مقالات

مراد از اهل بیت در آیه ى تطهیر چه کسانى هستند؟

مراد از اهل بیت در آیه ى تطهیر چه کسانى هستند؟

پاسخ: واژه «اهل» اگر چه عربى است ولى  به خاطر ورود آن به زبان فارسى و انس ما با این لفظ در طول قرون آن را در ردیف دیگر کلمات فارسى درآورده است ووضع هر نوع معادلى براى آن در این زبان مفید نبوده و از خود آن واضح تر نخواهد بود و از مجموع استعمالات آن به صورت «مضاف» مفاد واقعى آن را مى توان به دست آورد.

عرب مى گوید:

«أهل الأمر: زمامداران».

(أَهْلُ الإِنْجِیل)([۱]): «پیروان انجیل» .

(أَهْلُ الکِتابِ)  ([۲]): «پیروان کتاب هاى آسمانى».

«أهلُ الإِسْلامِ: پیرو آیین اسلام».

«أهل الرَّجُلِ: کسانى که با مرد به نوعى پیوند نسبى وحسبى دارند».

أهل البَیْتِ: کسانى که در خانه اى  به صورت مشترک زندگى مى نمایند».

«أهل الماءِ: موجوداتى که در آب  یا در کنار آن زیست مى کنند».

تأهل در لغت عرب به معنى ازدواج، درمقابل «تعزب» است.

و در بسیارى از موارد لفظ «آل» دوشادوش لفظ «اهل» به کار مى رود و از نظر فرهنگ نویسان ریشه آن همان «اهل» بوده است و با تبدیل «هـ» به «همزه» «أ أ ل» و قلب همزه دوم به الف به صورت «آل» در آمده است.

«عبد([۳]) المطلب» در حمله «ابرهه» به مکه، حلقه باب کعبه را به دست گرفت و از خداوند خواست که حمله صلیبى ها را از سرزمین حرم دفع کند و چنین گفت:

«وانصر على آل الصلیب… و عابدیه الیوم آلک».([۴])

با توجه به موارد استعمال این کلمه مى توان  مفهوم این لفظ را به شرح زیر تحدید کرد: هر انسانى که نسبت به موضوعى (مضاف الیه) یک نوع انتساب و یا اختصاص و الفت و انسى دارد، به آن «اهل» آن شى مى گویند: از این جهت «ابن منظور» در «لسان العرب» مى گوید:

«أهل الرجل أخصّ الناس به»

«و خِصّیصانِ  هر مردى، اهل او است».

و به دیگر سخن: هر موقع گفته شود: «أهل الرجل» مقصود کسانى است که به او وابسته بوده و از اتباع ومتعلقان او به شمار مى روند.

روى این بیان نباید  شک کرد که این لفظ داراى مفهوم وسیعى است و همان طور که فرزندان انسان را شامل است، همچنین همسر و یا همسران او را نیز در بر مى گیرد.

آرى مسلم در صحیح خود از «زید بن ارقم» روایت مى کند که پیامبر میان مکه و مدینه در سرزمین «خم» به سخنرانى پرداخت و کتاب خدا و «اهل بیت» خود را سفارش کرد.

آنگاه که زید به روایت خود از پیامبر پایان داد یک نفر به نام «حصین» از وى پرسید: «اهل بیت» پیامبر کیست؟ آیا همسران او  از «اهل بیت» او نیستند؟ وى گفت: نه به خدا سوگند همسر، یک عمر با مرد زندگى مى کند، سپس مرد او را طلاق مى دهد و او  به سوى پدر و وابستگان خود باز مى گردد.([۵])

البته این تفسیر، ناظر به بیان درجه ى اعلاى اهل بیت است و اگر از آن صرف نظر کنیم، طبعاً همسران انسان در مدتى که پیوند زناشویى او با شوهر باقى است، جزو آنان مى باشد.

شگفت از نویسنده بد زبان و بد اندیشى است که جریان را معکوس فرض کرده و مى گوید:

لفظ  «اهل بیت»تنها بر همسر انسان گفته مى شود، آنگاه به صورت مجاز به فرزندان و نزدیکان انسان اطلاق مى گردد.([۶])

این جمله را به صورت استنتاج از کلمات لغویین مى گوید، در حالى که از آنان قبلاً این جمله ها را نقل مى کند:

از صاحب قاموس اللغه نقل مى کند: «وللنبى أزواجه وبناته: اهل بیت پیامبر همسران و دختران او است».

از شارح قاموس نقل مى کند: «والأهل للرجل زوجه و یدخل فیه أولاده»: «اهل مرد همسر او است و فرزندان نیز در «اهل» داخل مى باشند».

از لسان العرب نقل مى کند:«اهل الرجل أخص الناس به: خصیصان مرد را اهل مى نامند».

در مجمع البحرین مى گوید:«أهل الرجل آله وهم أشیاعه وأتباعه».

در اقرب الموارد مى گوید: «أهل الرجل عشیرته وأقرباه».

خلاصه: اگر نگوییم اهل بیتِ انسان تنها کسانى هستند که پیوند ثابت و استوارى با مرد دارند، قطعاً عکس آن را نیز نمى توان گفت(یعنى این لفظ همسران را در درجه نخست و فرزندان را در دوم ـ آن هم به صورت مجاز ـ شامل مى گردد) و اگر برخى از لغویین «اهل الرجل» را به همسر تفسیر کرده اند، هدف بیان مثال و نمونه است و گرنه هر فردى که به نوعى با مرد خانه پیوندى داشته باشد، همگان «اهل بیت مرد» مى باشند.

خلاصه: فرزندان انسان«اهل بیت» مرد به شمار مى روند. سخن درباره ى همسران است و از نظر لغت و قرآن نیز این لفظ آنها را در بر مى گیرد به گواه این آیات:

(…إِنّا مُنَجُّوکَ وَأَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ) .([۷])

«ما تو وکلیه اهل خانه تو را نجات خواهیم داد، جز همسرت که از هلاک شوندگان است».

استثناء (اِمْرَأَتَکَ)  از لفظ (أَهْلَکَ) نشانه روشنى بر شمول آن بر همسر است و دلیلى ندارد که استثنا را استثناى منقطع بگیریم.

موسى (علیه السلام)  در راه خود از مدین به مصر، آتشى را از دور مشاهده مى کند و مى گوید:

(…قالَ لأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنّى آنَسْتُ ناراً لَعَلّى آتیکُمْ مِنْها بِخَبَر…).([۸])

«به خانواده خود گفت: در این جا توقف کنید، من از نقطه اى که آتش روشن است خبرى بیاورم».

و به  همین مضمون است آیه هفتم از سوره نمل که درباره ى ابراهیم مى فرماید:

(فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْل سَمین)  .([۹])

«ابراهیم به سوى اهل بیت خود رفت و براى مهمانان خود گوسفند چاقى آورد».

این  آیات و نظایر آنها نشانه ى این است که همسر انسان نیز جزو اهل بیت است همچنان که فرزندان نیز جزو اهل خانه به شمار مى روند.

تحدید «اهل البیت » از نظر مصداق

تا اینجا توانستیم لفظ «اهل بیت» را از نظر مفهوم روشن سازیم، اکنون وقت آن رسیده است که به بیان مصادیق آن در روز نزول آیه بپردازیم.

شکى نیست که اگر دلیلى در خود آیه و یا خارج آن بر تخصیص این مفهوم وسیع، بر افراد معیّنى وجود نداشته باشد باید آن را بر تمام افرادى که این مفهوم آنها را در بر مى گیرد، حمل کنیم و بگوییم که مقصود کلیه کسانى است که به نوعى با پیامبر پیوند نسبى وحسبى دارند و به نوعى جزو بیت او شمرده مى شوند ولى اگر قراین قاطع، بر تخصیص آن بر افراد معینى گواهى دادند و شواهدى در خود آیه ویا در کلمات  پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) بر اختصاص آن بر گروه خاصى دلالت کند، در این صورت باید از آنها تجاوز نکرد.

قراینى بر محدود بودن مصادیق

قراینى داخلى و خارجى به روشنى گواهى مى دهند که مقصود از «اهل البیت» گروه بس معدودى است و هرگز همسران پیامبر و یا دیگر بستگان او را در بر نمى گیرد مجموع این قراین را به ترتیب بیان مى کنیم تا احاطه و تسلط بر مطلب آسان باشد.

الف. مقصود بیت معهود است، نه هر بیت و یا چند بیت

نخست باید توجه نمود که الف و لام «البیت» چیست؟ آیا «الف و لام» جنس است یا استغراق ویا «عهد»؟ شکى نیست که احتمال نخست کاملاً مردود است; زیرا اولى در مواردى به کار مى رود که مقصود بیان ویژگى طبیعت باشد مانند: الرجل خیر من المرأه  ـ یا ـ الجراده خیر من تمره، و هدف آیه بیان حکم طبیعت اهالى متعلق به جنس بیت نیست، همچنان که دومى نیز مقصود نیست و گرنه شایسته بود مانند آغاز آیه (وَقَرْنَ فِى بُیُوتِکُنّ)  به جاى مفرد صیغه جمع بیاورد و بگوید «اهل البیوت» در این صورت احتمال سوم متعین
است و باید گفت خانه معهودى میان متکلم و مخاطب، مورد نظر متکلم است و این خانه معهود جز خانه على (علیه السلام)  و فاطمه(علیها السلام)  که شمول آیه بر آن، مورد اتفاق تمام مفسران است، خانه دیگرى نیست; زیرا جز دو نفر از خوارج مانند عکرمه و مقاتل، احدى از مفسران و محدثان در شمول آیه بر این بیت شک و تردید نکرده است و اگر سخنى هست درباره ى افراد دیگر است وچون جز یک خانه ى معهود، خانه ى دیگرى مورد نظر آیه نیست، طبعاً این خانه، خانه على خواهد بود و احتمال شمول آن بر افراد دیگر مستلزم ابطال «عهد» بودن الف و لام است.

خلاصه: آیه ناظر به اهل یک بیت معهود ومشخصى مى باشد وچنین بیتى جز بیت امام، بیت دیگرى نمى باشد و هر نوع احتمال گسترش، مستلزم مخالفت با اتفاق مسلمانان و یا نفى معهود بودن «البیت» است; اگر بگوییم مقصود فقط بیت عایشه یا بیت حفصه است در این صورت بیت فاطمه از تحت آیه بیرون مى رود و این بر خلاف اتفاق مسلمین است و اگر بگوییم هر دو را شامل است، لازمه ى آن، ابطال «عهد» بودن الف و لام است.

ولى با توجه به روایاتى که حاکى از نزول آیه در خانه «امّ سلمه» است مى توان گفت که مقصود از «البیت» خانه «امّ سلمه» است که حادثه انداختن کسا بر سر افراد معین در آن جا اتفاق افتاد و آیه  به افراد حاضر در آن بیت اشاره مى کند، واگر «امّ سلمه» را استثنا نمى کرد او را نیز در بر مى گرفت.

ب. مقصود از «البیت» بنا و ساختمان نیست

دلیل پیش بر این اساس بود که مقصود از «البیت» خانه خشتى و گلى است، ولى مى توان گفت که اساساً مقصود از «البیت» خانه خشتى وگلى نیست، بلکه مقصود بیت نبوت و مرکز وحى و مهبط نور الهى است.

بیت به معناى «خشت و گل» و اهل به معناى کسانى که در درون آن به عللى زندگى مشترک دارند، همان است که در آغاز این آیه آمده، آنجا که قرآن به همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) دستور مى دهد که در خانه هاى خود قرار بگیرند ومانند زنان جاهلیتِ نخست، در مجامع عمومى ظاهر نشوند، چنان که مى فرماید:

(وَقَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرُّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلیَّهِ الأُولى) .

«در خانه هاى خود قرار گیرید و مانند دوران جاهلیت نخست بیرون نیایید!».

در  این  آیه هر اتاقى از اتاق هاى زنان  رسول خدا «بیتى» حساب شده که متعلق به یکى از همسران بوده است دستور داده شده است که در آن استقرار یابند و به نحو زننده بیرون نیایند.

در حالى که در آیه مورد بحث ، مسأله ى «بیوت» یا «خانه ها» مطرح نیست، مسأله ى «بیت» و «خانه» واحد و کسانى که به نوعى با این بیت ارتباط دارند و از منسوبین آن به حساب مى آیند مطرح است و در این صورت باید گفت: مقصود از «البیت»، بیت معنوى و غیر مادى است که از آن به «بیت النبوه» و یا «بیت الوحى» تعبیر مى کنیم و از باب قیاس «معقول» به «محسوس» براى امور معنوى مانند «نبوت» و «وحى» بیت و خانه و مسکن و مأوایى فرض مى نماییم و مى گوییم: «بیت النبوه».

روى این فرض این لفظ تنها افرادى را شامل مى گردد که  از نظر طهارت و پاکى، علم و دانش به پایه اى برسند که واقعاً بتوان آنها را اهل این بیت وجزو این دودمان خواند، در چنین انتسابى تنها پیوند مادى مطرح نیست، بلکه پیوند معنوى نیز مطرح مى باشد که در عده انگشت شمارى محصور مى باشد.

روى این بیان اضافه «اهل» به «البیت» در آیه (أهل البیت)  مانند اضافه «اهل » به «الکتاب» و «الإنجیل» است که در قرآن وارد شده است یعنى کسانى که با «کتاب» و یا خصوص «انجیل»یک نوع ممارست و مخالطت دارند و گردِ آن مى گردند مانند:

(قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوا إِلى کَلِمَه سَواء بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ…).([۱۰])

«بگو اى اهل کتاب بیایید همگى دور کلمه مشترکى که میان ما هست گرد آییم».

و مانند:

(وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الاِْنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فیهِ…).([۱۱])

«اهل انجیل به آنچه که در آن وارد شده است حکم کنند».

خلاصه:مقصود از «البیت» بیت نبوت و مهبط وحى و مرکز تنزیل است و مقصود کسانى هستند که از نظر فکرى و روحى به نوعى با بیت نبوت و خانه وحى از آن نظر که مرکز این امور است در ارتباط و پیوند باشند، نه هر کسى که با پیامبر پیوند مادى و ارتباط نسبى و حسبى دارد، هر چند از نظر روح و فکر در قطب مخالف و یا در طرف بسیار نازل قرار گیرد.

زمخشرى  در کشاف در تفسیر آیه ى هفتاد و سوم سوره ى هود همین نکته را یادآور شده است و اگر در تفسیر سوره ى احزاب گفتار قبلى خود را به خاطر داشت، در این جا نیز درست تر و بهتر فکر مى کرد.

وى مى گوید: فرشتگان به ابراهیم و همسر او ساره نوید مى دهند که به همین زودى داراى فرزندى به نام اسحاق مى شوى ساره مى گوید: آیا ممکن است منِ پیرزن از شوهرى پیر، داراى فرزند گردم در این موقع فرشتگان مى گویند:

(…أَتَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ) .

« آیا از فرمان و دستور خدا در شگفت هستى، رحمت و برکتهاى او بر شما خاندان است او ستوده و نیکوکار است».

کشاف در تفسیر آیه مى گوید: ساره در خانه ى آیه هاى الهى و مرکز اعجاز و امور خارق عادت زندگى مى کرد، از این جهت شایسته بود به جاى تعجب، خدا را سپاسگزار گردد و فرشتگان با جمله (رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَالْبَیْتِ)  مى خواهند بگویند: خداوند با این نوع اعجازها و کرامت ها شماها را عزیز گردانیده و نعمت هاى خود را بر شما خانواده ارزانى داشته است دیگر نباید تعجب کنید.([۱۲])

بنابر این، بیت در این موارد، کنایه از محلّ نبوت، و مرکز وحى و مهبط رسالت است  و اهل چنین مکانى باید کسانى باشند که از هر جهت با صاحب نبوت متناسب وهماهنگ باشند و تنها انتساب نسبى و یا حسبى بدون هماهنگىِ روحى و روانى کافى نیست.

اتفاقاً در مذاکره گسترده اى که میان ابو جعفر امام باقر (علیه السلام)  با قتاده بن دعامه بصرى انجام گرفت، خود قتاده با طبع عربى خود دریافت که مقصود از «بیوت» در آیه :(فى بُیُوت أَذِنَ اللّهَ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَفِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالغُدُوِّ والآصالِ)([۱۳]) . خانه هاى سنگى و گلى نیست ابو حمزه ثمالى مى گوید:امام به قتاده گفت:

«وَیْحَکَ أَتَدْرى أَیْنَ أَنْتَ، أَنْتَ بَیْنَ یَدَىْ بُیُوت أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ… فَأَنْتَ ثَمَّ ،وَنَحْنُ أُولئِکَ».

«مى دانى تو کجا هستى؟ تو در برابر خانه هایى هستى که خدا اجازه داده است که رفعت پیدا کنند، تو اى قتاده آنجا هستى  وما ، بینِ همین بیوت و خانه ها هستیم».

در این موقع  قتاده به تصدیق امام برخاست و در تأیید او گفت:

«صَدَّقْتَ وَاللّهِ جَعَلَنىَ اللّهُ فَداکَ وَاللّهِ ما هِىَ بُیُوتُ حِجارَه وَلاطِین».

«درست گفتى! خدا مرا فداى تو قرار دهد، این خانه ها خانه هاى سنگى وگلى نیست» .

یعنى مقصود گروهى است که به بیت نبوت وشجره ى رسالت منتسب گردد.([۱۴])

این احتمال اگر هم در آغاز نزول آیه قطعى نباشد ولى پس از مرور زمان لفظ «اهل البیت» در معنى بیت نبوت، تعین پیدا کرده و جز این، معنى دیگرى از این لفظ به اذهان خطور نمى نمود، و هم اکنون نیز چنین است.

ج. مذکر آوردن ضمایر

قرآن  پیرامون همسران پیامبر در سوره ى احزاب از آیه بیست و نهم تا آیه سى و چهارم بحث و گفتگو مى کند و در تمام آیات، ضمایر مربوط به همسران پیامبر را مطابق قواعد ادبى مؤنث مى آورد، در این مورد متجاوز از بیست ضمیر مؤنث به کار مى برد و مى فرماید:(کُنْتُنَّ * فَتَعالِینَ *أُمَتِعْکُنَّ* أُسَرِّحْکُنَّ * تُرِدْنَ * لَسْتُنَّ * اتَّقَیْتُنَّ * فَلا تَخْضَعْنَ * قلنَ * قَرْنَ بُیُوتِکُنَّ * تَبَرُّجْنَ * اتِینَ * أَطِعْنَ * وَاذْکُرْنَ * و…) .

ولى هنگامى که به آیه مورد بحث مى رسد که در ذیل آیه سى و سه قرار دارد یک مرتبه لحن سخن دگرگون مى شود و مخاطب عوض مى گردد وضمایر را مذکر مى آورد و مى گوید:(عَنْکُمُ الرِّجْسَ)و (یُطَهِّرَکُمْ)در این صورت باید دقت کرد که هدف از این دگرگونى چیست؟

این دگرگونى جز این نیست که آیه درباره ى غیر این گروه نازل شده هر چند در سیاق آیات مربوط به آنها آمده است، حالا نکته این «تداخل» چیست وچرا در اثناى گفتگوى با همسران، یک مرتبه طرف خطاب دگرگون مى شود ومطلب مربوط به غیر آنان به میان مى آید آنگاه، دو مرتبه به بحث پیرامون همسران باز مى گردد؟ فعلاً در باره ى آن بحث نمى کنیم وآن را به آینده واگذار مى کنیم.

کسانى که اصرار مىورزند آیه مورد بحث را مربوط به همسران پیامبر بدانند در  توجیه مذکر بودن ضمایر به قدرى دچار تکلّف مى شوند که صرف وقت در نقل کلمات آنان چندان سودى ندارد.

د. مسأله ى تکوینى بودن اراده

در گذشته روشن کردیم که اراده ى وارد در آیه، تکوینى است نه تشریعى، وبه دیگر سخن اراده اى است که متعلق آن قطعاً تحقق پذیرفته ـ نه این که اراده اى است که هم ممکن است تحقق بپذیرد و هم ممکن است که تحقق نپذیرد ـ یعنى از قبیل اراده آفرینش آسمان ها و زمین است که اراده از مراد تفکیک نمى پذیرد، نه از قبیل درخواست ایمان و تقوا یا نماز و روزه از مکلفین که در برخى مؤثّر است و در برخى دیگر مؤثّر نیست.

بنابر این  مراد خدا در آیه که عبارت است از: بردن پلیدى هاى  روحى وآلودگى معنوى و پاکیزگى از خلاف و گناه، قطعاً تحقق پذیرفته است و «اهل البیت» وارد در آیه مصون از گناه و پیراسته از خلاف مى باشند و مصادیق این مفهوم بسیار محدود و معدود خواهد بود و هرگز نمى توان  گفت که کسانى که به نوعى به بیت نبوى، پیوند نسبى و حسبى داشتند مشمول مفاد آیه مى باشند. و هیچ کس نیز ادعاى عصمت درباره ى آنان نکرده است.

اهل البیت در لسان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)

قراین موجود در متن آیه به گونه اى پرده از روى مصادیق «اهل البیت» برداشت و ثابت نمود فقط عده ى بس معدودى مى توانند مصداق آیه باشند، هر چند انگشت روى اسامى و دیگر مشخصات آنان ننهاد.

اکنون وقت آن رسیده است که براى تعیین مصادیق آن، به احادیث اسلامى و سخنان پیامبر گرامى مراجعه نمود، و مشکل را از  این راه باز گشود و آنان را به درستى شناخت.

خوشبختانه در این مورد روایات بس انبوهى وارد شده و مسأله را به خوبى روشن ساخته است و بیش از همه دو مفسر و محدث  بزرگ آنها را در کتاب هاى تفسیر خود آورده اند و نقل مجموع این روایات آن هم با اسناد و متون، مایه ى گستردگى سخن مى باشد همین اندازه یادآور مى شویم که طبرى در تفسیر خود([۱۵])، هفده حدیث وجلال الدین سیوطى در «الدر المنثور»([۱۶])چهارده حدیث نقل کرده اند و اساتید همگى به صحابه و تابعان منتهى مى گردد و بخشى از این احادیث از حدیث هاى صحیح به شمار مى رود، وبه خاطر کثرت و فزونى طرق حدیث نیازى به بررسى اسناد و روایات نیست، بالأخص که در طول قرون، بزرگان تفسیر و حدیث و تاریخ، این احادیث را پذیرفته و با آنها  احتجاج نموده اند و مراجعه به این احادیث در کتب یاد شده در مورد آیه، ثابت مى کند که آن عده معدودى که به حکم اراده تکوینى خداى بزرگ، از خلاف و گناه پیراسته مى باشند عبارتند از خمسه طیبه، یعنى پیامبر گرامى،  على امیر مؤمنان، فاطمه سیده نساء العالمین و دو سبط پیامبر حسن مجتبى و حسین سالار شهیدان (سلام اللّه علیهم اجمعین). البته در برابر این احادیث، دو حدیث مخالف نیز نقل شده که بعداً مورد بحث و بررسى قرار مى گیرند.

و ماقبل از نقل متن برخى از این روایات، اسامى شخصیت هایى از صحابه و تابعین که این احادیث را از پیامبر نقل کرده اند، در اینجا منعکس مى کنیم:

محمد بن جریر طبرى ، در تفسیر خود([۱۷]) احادیث هفده گانه را از شخصیت هایى مانند:

  1. ابوسعید خدرى، ۲٫ انس بن مالک، ۳٫ ابو اسحاق، ۴٫ واثله بن الاسقع، ۵٫ ابوهریره، ۶٫ ابو الحمراء، ۷٫ سعد بن وقاص، ۸٫ على بن الحسین، ۹٫ عایشه و امّ سلمه و… که سند شش حدیث از آن احادیث به «امّ سلمه» منتهى مى گردد، نقل کرده است.

جلال الدین سیوطى در «الدر المنثور»([۱۸]) احادیث چهارده گانه خود را علاوه بر شخصیت هاى گذشته، از «ابن عباس» نیز نقل مى کند و مفاد  مجموع روایات جز منحصر کردن «مفهوم» آیه در خمسه طیبه چیز دیگرى نیست، آیا مى توان این روایات را در تفسیر آیه نادیده گرفت، و از کنار آنها بى تفاوت گذشت؟ اگر یک دهم این روایات در مورد دیگران وارد شده بود، همگان  آن را اخذ مى کردیم و ابهام آیه را از نظر مصداق برطرف مى ساختیم و اگر بر این بخش از این روایات بخشى دیگر از روایاتى که علماى شیعه از خود پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و از  فرزندان آگاه و پاکدامن او نقل کرده اند، بیفزاییم در این صورت مسأله به مرتبه «بداهت» مى رسد و هر نوع شک و تردید، ریشه اى جز لجاجت در برابر فضایل فرزندان رسول خدا نخواهد داشت.

محدثان شیعه، احادیثى فراوان پیرامون نزول آیه در باره ى خمسه طیبه نقل کرده اند که به خلاصه آنها اشاره مى شود:

سید هاشم بحرانى در کتاب «غایه المرام» ([۱۹]) چهل و یک حدیث از کتاب هاى اهل تسنن و سى و چهار حدیث از کتاب هاى شیعه نقل کرده است و باز در کتاب تفسیر برهان([۲۰]) شصت و پنج حدیث نقل نموده است.

شیخ عبد على عروسى در تفسیر نور الثقلین([۲۱]) بیست و پنج حدیث نقل نموده است.

مضمون احادیث حاکى است که پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) براى تحدید مصادیق «اهل البیت» به دو نوع عمل دست زده که هرکدام در مورد خود بسیار جالب است:

  1. کسا و عبا و یا قطیفه اى بر سر پنج تن افکند و امّ سلمه را که قصد ورود به زیر کسا را داشت از دخول تحت کِسا بازداشت و این جمله را گفت: «خدایا اینان اهل بیت من مى باشند پروردگارا پلیدى را از آنان دور ساز!».
  2. به مدت هشت ماه و یا بیشتر، موقع رفتن به مسجد براى گزاردن نماز صبح در خانه زهرا را مى زد و آنان را براى نماز دعوت مى کرد و آیه را تلاوت مى نمود.

بنابر این، پیامبر با این دو عمل، کاملاً مصادیق آیه را روشن مى کرد; اینک به صورت فشرده به ترجمه و نقل برخى از احادیث مى پردازیم:

  1. ابو سعید خدرى مى گوید:

«قالَ رَسُوُل اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم): نُزِّلَتْ هذِهِ الآیَهُ فِىَّ وَفى عَلِىّ وَفاطِمَهَ وَحَسَن وَحُسَیْن».

«رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: این آیه درباره ى من و  على و فاطمه  و حسن وحسین فرود آمده است».
امّ سلمه مى گوید: این آیه در خانه ى من نازل گردید، و همان روز زهرا(علیها السلام)غذایى به حضور پیامبر آورد، پیامبر فرمود: برو ابن عمت على و دو فرزند خود را بیاور، زهرا در حالى که دست فرزندان خود را گرفته بود و على نیز پشت سر اوحرکت مى کرد، وارد محضر رسول خدا شد.

پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)حسنین(علیهما السلام) را در آغوش خود گرفت و على (علیه السلام)در سمت راست پیامبر  و دخت او در سمت چپ او نشستند و هر پنج نفر مشغول خوردن غذایى شدند که دخت گرامى پیامبر درست کرده و به حضور پیامبر آورده بود، ناگهان وحى الهى نازل شد. وآیه تطهیر را آورد، در این موقع پیامبر کسایى را که شبها  آن را به روى خود مى کشید، برداشت و همه را زیر آن کساء قرار داد و دست خود را از زیر کسا بیرون آورد و به آسمان اشاره کرد و سه بار گفت:

«اَلّلهُمَّ إِنَّ هؤُلاءِ أَهْلُ بَیْتى وَخاصَّتى فَاذْهِبْ عَنْهُمَا الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً».

من با شنیدن  این جمله خواستم زیر کِسا درآیم و مشمول چنین فضیلتى گردم از این جهت گوشه کسا را بالا زدم تا ضمیمه آنان  شوم، پیامبر آن را از دست من کشید، گفتم: اى رسول خدا من جزو اهل بیت تو نیستم؟! پیامبر بدون این که یکى از دو طرف قضیه را تصدیق کند فرمود:

«إنّکِ على خَیْر أَنَّکِ مِنْ أَزْواجِ النَّبِىّ».

«تو زن نیکى هستى و از همسران پیامبر مى باشى».

مضمون حدیث  که در کتاب هاى حدیث و تفسیر نقل شده، همگى مى رساند که مفاد آیه از خصایص این پنج نفر است و غیر آن پنج نفر، حتى بهترین و پاکترین همسران او در این فضیلت شرکت ندارند.

رسول گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) به روایتى چهل روز و به روایت دیگر هشت ماه و به روایت سوم، نُه ماه، هنگامى که براى گزاردن نماز صبح، به مسجد مى رفت، به در خانه على (علیه السلام)مى آمد و مى گفت:

«الصَّلاهُ، الصَّلاهُ،(إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطْهیراً) ».

و این  حدیث از ابو سعید خدرى و ابى الحمراء نقل شده و متون روایت آنان  در «الدر المنثور» وارد شده است.

سید علوى حداد  مى نویسد:

حدیث امّ سلمه را مسلم در صحیح، ترمذى در جامع، احمد در مسند، حاکم در مستدرک، بیهقى در سنن، ابن حِبّان  در صحیح ، و نسایى و طبرانى در معجم کبیر، ابن جریر و ابن المنذر و ابن أبى الحاتم در تفسیر خود آورده اند و گروهى به صحت اسناد حدیث اعتراف کرده و از میان صحابه پانزده نفر مانند على و حسنین، عبد اللّه بن جعفر، ابن عباس و ام سلمه و عایشه و سعد بن ابى وقاص و انس بن مالک و ابو سعید خدرى و ابن مسعود و معقل بن یسار و واثله بن الاسقع و عمر بن ابى سلمه و ابو الحمراء نقل کرده اند.([۲۲])

آیا با توجه به این روایات باز مى توان براى آیه، مفهوم و تفسیر دیگرى جست؟ شگفت از سر دبیر مجله ى «ترجمان الحدیث» لاهور پاکستان «احسان الهى ظهیر» است که خود را مترجم و سخن گوى احادیث نبوى مى داند; امّا با کمال وقاحت و بى شرمى این همه احادیث را که نشانگر اختصاص تطهیر به این گروه است نادیده گرفته و در کتاب «الشیعه واهل البیت» به روایت (عکرمه) خارجى اعتماد کرده و مى گوید: مقصود همسران پیامبر است و مى افزاید که فرزندان او نیز مجازاً در آن داخل است وما در میان نظریات دیگر، در این باره گفتگو خواهیم کرد و به تحلیل آن خواهیم پرداخت.

علماى اسلام وآیه تطهیر

نقل حتى بخشى از کلمات و سخنان دانشمندان اهل تسنن پیرامون آیه، خواه در کتاب هاى تفسیرى و خواه در حدیثى براى ما امکان پذیر نیست تا چه رسد به همه ى  آنها . افرادى  که بخواهند از کلمات آنان  آگاه گردند.  به کتاب هاى تفسیر پیرامون آیات یاد شده مراجعه کنند:

  1. آیه مباهله:

(…فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ…).([۲۳])

ترمذى در صحیح خود مى نویسد: وقتى آیه یاد شده نازل گردید:

«دَعا رَسُولُ اللّهِ عَلِیّاً وَفاطِمَهَ وَحَسَناً وَحُسَیْناً فَقالَ: اللّهمَّ هؤلاءِ أَهْلِى».([۲۴])

«پیامبر، على و فاطمه  وحسن و حسین را خواست  و گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند».

  1. در آیه مودت:

(…قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِى الْقُربى…) .([۲۵])

۳٫آیه مورد بحث: (إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ…) .

و در بسیارى از تفاسیر به هنگام تفسیر این آیات به نزول آیه تطهیر درباره ى خمسه ى طیّبه، اشاره شده است.

  1. علاّمه مجلسى در بحار الأنوار([۲۶])  نزول آیه را درباره ى پنج تن از سى وچهار محدّث و مفسّر نقل کرده است.
  2. در تعالیق ارزنده «احقاق الحق»([۲۷]) نزول آیه درباره ى خمسه ى طیبه، از هفتاد و دو کتاب حدیثى و تفسیرى نقل شده و متون عبارت بسیارى از آنها  نقل گردیده است و مراجعه به این متون و نصوص با تعیین جلد و صفحات و محل طبع کتاب،نزول آیه را درباره ى خصوص پنج نفر به حدّ بداهت مى رساند و باید هر نوع شک و تردید را یک نوع انحراف از ولایت خاندان پیامبر دانست، چون مصادر یاد شده در دسترس عموم قرار دارند، ما خوانندگان گرامى را به این کتاب ها حواله مى نماییم و پیش از تشریح دیگر نظریات پیرامون آیه، به پاسخ یک پرسش مبادرت مىورزیم:

مشکل سیاق آیات

مهم ترین پرسش پس از تحدید «اهل البیت» از نظر مفهوم و یا مصداق، پاسخ به سؤال از سیاق آیات است; زیرا آیه مورد بحث در ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر وارد شده و حتى در مصاحف جزئى از آیه سى و سوم به شمار آمده است که مربوط به آنان مى باشد در این صورت چگونه مى توان گفت: این آیه از ماقبل و مابعد خود بریده است و مربوط به گروه دیگر مى باشد؟

پاسخ: شکى نیست که وحدت سیاق یکى از امارات کشف مراد است، و پیوسته ما از مطالب قبل و بعد سخن متکلم، مقصود او را به دست مى آوریم، ولى وحدت سیاق آنجا گواه بر مقصود متکلم است که دلیل قوى تر و نیرومندترى بر خلاف آن در کار نباشد در حالى که در آیه مورد بحث جریان چنین است; زیرا احادیث متواتر و یا مافوق آن گواهى مى دهند که آیه «تطهیر» به صورت آیه مستقل نازل  شده و در ذیل آیه ى سى وسوم قرار گرفته است و هرگز متمم آن نمى باشد چیزى که بر استقلال آن گواهى مى دهند سه مطلب است:

گواه نخست بر استقلال نزول آیه

احادیث فزون از حد(خواه بگوییم که این آیه مربوط به خمسه ى طیبه است یا غیر آن) همگى به نزول استقلالى آن (نه نزول آن ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر) گواهى مى دهند و مى گویند: آیه (إِنَّما یُریدُ اللّهُ…)  در خانه ى (امّ سلمه) آنگاه که فاطمه (سلام اللّه علیها) غذایى پخت…، نازل گردید و یا مى گویند این آیه درباره ى على و فاطمه و… نازل گردیده است و یا پیامبر مدت مدیدى درِ خانه ى زهرا را مى زد و این آیه را مى خواند….

در تمام این احادیث به استقلال آیه و جدایى آن از آیات مربوط به همسران پیامبر تصریح شده است و در هیچ یک از این روایات به نزول آن ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر، تصریح و یا اشاره اى نشده است، حتى افراد شاذى مانند «عکرمه» و «عروه» که مى گویند درباره ى زنان پیامبر نازل شده، آیه را به صورت مستقل عنوان مى کنند و مى گویند: آیه درباره ى همسران پیامبر نازل شده است.

و به دیگر سخن: خواه این آیه را مربوط به «خمسه طیبه» بدانیم و یا مربوط به همسران پیامبر، مفسران و محدثان اتفاق نظر دارند که آیه (إِنَّما یُریدُ اللّهُ…) به  صورت مستقل وجدا از دیگر آیات نازل شده است، خواه مربوط به دودمان على باشد خواه مربوط به همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم).

و با این اتفاق نظر در شیوه نزول آن، دیگر نمى توان با وحدت سیاق استدلال کرد، و آن را قرینه اى بر مقصود دانست; زیرا فرض احادیث این است که این آیه به طور مستقل نازل گردیده و به امر پیامبر در همین مورد نوشته شده است و در تاریخ قرآن این مطلب نظایر زیادى دارد، یعنى آیه اى به طور مستقل نازل شده و به دستور پیامبر در سوره اى ضمن آیات معینى قرار گرفته است.([۲۸])

این که  مى گوییم: آیه تطهیر آیه مستقلى است که در اثناى آیات مربوط به همسران وارد شده، لطمه اى بر بلاغت قرآن وارد نمى سازد و طبرسى در مجمع البیان مى گوید: رسم عرب بلیغ این بود که هنوز از بحث پیرامون موضوعى فارغ نشده، به بحث پیرامون موضوع دیگر مى پردازد آنگاه دو مرتبه به سخن نخست باز مى گردد.([۲۹])

اتفاقاً در قرآن مجید براى آن نظایرى وجود دارد که به یکى از آنها اشاره مى کنیم: در داستان یوسف آنگاه که پرده از خیانت همسر عزیز افتاد و شوهر از جریان آگاه شد، رو به همسر خود کرد و گفت:

(قالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظیمٌ).

«گفت: این کار مکر شما زنان است و حیله هاى شما بزرگ است».

(یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَاسْتَغْفِرى لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئین)  .([۳۰])

«یوسف! از او در گذر، تو (زلیخا؟) نیز از گناهى که انجام داده اى استغفار کن، تو از خطاکاران بودى».

محور سخن و خطاب در دو آیه، همسر عزیز است، ولى در اثناى خطاب هاى او سخن از یوسف به میان آمد و از او درخواست شده که از همسر عزیز نیز درگذرد و در حقیقت جمله (یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا)جمله معترضه است که به مناسبتى در میان خطابات متکرر و متوجه به همسر عزیز وارد شده است و چون یوسف نیز یک طرف جریان بود، گفتگو با او لطمه اى به تناسب آیات وارد نمى سازد.

مطلب مهم این است که جمله و یا آیه ى معترضه، با مطالب ما قبل و ما بعد تناسبى داشته باشد.

اتفاقاً تناسبى روشن میان آیات مربوط به همسران با آیه تطهیر وجود دارد که به آن اشاره مى کنیم.

مطالعه مجموع آیه هاى ۲۸ـ۳۳ سوره ى احزاب مى رساند که خداوند با همسران پیامبر با لحن حاد و تند سخن مى گوید و مى خواهد آنان را به وظایف سنگین و مسئولیت هاى بزرگ خود که در سراشیبى غفلت از آن قرار گرفته بودند، آشنا سازد اینک  براى ایضاح مطلب آغاز برخى از آیه ها را مى آوریم:

۱٫(یا أَیّها النَّبِىُّ قُلْ لأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاهَ الدُّنْیا…).

«اى پیامبر به همسران خود بگو اگر (زرق و برق) زندگى دنیا را مى خواهند بیایند  هدیه اى به شما بدهم و به صورت نکویى رها سازم…».

  1. (یا نِساءَ النَّبِىِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَه مُبَیِّنَه یُضاعَفُ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ…) .

«اى زنان پیامبر هر کدام از شما گناه آشکارى مرتکب شود عذاب او دو چندان مى شود».

۳٫(یا نِساءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ کَأَحَد مِنَ النِّساءِ  إِنِ اتَّقَیْتُنَّ…) .

«همسران پیامبر! شما مانند زنان معمولى نیستید اگر تقوا را پیشه کنید…».

۴٫(وَقَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرُّجْنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّهِ الأُولى…) .

«در خانه هاى خود بنشینید و بسان جاهلیت نخستین در میان مردم ظاهر نشوید!».

در میان  این خطاب هاى ارشادى و تنبیه آمیز خداوند عصمت اهل بیت و طهارت خاندان رسالت را مطرح مى کند تا از این طریق علاوه بر ارائه نمونه هاى تقوا و مدل هاى فضیلت که زنان پیامبر باید از این اسوه و الگوها پیروى کنند، یادآور مى شود که شما همسران پیامبر در کنار خاندانى زندگى مى کنید که سراپا طهارت و تقوا  و عصمت و مصون از گناه مى باشند و شایسته ى چنین همجوارى این است که در درجه عالى از طهارت و تقوا باشید و انتساب شما به این جمعیت، مسئولیت آفرین و وظیفه ساز است و به حقّ، شماها در حدّ تعبیر خدا (لَسْتُنَّ کَأَحَد مِنَ النِّساءِ)  از زنان معمولى و عادى نیستید; زیرا همسر پیامبر ومنتسب به خانواده معصوم وپاک مى باشید.

با توجه به این بیان: طرح عصمت اهل بیت در اثناى آیات مربوط به همسران پیامبر کاملاً بلیغانه خواهد بود.

گواه دوم بر استقلال

این آیه به هیچ نحو نمى تواند  مربوط به همسران پیامبر باشد; زیرا آیات مربوط به آنان در مقام تهدید آنان است در حالى که لسان آیه تطهیر، لسان تعریف وستایش است و ارجاع این دو لسان به یک موضوع کاملاً بى ذوقى است، در این صورت بسیار مستحسن و زیبا خواهد بود که بگوییم این آیه به صورت مستقل نازل گردیده و روى جهتى در میان آیات مربوط قرار گرفته است.

گواه سوم بر استقلال نزول آیه

گواه سوم بر استقلال آیه این است که اگر آیه تطهیر را از ذیل آیه سى وسوم بردارید، انسجام آن با آیه بعدى کاملاً محفوظ مى باشد و کوچک ترین آسیبى به مضمون و مفاد  دو آیه وارد نمى شود.

در آیه سى و سوم چنین مى فرماید:

(وَقَرْنَ فى بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرُّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الأُولى وَأَقِمْنَ

الصَّلاهَ وَأَتینَ الزَّکاهَ وَأَطِعْنَ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ…).

در آیه سى وچهارم  نیز مى فرماید:

(وَاذْکُرْنَ ما یُتْلى فى بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللّهِ وَالحِکْمَهِ إِنَّ اللّهَ کانَ لَطیفاً خبیراً).

هرگاه آیه تطهیر از ذیل آیه نخست برداشته شود و آیه سى و چهارم به آن ضمیمه گردد، کوچک ترین لطمه اى به مضمون دو آیه وارد نمى گردد، حالا خواه مجموع دو آیه را یک آیه حساب کنیم، یا دو آیه، هر دو محاسبه در این مطلب تأثیرى ندارد هر چند براى حفظ فواصل آیات، احتمال نخست متعین است; زیرا جمله (وَأَطعن اللّهَ وَرَسُولَهُ) نمى تواند، آخر آیه و به اصطلاح فاصل آیه قرار گیرد.

اکنون سؤال مى شود که چرا وحى الهى به این شکل نازل شده است؟

پاسخ آن  این است، بسیارى از مسلمانان صدر اسلام درباره ى على و خاندان او کاملاً حساسیت داشتند، هیچ قبیله و عشیره اى نبود که فردى از آنان به دست امام در غزوه هاى اسلامى کشته نشده باشد و ـ لذا ـ بسیارى از آنان از امام سخت دل آزرده و ناراحت بودند و این نوع بغض و کینه، کار خود را پس از درگذشت پیامبر کرد و گروه هاى زیادى به نوعى از امام و خانواده او انتقام گرفتند.

به خاطر چنین حساسیتى پیامبر به فرمان خدا آیه مربوط به طهارت و عصمت این خاندان را در لابلاى آیات مربوط به همسران پیامبر قرار  داد تا تجلى زیادى نداشته باشد، آنگاه براى این که ایجاد اشتباه نکند، از طریق سنت وحدیث به توضیح مفاد این آیه پرداخت و پرده از مقصد حقیقى آیه برداشت.

این جریان درست مانند این است که افراد خردمند و پخته اشیاى بسیار قیمتى و گرانبها را در درون خانه در میان اشیایى قرار مى دهند که براى بیگانه چندان جلب توجه نکند هر چند خود اهل خانه، از درون آن آگاه مى باشند.

عین این جریان بر آیه ۳ از سوره ى مائده:(…اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوهُمْ وَاخْشَونِ الْیَومَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَرَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دیناً…) حاکم است. این بخش در میان آیه مربوط به احکام لحوم وارد شده است و آیه از سه بخش تشکیل یافته است:

  1. (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَالدَّمُ…) .
  2. (اَلْیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا…) .
  3. (فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَه…) .

بخش دوم، ارتباطى به بخش اول و سوم ندارد حتى اگر از وسط آیه برداشته شود، لطمه اى به مضمون آیه وارد نمى سازد و فقط براى مصالح سیاسى وعدم ایجاد حساسیت، درمیان آیه ى مربوط به احکام گوشتها قرار گرفته است.

——————————————————————————–

[۱] . مائده/۴۷٫

[۲] . آل عمران/۴۶٫

[۳] . لسان العرب، ج۱۱، ص ۲۸ـ ۳۰٫

[۴] . تاج العروس، ماده «اهل».

[۵] . صحیح مسلم، ج۷، باب فضایل على(علیه السلام) ، ص ۱۲۲، جامع الأُصول، ج۱۰، ص ۱۰۳٫

[۶] . الشیعه و أهل البیت، ص ۱۶٫

[۷] . عنکبوت/۳۳٫

[۸] . قصص/۲۹٫

[۹] . ذاریات/۲۶٫

[۱۰] . آل عمران/۶۴٫

[۱۱] . مائده/۴۷٫

[۱۲] . کشّاف، ج۲، ص ۱۷: «انّ هذه وأمثالها مما یُکرمکم به ربُّ العزهِ ویَخصُّکم بالإنعام به، یا أهل بیتَ النبوه، فلیست بمکان تعجب».

[۱۳] . نور/۳۶٫

[۱۴] . فروع کافى، ج۶، ص ۲۵۶، چاپ دارالکتب الإسلامیه.

[۱۵] . تفسیر طبرى،  ج۲۲، ص ۵ـ۷٫

[۱۶] . « الدر المنثور»  ج۵، ص ۱۹۸ـ ۱۹۹٫

[۱۷] . تفسیر طبرى، ج۲۲، ص ۵ ـ ۷٫

[۱۸] . الدر المنثور، ج۵، ص ۱۹۸ ـ ۱۹۹٫

[۱۹] . غایه المرام، ص ۲۸۷ ـ ۲۹۲٫

[۲۰] . تفسیر برهان، ج۳، ص ۳۰۹ ـ ۳۲۵٫

[۲۱] . تفسیر نور الثقلین ج۴، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۷٫

[۲۲] . القول الفصل فیما لنبى هاشم و قریش من الفضل،  ج۹ ، ص ۴۸٫

[۲۳] . آل عمران/۶۱٫

[۲۴] . صحیح ترمذى، جامع الأُصول، ج۱۰، ص ۱۰۰٫

[۲۵] . شورى /۲۳٫

[۲۶] . بحار الأنوار، ج۳۵، ص ۲۰۶ ـ ۲۲۶٫

[۲۷] . احقاق الحق، ج۲، ص ۲۰۶ ـ ۵۰۲ ـ ۵۴۴٫

[۲۸] . جلال الدین سیوطى در کتاب «الاتقان» ج۱، ص ۱۷۶، در فصل هجدهم که در جمع و ترتیب قرآن سخن مى گوید از «ابن الحصار» نقل مى کند:«ترتیب السور ووضع الآیات مواضعها إنّما کان بالوحى کان رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم)یقول: «ضعوا آیه کذا فى موضع کذا»:ترتیب سوره ها و قرارگیرى هر آیه در جاى خود از طریق وحى الهى انجام مى گرفت، و پیامبر مى فرمود: این آیه را در این جا قرار دهید».

[۲۹] . مجمع البیان، ج۸، ص ۳۵۷٫

[۳۰] . یوسف/۲۸ـ۲۹٫

http://tohid.ir/fa/persian/articleView?articleId=456

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن