مقالات

صحت حدیث شریف ثقلین در منابع شیعه

صحت حدیث شریف ثقلین در منابع شیعه
صحت و تواتر حدیث شریف ثقلین در منابع شیعه

مقدمه:

فصل اول؛ حدیث ثقلین با سند صحیح در منابع شیعه

روایت اول:

روایت دوم:

روایت سوم:

روایت چهارم:

روایت پنجم:

نتیجه:

فصل دوم: تواتر حدیث ثقلین از دیدگاه علمای شیعه:

۱٫ ابو القاسم علی بن احمد الکوفی (متوفای۳۵۲هـ)

۲٫ شیخ صدوق (متوفای۳۸۱هـ)

۳٫ شیخ مفید (متوفای۴۱۳هـ)

۴٫ شریف مرتضی (متوفای۴۳۶هـ)

۵٫ ابو الصلاح حلبی (متوفای۴۴۷هـ)

۶٫ شیخ طوسی (متوفای۴۶۰هـ)

۷٫ علامه طبرسی (متوفای۵۴۸هـ)

۸٫ ابن أدریس حلی (متوفای۵۹۸هـ)

۱۰٫ شهید اول (متوفای۷۸۶ه ـ)

۹٫ علی بن یونس العاملی (متوفای۸۷۷هـ)

۱۱٫ محمد امین استر آبادی (متوفای۱۰۳۳هـ)

۱۲٫ علامه محمد تقی مجلسی (متوفای۱۰۷۰هـ)

۱۳٫ ملا محمد صالح مازندرانی (متوفای۱۰۸۱هـ)

۱۴٫ ملا محمد طاهر قمی (متوفای۱۰۹۸هـ)

۱۵٫ شیخ حر عاملی (متوفای۱۱۰۴هـ)

۱۶٫ علامه محمد باقر مجلسی (متوفای۱۱۱۱هـ)

۱۷٫ محقق بحرانی (متوفای۱۱۸۶هـ)

۱۸٫ وحید بهبهانی (متوفای۱۲۰۵هـ):

۱۹٫ شیخ الشریعه اصفهانی (متوفای۱۳۳۹هـ)

۲۰٫ علامه امینی (متوفای۱۳۹۲هـ)

۲۱٫ آیت الله العظمی مرعشی نجفی (متوفای۱۴۱۱هـ)

۲۲٫ علامه طباطبایی (صاحب تفسر المیزان)

۲۳٫ آیت الله صافی گلپایگانی

۲۴٫ آیت الله العظمی سبحانی

نتیجه نهائی:

**************

صحت و تواتر حدیث ثقلین در منابع شیعه

مقدمه:

یکی از دلائل محکم و متقن شیعیان برای اثبات ولایت و امامت ائمه طاهرین علیهم السلام و عصمت آنان روایت شریف ثقلین است که در طول تاریخ مورد استناد بزرگان علمای شیعه بوده و صحت آن مورد اتفاق علمای فریقین است؛ اما گاهی از زبان کارشناسان برخی شبکه های وهابی شنیده می شود که: روایت ثقلین در منابع شیعیان با سند صحیح و معتبر نقل نشده است؛ بلکه آنها در مقام بحث و مناظره و یا نوشتار این روایت را از منابع روایی اهل سنت که با سند صحیح آمده نقل و استناد می کنند، اگر شیعیان این روایت را با سند معتبر در کتابهایشان داشتند به منابع اهل سنت استناد نمی کردند.

غافل از این نکته که اگر علمای شیعه در مقام استدلال و بحث و گفتگو به کتب اهل سنت استناد می کنند، از باب الزام خصم است؛ نه این که روایت فوق در منابع ما وجود ندارد و یا سند صحیح نداشته باشد.

مقاله پیش رو، با هدف اثبات دروغگویی سخنان این عالم نماهای وهابی و ارائه این روایت با سند صحیح و معتبر از منابع شیعه، در دو فصل تهیه شده که به محضر جویندگان حق و حقیقت تقدیم می شود.

فصل اول؛ حدیث ثقلین با سند صحیح در منابع شیعه

با بررسی منابع روایی کهن و اصلی شیعه، به دست می آید که روایت ثقلین با دویست سند و فراتر از آن نقل شده است. از آنجایی که نقل و بررسی همه اسناد آن در این مختصر نمی گنجد، برخی از روایات را با سند صحیح و معتبر نقل کرده و آن را مورد بررسی قرار می دهیم:

روایت اول:

کتاب «اصول کافی» یکی از منابع مهم و متعبر شیعیان است. مرحوم شیخ کلینی در این کتاب، روایت ثقلین را از طریق ابو بصیر از امام صادق علیه السلام با شش سند نقل کرده است.

در این روایت ابو بصیر از شأن نزول آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» از محضر امام سؤال می کند و امام می فرماید: این آیه در باره حضرت امام علی، امام حسن و امام حسین علیهما السلام نازل شده و آنها را به عنوان «اولی الامر» معرفی نموده است و رسول خدا در باره امام علی علیه السلام فرموده: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» وَقَالَ صلی الله علیه وآله أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَأَهْلِ بَیْتِی فَإِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتَّی یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِی ذَلِکَ.

حال متن و تفصیل روایت این است:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ وَعَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ {أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ} فَقَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ علیهم السلام فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَأَهْلَ بَیْتِهِ علیهم السلام فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ: فَقَالَ: قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاهُ وَلَمْ یُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَلَا أَرْبَعاً حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِ الزَّکَاهُ وَلَمْ یُسَمِّ لَهُمْ مِنْ کُلِّ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَنَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ یَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَنَزَلَتْ {أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ} وَنَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِی عَلِیٍّ «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»

وَقَالَ صلی الله علیه وآله أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَأَهْلِ بَیْتِی فَإِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتَّی یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِی ذَلِکَ وَقَالَ: لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ وَقَالَ: إِنَّهُمْ لَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ بَابِ هُدًی وَلَنْ یُدْخِلُوکُمْ فِی بَابِ ضَلَالَهٍ فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَآلُ فُلَانٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ تَصْدِیقاً لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه واله {إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} فَکَانَ عَلِیٌّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَفَاطِمَهُ علیه السلام فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أَهْلًا وَثَقَلًا وَهَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَثَقَلِی» فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ: أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِکَ فَقَالَ إِنَّکِ إِلَی خَیْرٍ وَلَکِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی وَثِقْلِی.

فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَانَ عَلِیٌّ أَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ لِکَثْرَهِ مَا بَلَّغَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَإِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَأَخْذِهِ بِیَدِهِ فَلَمَّا مَضَی عَلِیٌّ لَمْ یَکُنْ یَسْتَطِیعُ عَلِیٌّ وَلَمْ یَکُنْ لِیَفْعَلَ أَنْ یُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَلَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِیٍّ وَلَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَی أَنْزَلَ فِینَا کَمَا أَنْزَلَ فِیکَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا کَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِکَ وَبَلَّغَ فِینَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَمَا بَلَّغَ فِیکَ وَأَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ کَمَا أَذْهَبَهُ عَنْکَ فَلَمَّا مَضَی عَلِیٌّ علیه السلام کَانَ الْحَسَنُ علیه السلام أَوْلَی بِهَا لِکِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّیَ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یُدْخِلَ وُلْدَهُ وَلَمْ یَکُنْ لِیَفْعَلَ ذَلِکَ وَاللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ: {وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ} فَیَجْعَلَهَا فِی وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَیْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِی کَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِکَ وَطَاعَهِ أَبِیکَ وَبَلَّغَ فِیَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَمَا بَلَّغَ فِیکَ وَفِی أَبِیکَ وَأَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّی الرِّجْسَ کَمَا أَذْهَبَ عَنْکَ وَعَنْ أَبِیکَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَدَّعِیَ عَلَیْهِ کَمَا کَانَ هُوَ یَدَّعِی عَلَی أَخِیهِ وَعَلَی أَبِیهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ یَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَلَمْ یَکُونَا لِیَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِینَ أَفْضَتْ إِلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام فَجَرَی تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَهِ {وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ} ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهم السلام

وَقَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّکُّ وَاللَّهِ لَا نَشُکُّ فِی رَبِّنَا أَبَداً .

ابو بصیر می گوید: تفسیر این آیه را پرسیدم که می گوید: «خداوند، رسول خدا و صاحب الامر از مؤمنان را اطاعت کنید». امام صادق علیه السلام فرمود: این آیه در شأن علی و دو فرزندش حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شده است. گفتم: مردمان می گویند: از چه جهت نام علی و خاندانش در آیه نیامده؟ امام صادق علیه السلام فرمود: شما در پاسخ آنان بگوئید: دستور نماز خواندن به رسول خدا نازل شد و سخنی از سه رکعت و چهار رکعت آن در میان نیست. این رسول خدا بود که رکعات نماز را تفسیر کرد. دستور پرداخت زکاه نازل شد و نگفت که از چهل درهم یکدرهم. این رسول خدا بود که نصاب زکاه را تفسیر کرد. دستور حج نازل شد و نگفت که هفت نوبت طواف کنید. این رسول خدا بود که مراسم طواف را تفسیر کرد. بر همین پایه، فرمان خدا نازل شد که: «از رسول خدا و آنانی که صاحب الامر باشند اطاعت کنید» و حکم آن در باره علی و حسن و حسین ثابت و پا بر جا ماند. در رابطه با این دستور قرآن بود که رسول خدا فرمود: «هر مؤمنی که من سرپرست و مولای او هستم، علی مولی و سرپرست او خواهد بود» و فرمود: «به شما مؤمنان سفارش می کنم که از کتاب خدا و خاندان من جدا نشوید که من از خدا درخواست کردم تا میان قرآن و خاندانم جدائی نیفکند تا هنگام قیامت که بر حوض کوثر دست آنان را در دست من گذارد و خدا پذیرفت». و نیز رسول خدا فرمود: «به خاندان من درس ندهید که آنان از شما داناترند». و فرمود: «خاندان من شما را از راه حق بیرون نمی برند و به راه ضلالت نمی کشانند».

اگر رسول خدا لب فرو می بست و خاندان خود را معرفی نمی کرد، خاندان فلان و فلان مدعی می شدند که ما صاحب الامر شمائیم. اما خداوند- بلند مرتبه_ برای این که سخن رسول را در معرفی خاندانش تأیید کند، آیه ای نازل کرد و فرمود: «خداوند می خواهد رجس و پلیدی را از شما خاندان رسول بزداید و شما را پاک و مطهر سازد». در خاندان رسول خدا، فقط علی بود با حسن و حسین و فاطمه که خطاب «عَنْکُمُ ویُطَهِّرَکُمْ» در باره آنان صادق بود، و لذا رسول خدا این دسته خاص از اهل بیت را در خانه ام سلمه زیر سایه عبا گرد آورد و فرمود: «بار خدایا! هر پیامبری، خاندانی دارد و چشم و چراغی که از خود بجا می گذارد، اینان خاندان من و چشم و چراغ من می باشند». ام سلمه همسر رسول خدا گفت: «مگر من از خاندان تو نیستم»؟

رسول خدا فرمود: «تو به سوی نیکی روانی. اما خاندان من و چشم و چراغ من همین چهار تن می باشند». از این رو موقعی که رسول خدا بدرود حیات گفت؛ علی از همه کس به سرپرستی حقوق مردم سزاوارتر بود که رسول خدا در باره او سفارش فراوان کرد و دست او را گرفت و در برابر مردم برافراشت. و از این رو بود که چون علی بدرود حیات می گفت، نمی توانست و نه حاضر بود که فرزندش محمد یا عباس یا یکتن دیگر از پسرانش را در زمره خاندان رسول خدا وارد کند، و اگر چنین می کرد، دو فرزندش حسن و حسین می گفتند: خداوند تبارک و تعالی فرمان ولایت را در باره ما و تو یکسان نازل کرد، رسول خدا نیز در باره ما و تو یکسان تبلیغ و سفارش کرد، رجس و پلیدی از ما و تو یکسان زدوده شد (چرا دیگران را در همردیف ما قرار می دهی)؟ از این رو موقعی که علی بدرود حیات گفت، حسن به امامت و صاحب الامری سزاوارتر بود، زیرا از حسن بزرگتر بود. و نیز از این جهت بود که چون حسن بدرود حیات می گفت؛ نمی توانست و نه حاضر بود که فرزندان خود را در امامت و صاحب الامری شریک کند و یا بدین جهت که خداوند عز و جل می گوید: «در منشور الهی است که برخی از خویشان رسول خدا سزاوارتر و مقدم بر دیگران می باشند» نمی توانست حق صاحب الامری خود را در فرزندان خود برقرار کند و گر نه حسین می گفت: خداوند به طاعت من فرمان داد چونان که به طاعت تو و طاعت پدرت فرمان داد. رسول خدا در باره من تبلیغ کرد چونان که در باره تو و پدرت تبلیغ کرد. و نیز خداوند، رجس و پلیدی را از من زدود چونان که از تو و از پدرت زدود (چرا دیگران را در ردیف ما قرار می دهی)؟ و چون امامت و صاحب الامری به حسین رسید، هیچ کس از خاندان رسول خدا نمی توانست بر او اقامه دعوی کند، آنسان که حسین می توانست بر حسن برادرش و بر علی پدرش اقامه دعوی کند. بعد از آن که امامت و صاحب الامری به حسین رسید، نص خصوصی پایان گرفت و تأویل این آیه مصداق گرفت که گوید: «در منشور الهی، برخی از خویشان رسول خدا سزاوارتر به برخی دیگر اند» (حتی از مهاجرین و یا سایر مؤمنان). بعد از حسین امامت به علی بن الحسین رسید (که تنها بازمانده او بود) و بعد از علی بن الحسین به محمد بن علی رسید (که از فرزندان دیگرش بزرگتر بود).

امام صادق علیه السلام فرمود:: رجس و پلیدی زائیده شک و بی اعتقادی است. به خدا سوگند که ما در باره پروردگار خود هرگز شک نمی کنیم.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۱، ص۲۸۷ ـ ۲۸۸، (بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَی الْأَئِمَّهِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا)، ح۱، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

در روایت فوق برای متن روایت دو سند ذکر شده است، و در پایان روایت مرحوم شیخ کلینی چهار سند دیگر را نیز برای روایت ابو بصیر ذکر کرده و می گوید:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَالْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَعِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مِثْلَ ذَلِکَ.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۱، ص۲۸۷ ـ ۲۸۸، (بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَی الْأَئِمَّهِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا)، ح۱، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

جدا سازی چهار سند اخیر روایت:

برای این که تشخیص چهار سند اخیر روایت برای خوانندگان محترم آسان شود، ناچاریم سندها را که در عبارت فوق آمده به صورت مجزا ذکر کنیم؛ زیرا اگر کسی به فنون علم رجال وارد نباشد، تشخیص سند ها برای او غیر ممکن خواهد بود:

سند سوم روایت به این شرح است:

محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد بن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن یحیی بن عمران، عن ایوب بن الحر، عن ابو بصیر الاسدی عن ابی عبد الله علیه السلا.

سند چهارم روایت به این شرح است:

محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد بن عیسی، عن محمد خالد، عن النضر بن سوید….

سند پنجم روایت به این شرح است:

محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد بن عیسی، عن محمد خالد، عن النضر بن سوید، عن یحیی بن عمران الحلبی، عن عمران بن علی الحلبی، عن ابو بصیر الاسدی عن ابی عبد الله علیه السلام.

سند ششم روایت به این شرح است:

محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد بن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن یحیی بن عمران الحلبی، عن عمران بن علی الحلبی، عن ابو بصیر الاسدی عن ابی عبد الله علیه السلام.

بررسی سند روایت

همانطوری که مشاهده می شود روایت فوق از ابو بصیر با شش سند معتبر نقل شده است. برای اثبات صحت این روایت با توجه به رعایت اختصار، در این قسمت سند اول و ششم را از نظر رجالی بررسی می کنیم:

سند اول روایت:

۱٫ علی بن ابراهیم بن هاشم:

علی بن ابراهیم یکی از بزرگان شیعه و استاد کلینی است که در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهام می زیسته و مرحوم کلینی روایت فراوان از ایشان نقل کرده است. با توجه به نکته فوق ایشان احتیاج به توثیق هم ندارد؛ اما از آنجایی که سخن مستدل شود تصریح کلام نجاشی استاد شیخ طوسی را در باره ایشان ذکر می کنیم.

نجاشی در رجالش می نویسد:

علی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی، ثقه فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب…

علی بن ابراهیم قمی، شخص موثق در روایت، پا برجا در علم روایت، مورد اطمینان و اعتماد و دارای مذهب صحیح…

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۲۶۰، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

و توثیق شیخ برای ما کافی است و نیازی به آوردن سخنان دیگر علمای رجال نیست.

۲٫ محمد بن عیسی بن عبید:

در باره محمد بن عیسی بن عبید اختلاف اقوال است. نجاشی از بزرگان علمای رجال ایشان را ثقه می داند و می نویسد:

محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین بن موسی مولی أسد بن خزیمه، أبو جعفر، جلیل فی (من) أصحابنا، ثقه، عین، کثیر الروایه، حسن التصانیف..

محمد بن عیسی بن عبید … شخصی گرانقدر از شیعیان، موثق، مشهور و جا افتاده، دارای روایات فراوان و کتاب های نیکو.. است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۳۳۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

اما شیخ طوسی رحمه الله علیه ایشان را در رجالش تضعیف کرده و تضیعف خودش را هم مستند به گفتار قمیین کرده و می نویسد:

محمد بن عیسی بن عبید الیقطینی، یونسی، ضعیف علی قول القمیین.

محمد بن عیسی بن عبید یقطینی یونسی؛ بنا بر گفتار قمیون ضعیف است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۳۹۱، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

مرحوم آیت الله العظمی خویی، در ابتدا محمد بن عیسی را از طریق بررسی استاد و شاگرد این گونه معرفی کرده است:

محمد بن عیسی بن عبید: وقع بهذا العنوان فی إسناد کثیر من الروایات، تبلغ مائه وثلاثه وستین موردا ….

وروی عنه أحمد بن محمد، وأحمد بن محمد بن خالد، وأحمد بن محمد بن عیسی، والحسن بن علی الهاشمی، وسعد بن عبد الله، وسهل بن زیاد، وعبد الله ابن جعفر الحمیری، وعلی بن إبراهیم، وعلی بن إبراهیم بن هاشم.

و در پایان می گوید: این شخص متحد با شخص بعدی است که ذکر می شود:

أقول: هذا متحد مع من بعده.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفای۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج۱۸، ص۱۱۶، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م

آیت الله خویی در عنوان بعدی «محمد بن عیسی بن عبید الیقطینی» ابتدا کلام نجاشی را بر توثیق محمد بن عیسی بن عبید، ذکر کرده و بعد به تضعیف شیخ طوسی نیز اشاره نموده و سپس کلام شیخ را این گونه نقد کرده است:

والوجه فی ذلک، أن تضعیف الشیخ کما هو صریح کلامه هنا وفی فهرسته، مبنی علی استثناء الصدوق وابن الولید إیاه، من جمله الرجال الذین روی عنهم صاحب نوادر الحکمه، والذی ظهر لنا من کلامهما، أنهما لم یناقشا فی محمد بن عیسی بن عبید نفسه، فإنما ناقشا فی قسمین من روایاته، وهما: فیما یروی صاحب نوادر الحکمه عنه بإسناد منقطع، … وأما فی غیر ذلک فلم یظهر من ابن الولید ولا من الصدوق ترک العمل بروایته.

والذی یکشف عن ذلک: أن الصدوق – قدس سره – تبع شیخه ابن الولید فی الاستثناء المزبور، فلم یرو فی الفقیه ولا روایه واحده، عن محمد بن عیسی، عن یونس، وقد روی فیه عن محمد بن عیسی، عن غیر یونس، فی نفس الکتاب فی المشیخه فی نیف وثلاثین موضعا غیر ما ذکره فی طریقه إلیه، وهذا أقوی شاهد علی أن الاستثناء غیر مبتن علی تضعیف محمد بن عیسی بن عبید نفسه، وإنما هو لأمر یختص بروایاته عن یونس، وهذا الوجه مبنی علی اجتهاد ابن الولید ورأیه، ووجهه عندنا غیر ظاهر.

والمتحصل: أن ابن الولید، والصدوق، لم یضعفا محمد بن عیسی نفسه، ولم یناقشا فیه، وقد روی ابن الولید نفسه، عن الصفار، عن محمد بن عیسی بن عبید، عن غیر یونس، …. وفی طریق الصدوق إلی محمد بن عیسی بن عبید، هنا، ولکنه لا یروی ما یرویه محمد بن عیسی، عن یونس، بطریق منقطع، أو ما ینفرد بروایته عنه، إلا أن الشیخ – قدس سره – قد غفل عن خصوصیه کلام ابن الولید، وتخیل أن ترک ابن الولید روایه ما یرویه محمد بن عیسی بن عبید، عن یونس، بإسناد منقطع، أو ما ینفرد بروایته عنه، مبتن علی ضعف محمد ابن عیسی، فحکم بضعفه تبعا له، ولکن الامر لیس کما تخیل، وإنما الاستثناء مبنی علی اجتهاد ابن الولید ورأیه، وأما الصدوق – قدس سره – قد صرح بأنه یتبع شیخه، فلا یروی عمن ترک شیخه الروایه عنه،

…. فالمتلخص أن ابن الولید، والصدوق لم یضعفا الرجل، وأما الشیخ فلا یرجع تضعیفه إیاه إلی أساس صحیح، فلا معارض للتوثیقات المذکوره.

الامر الثانی: أن الشیخ نسب القول بغلو محمد بن عیسی بن عبید إلی قائل مجهول، والظاهر أن هذا القول علی خلاف الواقع، لقول ابن نوح أنه کان علی ظاهر العداله والثقه، وقد عرفت من کلام النجاشی وغیره جلاله الرجل من دون غمز فی مذهبه.

دلیل تضعیف محمد بن عسیی توسط شیخ، همانگونه که در فهرست نیز تصریح کرده، استثناء شیخ صدوق و استادش ابن ولید (از رجال نوادر الحکمه) است. آنچه که از کلام آنها ظاهر می شود این است که شیخ صدوق و ابن ولید در خود محمد بن عیسی مناقشه نکرده اند؛ بلکه در دو قسم از روایاتش مناقشه کرده اند: آنها در روایات او که صاحب نوادر الحکمه با سند منقطع از ایشان روایت کرده مناقشه نموده اند. … اما در غیر این روایت ابن ولید و شیخ صدوق این گونه نبوده اند عمل به روایت او را ترک کرده باشند.

آنچه برای من کشف می شود این است که شیخ صدوق رحمه الله علیه در این استثناء از استادش ابن ولید پیروی کرده؛ از این جهت در من لا یحضره الفقیه حتی یک روایت از محمد بن عیسی از یونس روایت نکرده بلکه در مشیخه همان کتاب سی و چند مورد از محمد بن عیسی از غیر طریق یونس روایت آورده است. و این قوی ترین شاهد است بر این که استثناء مبتنی بر تضعیف محمد بن عسی بن عبید نیست؛ بلکه این استثناء به خاطر روایت او از یونس است. و این وجه مبنی بر اجتهاد ابن ولید و رأی او است که دلیل آن برای ما روشن نیست.

خلاصه این که ابن ولید و شیخ صدوق خود محمد بن عیسی را تضعیف نکرده و در خود او مناقشه ای ندارند. همانا خود ابن ولید از طریق صفار از محمد بن عیسی بن عبید از غیر یونس روایت نقل کرده است. …. و در طریق شیخ صدوق محمد بن عبید قرار دارد ولی ایشان آن روایتی را که محمد بن عیسی از طریق یونس را به طریق منقطع روایت نمی کند یا آن روایتی را که به تنهایی یونس در آن قرار دارد. شیخ از خصوصیت کلام ابن ولید غافل شده است و گمان کرده که ابن ولید روایت محمد بن عیسی را از طریق یونس با سند منقطع و یا منفرد، ترک کرده، به خاطر ضعف محمد بن عیسی است و به تبع او او را تضعیف کرده است؛ در حالی که امر این گونه نیست بلکه توهم و گمان است. و استثناء کار اجتهادی و رأی ابن ولید است. و شیخ صدوق نیز تصریح کرده است که من استادم متابعت می کنم از این جهت از طریق راویی که شیخش آن را ترک کرده روایت نمی کند.

خلاصه این که ابن ولید و شیخ صدوق محمد بن عیسی را تضعیف نکرده اند. و تضعیف شدن محمد بن عیسی توسط شیخ اساس درستی ندارد و از این جهت معارض با توثیق نجاشی نیست.

امر دوم این که شیخ تضعیفش را مستند به غلو محمد بن عیسی کرده و سخن خود را در مورد غلوی او به یک گوینده ناشناس نسبت داده است. و ظاهرا این سخن خلاف واقع است؛ چرا که ابن نوح محمد بن عیسی را عادل و ثقه می داند و سخن نجاشی و غیر او را در مورد محمد بن عیسی شناختید.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفای۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج۱۸، ص۱۲۱- ۱۲۳،الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م

علامه حلی نیز در خلاصه الاقوال روایت محمد بن عیسی را قبول دارد و با ذکر اختلاف اقوال در باره او نظرش را این گونه می نویسد:

والأقوی عندی قبول روایته.

الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال،ص۲۴۲، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

۳٫ یونس بن عبد الرحمان:

شخص سومی که در سلسله سند روایت قرار دارد، یونس بن عبد الرحمن است. نجاشی ایشان را از بزرگان امامیه و داری منزلت بزرگ می داند:

یونس بن عبد الرحمن مولی علی بن یقطین بن موسی، مولی بنی أسد، أبو محمد، کان وجها فی أصحابنا، متقدما، عظیم المنزله.

یونس بن عبد الرحمان غلام علی بن یقطین بن موسی است… یکی از بزرگان اصحاب ما و دارای جایگاه بزرگ و بلندی است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۴۴۶، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

شیخ طوسی ایشان را موثق می داند و در باره او می نویسد:

یونس بن عبد الرحمان، مولی علی بن یقطین، ضعفه القمیون، وهو ثقه.

یونس بن عبد الرحمان … قمیون او را تضعیف کرده اند ولی موثق است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۳۴۶، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

ایشان در جای دیگر نیز می نویسند: گرچه او را قمیون مورد طعن قرار داده اند ولی ایشان نزد من موثق است:

یونس بن عبد الرحمان، من أصحاب أبی الحسن موسی علیه السلام، مولی علی بن یقطین، طعن علیه القمیون، وهو عندی ثقه.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۳۶، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

۴٫ عبد الله بن مسکان:

عبد الله مسکان نیز در نزد علمای رجال شیعه موثق است. نجاشی می گوید:

عبد الله بن مسکان أبو محمد مولی [عنزه]، ثقه، عین، روی عن أبی الحسن موسی علیه السلام.

عبد الله بن مسکان … موثق، مشهور و جا افتاده است که از امام کاظم علیه السلام روایت دارد.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۲۱۴، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

شیخ طوسی نیز در باره او می نویسد:

عبد الله بن مسکان، ثقه. له کتاب…

عبد الله بن مسکان، ثقه، و دارای کتاب است

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۱۶۸، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

۵٫ ابو بصیر اسدی:

ابو بصیر اسدی آخرین روای در روایت است که از امام صادق آن را نقل کرده است. این شخص نیز در نزد علمای رجال شیعه موثق است. نجاشی در باره او می نویسد:

یحیی بن القاسم أبو بصیر الأسدی، وقیل: أبو محمد، ثقه، وجیه،

یحیی بن قاسم ابو بصیر اسدی و گفته شده کنیه اش ابو محمد، ثقه و مشهور و مورد قبول است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۴۴۱، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

نتیجه:

با توجه به آنچه ذکر شد، همه راویان در سند اول، موثق و امامی هستند و در نهایت روایت نیز صحیح است.

بررسی سند ششم روایت :

بعد از بررسی نخستن سند روایت و اثبات صحت آن، اکنون آخرین سند نیز از نظر رجالی بررسی می شود. در این سند افراد ذیل قرار دارند:

۱٫ محمد بن یحی العطار:

محمد بن یحیای عطار قمی، از چهره شناخته شده و موثق امامی و از اساتید مرحوم کلینی است که رجال شناسان او را ثقه و مورد اعتماد می دانند. نجاشی در باره او می گوید:

محمد بن یحیی أبو جعفر العطار القمی، شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث.

محمد بن یحیی ابو جعفر عطار قمی، از اساتید شیعیان در زمان خودش، و فرد موثق، مشهور و دارای روایات فراون است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۳۵۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

براساس توثیق نجاشی است که بزرگان دیگر علمای شیعه نیز بر توثیق محمد بن یحیی اتفاق نظر دارند و این اتفاق را آقای نمازی شاهرودی نقل کرده است:

محمد بن یحیی أبو جعفر العطار الأشعری القمی: کثیر الروایه، من مشائخ الکلینی، شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقه بالاتفاق.

الشاهرودی، الشیخ علی النمازی (متوفای۱۴۰۵هـ)، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۶۴، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الأولی۱۴۱۲هـ

۲٫ احمد بن محمد بن عیسی الاشعری:

احمد بن محمد بن عیسی اشعری نیز از بزرگان و فقهای گرانقدر شیعه است. نجاشی در باره او می نویسد:

أحمد بن محمد بن عیسی بن عبد الله بن سعد بن مالک بن الأحوص بن السائب بن مالک بن عامر الأشعری. من بنی ذخران بن عوف بن الجماهر بن الأشعر یکنی أبا جعفر، وأول من سکن قم من آبائه سعد بن مالک بن الأحوص.

….. وأبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین، ووجههم، وفقیههم، غیر مدافع. وکان أیضا الرئیس الذی یلقی السلطان بها، ولقی الرضا علیه السلام.

احمد بن محمد بن عیسی بن عبد الله … از بنی زخران بن عوف بن جماهر بن اشعر و کنیه اش ابو جعفر است. او نخستین فرد از خاندان سعد بن مالک است که در قم سکنی گزید. …. و ابو جعفر رحمه الله علیه شیخ قمیون، چهره شناخته شده و فقیه مردم قم بود. ….

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۸۲، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

شیخ طوسی نیز بعد از این که ایشان را معرفی کرده آورده است:

وأبو جعفر هذا شیخ قم ووجهها وفقیهها غیر مدافع، وکان أیضا الرئیس الذی یلقی السلطان بها، ولقی أبا الحسن الرضا علیه السلام.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۶۹، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

۳٫ حسین بن سعید الاهوازی:

آیت الله العظمی خویی می نویسند: حسین بن سعید اهوازی با حسین بن سعید بن حماد متحد است:

الحسین بن سعید الأهوازی: روی عن النضر بن سوید، وروی عنه أحمد بن محمد بن عیسی الأشعری. أقول: هذا متحد مع ما بعده.

۳۴۲۴ – الحسین بن سعید بن حماد:

و شیخ طوسی در کتاب الفهرست، حسین بن سعید بن حماد را موثق می داند و او را این گونه معرفی می کند:

الحسین بن سعید بن حماد بن سعید بن مهران الأهوازی، من موالی علی بن الحسین علیهما السلام، ثقه، روی عن الرضا وأبی جعفر الثانی وأبی الحسن الثالث علیهما السلام، واصله کوفی، وانتقل مع أخیه الحسن رضی الله عنه إلی الأهواز، ثم تحول إلی قم، فنزل علی الحسن بن ابان، وتوفی بقم.

حسین بن سعید بن حماد بن سعید بن مهران اهوازی از موالیان علی بن الحسین علیهما السلام، موثق است که از امام هشتم، ابو جعفر دوم (امام جواد)و ابو الحسن سوم (امام هادی) علیهم السلام روایت کرده است. و اصل او از کوفه است که همراه برادرش حسن به اهواز آمد سپس به سوی قم و در آنجا بر حسن بن ابان وارد شد و در قم وفات یافت.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۱۱۲، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

ایشان در جای دیگر نیز به وثاقت ایشان تصریح می کند:

الحسین بن سعید بن حماد، مولی علی بن الحسین علیهما السلام، صاحب المصنفات، الأهوازی،ثقه.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۳۵۵، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

علامه حلی نیز در خلاصه الاقوال ایشان به تعبیرات همانند: ثقه، عین و جلیل القدر توصیف کرده است:

الحسین بن سعید بن حماد بن مهران الأهوازی، مولی علی بن الحسین (علیهما السلام)، ثقه، عین، جلیل القدر.

الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال،ص۱۱۴، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

۴٫ نضر بن سوید الصیرفی

نضر بن سوید نیز از جمله راویا موثق است که در سند روایت قرار دارد. شیخ طوسی در باره او می نویسد:

النضر بن سوید، له کتاب، وهو ثقه.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۳۴۵، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

علامه حلی نیز در مورد ایشان می نویسد:

النضر بن سوید الصیرفی، من أصحاب الکاظم (علیه السلام)، ثقه کوفی، صحیح الحدیث، انتقل إلی بغداد، له کتاب.

نضر بن سوید صیرفی از اصحاب امام کاظم علیه السلام موثق، اهل کوفه و دارای روایت صحیح است به بغداد منتقل شد و دارای کتابهایی است.

الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال،ص۲۸۳، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

۵٫ یحیی بن عمران الحلبی:

یحیی بن عمران بن علی نیز بنا بر تصریح نجاشی موثق است. ایشان در باره او می نویسد:

یحیی بن عمران بن علی بن أبی شعبه الحلبی روی عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام، ثقه ثقه، صحیح الحدیث.

یحیی بن عمران بن علی بن ابی شعبه حلبی از امام صادق و امام کاظم علیه السلام روایت کرده و در باره ایشان دو مرتبه گفته است که او ثقه و دارای روایت صحیح است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۴۴۴، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

علامه حلی در خلاصه الاقوال نیز همین عبارت را دارد:

الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال،ص۲۹۴، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

۶٫ عمران بن علی الحلبی

عمران بن علی حلبی نیز از موثقان رجال شیعه است. نجاشی ایشان را در ترجمه احمد بن عمر بن ابی شعبه حلبی که پسر عموی عمران بن علی حلبی است، توثیق کرده است:

أحمد بن عمر بن أبی شعبه الحلبی ثقه ، روی عن أبی الحسن الرضا علیه السلام وعن أبیه من قبل ، وهو ابن عم عبید الله وعبد الاعلی وعمران ومحمد الحلبیین، روی أبوهم عن أبی عبد الله علیه السلام ، وکانوا ثقات.

احمد بن عمران بن ابی شعبه حلبی ثقه است. او از امام هشتم علیه السلام روایت نقل کرده است. او پسر عموی عبید الله ، عبد الاعلی و عمران و محمد حلبی است که پدرشان از امام صادق علیه السلام روایت نقل کرده است. و آنها همه موثق بوده اند.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۹۸، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

توثیق عمران بن علی حلبی در ضمن توثیق برادرش عبید الله بن علی است که شیخ طوسی همه آل ابی شبعه را موثق می داند:

عبید الله بن علی بن أبی شعبه الحلبی … وآل أبی شعبه بالکوفه بیت مذکور من أصحابنا ، وروی جدهم أبو شعبه عن الحسن والحسین علیهما السلام ، وکانوا جمیعهم ثقات مرجوعا إلی ما یقولون.

عبید الله بن علی بن ابی شعبه حلبی …. و آل ابی شعبه در کوفه از شیعیان است و جد آنان ابو شعبه از امام حسن و امام حسین علیهما السلام روایت کرده است. و همه آنان ثقه بودند و مرجع مردم بودند در آنچه می گفتند.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۲۳۱، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

بنا براین آل شعبه تماما گذشته از توثیق فردی، توثیق جمعی نیز دارند.

۷٫ ابو بصیر الاسدی

ترجمه ابو بصیر اسدی در سند اول این روایت گذشت و روشن شد که او موثق است.

نتیجه:

با توجه به بررسی دو سند آن که انجام شد، روایت نخست صحیح و مورد اعتبار و قابل احتجاج است. در نهایت اهل بیت عدل قرآن کردیم و همتان است که تاروز قیامت از همدیگر جدا نمی شوند . از این جهت که رسول خدا دستور داده است که به قرآن و اهل بیت تمسک شود.

روایت دوم:

روایت دوم از طریق محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت شده است که حضرت کیفیت خطبه خواندن در نماز جمعه را به شیعیان آموزش داده و به روایت شریف ثقلین نیز اشاره کرده است.

این روایت را نیز مرحوم کلینی در کتاب « اصول کافی» با این سند نقل کرده است:

۶- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی خُطْبَهِ یَوْمِ الْجُمُعَهِ الْخُطْبَهُ الْأُولَی:

الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِینُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَسْتَهْدِیهِ وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَمِنْ سَیِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ یَهْدِی اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَا هَادِیَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ انْتَجَبَهُ لِوَلَایَتِهِ وَاخْتَصَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَأَکْرَمَهُ بِالنُّبُوَّهِ أَمِیناً عَلَی غَیْبِهِ وَرَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلَامُ.

أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ وَأُخَوِّفُکُمْ مِنْ عِقَابِهِ فَإِنَّ اللَّهَ یُنْجِی مَنِ اتَّقَاهُ بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ وَیُکْرِمُ مَنْ خَافَهُ یَقِیهِمْ شَرَّ مَا خَافُوا وَیُلَقِّیهِمْ نَضْرَهً وَسُرُوراً وَأُرَغِّبُکُمْ فِی کَرَامَهِ اللَّهِ الدَّائِمَهِ وَأُخَوِّفُکُمْ عِقَابَهُ الَّذِی لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَلَا نَجَاهَ لِمَنِ اسْتَوْجَبَهُ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الدُّنْیَا وَلَا تَرْکَنُوا إِلَیْهَا فَإِنَّهَا دَارُ غُرُورٍ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهَا وَعَلَی أَهْلِهَا الْفَنَاءَ فَتَزَوَّدُوا مِنْهَا الَّذِی أَکْرَمَکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ التَّقْوَی وَالْعَمَلِ الصَّالِحِ فَإِنَّهُ لَا یَصِلُ إِلَی اللَّهِ مِنْ أَعْمَالِ الْعِبَادِ إِلَّا مَا خَلَصَ مِنْهَا وَلَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا مِنَ الْمُتَّقِینَ وَقَدْ أَخْبَرَکُمُ اللَّهُ عَنْ مَنَازِلِ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَعَنْ مَنَازِلِ مَنْ کَفَرَ وَعَمِلَ فِی غَیْرِ سَبِیلِهِ وَقَالَ: {ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ. وَما نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ. یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ. فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ. خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ. وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّهِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ}

نَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی جَمَعَنَا لِهَذَا الْجَمْعِ أَنْ یُبَارِکَ لَنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا وَأَنْ یَرْحَمَنَا جَمِیعاً إِنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ.

إِنَّ کِتَابَ اللَّهِ أَصْدَقُ الْحَدِیثِ وَأَحْسَنُ الْقِصَصِ وَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : {وَإِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ} فَاسْمَعُوا طَاعَهَ اللَّهِ وَأَنْصِتُوا ابْتِغَاءَ رَحْمَتِهِ ثُمَّ اقْرَأْ سُورَهً مِنَ الْقُرْآنِ وَادْعُ رَبَّکَ وَصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله وَادْعُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ تَجْلِسُ قَدْرَ مَا تَمَکَّنُ هُنَیْهَهً ثُمَّ تَقُومُ فَتَقُولُ:

الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِینُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَسْتَهْدِیهِ وَنُؤْمِنُ بِهِ وَنَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَمِنْ سَیِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ یَهْدِی اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَا هَادِیَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَجَعَلَهُ رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ بَشِیراً وَنَذِیراً وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُنِیراً مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ رَشَدَ وَمَنْ یَعْصِهِمَا فَقَدْ غَوَی

أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ الَّذِی یَنْفَعُ بِطَاعَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُ وَالَّذِی یَضُرُّ بِمَعْصِیَتِهِ مَنْ عَصَاهُ الَّذِی إِلَیْهِ مَعَادُکُمْ وَعَلَیْهِ حِسَابُکُمْ فَإِنَّ التَّقْوَی وَصِیَّهُ اللَّهِ فِیکُمْ وَفِی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: {وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الْأَرْضِ وَکانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیداً}

إنْتَفِعُوا بِمَوْعِظَهِ اللَّهِ وَالْزَمُوا کِتَابَهُ فَإِنَّهُ أَبْلَغُ الْمَوْعِظَهِ وَخَیْرُ الْأُمُورِ فِی الْمَعَادِ عَاقِبَهً وَلَقَدِ اتَّخَذَ اللَّهُ الْحُجَّهَ فَلَا یَهْلِکُ مَنْ هَلَکَ إِلَّا عَنْ بَیِّنَهٍ وَلَا یَحْیَی مَنْ حَیَّ إِلَّا عَنْ بَیِّنَهٍ وَقَدْ بَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله الَّذِی أُرْسِلَ بِهِ فَالْزَمُوا وَصِیَّتَهُ وَمَا تَرَکَ فِیکُمْ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الثَّقَلَیْنِ کِتَابِ اللَّهِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ اللَّذَیْنِ لَا یَضِلُّ مَنْ تَمَسَّکَ بِهِمَا وَلَا یَهْتَدِی مَنْ تَرَکَهُمَا

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَإِمَامِ الْمُتَّقِینَ وَرَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَوَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ تُسَمِّی الْأَئِمَّهَ حَتَّی تَنْتَهِیَ إِلَی صَاحِبِکَ ثُمَّ تَقُولُ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً یَسِیراً وَانْصُرْهُ نَصْراً عَزِیزاً اللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِینَکَ وَسُنَّهَ نَبِیِّکَ حَتَّی لَا یَسْتَخْفِیَ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَهَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَهٍ کَرِیمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَأَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَأَهْلَهُ وَتَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاهِ إِلَی طَاعَتِکَ وَالْقَادَهِ فِی سَبِیلِکَ وَتَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَهَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ اللَّهُمَّ مَا حَمَّلْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَعَرِّفْنَاهُ وَمَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَعَلِّمْنَاهُ ثُمَّ یَدْعُو اللَّهَ عَلَی عَدُوِّهِ وَیَسْأَلُ لِنَفْسِهِ وَأَصْحَابِهِ ثُمَّ یَرْفَعُونَ أَیْدِیَهُمْ فَیَسْأَلُونَ اللَّهَ حَوَائِجَهُمْ کُلَّهَا حَتَّی إِذَا فَرَغَ مِنْ ذَلِکَ قَالَ اللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنَا وَیَکُونُ آخِرَ کَلَامِهِ أَنْ یَقُولَ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ثُمَّ یَقُولُ: اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَذَکَّرَ فَتَنْفَعُهُ الذِّکْرَی ثُمَّ یَنْزِلُ .

امام باقر علیه السلام فرمود: در خطبه اول نماز جمعه بگویید:

سپاس و ستایش از آن خدا است. او را سپاس می گوئیم و از او یاری می جوییم؛ از او طلب آمرزش داریم و برای پیمودن راه طلب هدایت می کنیم و از پلیدی نهادمان و زشتی کردارمان به او پناه می بریم. هر که را خدا راهنما باشد، دیگران از راه منحرف نکنند و هر که را خدا از راه بیرون کند دیگران به هدایت او توفیق نیابند. گواهی می دهم که خدائی جز آن خدای یکتا نیست، آن خدائی که شریک ندارد. گواهی می دهم که محمد بنده و رسول او است. خداوند آن حضرت را برای سرپرستی مردم برگزید و به رسالت خویش برانگیخت و به پیام آوری سرافرازش فرمود تا بر عالم غیب امین باشد و برای جهانیان مایه رحمت گردد.

ای بندگان خدا شما را به تقوی و پرهیز از خشم خدا توصیه می کنم و از کیفر او بر حذر می دارم، چرا که می دانم خداوند، بندگان با تقوی را به راه نجات موفق می سازد تا در آخرت رنج و سختی نبینند و غمگین نشوند و خائفان را به نوازش رحمت خود سرافراز می کند و از بدیها و سختیهای قیامت که می ترسیده اند نگهبان می شود و آن چه مایه خرّمی و انبساط خاطر باشد بر ایشان فراهم می کند. من شما را به رحمت جاویدانش ترغیب می کنم و از کیفر و عقاب بی زوالش بر حذر می دارم عقابی که هر که گرفتار شود راه رهایی نخواهد داشت.

ای مردم زیبایی زندگی شما را نفریبد. به این زندگی دل نبندید که خانه فریب است و سرانجام زندگی و سرنوشت همه زندگان فنا و نابودی است. از زندگی توشه آخرت برگیرید. زاد و توشه آخرت فقط تقوی و عمل صالح است که شما را به نوازش رحمت الهی سرافراز می کند، چرا که عمل صالح، اگر خالص و بی غش باشد، به درگاه خدا بالا می رود و خدا فقط طاعت پرهیزگاران را می پذیرد. خداوند شما را از منازل مؤمنان، و صالحان با خبر ساخته و از جایگاه کافران که با کارهای شایسته خود غیر خدا را می جسته اند، مطلع کرده و گفته است: «روز رستاخیز، روزی است که همه مردمان گرد آیند. روز رستاخیز، روزی است که فرشتگان نیز در مقام شهادت حضور یابند. آن روز را به تأخیر نیفکندیم جز به خاطر مهلتی که مقرر کردیم. آن روز که فرا رسد، کسی لب به سخن نگشاید جز با اجازه او، گروهی بدبخت و گروهی خوشبخت: آنان که بدبخت باشند در آتش دوزخ جای گیرند، با تب و تاب، و تا آسمان و زمین بر پا است از آتش بیرون نشوند، مگر آن که پروردگارت بخواهد و آسمان و زمین را در هم بریزد، پروردگار تو در خواسته هایش فعال و کوشا است. و آنان که خوشبخت باشند. در بوستانهای بهشت جای می گیرند و تا آسمان و زمین بر پا است، از بوستانها بیرون نشوند، مگر آن که پروردگارت بخواهد و آسمان و زمین را در هم بریزد. بوستان بهشت، عطای الهی است که از کسی باز پس نگیرند». از خداوندی که توفیق این گرد هم آیی را نصیب ما ساخته، باید بخواهیم تا برکات خود را بر ما نازل سازد و همه ما را مشمول رحمت خود نماید، که خداوند بر هر کاری توانا است. این را بدانید که سخن خدا درست ترین سخن ها است و از هر داستانی شیواتر است. و خدا خود گفته است: «و چون قرآن تلاوت شود، گوش فرا دارید و ساکت بمانید، باشد که مورد مرحمت واقع شوید». پس به خاطر طاعت او گوش فرا دهید و برای جلب مرحمت او ساکت بمانید …

در این موقع، یک سوره قرآن تلاوت کن و بعد، حاجت خود را طلب کن و بر محمد و آل محمد صلوات بفرست و برای مؤمنان از زن و مرد، دعا کن و سپس لحظه ای بنشین و دوباره برخیز و بگو:

سپاس و ستایش از آن خدا است. او را سپاس می گوئیم و از او یاری می جوییم؛ با پوزش از خطاها راه او را می پیماییم و از پلیدی نهادمان و زشتی کردارمان به او پناه می بریم. هر که را خدا راهنما باشد، دیگران از راه منحرف نکنند و هر که را خدا از راه بدر کند، دیگران به هدایت او توفیق نیابند. گواهی می دهم که خدائی جز آن خدای یکتا نیست، آن خدائی که همتایی ندارد. گواهی می دهم که محمد بنده و رسول او است. با پرچم هدایت و آئین حق او را برانگیخت تا بر همه مظاهر دین چیره اش سازد، گرچه مشرکان نخواهند. خداوند او را مایه رحمت جهانیان ساخت تا به رحمت او پیک بشارت باشد و بر کیفر و عقاب او زنگ خطر باشد. تا همگان را با اذن خدا به سوی حق دعوت کند و برای تاریکی ها چراغی تابان باشد. هر کس خدا و رسول خدا را فرمان برد، به رشد و فرزانگی پیوسته و هر کس خدا و رسول خدا را نافرمان شود، راه خطا پیموده است.

ای بندگان خدا شما را به تقوی و پرهیز از خشم خدا توصیه می کنم. آن خدائی که مطیعان را سود می بخشد و عاصیان را به خسارت می کشاند، خدائی که بازگشت شما به سوی او است و حسابرسی شما نیز با او است. تقوی، همان توصیه الهی است که می گوید: «به خدا سوگند ما به آن ملت ها که پیش از شما، کتاب آسمانی دادیم و به شما که بعد از آنان کتاب آسمانی دادیم، توصیه کرده ایم که تقوی پیشه کنید، و اگر ناسپاسی کنید و کتاب خدا را نادیده انگارید، این را بدانید که آن چه در آسمانها و زمین است، از آن خدا است و خداوند از طاعت و تقوای شما بی نیاز است و در کار خود ستوده کردار».

ای بندگان خدا از پند خدا بهره گیرید و کتاب خدا را پذیرا شوید که رساترین پندها در کتاب خدا است، و در روز رستاخیز، فرجام نیک شما را ضامن است. به خدا سوگند که خدای عزّ و جلّ حجّت لازم را اتخاذ کرده است: با این حجت، کسی به وادی تباهی سقوط نمی کند مگر بعد از شناخت و بینش و کسی به حیات معنوی دست نمی یابد مگر بعد از شناخت و بینش. رسول خدا مأموریت خود را ابلاغ کرد، شما وصیت او را از یاد مبرید و به دو میراث گرانبهای و کتاب خدا و عترت، چنگ زنید.

میراثی که پیروان آن گمراه نشوند و تارکان آن به راه صواب نرسند. بار خدایا بر محمد، بنده و رسولت صلوات فرست: سرور رسولان، پیشوای پرهیزگاران، پیام آور پروردگار جهانیان. بار خدایا بر پیشوای اولین امیرمؤمنان وصیّ رسول خدا بر جهانیان صلوات فرست. سپس حضرت نامهای تمامی ائمه علیهم السلام را نام برد تا این که به نام آخرین حجت خدا (امام زمان علیه السلام) رسید.

سپس بگو: بار خدایا به آسانی بر دشمنانش فتح و ظفر ده و با عزت و شوکت، نصرت و یاریش کن تا دین و آئینت و سنت پیامبرت را ظاهر و هویدا سازد تا آن جا که نکته ای را از ترس کسی پنهان نسازد. بار خدایا مشتاقانه درخواست می نماییم که دولتی مقتدری را بر قرار سازی که اسلام و اسلامیان را عزت بخشی و نفاق و منافقین را به خاک ذلت نشانی و ما را از منادیان دعوتت و خوانندگان به سوی طاعتت و سرهنگان سپاهت قرار دهی و کرامت دنیا و آخرت را نصیب ما فرمائی. بار خدایا هر حقی را که بر عهده ما نهادی بشناسان و اگر از فهم و دانش آن قاصر ماندیم به ما بیاموز.

و در پایان این خطبه دعا کند تا خداوند، دشمنان دین را منکوب سازد و امام مسلمین را پیروز کند. آن گاه همه نمازگزاران دست دعا بردارند و حوائج خود را از خدای جهان خواهان شوند و چون همگان از دعا فارغ شدند، امام جمعه در پایان دعا بگوید: پروردگارا دعای ما را اجابت فرما. و در آخرین فصل خطبه، این آیه را تلاوت کند که می گوید: «خداوند به عدل و داد، و به نیکی و احسان و رسیدگی به خویشان فرمان می دهد و از ارتکاب رسوائی و زشتی و سودجوئی منع می کند. خداوند به این وسیله پندتان می آموزد باشد که پند پذیر شوید». سپس بگوید: بار خدایا ما را از جمله پند پذیران قرار ده. آن گاه از منبر بزیر آید.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۳، ص۴۲۳، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

بررسی سند روایت:

در سلسله سند روایت افراد ذیل قرار دارند:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ..

۱٫ محمد بن یحیی العطار:

توثیق محمد بن یحیی العطار در سند روایت اول از بیان نجاشی (شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث) روشن شد.

۲٫ أحمد بن محمد بن عیسی الاشعری:

توثیق ایشان نیز در ذیل روایت اول از بیان نجاشی (شیخ القمیین، ووجههم، وفقیههم) بیان شد.

۳٫ حسین بن سعید الاهوازی:

توثیق این شخص نیز در ذیل روایت نخست از بیان شیخ طوسی و علامه حلی مشروحاً بیان شد.

۴٫ نضر بن سوید الصیرفی:

توثیق ایشان نیز از بیان شیخ طوسی و علامه حلی در روایت اول بیان شد.

۵٫ یحیی بن عمران الحلبی :

نجاشی در باره یحیی بن عمران دو مرتبه «ثقه ثقه» گفته و متن کلامش در ذیل روایت اول ذکر شد.

۶٫ برید بن معاویه العجلی:

ششمین راوی، برید بن معاویه العجلی امامی و موثق است. ایشان از جمله افرادی است که نزد امام باقر و امام صادق علیهما السلام جایگاه ویژه ای داشته است. نجاشی در این باره می نویسد:

برید بن معاویه أبو القاسم العجلی، عربی، روی عن أبی عبد الله وأبی جعفر علیهما السلام، و مات فی حیاه أبی عبد الله [علیه السلام ]، وجه من وجوه أصحابنا، وفقیه أیضا، له محل عند الأئمه.

برید بن معاویه ابو القاسم عجلی، عربی است. از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت کرده و در زمان امام صادق علیه السلام از دنیا رفته است. او فرد مشهور و فقیه اصحاب ما است و نزد امامان علیهم السلام دارای جایگاه ویژه داشت.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۱۱۲، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

کشی در کتابش برید بن معاویه را از اصحاب اجماع ذکر کرده ومی نویسد:

فی تسمیه الفقهاء من أصحاب أبی جعفر وأبی عبد الله علیهما السلام .

۴۳۱ – قال الکشی: أجمعت العصابه علی تصدیق هؤلاء الأولین من أصحاب أبی جعفر علیه السلام وأبی عبد الله علیه السلام وانقادوا لهم بالفقه، فقالوا: أفقه الأولین سته: زراره، ومعروف بن خربوذ، وبرید، وأبو بصیر الأسدی، والفضیل بن یسار، ومحمد بن مسلم الطائفی، قالوا: وأفقه السته زراره، وقال بعضهم مکان أبی بصیر الأسدی أبو بصیر المرادی وهو لیث بن البختری.

کشی می گوید: شیعیان بر تصدیق این افراد از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام اجماع دارند و آنان را به عنوان فقیه شیعه قبول دارند. شش تن از فقهای نخست آنان این است: زراره، معروف بن خربوذ، برید بن معاویه، ابو بصیر اسدی، فضیل بن یسار، محمد بن مسلم طائفی. گفته اند: فقیه ترین این فقهای ششگانه زراره است و برخی به جای ابو بصیر اسدی ابو بصیر مرادی است.

الطوسی، الشیخ الطائفه أبی جعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسین (متوفای ۴۶۰هـ)، اختیار معرفه الرجال المعروف برجال الکشی، تصحیح وتعلیق: المعلم الثالث میرداماد الاستربادی، ج۲، ص۵۰۷، تحقیق: السید مهدی الرجائی، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم، تاریخ الطبع: ۱۴۰۴ ه

و به دنبال این مطلب روایات متعددی از امام صادق علیه السلام در مدح برید بن معاویه آورده است.

حدثنی حمدویه بن نصیر، عن یعقوب بن یزید، عن القاسم بن عروه، عن أبی العباس الفضل بن عبد الملک، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: أحب الناس إلی أحیاء وأمواتا أربعه: برید بن معاویه العجلی، وزراره، ومحمد بن مسلم، والأحول وهم أحب الناس إلی أحیاء وأمواتا.

فضل بن عبد الملک می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: محبوب ترین مردم در نزد من در حال حیات و پس از حیات شان چهار نفر اند: برید بن معاویه عجلی، زراه، محمد بن مسلم و احول. آنان محبوب ترین مردم در حال حیات و پس از حیات شان نزد من هستند.

الطوسی، الشیخ الطائفه أبی جعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسین (متوفای ۴۶۰هـ)، اختیار معرفه الرجال المعروف برجال الکشی، تصحیح وتعلیق: المعلم الثالث میرداماد الاستربادی، ج۱، ص۳۴۷، تحقیق: السید مهدی الرجائی، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم، تاریخ الطبع: ۱۴۰۴ ه

در روایت دیگر امام صادق علیه السلام برید بن معاویه و محمد بن مسلم و برخی دیگر را به بهشت بشارت داده است:

۲۸۶ – حدثنی حمدویه بن نصیر، قال حدثنا یعقوب بن یزید، عن محمد بن أبی عمیر، عن جمیل بن دراج، قال سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول بشر المخبتین بالجنه برید بن معاویه العجلی، وأبو بصیر بن لیث البختری المرادی، ومحمد بن مسلم، وزراره، أربعه نجباء أمناء الله علی حلاله وحرامه، لولا هؤلاء انقطعت آثار النبوه واندرست.

جمیل بن دراج می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: برگزیدگان را به بهشت بشارت بده، برید بن معاویه عجلی، ابوبصیر بن لیث بختری مرادی، محمد بن مسلم، و زراره چهار تن برگزیده و امینان خداوند بر حلال و حرام خداوند است. اگر اینها نباشند آثار نبوت محو و نابودمی شد.

الطوسی، الشیخ الطائفه أبی جعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسین (متوفای ۴۶۰هـ)، اختیار معرفه الرجال المعروف برجال الکشی، تصحیح وتعلیق: المعلم الثالث میرداماد الاستربادی، ج۱، ص۳۹۸، تحقیق: السید مهدی الرجائی، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم، تاریخ الطبع: ۱۴۰۴ ه

در روایت دیگر برید بن معاویه و محمد بن مسلم و ابوبصیر و زاره به عنوان پایه های زمین و نشانه های دین معرفی شده است:

۴۳۲ – حدثنا الحسین بن الحسن بن بندار القمی، قال: حدثنی سعد بن عبد الله بن أبی خلف القمی، قال: حدثنی محمد بن عبد الله المسمعی، قال: حدثنی علی بن حدید، وعلی بن أسباط، عن جمیل بن دراج، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: أوتاد الأرض، وأعلام الدین أربعه: محمد بن مسلم، وبرید بن معاویه، ولیث بن البختری المرادی، وزراره بن أعین.

جمیل بن دراج می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: ارکان (میخ های) زمین و نشانه های دین چهار نفر اند: محمد بن مسلم، برید بن معاویه، لیث بن بختری مرادی و زاره بن اعین.

الطوسی، الشیخ الطائفه أبی جعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسین (متوفای ۴۶۰هـ)، اختیار معرفه الرجال المعروف برجال الکشی، تصحیح وتعلیق: المعلم الثالث میرداماد الاستربادی، ج۲، ص۵۰۷، تحقیق: السید مهدی الرجائی، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم، تاریخ الطبع: ۱۴۰۴ ه

۷٫ محمد بن مسلم الثقفی:

آخرین راوی در این روایت محمد بن مسلم ثقفی از اصحاب اجماع و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام است. نجاشی در باره ایشان می نویسد:

محمد بن مسلم بن رباح أبو جعفر الأوقص الطحان مولی ثقیف الأعور، وجه أصحابنا بالکوفه، فقیه، ورفع صحب أبا جعفر وأبا عبد الله علیهما السلام، وروی عنهما وکان من أوثق الناس.

محمد بن مسلم بن رباح … بزرگ اصحاب ما در کوفه و فقیه بود. او به صحبت امام باقر و امام صادق علیهما السلام دست یافت و از آن بزرگواران روایت نقل کرده است. و او از موثق ترین مردم بود.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۳۲۴، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

نتیجه:

این روایت نیز از نظر سند صحیح است.

روایت سوم:

ابو جعفر صفار از علمای قرن سوم شیعه از امام صادق علیه السلام روایتی نقل کرده که آن حضرت روایت ثقلین را از رسول خدا صلی الله علیه وآله بیان کرده است:

۴- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ ذَرِیحِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَأَهْلَ بَیْتِی فَنَحْنُ أَهْلُ بَیْتِهِ.

امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: همانا من در میان شما دو شیء گرانبها را در میان می گذارم، یکی کتاب خداوند و دیگری اهل بیت من؛ پس ما اهل بیت رسول خدا هسیتم.

الصفار، أبو جعفر محمد بن الحسن بن فروخ (متوفای۲۹۰هـ) بصائر الدرجات، ص۴۱۴، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الحاج میرزا حسن کوچه باغی، ناشر: منشورات الأعلمی – طهران، سال چاپ : ۱۴۰۴ – ۱۳۶۲ ش

حسن بن سلیمان حلی از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن نهم هجری، همین روایت را با همین سند در مختصر بصائر الدرجات که اصل این کتاب از سعد بن عبد الله اشعری قمی می باشد، این گونه نقل کرده است:

محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عن جعفر بن بشیر البجلی عن ذریح ابن محمد بن یزید المحاربی عن أبی عبد الله علی السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله انی قد ترکت فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی أهل بیتی فنحن أهل بیته.

الحلی، الحسن بن سلیمان (متوفای قرن نهم)، مختصر بصائر الدرجات، ص۹۰، ناشر: منشورات المطبعه الحیدریه – النجف الأشرف، چاپ: الأولی۱۳۷۰ – ۱۹۵۰ م

بررسی سند روایت:

در سلسله سند این روایت افراد ذیل قرار دارند که به ترتیب از نظر رجالی بررسی و توثیقات آنان را بیان می کنیم:

۱٫ محمد بن الحسین:

این شخص همان محمد بن الحسین ابو الخطاب و کنیه اش ابو جعفر زیات است. او از علمای جلیل القدر و موثق امامیه می باشد. نجاشی ایشان را این گونه معرفی کرده است:

محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، أبو جعفر الزیات الهمدانی – واسم أبی الخطاب زید – جلیل من أصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایه، ثقه، عین، حسن التصانیف، مسکون إلی روایته.

محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، کنیه اش ابو جعفر زیات همدانی است . و نام ای الخطاب زید است . محمد بن الحسن از بزرگان اصحاب ما، عظیم القدر، دارای روایات بسیار، موثق و مشهور، بوده و دارای تألیفات قابل ستایش و روایاتی است که به انسان آرامش می دهد.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۳۳۴، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

شیخ طوسی در فهرست و رجالش نیز آورده است:

محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، کوفی، ثقه.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۲۱۵، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

ایشان در کتاب رجالش می گوید:

محمد بن الحسین بن أبی الخطاب الزیات الکوفی، ثقه، من أصحاب أبی جعفر الثانی علیه السلام.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۳۹۱، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

۲٫ جعفر بن بشیر:

دومین فرد در سند روایت نیز از موثقان امامیه است. نجاشی در باره ایشان می نویسد:

جعفر بن بشیر أبو محمد البجلی الوشاء من زهاد أصحابنا وعبادهم ونساکهم، وکان ثقه، … کان أبو العباس بن نوح یقول: کان یلقب فقحه العلم، روی عن الثقات ورووا عنه.

جعفر بن بشیر، ابو محمد بجلی از زاهدان و عابدان شیعه و ثقه بود. ابو العباس بن نوح می گوید: او به «فقحه العلم» (کسی که جامع علوم) ملقب بود و از افراد موثق روایت می کرد و نیز افراد موثق از او روایت کرده اند.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۱۱۹، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

شیخ طوسی در کتاب «الفهرست» می نویسد:

جعفر بن بشیر البجلی، ثقه، جلیل القدر. له کتاب، أخبرنا به ابن أبی جید، عن ابن الولید، عن محمد بن الحسن الصفار والحسن بن متیل، عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن جعفر بن بشیر. …

جعفر بن بشیر بجلی موثق و جلیل القدر است. او کتابی دارد که ابن ابی جید از ابن ولید از محمد بن حسن صفار و حسن بن متیل از محمد بن حسین ابو الخطاب از جعفر بن بشیر خبر داده است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۹۲، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

ذریح محاربی:

نجاشی ذریح را این گونه معرفی کرده است:

ذریح بن محمد بن یزید أبو الولید المحاربی، عربی من بنی محارب بن خصفه، روی عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام. ذکره ابن عقده وابن نوح. له کتاب یرویه عده من أصحابنا.

ذریح بن محمد بن یزید کنیه اش ابو الولید محاربی اصالتا عرب و از بنی محارب است که از امام صادق و امام کاظم علیهما السلام روایت نقل کرده است. ابن عقده و ابن نوح می گویند: او دارای کتابی است که عده ای از شیعیان آن را نقل کرده اند.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۱۶۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

و شیخ طوسی ایشان را ثقه می داند و در باه او می نویسد:

ذریح المحاربی، ثقه. له أصل.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۱۲۷، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

مرحوم آیت الله العظمی خویی در باره و ثاقت و جایگاه او به این روایت اشاره کرده و می نویسد:

وکفی فی جلاله ذریح ما رواه الصدوق بسند صحیح، عن عبد الله بن سنان، قال: أتیت أبا عبد الله علیه السلام، فقلت له: جعلت فداک ما معنی قول الله عز وجل (ثم لیقضوا تفثهم)؟ قال علیه السلام: أخذ الشارب وقص الأظافیر وما أشبه ذلک، قال: قلت له: جعلت فداک، فإن ذریحا المحاربی حدثنی عنک أنکقلت: لیقضوا تفثهم لقاء الامام ولیوفوا نذورهم تلک المناسک. قال علیه السلام: صدق ذریح وصدقت، إن للقرآن ظاهرا وباطنا ومن یحتمل ما احتمل ذریح؟.

در بزرگی شأن ذریح همین کفایت می کند که شیخ صدوق با سند صحیح روایت کرده است که عبد الله بن سنان می گوید: من خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم معنای این سخن خداوند (ثم لیقضوا تفثهم) چیست؟ آن حضرت فرمود: گرفتن شارب و ناخن ها و نظیر اینها. من عرض کردم فدایت شوم: ذریح محاربی از شما روایت کرده که شما فرموده اید: ؟؟؟؟ امام علیه السلام فرمود: ذریح راست گفته و شما هم راست می گویید. همانا قرآن دارای ظاهر و باطن است و کیست که احتمال دهد آنچه را ذریح احتمال داده است.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفای۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج۸، ص۱۵۸، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م

نتیجه:

رجال روایت فوق از نظر علمای رجال، امامی و موثق هستند و در نتیجه روایت صحیح است.

روایت چهارم:

شیخ صدوق در کتاب «عیون اخبار الرضا» از زبان امام صادق علیه السلام، روایت ثقلین را با سند ذیل آورده است:

۲۵ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنْ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَهُ فَقَالَ أَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَالْأَئِمَّهُ التِّسْعَهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَلَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله حَوْضَه .

امام صادق علیه السلام فرمود: از امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه پرسیدند: معنی گفتار حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله که فرموده: «انّی مخلّف فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی» چیست؟ و عترت چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: مقصود از عترت، من و حسنین و نه نفر از اولاد حسین هستیم، نفر نهمی مهدی و قائم عترت است، اینان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه که در کنار حوض خدمت پیغمبر برسند.

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا (ع) ج۲، ص۶۰ ،تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م

بررسی سند روایت:

۱٫ احمد بن زیاد بن جعفر همدانی:

نخستین راوی در سند روایت احمد بن زیاد همدانی استاد شیخ صدوق رحمه الله علیه است. شیخ صدوق استادش را در چندین مورد توثیق کرده که متن کلامش در تأیید احمد بن زیاد همدانی در ذیل روایت غیبت امام زمان علیه السلام این است:

قال مصنف هذا الکتاب رضی الله عنه: لم أسمع هذا الحدیث إلا من أحمد بن زیاد ابن جعفر الهمدانی رضی الله عنه بهمدان عند منصرفی من حج بیت الله الحرام ، وکان رجلا ثقه دینا فاضلا رحمه الله علیه ورضوانه.

مصنف این کتاب که خداوند از او راضی باد می گوید: من این روایت از احمد بن زیاد ابن جعفر همدانی در همدان هنگامی که از زیارت خانه خدا برگشتم شنیدم. و او شخص ثقه، متدین و فاضل بود که رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص۳۶۹، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

با توثیق شیخ صدوق نیازی نیست که سخن دیگران را در باره ذکر کنیم.

۲٫ علی بن ابراهیم بن هاشم:

علی بن ابراهیم از بزرگان شیعه و استاد کلینی است و در ذیل روایت نخست توثیق ایشان را از بیان نجاشی (وعلی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی، ثقه فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب) ذکر کردیم.

۳٫ ابراهیم بن هاشم:

ابراهیم بن هاشم، نخستین کسی است که مکتب حدیث را در قم پایه گذاری و تأسیس کرد . بی تردید چنین شخصیتی بی نیاز از توثیق است .

حضرت آیت الله العظمی خویی رحمه الله علیه در باره او می نویسد:

أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقه إبراهیم بن هاشم، ویدل علی ذلک عده أمور:

۱ – أنه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهی إلیه بواسطه الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمه الثالثه .

۲ – أن السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته، حیث قال عند ذکره روایه عن أمالی الصدوق فی سندها إبراهیم بن هاشم : ” ورواه الحدیث ثقات بالاتفاق ” . فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحه ۱۵۸ .

۳ – أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث، فلو کان فیه شائبه الغمز لم یکن یتسالم علی أخذ الروایه عنه، وقبول قوله .

در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردیدی نیست. و موارد ذیل دلیل بر وثاقت اوست:

اولا:ً پسرش علی بن ابراهیم در تفسیرش فراوان از ایشان نقل کرده و در ابتدای کتابش ملتزم شده آنچه را ذکر می کند به ثقات منتهی شود.

ثانیاً: سید بن طاوس در روایتی که از امالی شیخ صدوق نقل کرده و در سند آن ابراهیم بن هاشم وجود دارد، بر وثاقتش ادعای اتفاق کرده و گفته است: راویان این حدیث بالاتفاق ثقه هستند.

ثالثاًً: نخستین کسی که روایت کوفیون را در قم نشر کرد ایشان بود و قمیون نیز به روایات او اعتماد کردند در حالی که در میان قمیان کسانی بودند که در اخذ روایت سخت گیر بودند. پس اگر در این شخص اندک طعنی بود قمیون این گونه بر روایت او توافق نمی کردند و روایتش را قبول نمی کردند.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفای۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج۱، ص۲۹۱، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م.

گذشته از آن چه آیت الله خوئی رضوان الله تعالی فرموده، تمام علمای شیعه در طول تاریخ روایت او را صحیح دانسته اند و کسی یافت نشده است که روایت او را غیر معتبر دانسته باشد . و همین برای اثبات وثاقت این بزرگ مرد کافی است.

۴٫ محمد بن ابی عمیر:

محمد بن ابی عمیر نیز امامی و از اصحاب اجماع است.

نجاشی در باره ایشان می نویسد:

محمد بن أبی عمیر زیاد بن عیسی أبو أحمد الأزدی من موالی المهلب بن أبی صفره وقیل مولی بنی أمیه. والأول أصح. بغدادی الأصل والمقام، لقی أبا الحسن موسی علیه السلام وسمع منه أحادیث کناه فی بعضها فقال: یا [ أ ] أبا أحمد، وروی عن الرضا علیه السلام، جلیل القدر عظیم المنزله فینا وعند المخالفین.

محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی … بغدادی الاصل و ساکن آن جا بوده است. وی محضر امام کاظم علیه السلام را درک و از آن حضرت روایت شنیده که در برخی روایات او را به «ابو احمد» نام برده و از امام هشتم علیه السلام نیز روایت کرده است. محمد بن عمیر شخص جلیل القدر، دارای جایگاه بزرگ در نزد ما و مخالفان است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۳۲۶، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

شیخ طوسی نیز ایشان را به بالاترین وجه وثاقت ستوده است:

محمد بن أبی عمیر، یکنی أبا احمد، من موالی الأزد، واسم أبی عمیر زیاد، وکان من أوثق الناس عند الخاصه والعامه، وأنسکهم نسکا، وأورعهم وأعبدهم، وقد ذکره الجاحظ فی کتابه فی فخر قحطان علی عدنان بهذه الصفه التی وصفناه، وذکر انه کان أوحد أهل زمانه فی الأشیاء کلها. وأدرک من الأئمه علیهم السلام ثلاثه: أبا إبراهیم موسی علیه السلام، ولم یرو عنه ۲ ، وأدرک الرضا علیه السلام ۳ والجواد علیه السلام.

محمد بن ابی عمیر کنیه اش ابو احمد، …. او از موثق ترین مردم نزد شیعه و اهل سنت و عابدترین و پرهیزگارترین مردم بوده است. جاحظ در کتابش او را این گونه توصیف کرده و می گوید: او یگانه زمان در تمام چیزها بوده است. ابن ابی عمیر محضر سه امام: امام موسی بن جعفر و امام رضا و امام جواد علیهم السلام را درک کرده است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۲۱۸، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

شیخ طوسی در کتاب رجالش نیز به توثیق او تصریح کرده است:

محمد بن أبی عمیر، یکنی أبا أحمد، واسم أبی عمیر زیاد، مولی الأزد، ثقه.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۳۶۵، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

۵٫ غیاث بن ابراهیم:

غیاث بن ابراهیم تمیمی بصری نیز از نظر علمای رجال شیعه موثق و از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام است.

نجاشی در باره او می نویسد:

[ ۸۳۳ ] غیاث بن إبراهیم التمیمی الأسیدی بصری، سکن الکوفه، ثقه، روی عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام. له کتاب مبوب فی الحلال والحرام، یرویه جماعه، …

غیاث بن ابراهیم تمیمی بصری ساکن کوفه و موثق است. ایشان از امام صادق و امام کاظم علیهما السلام روایت کرده است. او دارای کتابی است که در حلال و حرام نوشته شده و آن را گروهی روایت کرده اند.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۳۰۵، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

روایت پنجم:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَیَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَهَ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ أُسَیْدٍ الْغِفَارِیِّ قَالَ:

لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنْ حِجَّهِ الْوَدَاعِ وَنَحْنُ مَعَهُ أَقْبَلَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْجُحْفَهِ فَأَمَرَ أَصْحَابَهُ بِالنُّزُولِ فَنَزَلَ الْقَوْمُ مَنَازِلَهُمْ ثُمَ نُودِیَ بِالصَّلَاهِ فَصَلَّی بِأَصْحَابِهِ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَیْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ:

إِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِی اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ أَنِّی مَیِّتٌ وَأَنَّکُمْ مَیِّتُونَ وَکَأَنِّی قَدْ دُعِیتُ فَأَجَبْتُ وَأَنِّی مَسْئُولٌ عَمَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَعَمَّا خَلَّفْتُ فِیکُمْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَحُجَّتِهِ وَأَنَّکُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ لِرَبِّکُمْ قَالُوا نَقُولُ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَجَاهَدْتَ فَجَزَاکَ اللَّهُ عَنَّا أَفْضَلَ الْجَزَاءِ.

ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ وَأَنَّ الْجَنَّهَ حَقٌّ وَأَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ فَقَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِکَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی مَا یَقُولُونَ أَلَا وَإِنِّی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مَوْلَایَ وَأَنَا مَوْلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَأَنَا أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَهَلْ تُقِرُّونَ لِی بِذَلِکَ وَتَشْهَدُونَ لِی بِهِ؟

فَقَالُوا نَعَمْ نَشْهَدُ لَکَ بِذَلِکَ .

فَقَالَ: أَلَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ عَلِیّاً مَوْلَاهُ وَهُوَ هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السلام.

فَرَفَعَهَا مَعَ یَدِهِ حَتَّی بَدَتْ آبَاطُهُمَا.

ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ أَلَا وَإِنِّی فَرَطُکُمْ وَأَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ حَوْضِی غَداً وَهُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ مَا بَیْنَ بُصْرَی وَصَنْعَاءَ فِیهِ أَقْدَاحٌ مِنْ فِضَّهٍ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ أَلَا وَإِنِّی سَائِلُکُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِیمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَیْکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَیَّ حَوْضِی وَمَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ خَلَفْتُمُونِی فِیهِمَا حِینَ تَلْقَوْنِی.

قَالُوا: وَمَا هَذَانِ الثَّقَلَانِ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَمَّا الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ فَکِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَمِنِّی فِی أَیْدِیکُمْ طَرَفُهُ بِیَدِ اللَّهِ وَالطَّرَفُ الْآخَرُ بِأَیْدِیکُمْ فِیهِ عِلْمُ مَا مَضَی وَمَا بَقِیَ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ وَأَمَّا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ فَهُوَ حَلِیفُ الْقُرْآنِ وَهُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَعِتْرَتُهُ علیهم السلام وَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.

قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ : فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَیْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام وَعَرَفْنَاهُ.

وَحَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ .

وَحَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ .

وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَهَ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ أَسِیدٍ الْغِفَارِیِّ بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِیثِ سَوَاء.

ابو الطفیل از حذیفه بن اسید غفاری نقل می کند که چون پیامبر خدا صلی الله علیه واله از حجه الوداع بازگشت و ما در خدمت او بودیم، آمد تا به جحفه رسید، پس به اصحاب فرمان داد که فرود آیند، آنها فرود آمدند، آنگاه ندای نماز داده شد و با اصحاب خود دو رکعت نماز خواند.

سپس صورت خود را به سوی آنان کرد و به آنان فرمود:

همانا خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که من می میرم و شما هم می میرید و گویا که من دعوت شده ام و آن دعوت را اجابت کرده ام و من در برابر آن چیزی که با آن به سوی شما فرستاده شده ام مسئول هستم و نیز از آنچه میان شما باقی می گذارم؛ یعنی کتاب خدا و حجّت او، و شما نیز مسئول هستید. شما به پروردگارتان چه خواهید گفت؟ گفتند: می گوییم: تو پیام را رسانیدی و نصیحت کردی و مجاهدت نمودی، پس خداوند از سوی ما به تو بهترین پاداش بدهد. آنگاه پیامبر خدا (ص) به آنان فرمود: آیا شما گواهی نمی دهید که خدایی جز خدای یگانه نیست و اینکه من فرستاده خدا به سوی شما هستم و اینکه بهشت حق است و اینکه آتش جهنم حق است و اینکه زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به همه اینها گواهی می دهیم.

پیامبر گفت: خدایا به آنچه می گویند: شاهد باش. آگاه باشید که من شما را گواه می گیرم که من شهادت می دهم که خداوند مولای من است و من مولای هر مسلمانی هستم و من به مؤمنان از خودشان اولی تر هستم، آیا شما به آن اقرار می کنید و به آن گواهی می دهید؟ گفتند: آری، ما در باره تو، به آن شهادت می دهیم.

پس فرمود: آگاه باشید که هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست و او این شخص است، سپس دست علی را گرفت و آن را با دست خود بالا برد تا اینکه زیر بغل هر دو آشکار شد. سپس گفت: خداوندا دوست بدار هر کس را که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن بدارد و یاری کن به هر کس که او را یاری کند و خوار کن هر کس را که او را خوار سازد. آگاه باشید که من پیشتاز شما (در مرگ) هستم و شما در حوض (کوثر) بر من وارد خواهید شد، حوض من، فردا وسعتی چون وسعت میان بصری و صنعا خواهد داشت، در آن پیاله هایی از نقره به تعداد ستارگان آسمان است، آگاه باشید، فردا که وارد حوض من شدید از شما خواهم پرسید در باره آنچه از شما به آن، چنین روزی گواهی گرفتم که چه رفتاری کردید و بعد از من با «ثقلین دو چیز گرانبها» چه کردید؟ وقتی با من ملاقات نمودید، به من نظر بدهید که چگونه پس از من با آنها رفتار کردید؟

گفتند: یا رسول اللَّه این دو چیز گرانبها چیست؟ فرمود: چیز گرانبهای بزرگتر کتاب خداوند است که واسطه ای است کشیده شده از خدا و من در دستان شما، که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش در دست شماست، دانش گذشته و آینده تا روز قیامت در آن است، و اما چیز گرانبهای کوچک که ملازم قرآن است، آن علی بن ابی طالب و عترت او هستند و این دو امانت از هم جدا نشوند تا وقتی که در حوض (کوثر) بر من وارد شوند.

معروف بن خرّبوذ می گوید: این سخن را بر امام باقر (ع) عرضه کردم، فرمود:

أبو الطفیل راست گفته، خدا رحمتش کند و ما آن را در کتاب علی (ع) چنین یافتیم و شناختیم.

الخصال – الشیخ الصدوق – ص ۶۶٫

بررسی سند روایت:

محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید، أبو جعفر:

نجاشی در وصف او می نویسد:

شیخ القمّیین وفقیههم، ومتقدمهم ووجههم، ویقال: إنّه نزیل قم، وما کان أصله منها، ثقه، ثقه، عین، مسکون إلیه،… مات سنه ثلاث وأربعین وثلاثمائه.

رجال النجاشی، ص۳۸۳، شماره ۱۰۴۳٫

شیخ طوسی در رجال خود در باره او می گوید:

جلیل القدر، بصیر بالفقه، ثقه.

رجال الطوسی، ص۴۹۵، شماره۲۳٫

و در کتاب الفهرست می نویسد:

جلیل القدر عارف بالرجال موثوق به….

الفهرست، ص۱۵۶، شماره۶۹۴٫

۲ ـ محمّد بن الحسن الصفار:

نجاشی در باره او می نویسد:

محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار، موسی بن عیسی بن طلحه بن عبید اللّه بن السائب مالک بن عامر الأشعری أبو جعفر الأعرج. کان وجها فی أصحابنا القمیین، ثقه، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایه. توفّی بقم، سنه تسعین ومائتین.

رجال النجاشی، ص۳۵۴، شماره ۹۴۸٫

۳ ـ محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب:

نجاشی در باره او می گوید:

محمّد بن الحسین بن أبی الخطّاب أبو جعفر الزیات الهمدانی، وإسم أبی الخطّاب زید، جلیل من أصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایه، ثقه، عین، حسن التصانیف، مسکون إلی روایته، مات سنه ۲۶۲، اثنتین ومائتین.

رجال النجاشی، ص۳۳۴، شماره۸۹۷٫

شیخ طوسی نیز او در کتاب الفهرست توثیق کرده:

ثقه .

الفهرست، ص۱۴۰، شماره ۵۹۷٫

و در کتاب رجالش یک بار او را از صحاب امام جواد علیه السلام شمرده و می نویسد:

ثقه.

رجال الطوسی، ص۴۰۷، شماره۲۸٫

و بار دیگر او را در زمره اصحاب امام هادی علیه السلام آورده و می نویسد:

ثقه، من أصحاب أبی جعفر الثانی علیه السلام.

رجال الطوسی، ص۴۲۳، شماره۲۳٫

۴ ـ یعقوب بن یزید:

مرحوم نجاشی در باره او می گوید:

یعقوب یزید بن حمّاد الأنباری السلمی أبو یوسف، روی عن أبی جعفر الثانی وانتقل إلی بغداد، وکان ثقه صدوقا.

رجال النجاشی، ص۴۵۰ ، شماره ۱۲۱۵٫

و شیخ طوسی در کتبا فهرست می نویسد:

کثیر الروایه، ثقه.

الفهرست، ص۱۸۰، شماره۷۸۳٫

و در کتاب رجال خود او را از اصحاب امام رضا علیه السلام شمرده و گفته:

یعقوب بن یزید الکاتب هو ویزید أبوه، ثقتان.

رجال الطوسی، ص۳۹۵، شماره ۱۲٫

و بار دیگر او را از یاران امام هادی علیه السلام شمرده و می نویسد:

ثقه.

رجال الطوسی، ص۴۲۵، شماره ۲٫

۵ ـ محمّد بن أبی عمیر:

نجاشی در کتاب رجال خود در باره او می گوید:

محمّد بن أبی عمیر زیاد بن عیسی، أبو أحمد الأزدی من موالی المهلب بن أبی صفره، وقیل مولی بنی أمیّه، بغدادی الأصل والمقام، لقی أبا الحسن موسی علیه السلام، وسمع منه احادیث، کنّاه فی بعضها، فقال: یا أبا أحمد! وروی عن الرضا علیه السلام، جلیل القدر، عظیم المنزله، فینا وعند المخالفین.

رجال النجاشی، ص۳۲۶، شماره ۸۸۷ .

و شیخ طوسی در کتاب فهرست می نویسد:

وکان من أوثق الناس عند الخاصّه والعامه وأنسکهم نسکا وأورعهم وأعبدهم… .

الفهرست: ص۱۴۲، شماره ۶۰۷٫

و در جای دیگر او از اصحاب امام رضا علیه السلام شمرده و می گوید:

ثقه.

رجال الطوسی، ص۳۸۸، شماره ۲۶٫

۶ ـ عبد اللّه بن سنان:

نجاشی می نویسد:

عبد اللّه بن سنان بن طریف مولی بنی هاشم، یقال موسی بن أبی طالب، ویقال مولی بنی العباس کان خازنا للمنصور والمهدی والهادی والرشید، کوفی ثقه، من أصحابنا جلیل لا یطعن علیه فی شیء.

رجال النجاشی، ص۲۱۴، شماره ۵۵۸٫

و شیخ در کتاب فهرست خود می نویسد:

قال الشیخ فی الفهرست: ثقه، له کتاب….

الفهرست، ص۱۰۱، شماره ۴۲۳٫

۷ ـ معروف بن خرّبوذ:

کشی در کتاب رجال خود در شرح حال برید بن معاویه، تصریح می کند که او از جمله افرادی است که تمام شیعیان بر صداقت و راستگویی آن ها اجماع دارند:

إجماع العصابه علی تصدیق جماعه من أصحاب أبی جعفر علیه السلام وأصحاب أبی عبد اللّه علیه السلام وانقیادهم لهم بالفقه، وعدّه منهم معروف بن خرّبوذ.

و سپس روایاتی را در مدح او نقل می کند.

اختیار معرفه الرجال: ص۲۳۸ ـ ۲۴۰، شماره ۴۳۱ ـ ۴۳۸

۸ ـ أبو الطفیل عامر بن واثله:

شیخ طوسی گاهی او را در زمره یاران رسول خدا و گاهی در زمره یاران امیرمؤمنان علیه السلام آورده و سپس گفته:

أدرک ثمانی سنین من حیاه النبی صلی الله علیه و آله وسلم ولد عام أحد.

رجال الطوسی ، ص۴۷ ، شماره ۸ .

مرحوم برقی در کتاب رجال خود او را از خواص اصحاب امیرمؤمنان و امام سجاد علیهما السلام شمرده است .

رجال البرقی، ص۴ و ص ۸ .

برای اثبات وثاقت عامر بن واثله همین بس که در آخر روایت معروف بن خربوذ می گوید:

من این روایت را بر امام باقر علیه السلام عرضه کرده و آن حضرت فرمود:

أبو الطفیل راست گفته، خدا رحمتش کند و ما آن را در کتاب علی (ع) چنین یافتیم و شناختیم.

قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ : فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَیْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع وَ عَرَفْنَاهُ.

بنابراین سند روایت هیچ اشکالی ندارد و تمام روات آن ثقه است . حتی می توان ادعا کرده که این روایت صحیح اعلائی است .

نتیجه:

حدیث شریف ثقلین، دست کم با پنج سند صد در صد صحیح از طریق شیعه نقل شده است ؛ هر چند که سندهای صحیح این روایت به همین پنج سند خلاصه نمی شود و ما به جهت اختصار به همین پنج مورد بسنده می کنیم.

http://www.valiasr-aj.com/

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن