و ابن کثیر دمشقى – دو نفر از مفسران مشهور اهل سنت – یاد کرد که جملات «و وارثى و وزیرى و خلیفتى فیکم بعدى» را که بر وصایت و جانشینى على × پس از پیامبر اکرم | دلالت دارد از این حدیث مهم حذف کرده و به جاى آن کلمات «و کذا و کذا» را گذاشته‏اند. این دو مفسر، این حدیث را این‏گونه نقل کرده‏اند:
«قالَ: اَیُّکُم یُؤازِرُنِى عَلى هذا الاَمرِ عَلى اَن یَکُونَ اَخِى و کَذا و کَذا… قُلتُ: اَنَا یا نَبِىَّ اللّهِ اَکُونُ وَزیرَکَ، فَاَخَذَ بِرَقَبَتِى ثُمَّ قالَ: اِنَّ هذا اَخِى و کَذا وَ کَذا فَاَسمِعُوا لَهُ و اَطیعُوا»؛
«(پیامبر |) فرمود: کدام یک از شما مرا در این امر یارى مى‏دهد تا پس از من، برادرم و چنین و چنان باشد. (على ×گوید:) گفتم: اى پیامبر خدا! من وزیر شما هستم. پس پیامبر دستش را بر گردنم گذاشت و فرمود: این على برادرم و چنین و چنان است؛ پس به [سخنان] او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید».[۴] ۲٫ آیه «مودّت»
قرآن کریم در آیه ۲۳ شورى خطاب به پیامبر اکرم | مى‏فرماید:
«قُل لا اَسـلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّهَ فِى القُربى ومَن یَقتَرِف حَسَنَهً نَزِد لَهُ فیها حُسنـًا اِنَّ اللّهَ غَفورٌ شَکور»؛
«(اى پیامبر) بگو: من هیچ پاداشى از شما نمى‏خواهم جز دوست داشتن نزدیکانم و هرکس عمل نیکى انجام دهد بر نیکى‏اش مى‏افزاییم؛ خداوند آمرزنده و شکرگزار است»؛[۵] در شأن نزول آیه یاد شده آمده است: هنگامى که پیامبر اسلام | وارد مدینه شد و پایه‏هاى اسلام محکم گردید، انصار گفتند: ما خدمت رسول خدا | مى‏رسیم و عرض مى‏کنیم: اگر مشکلات مالى براى شما پیدا شد تمام اموال ما در اختیار شما قرار دارد. هنگامى که این سخن را به پیامبر عرض کردند، آیه «قُل لا اَسـٔلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّهَ فِى القُربى»نازل شد و مسلمانان را به دوست داشتن خویشاوندان پیامبر فرمان داد.[۶] در اینکه مقصود از خویشاوندان پیامبر در این آیه چه کسانى‏اند اقوال مختلفى نقل گردیده است. ولى نظریه‏اى که مفسران شیعه و بیشتر مفسران اهل‏سنت آن را پذیرفته‏اند این است که مقصود از خویشاوندان پیامبر، على و فاطمه و حسن و حسین ^ هستند.
زمخشرى و قرطبى از مفسران اهل سنت در ذیل این آیه چنین آورده‏اند:
«لَمّا نَزَلَت «قُل لا اَسـلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّهَ فِى القُربى» قالُوا: یا رَسولَ اللّهِ، مَن قَرابَتُکَ؟ مَن هؤُلاءِ الَّذیِنَ وَجَبَتْ عَلَینا مَوَدَّتُهُم؟ قال: عَلِىٌّ و فاطِمَهُ و اِبناهُما و قالَها ثَلاثا»؛ «هنگامى که آیه «قُل لا اَسـلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّهَ فِى القُربى»
نازل شد، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا، خویشاوندان تو که محبت نمودن به آنان بر ما واجب است چه کسانى هستند؟ پیامبر فرمود: على و فاطمه و دو فرزند آنان، و این سخن را سه بار تکرار فرمود».[۷] بر پایه آیه فوق و روایاتى که در شأن نزول این آیه از پیامبراکرم | نقل گردیده، نه تنها بر شیعه، بلکه بر همه مسلمانان واجب است که اهل‏بیت پیامبر را دوست داشته، نسبت به آنان محبت ورزند؛ بر همین اساس بسیارى از بزرگان اهل سنت در کتب و سخنان خود بر وجوب محبت به اهل بیت تأکید کرده، آن را یکى از عقاید مسلم خود دانسته‏اند؛ از جمله این افراد «شافعى» ـ رئیس یکى از مذاهب چهارگانه اهل سنت ـ است که در این مورد، اشعار فراوانى دارد.[۸] افزون بر آیه مودّت و روایاتى که در شأن نزول این آیه نقل گردیده، در روایات فراوان دیگرى نیز مسلمانان نسبت به محبت اهل بیت ^ مأمور شده‏اند. تا آنجا که در برخى روایات که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، محبت اهل بیت ^ اساس اسلام شمرده شده است.[۹] حال سخن این است که فلسفه این محبت چیست؟ و چرا خدا و رسول او همه مسلمانان را مکلف نموده‏اند که اهل بیت پیامبر ^ را دوست داشته باشند و به آنان محبت ورزند؟
یکى از عمده‏ترین دلایلى که مى‏توان براى این موضوع ذکر کرد، جهت دادن به مسلمانان براى انتخاب راه و عقیده صحیح پس از پیامبر اکرم است. بدین معنا که خدا و رسول او با وجوب این تکلیف در پى آن بوده‏اند تا مسلمانان پس از رحلت آن حضرت، به سوى این خاندان متمایل گردند و آنان را مقتدا و الگوى خود قرار دهند؛ زیرا اهل بیت ^ از همگان نسبت به رسالت پیامبر و آنچه خدا بر آن حضرت نازل کرده آگاه‏ترند و بهتر مى‏توانند مسلمانان را به شریعت الهى و وظایف‏شان آشنا سازند و از انحراف آنان جلوگیرى نمایند.
از این رو، مودت به خاندان وحى، محبتى شخصى و برخاسته از علایق خانوادگى ـ که هر پدرى نسبت به فرزندان خود دارد ـ نیست بلکه محبتى الهى است که هدف از آن حفظ دین، ایمان و عقاید مسلمانان است و منفعت آن به خود مسلمانان باز میگردد؛ نه به پیامبر و فرزندان او؛ چنان‏که قرآن در آیه‏اى دیگر خطاب به پیامبر | آورده است:
{قُل ما سَاَلتُکُم مِن اَجرٍ فَهُوَ لَکُم}؛
«بگو (اى پیامبر،) مزد و اجرى که از شما طلب کردم (محبت اهل بیت ^) این به نفع خود شماست».[۱۰] ۳٫ آیه «ولایت»
قرآن کریم در آیه ۵۵ مائده خطاب به مسلمانان مى‏گوید:
{ِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ورَسولُهُ والَّذینَ ءامَنوا اَلَّذینَ یُقِیمونَ الصَّلوهَ ویُؤتونَ الزَّکوهَ وهُم رکِعون}؛
«سرپرست و ولىّ شما تنها خدا است و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند و نماز را به پا مى‏دارند و در حال رکوع، زکات مى‏پردازند».[۱۱] ابوذر غفارى در مورد شأن نزول این آیه مى‏گوید:
«روزى با رسول خدا در مسجد نماز مى‏خواندم. سائلى وارد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم، اما کسى جواب مرا نداد. در همین حال على × که در حال رکوع بود، با انگشت دست راست خود به سائل اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر اکرم | که در مسجد حضور داشت پس از نماز سر را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: خداوندا، برادرم موسى × از تو تقاضا کرد که سینه او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان نمایى و برادرش هارون را وزیر و یاورش قرار دهى. خداوندا، من محمد برگزیده و پیامبر تو هستم. سینه‏ام را گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز و از خاندانم على ×را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوى و محکم گردد. هنوز دعاى پیامبر | به پایان نرسیده بود که جبرئیل نازل شد و آیه ولایت را نازل نمود».[۱۲] علاوه بر ابوذر غفارى، این روایت از طریق دیگر اصحاب پیامبر از جمله: عبداللّه‏بن عباس، عمار یاسر، عبداللّه بن سلام، مقدادبن اسود، انس بن مالک، عتبه بن حکیم، عبداللّه بن اُبىّ و جابر بن عبداللّه‏ انصارى نیز نقل گردیده است.[۱۳] حسان بن ثابت، شاعر معاصر پیامبر نیز این واقعه را در مورد امام على × به شعر درآورده و مى‏گوید:
أَبَا الحَسَنِ تُفدِیکَ نَفسِى و مُهجَتِى    و کُلُّ بَطى‏ءٍ فِى الهُدى و مُسارِعٍ
فَأَنتَ الَّذِى أعطَیتَ اِذ کُنتَ راکِعا     فَدَتکَ نفُوسُ القَومِ یا خَیرَ راکِعٍ
فَأَنزَلَ فیکَ اللّهُ خَیرَ وِلایَهٍ     وَ بَیَّنَها فِى مُحکَماتِ الشَّرایِعِ
«ابالحسن، جانم فداى تو باد و نیز جان تمام کسانى که آهسته یا سریع در راه هدایت گام برمى‏دارند! تو بودى که در حال رکوع به سائل صدقه دادى. جان به فداى تو باد! اى بهترین رکوع کنندگان و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل کرد و قرآن نیز آن را بیان و ثبت نمود».[۱۴] این ماجرا در بیش از شصت منبع از منابع تفسیرى و حدیثى معتبر اهل سنت با عبارتهاى گوناگون نقل گردیده است[۱۵] و شهرت آن به حدّى است که «قاضى ایجى» متکلم معروف اهل سنت در کتاب «مواقف» تصریح کرده که مفسران بر نزول این آیه در شأن على × اتفاق نظر دارند.[۱۶] وجه دلالت آیه بر ولایت على ×چنین است که این آیه با کلمه «انّما» ـ که در لغت عرب بر انحصار دلالت دارد ـ آغاز شده و معناى آیه این است: «ولى و سرپرست شما تنها خداوند و رسول او و کسى است که در حال رکوع در راه خدا انفاق مى‏نماید». و طبق روایتى که هم شیعه وهم اهل سنت آن را در شأن نزول آیه یاد شده نقل کرده‏اند، این شخص تنها على‏بن ابیطالب ×است.
برخى از مفسران اهل سنت در رد این استدلال و نفى دلالت آیه بر ولایت و خلافت بلافصل على ×اشکال‏ها و شبهات متعددى را مطرح نموده‏اند که عمده‏ترین این اشکال‏ها به شرح ذیل است:
واژه «ولى» در آیه مذکور به معناى دوست و یاور است. پس معناى آیه این است «همانا دوست و یاور شما خدا و رسول او و کسانى‏اند که در حال رکوع انفاق مى‏نمایند». افزون بر این گفته‏اند: جمله «الذین آمنوا…» جمع است و جمع، قابل تطبیق بر یک نفر نیست. مى‏گویند: با توجه به عنایت خاصى که على ×به خداوند متعال داشت و در حال نماز غرق در مناجات بود، چگونه ممکن است آن حضرت صداى فقیرى را بشنود و به او انفاق کند؟
اگر ولایت به معناى سرپرستى باشد، لازمه‏اش این است که پیامبر و على علیهماالسلامدر یک زمان ولىّ و سرپرست مسلمانان باشند؛ زیرا در این آیه ولایت براى پیامبر و کسى که در حال رکوع انفاق مى‏نماید در یک زمان ـ که زمان نزول آیه باشد ـ ثابت شده است و نمى‏شود در یک زمان دو نفر ولى و سرپرست مردم باشند.[۱۷] پاسخ: هرچند یکى از معانى ولىّ در لغت دوست و یاور است، ولى معانى دیگر آن سرپرستى و متصرف در امور بودن است. ولىّ طفل به کسى گفته مى‏شود که صاحب اختیار او بوده، سرپرستى او را بر عهده دارد. ولىّ زن کسى است که اختیار ازدواج وى به دست اوست. ولىّ یتیم به کسى گفته مى‏شود که اختیار تصرف در اموال و دیگر امور وى به او واگذار گردیده است.[۱۸] مقصود از ولىّ در آیه مذکور، معناى دوم یعنى سرپرستى و متصرف در امور بودن است؛ نه دوستى؛ زیرا ولایت به معناى دوستى و یارى کردن اختصاص به کسانى که در حال رکوع انفاق مى‏کنند ندارد؛ بلکه یک حکم عمومى است که شامل همه مسلمانان مى‏شود. افزون بر این، اینکه ولایت انفاق کننده در حال رکوع در ردیف ولایت خدا و رسول او قرار گرفته و هر سه با یک جمله بیان گردیده، مؤید دیگرى بر این معناست.
اما علت آنکه جمله «الذین آمنوا…» با لفظ جمع بیان شده آن است که در ادبیات عرب مرسوم است که به جهات مختلف از جمله تعظیم و تکریم افراد، براى یک نفر تعبیر جمع به کار مى‏برند؛ چنان‏که قرآن در آیات متعدد دیگرى نیز از این شیوه استفاده نموده است؛ مثلاً در آیه ۶۱ آل عمران کلمه «نساءنا» به صورت جمع آمده، در حالى که طبق شأن نزولهاى متعدد مقصود از «نساءنا» تنها فاطمه زهرا ÷ است و «انفسنا» نیز به صورت جمع آمده در حالى که از مردان جز على × کس دیگرى همراه پیامبر نبود و همچنین در آیات ۲۱۵ و ۲۷۶ بقره، ۵۲ مائده و ۸ منافقون، تعبیر جمع به کار رفته است در حالى‏که طبق روایات شأن نزول، مقصود از این آیات تنها یک نفر بوده است.
در پاسخ این شبهه که چگونه على × صداى فقیر را در نماز شنید، مى‏گوییم: آنچه در نماز مذمت گردیده توجه به غیر خدا و غفلت از اوست. شنیدن صداى فقیر و کمک به او نه تنها توجه به غیر خدا نیست، بلکه این عمل نیز عبادتى از عبادات و عین توجه به خداوند است. در احوال پیامبر اکرم | نیز نقل شده است که گاهى آن حضرت نماز جماعت را به خاطر شنیدن صداى گریه بچه‏ها سریع‏تر مى‏خواندند تا آنان اذیت نشوند.[۱۹] اما پاسخ اشکال دیگر که مى‏گویند: در یک زمان وجود دو ولىّ و سرپرست امکان‏پذیر نیست، این است که در تعبیرهاى ادبى و عرفى فراوان دیده مى‏شود که اسم یا عنوانى را بر شخص اطلاق مى‏کنند که آن را بالقوه و در آینده داراست؛ نه در حال حاضر؛ به طور مثال، شخص در حال حیات خود وصیت مى‏کند و کسى را «وصى» یا «قیم» اطفال خویش تعیین مى‏نماید و از همان وقت عنوان وصى و قیم به آن شخص گفته مى‏شود؛ در حالى‏که هنوز زمان عمل به وصایت و قیمومیت او فرا نرسیده است. در روایاتى که در مورد على × نیز از طریق شیعه و اهل سنت نقل گردیده است، پیامبر آن حضرت را وصى و خلیفه بلافصل خود خطاب نموده، در حالى که هیچ یک از این عناوین در زمان پیامبر نبوده است.
افزون بر ادلّه فوق، در روایات اهل بیت ^ نیز آیه یاد شده مربوط به على× دانسته شده و واژه «ولىّ» در این آیه به متصرف در امور و سرپرستى مسلمانان تفسیر شده است؛ امام باقر ×فرمود:
«خداوند پیامبرش را به ولایت على × فرمان داد و بر او چنین نازل کرد:
«اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ورَسولُهُ والَّذینَ ءامَنوا اَلَّذینَ یُقِیمونَ الصَّلوهَ ویُؤتونَ الزَّکوهَ وهُم رکِعون»
ونیز خداوند ولایت «اولى‏الامر» را واجب کرد، اما مسلمانان نمى‏دانستند که این ولایت چیست؟ پس خداوند به محمد فرمان داد تا ولایت را براى آنان تفسیر کند؛ همان‏گونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر مى‏کند. چون این فرمان رسید حضرت دلتنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و آن حضرت را تکذیب کنند. پس به پروردگارش رجوع کرد و خداوند به او چنین وحى نمود:
«یـاَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ واِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ و…».
پس از نزول این آیه، پیامبر، امر ولایت را به فرمان خدا آشکار کرد و ولایت على × را در روز غدیر خم، براى عموم مردم اعلام نمود».[۲۰]

منابع
[۱]. شعراء ۲۶ ۲۱۴٫
[۲]. مجمع البیان، ج ۷ ـ ۸، ص ۳۲۳؛ کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۱۴ و ۱۳۳؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۶۳٫
[۳]. براى اطلاع بیشتر ر. ک: الغدیر، ج ۲، ص ۲۷۸؛ المراجعات، ص ۱۳۰ به بعد؛ احقاق الحق، ج ۴، ص ۶۲٫ این روایت به تفصیل، از کتب اهل سنت در این کتابها نقل شده است.
[۴]. جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۴۸ ـ ۱۴۹؛ التفسیر القرآن العظیم، ج ۳، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴٫
[۵]. شورى ۴۲ ۲۳٫
[۶]. مجمع‏البیان، ج ۹ ـ ۱۰، ص ۴۳٫
[۷]. الکشاف، ج ۴، ص ۲۱۹ و ۲۲۰؛ الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۶، ص ۲۱ و ۲۲٫
[۸]. ینابیع الموده، ج ۲، ص ۴۳۴؛ النصائح الکافیه، ص ۲۲۴٫
[۹]. شرح الاخبار، ج ۳، ص ۵۱۵؛ کنزل العمال، ج ۱۲، ص ۱۰۵و ج ۱۳، ص ۶۴۵؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۳، ص ۲۴۱٫
[۱۰]. سبأ ۳۴ ۴۷٫
[۱۱]. مائده ۵ ۵۵٫
[۱۲]. مجمع البیان؛ ج ۳ ـ ۴، ص ۳۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۶٫
[۱۳]. المراجعات، ص ۱۵۵ به بعد.
[۱۴]. الغدیر، ج ۲، ص ۵۸؛ نظم درر السمطین، ص ۸۸٫
[۱۵]. الغدیر، ج ۲، ص ۱۵۶ ـ ۱۶۲٫
[۱۶]. شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۶۰٫
[۱۷]. التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۵ ـ ۳۱٫
[۱۸]. لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۱؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۵۵۳٫ «ولى».
[۱۹]. الکافى، ج ۶، ص ۴۸؛ وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۱۸٫
[۲۰]. الکافى، ج ۱، ص ۲۸۹؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۱۵؛ التفسیر الصافى، ج ۲، ص ۵۲٫

اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن