عامل پیروی شیعه از اهل بیت (علیهم السلام)۲
عامل پیروى شیعه از اهل بیت علیم السلام
نویسنده: موضوع: منبع: تاریخ درج: کتب>سیمای شیعه از نگاه اهل بیت علیهم السلام ۱۳۹۳/۱۲/۲۵ » چکیده : |
|
در آیه ۵۹ سوره نساء خطاب به مسلمانان چنین آمده است:«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم»؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا و رسول و صاحبان امر خودتان اطاعت نمایید».بر اساس آیه مذکور بر همه مؤمنان و مسلمانان واجب است که از خدا و پیامبر و «اولىالامر» اطاعت و پیروى نمایند؛ اما در اینکه منظور از «اولىالامر» چه کسانىاند در میان مفسران و علماى اسلامى دیدگاههاى متعددى وجود دارد. به برخى از مهمترین دیدگاهها توجه کنید:۱٫ جمعى از مفسران اهل سنت معتقدند: مقصود از «اولىألامر» زمامداران و حاکماناند؛ در هر زمان و محیطى که باشند و در این مورد هیچگونه استثنایى قائل نشدهاند؛ نتیجه اینکه مسلمانان موظفاند از هر حکومتى به هر شکلى پیروى نمایند؛ حتى اگر حکومت جور باشد.[۱]۲٫ بعضى دیگر معتقدند: منظور از «اولىالامر» نمایندگان عموم طبقات از جمله حکام و زمامداران، علما و صاحب منصبان در تمام شئون زندگى مردماند اما نه اطاعت مطلق و بدون قید و شرط بلکه اطاعت ازآنها مشروط به این است که آنان برخلاف احکام و مقررات اسلامى حکمى صادر نکنند.[۲]۳٫ گروهى دیگر از آنان بر این باورند که مراد از این کلمه تنها ابوبکر و… | |
متن مقاله : | |
۴٫ آیه «اولىالامر» در آیه ۵۹ سوره نساء خطاب به مسلمانان چنین آمده است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم»؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا و رسول و صاحبان امر خودتان اطاعت نمایید». بر اساس آیه مذکور بر همه مؤمنان و مسلمانان واجب است که از خدا و پیامبر و «اولىالامر» اطاعت و پیروى نمایند؛ اما در اینکه منظور از «اولىالامر» چه کسانىاند در میان مفسران و علماى اسلامى دیدگاههاى متعددى وجود دارد. به برخى از مهمترین دیدگاهها توجه کنید: ۱٫ جمعى از مفسران اهل سنت معتقدند: مقصود از «اولىألامر» زمامداران و حاکماناند؛ در هر زمان و محیطى که باشند و در این مورد هیچگونه استثنایى قائل نشدهاند؛ نتیجه اینکه مسلمانان موظفاند از هر حکومتى به هر شکلى پیروى نمایند؛ حتى اگر حکومت جور باشد.[۱] ۲٫ بعضى دیگر معتقدند: منظور از «اولىالامر» نمایندگان عموم طبقات از جمله حکام و زمامداران، علما و صاحب منصبان در تمام شئون زندگى مردماند اما نه اطاعت مطلق و بدون قید و شرط بلکه اطاعت ازآنها مشروط به این است که آنان برخلاف احکام و مقررات اسلامى حکمى صادر نکنند.[۲] ۳٫ گروهى دیگر از آنان بر این باورند که مراد از این کلمه تنها ابوبکر و عمر و یا خلفاى چهارگانهاند و غیر آنها کسى را شامل نمىشود که طبق این عقیده در عصرهاى دیگر براى أولىالامر مصداقى نخواهد بود.[۳] ۴٫ در مقابل نظریههاى پیشین، همه مفسران شیعه اتفاق نظر دارند که مقصود از اولىالامر، امامان معصوم و اهل بیت پیامبر اکرم ^ هستند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبراکرم |به آنها سپرده شده است[۴] و غیر آنها را شامل نمىشود. البته اطاعت از کسانى که از طرف آنان به مقامى منصوب شوند و مقام و منصبى را در جامعه اسلامى بر عهده گیرند نیز با شرایط معینى لازم است؛ اما نه به دلیل اینکه آنها اولىالامراند؛ بلکه به دلیل آنکه نمایندگان اولىالامر بوده، خدا و رسول و اولىالامر با توجه به شرایط خاص، اطاعت آنان را بر مسلمانان واجب کردهاند. دلایل صحت عقیده مفسران شیعه و بطلان اقوال دیگران: اوّلاً: خداوند اطاعت اولىالامر را در ردیف اطاعت از خود و رسول خدا ذکر کرده است. ثانیا: چنین اطاعتى را به طور مطلق و بدون هیچ گونه قید و شرطى بر مسلمانان واجب نموده است و اطاعت بدون قید و شرط از افرادى و ذکر این اطاعت در ردیف اطاعت از خدا و رسول او بسته به این است که این افراد مصون از هر گونه خطا و لغزشى باشند و همچون پیامبراکرم |معصوم باشند؛ در غیر این صورت فرمان به اطاعت مطلق از اشخاصى که از خطا و اشتباه در امان نیستند و اطاعت از آنان در برخى موارد، جامعه اسلامى را به سوى انحراف و سقوط مىکشاند، قبیح خواهد بود. بنابراین، تنها مصادیق اولىالامر اهل بیت پیامبر و امامان شیعه ^هستند که بنابر نصّ صریح قرآن کریم در آیه تطهیر و روایات، از هرگونه خطا و لغزشى معصوم و مبرا هستند. برخى از مفسران اهل سنت از جمله فخر رازى در تفسیر کبیر[۵] بر این نکته که آیه مذکور اطاعت بدون قید و شرط را بر مسلمانان واجب کرده و بدین جهت مصداق اولىالامر باید شخص معصوم باشد واقف بوده و این مطلب را پذیرفتهاند، لیکن در تعیین مصداق این معصوم راه خطایى را برگزیده و این معصوم را مجموع امت اسلامى یا اهل حل و عقد از مسلمانان (نمایندگان عموم طبقات) مىدانند، در حالى که این نظر و انتخاب چنین مصداقى براى «اولىالامر» باطل است؛ زیرا رأى مجموع امت یا اهل حل و عقد نیز هیچگاه از خطا و اشتباه مصون نبوده، پیروى از آنها نمىتواند درهمه جا باعث نجات امت اسلامى و جلوگیرى از انحراف و سقوط آنان گردد؛ زیرا چه بسا مجموع امت و یا نمایندگان و نخبگان یک جامعه نیز در بعضى از موارد خطا و اشتباه کنند و برخلاف حق و عدالت حکم نمایند. چنان چه در تاریخ موارد فراوانى وجود دارد. که یک ملت و امت یا نمایندگان برگزیده آنان بر یک رأى اتفاق نظر داشته و یا افرادى را به طور اجماع به رهبرى خود برگزیدهاند، لیکن این رأى یا این انتخاب نتیجهاى جز تباهى و فساد و انحراف براى آنان در پى نداشته است. بر این اساس، رأى مجموع انسانهاى عادى یا نمایندگان آنان را هیچگاه نمىتوان به طور مطلق از خطا مصون دانست؛ بلکه تنها نتیجهاى که رأى اکثریت یا مجموع یک امت و یا نمایندگان آنان مىتواند در پى داشته باشد کاهش خطا و اشتباه است؛ نه از بین بردن آن. دلیل و شاهد دیگر بر تأیید رأى شیعه و اینکه مقصود از «اولىالامر» در آیه ذکر شده تنها اهل بیت ^ هستند؛ روایاتى است که در این مورد از صحابه پیامبر و خود اهل بیت ^ وارد شده است که چند روایت را در این باره ذکر مىکنیم: ۱٫ مجاهد مىگوید: «وقتى پیامبر اکرم | در غزوه تبوک، على × را به جاى خود گذارد، آن حضرت به پیامبر عرض کرد: اى پیامبر، آیا مرا همانند زنان و کودکان در شهر مىگذارى؟ پیامبر فرمود: «اَما تَرضى اَن تَکُونَ مِنِّى بِمَنزِلَهِ هارُونَ مِن موسى حینَ قالَ: اُخلُفِنى فِى قَومِى و اَصلِح. فَقالَ: عَزَّوَجَلَّ «و اُوْلِى الامر مِنکُم»؛ «آیا دوست ندارى نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى آن زمانى که موسى به او گفت: در میان بنىاسرائیل جانشین من باش و اصلاح کن؟ در این هنگام آیه نازل شد و گفت: از اولىالامر اطاعت کنید».[۶] ۲٫ در روایتى دیگر جابر بن عبداللّه انصارى مىگوید: «هنگامى که آیه {یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم} نازل شد به پیامبر عرض کردم: یا رسول اللّه، خدا و رسول او را شناختیم، اما اولىالامرى که اطاعت آنان با اطاعت شما همراه شده چه کسانىاند؟ پیامبر اکرم | فرمود: اى جابر! آنان جانشینان و پیشوایان مسلمانان پس از من هستند که اولین آنان علىبن ابیطالب است، سپس حسن، سپس حسین، سپس على بن الحسین و سپس محمد بن على که در تورات به باقر معروف است…».[۷] ۳٫ ابى بصیر، یکى از اصحاب امام باقر ×، نیز نقل مىکند: «در مورد آیه {اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم} از امام باقر × سؤال شد. آن حضرت فرمود: این آیه در مورد على بن ابى طالب نازل شد. ابوبصیر مىگوید: به امام عرض کردم: مردم مىپرسند: چه چیز مانع شد که خداوند اسم على و اهل بیت پیامبر ^را در قرآن ذکر نکند؟ امام × فرمود: به آنان بگو: خداوند بر پیامبرش نماز را نازل نمود، ولى مشخص نکرد که سه رکعت بخوانند یا چهاررکعت، تا اینکه رسول خدا آیات نماز را تفسیر کرد و وظیفه مسلمانان را در این مورد روشن نمود و نیز خداوند حج را در قرآن نازل کرد، ولى تعداد و مقدار طواف را به دور خانه خود معین نکرد تا اینکه رسول خدا آیات حج را براى مسلمانان تفسیر نمود و مقدار طواف را براى مسلمانان مشخص نمود. همچنین خداوند اطاعت خدا و رسول و اولىالامر را در قرآن نازل کرد و این آیه در مورد على و حسن و حسین ^نازل شد و در پى آن، پیامبر اکرم | فرمود: شما را به کتاب خدا و اهل بیت خودم وصیت مىکنم و من از خدا خواستم که میان قرآن و اهل بیت ^جدایى نیندازد تا اینکه این دو در حوض کوثر بر من وارد شوند و خداوند دعاى مرا مستجاب نمود و این خواسته مرا بر آورده کرد».[۸] معناى پاسخ امام به ابوبصیر و روایت فوق این است که خداوند بسیارى از احکام و دستورات اسلام همچون نماز و حج را به صورت کلى در قرآن ذکر نموده و وظیفه تبیین و تفسیر این دستورات و ذکر جزئیات و مصادیق آنها را به پیامبرش واگذار نموده است. ذکر نام على و اهل بیت ^ و وصایت و ولایت آنان در قرآن نیز از همین قبیل است که خداوند آن را به صورت کلى در آیاتى از جمله آیه {اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِى الاَمرِ مِنکُم} نازل نموده و وظیفه تبیین و تعیین مصداق آن را بر عهده پیامبر اکرم | گذاشته است. پیامبر | هم به این وظیفه خود عمل کرد و در موارد متعدد، ولایت و مرجعیت اهل بیت ^ و وجوب اطاعت مسلمانان از آنان را براى مردم بیان نمود؛ از جمله این موارد حدیث معروف ثقلین است که در آن پیامبر اکرم | اهل بیت ^ را در کنار قرآن کریم به عنوان مرجع مسلمانان پس از خود معرفى کرد و پیروى از آنان را بر همه مسلمانان لازم شمرد که در ادامه بحث به متن کامل این حدیث اشاره گردیده است. ۵٫ حدیث «منزلت» دلیل دیگر بر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین على ×، پس از پیامبر اکرم |، حدیث منزلت است که در آن آمده است: «إِنّ رسُولَ اللّهِ | خَرجَ إِلى تَبُؤک. فَأستَخلَفَ عَلیّاً فَقالَ: أَتُخلِفُنى فِى الصِّبیانِ وَ النِّساءِ؟ قالَ: أَلا تَرضى أَن تَکوُنَ مِنِّى بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسى إِلاّ أَنَّه لَیسَ نَبىٌّ بَعدِى» ترجمه: «رسول خدا | براى جنگ تبوک از مدینه خارج شد و على × را جانشین خود در مدینه قرار داد. على ×به پیامبر عرض کرد: آیا مرا در میان بچهها و زنان بر جاى مىگذارید؟ پیامبر فرمود: آیا راضى نیستى که جایگاه تو در نزد من همچون جایگاه هارون در نزد موسى باشد جز اینکه بعد از من پیامبرى نیست؟».[۹] در این روایت، پیامبر اکرم | شأن و جایگاه امام على × را همچون شأن و جایگاه هارون نسبت به موسى علیهماالسلامدانسته است و تمام مناصبى که براى هارون نسبت به موسى علیهماالسلام ثابت بود، به جز مقام نبوت، براى امام على × نیز ثابت دانست و یکى از مناصب هارون، منصب رهبرى امت و سرپرست آنان در زمان فقدان موسى × است که على ×نیز این منصب را در زمان فقدان پیامبر اکرم |دارد. این حدیث را محدثان امامیه و اکثر محدثان اهل سنت در منابع حدیثى خود ذکر کردهاند.[۱۰] منابع اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی |