مقالات

سیاه پوشی در فرهنگ شیعه

سیاه پوشی در فرهنگ شیعه
بسم الله الرحمن الرحیم

سیاه پوشی در فرهنگ شیعه

طرح شبهه

۱٫ نافرمانی شیعیان در سیاه پوشی از دستور ائمه (ع)

۲٫ حرمت پوشیدن لباس سیاه

۳٫ تعارض روایات با عمل ائمه (علیهم السلام)

نقد و بررسی

بخش اول : علل سیاه پوشی شیعیان در عزاداری

پاسخ اجمالی

۱٫ سیاه پوشی همدردی با اهل بیت است

۲٫ سیاه پوشی برگرفته از سیره ائمه اطهار است

۳٫ در روایات نهی ، معلل است ؛ و هر جا علت نبود ، نهی در کار نیست!

پاسخ تفصیلی

پاسخ اول: اظهار محبت و اعلام همدردی با اهل بیت (ع)

پاسخ دوم: اقتداء به سیره اهل بیت (ع) در عزاداری ها

الف ) سیاه پوشی در عزای اصحاب و رسول خدا (ص)

۱٫ سیاه پوشی زنان در شهادت حضرت حمزه

۲٫ دستور پیامبر (ص) به سیاه پوشی زنان در شهادت جعفر طیار

۳٫ سیاه پوشی حضرت زهرا (س) در سوگ رسول خدا (ص)

ب: سیاه پوشی در عزای اهل بیت (ع)

۱٫ سیاه پوشی امام حسن (ع) در شهادت امیر مؤمنان علی(ع)

۲٫ سیاه پوشی در شهادت امام حسن مجتبی(ع)

۳٫ سیاه پوشی در شهادت امام حسین(ع)

۴ . سیاه پوشی ام سلمه در مصیبت امام حسین (ع)

پاسخ سوم : تناسب پوشش سیاه با عزاداری

بخش دوم: فتاوای فقهای شیعه

فصل اول: فتاوای فقهاء شیعه بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

۱٫ مرحوم صاحب حدائق(ه)

۲٫ علامه سید محمد جعفر طباطبائی حائری (ره)

۳٫ علامه شیخ محمد حسین کاظمینی (ره) معروف به محقق کاظمی

۴٫ میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل (ره)

۵٫ آیت الله العظمی سیستانی(مد ظله)

۶٫ آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)

۷٫ وصیت نامه آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)

نتیجه:

فصل دوم: فتاوای فقهاء در کراهت سیاه پوشی در نماز

دسته بندی روایات

دسته اول: روایات دال بر کراهت پوشش سیاه در نماز

دسته دوم : روایات دال بر کراهت پوشش سیاه مطلقا

نتیجه گیری فقها از روایت : کراهت لباس سیاه در نماز

۱٫ شیخ طوسی

۲٫ محقق حلی

۳٫ شهید اول

۴٫ سید علی طباطبائی

۵٫ آقا رضا همدانی

۶٫ صاحب جواهر

۸٫ . میرزا جواد تبریزی

نتیجه

بخش سوم: ادله استحباب سیاه پوشی ، نقد تعارض و بیان موارد استثنا

فصل اول: مستند فقهاء در فتوا بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

بررسی سند روایت

۱٫ الحسن بن ظریف

۲٫ ظریف بن ناصح

۳٫ حسین بن زید

۴٫ عمربن علی بن الحسن

فصل دوم : نقد تعارض در روایات

الف: روایات نفی سیاه پوشی

ب: روایات اثبات سیاه پوشی

تعارض دو دسته از روایات

پاسخ تعارض

پاسخ اول: عدم وجود شرایط تعارض در میان روایات

پاسخ دوم: تقیه در پوشش سیاه

لباس سیاه، نماد عباسیان

فصل سوم : موارد استثنا از لباس سیاه (غیر از عزاداری)

عمامه سیاه رسول خدا(ص)

عمامه سیاه امیرمومنان علی (ع)

عمامه سیاه امام حسن مجتبی (ع)

عمامه سیاه امام سجاد

استثنای کفش و عبای سیاه

نتیجه کلی

**************

سیاه پوشی در فرهنگ شیعه

طرح شبهه:

یکی از اشکالاتی که وهابیون بر شیعه وارد کرده اند، پوشیدن لباس سیاه است. آنها مدعی اند که در منابع شیعه، روایات متعدد در مذمت لباس سیاه وارد شده که آن را لباس دوزخیان، فرعونیان و عباسیان (دشمنان اهل بیت) شمرده است. از طرفی، طبق روایات، رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام از لباس سفید استفاده می کرده اند و پیروانشان را به استفاده از این رنگ دستور داده اند.

اما امروز در جامعه شیعی دیده می شود که آنان برخلاف دستور پیامبر و ائمه، از رنگ سیاه به خصوص در ایام عزاداری امام حسین علیه السلام استفاده می کنند واین کار در میان شیعیان به عنوان یک فرهنگ در آمده است.

شبهه ی فوق در سایت های مختلف وهابیت به صورت گسترده مطرح شده است گرچه شبهه اصلی آنها همان مدعای فوق است ولی با تأمل در سخنان آنها، می توان جزئیات دیگری را نیز استخراج کرد و به این صورت دسته بندی نمود:

۱٫ نافرمانی شیعیان در سیاه پوشی از دستور ائمه (ع)

شیعیان بر خلاف سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله در پوشش رنگ سفید و توصیه و تأکید بر آن، در مراسم مذهبی از جمله در ایام محرم و عاشورا از لباس سیاه استفاده می کنند.

از طرف دیگر طبق روایاتی که در منابع شیعه در مذمت و منع پوشش سیاه آمده است؛ می بایست شیعیان از نواهی ائمه برحذر و اوامر آنها را انجام دهند؛ در حالیکه آنها با این کار( پوشش سیاه) نواهی را مرتکب و از دستورات نا فرمانی می کنند.

۲٫ حرمت پوشیدن لباس سیاه

در روایات شیعه، لباس مشکی، لباس اهل نار، فرعونیان و عباسیان قلمداد شده و صریحاً دستور داده شده که آن را نپوشید. با در نظر گرفتن این نهی، استفاده از این رنگ حرام و جایز نیست.

۳٫ تعارض روایات با عمل ائمه (علیهم السلام):

از طرفی روایات متعدد در مذمت و منع لباس سیاه از طرف ائمه وارد شده است و از طرف دیگر، به گزارش برخی روایات، خود ائمه در بعضی موارد عملاً لباس مشکی پوشیده اند. بنا براین، بین روایات و عمل ائمه تعارض وجود دارد.

اگر عمل ائمه را ملاک قرار بدهیم تکلیف روایات چه می شود و اگر جانب روایات را بگیریم، چگونه می توان عمل ائمه را توجیه کرد.

نقد و بررسی

شبهات فوق را می توان در چند بخش مستقل مورد نقد قرار داد:

بخش اول : علل سیاه پوشی شیعیان در عزاداری

پاسخ اجمالی:

۱٫ سیاه پوشی همدردی با اهل بیت است

سیاه پوشی شیعیان در عزاداری، یک نوع اظهار محبت وارادت به ساحت مقدس امامان اهل بیت علیهم السلام و اظهار همدردی با صاحب عزای اصلی و حجت الهی حضرت حجت ابن الحسن المهدی (ارواحنا فداه) است.

۲٫ سیاه پوشی برگرفته از سیره ائمه اطهار است

سیاهپوشی شیعیان برگرفته از سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) است.

از نگاه تاریخی، سیاه پوشی زنان در شهادت دو تن از سرداران سپاه اسلام (حضرت حمزه و جعفر طیار)، سیاه پوشی حضرت زهرا سلام الله علیها در سوگ پدر، امام حسن علیه السلام در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام و بالاخره سیاه پوشی بانوان خاندان رسالت در شام و مدینه به اتفاق زنان مدینه در شهادت امام حسین علیه السلام شهره ی تاریخی دارد.

نکته مهم این است که همه این موارد تاریخی، در منظر پیامبر صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام انجام شده و حتی بعضی از موارد، ( مانند سیاه پوشی حضرت زهرا در عزای رسول خدا و امام حسن در شهادت پدر و امام سجاد در مدینه) فعل خود معصوم است.

بنابراین، فرمایشاتی که از رسول گرامی اسلام یا امیرالمؤمنین و دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) در کراهت لباس سیاه وارد شده، با این سیره تخصیص خورده و شامل سیاهپوشی در عزای شهدای اهل البیت (علیهم السلام) نمی شود.

بنابراین فرهنگ سیاه پوشی شیعیان برگرفته از سیره خود اهل بیت است؛ نه یک امر بدیع و مأخوذ از کار دیگران.

۳٫ در روایات نهی ، معلل است ؛ و هر جا علت نبود ، نهی در کار نیست!

هدف روایات از مذمت لباس سیاه و منع آن توسط نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله ، امام علی و امام صادق (علیهما السلام) تشبه به جباران تاریخ همانند فراعنه مصر و حاکمان عباسی است؛ به ویژه عباسیان که در اوائل، برای تثبیت حکومتشان به نشانه طرفداری از اهل بیت و سوگوار بودنشان در شهدای خاندان پیامبر سیاه پوشیدند؛ اما بعد از تثبیت قدرت برای ارعاب مردم و اظهار شکوه و هیبت، پوشیدن این رنگ را برای کار گزاران حکومت و مردم الزام می کردند؛ تا آن جایی که پرچم حکومت نیز از رنگ سیاه انتخاب شد. آنان از این رنگ به عنوان نماد حکومت شان استفاده کردند.

از طرف دیگر با تغییر سیاست (طرفداری اهل بیت)، با اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله بیشتر از بنی امیه بدرفتاری کردند و امامان معصوم را در بند کشیده و در سیاه چالها به شهادت رساندند.

به این جهت امام صادق علیه السلام در ضمن روایات، پیروانش را از پوشیدن رنگ مشکی که در آن مقطع خاص، نماد جباران تاریخ بود برحذر داشتند و از آن به لباس «اهل نار، لباس فرعون و لباس اعداء الله» تعبیر کردند و الا فی نفسه این رنگ هیچ گونه حرمتی نداشته است.

پاسخ تفصیلی

نخستین و مهم ترین شبهه از نظر وهابیت این است که علی رغم روایات ائمه طاهرین علیهم السلام در مورد نهی و مذمت لباس سیاه و تشویق و تأکید آنان بر پوشیدن لباس سفید (چنانکه سیره خودشان هم همین بوده است)؛ شیعیان با پوشیدن لباس سیاه، به خصوص در ایام عزاداری صریحاً از دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام نافرمانی کرده و آنچه را ائمه نهی کرده اند مرتکب می شوند.

قبل از نقد این شبهه، تذکر این نکته لازم است که : روایات نهی و مذمت از پوشش سیاه که ممکن است در بخش نخست از آن ها یادآوری شود، یک بحث مستقل دارد که در سومین بخش، مورد بررسی قرار می گیرد.

از این مدعا می توان چند پاسخ ارائه کرد:

پاسخ اول: اظهار محبت و اعلام همدردی با اهل بیت (ع)

نخستین پاسخ این است که روایات نهی و منع پوشش سیاه، مطلق نبوده و مشروط به شرائطی است. به این بیان که پوشش سیاه فی نفسه مکروه نیست و اگر رنگ سیاه مطلقا مکروه بود، نباید در بعضی پوشش ها استثنا می شد ! به عنوان مثال نباید پیامبر عمامه سیاه بر سر می کردند ! و یا امام صادق علیه السلام عمامه و کفش و عباء سیاه را استثناء نمی کرد؛ با اینکه طبق روایاتی که در بخش سوم (بررسی روایات سیاه پوشی) خواهد آمد، به اقرار اهل سنت، پیامبر (ص) در فتح مکه عمامه سیاه بر سر داشتند ! و…

حال به بررسی دلیل کراهت پرداخته و می گوییم کراهت از این جهت است که سیاه، پوشش اعداء الله است؛ زیرا آنها از میان سائر رنگها این رنگ را پوشش و شعار خودشان قرار دادند بنا براین ممنوعیت و مرجوحیت پوشش سیاه، از جهت شبیه کردن خود به لباس دشمنان است.

به عبارت دیگر، حکم در این مورد و موارد مشابه آن دائر مدار قصد است؛ به این صورت که اگر قصد انسان از پوشش این رنگ، تشبه به آنان و اخذ شعارشان باشد این مرجوح است اما اگر قصد او از پوشش به عنوان عزا و حزن بر مصیبت سیدالشهداء علیه السلام باشد راجح است؛ زیرا در رابطه به استحباب اظهار مصیبت و عزا، عموماتی از ائمه علیهم السلام وارد شده است.

مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار یک باب را تحت عنوان استحباب گریه بر امام حسین علیه السلام گشوده که در آن حدود ۲۰ روایت را جمع آوری کرده است، که در این جا به چند روایت اکتفا می کنیم:

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَافْرَحْ لِفَرَحِنَا وَعَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ.

ریّان بن شبیب می گوید در نخستین روز ماه محرّم به محضر امام هشتم (علیه السلام)رسیدم، به من فرمود: … ای پسر شبیب اگر می خواهی در درجات عالی بهشت با ما باشی، پس در حزن ما اندوهگین و در شادی ما مسرور باش، و بر تو باد ولایت و دوستی ما، که اگر مردی ]در این جهان[ به سنگی مهر ورزد، خدای متعال او را در روز قیامت با همان سنگ محشور می کند.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۱۴، ص۵۰۳ ، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳م.

این اظهار سوگ و سرور در غم و شادی آن بزرگواران، از مصادیق بارز «احیای امر» و زنده داشتن نام و یاد و مرام آنان است.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَبَکَی لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَمَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَی وَأَبْکَی لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَمَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.

امام هشتم (علیه السلام) فرمود: هر کس مصائب ما خاندان را یادآور شود و به خاطر آنچه که بر ما وارد شده بر ما بگرید، روز قیامت در مقاماتی که خواهیم داشت همراه ما خواهد بود; و هر کس با یادآوری مصائب ما بگرید و دیگران را بگریاند، دیدگان وی در روزی که چشمها می گریند نخواهد گریست; و هر کس در مجلسی بنشیند که در آن امر ما احیا می شود ، قلبش در روزی که دلها در آن روز می میرند، نخواهد مرد.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۴۴، ص۲۷۹، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳م

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ تَجْلِسُونَ وَتَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحیُوا أَمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَکَرَنَا وَذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَهِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَلَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر.

بکر بن محمد ازدی می گوید که: امام صادق علیه السّلام از من پرسید: آیا به دور هم می نشینید و از ما یاد می کنید؟ عرض کردم: آری، فدایت گردم!

حضرت فرمود: براستی من این گونه مجلس ها را دوست دارم، بر شماست که یاد و خاطره ما را زنده نگاه دارید، زیرا کسی که از ما یاد کند، و یا اگر از ما در نزد او نامی برده می شود به اندازه بال مگسی (برای ما) اشک بریزد، خداوند همه گناهان او را اگر چه از کف روی دریا هم افزون تر باشد، می آمرزد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱ هـ) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص۱۸۷ ناشر: دار الرضی ، قم، چاپ اول ۱۴۰۶۹هـ

همان گونه که در روایات ملاحظه می شود برگزاری مجالس عزاداری و گریه و اشک ریختن در ماتم سرور شهیدان مورد رضایت و تأیید و دستور امام و یک امر پسندیده و راجح است؛ زیرا آثاری همانند حشر با اهل بیت، هم درجه بودن با آنان و بخشش گناهان مواردی است که تنها در این روایات به آنها اشاره شده است.

بدون تردید منشأ برپائی مجالس عزاداری همان پیوند ذاتی و الهی ولایت ائمه است که خداوند میان اهل بیت و شعیان برقرار ساخته است که در روایت ذیل خاطر نشان شده است:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَی اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَاخْتَارَ لَنَا شِیعَهً یَنْصُرُونَنَا وَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَیَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَیَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَأَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَاِلَیْنا .

خداوند متعال به زمین توجه کرد ما را برگزید و برای ما پیروانانی را برگزید که ما را یاری می کنند و در شادی ما شادمان و در حزن ما اندوهناک اند و اموال و جانشان را در راه ما بذل می کنند آن ها از مایند و نزدما [بر می گردند.]

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۱۰ ص۱۱۴ ، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳م

و هدف از برپائی این گونه مجالس، احیاء امر اهل بیت است؛ زیرا شعیان با شرکت در این مجالس اعلام می دارد که آنان در غم و مصیبتی که بر اهل بیت وارد شده شریک است و به نشانه اعلام همدردی علاوه بر این که قلب شان محزون و گرفته است در ظاهر نیز لباس سیاه برتن می کند و زبان حال و سخن دل هر شیعه در ماتم سید الشهدا (ع) این است :

یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً

ای کاش با آنها بودم و به رستگاری بزرگ می رسیدم.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای۱۱۰۴هـ)، تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، ج ۱۴ ص۴۱۸ تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ

پاسخ دوم: اقتداء به سیره اهل بیت (ع) در عزاداری ها

شیعیان در سیاهپوشی نه تنها از دستورات رسول خدا صلی الله علیه وآله و امامان اهل بیت علیهم السلام سر پیچی نکرده اند؛ بلکه در این کار به سیره و روش آنان اقتداء کرده اند.

برای اثبات این مطلب تاریخ اسلام را بررسی کرده و از لابلای منابع خود اهل سنت فرازهایی را باز خوانی می نماییم.

موضوع (سیاه پوشی اهل بیت) را می توان در دو مقطع حساس تاریخی بررسی کرد:

الف ) سیاه پوشی در عزای اصحاب و رسول خدا (ص)

قبل از شهادت سیدالشهداء علیه السلام در صفحه تاریخ حوادث ناگوار و جان فرسایی برای پیامبر و اهل بیت علیهم السلام رخ داد. بنا به روایت مورخان در همه این رخدادها خاندان پیامبر، در سوگ شهداء و بزرگانشان سیاه پوش شدند.

توجه به نمونه های ذیل وجود این سیره را اثبات می کند:

۱٫ سیاه پوشی زنان در شهادت حضرت حمزه

در میان جنگ های صدر اسلام غمبار ترین جنگ، نبرد «احد» است که در آن حدود ۷۰ نفر از سپاه اسلام به شهادت رسید و از جمله کشته شدگان این واقعه، حضرت حمزه عموی بزرگوار پیامبر اسلام است.

بعد از این که پیامبر که خود در این جنگ مجروح شده بود با کوله باری از اندوه به مدینه برگشت، در فضای آکنده از غم، زنان در مصیبت شهدایشان اشک می ریختند و نوحه سرایی می کردند. زنان مدینه به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله در شهادت حمزه، این سردار فداکار اسلام نیز گریه کرده و جامه سیاه پوشیدند.

ازهری از لغت شناسان معروف سیاه پوشی دختر ام سلمه را گزارش کرده است:

وفی الحدیث: (أنَّ بنت أبی سَلَمه تَسَلَّبتْ علی حمزه ثلاثهَ أیام، فدعاها رسولُ الله صلی الله علیه وسلم وأمَرَها أن تَنصَّی وتَکتَحِل.

] زینب[ دختر ابی سلمه [ربیبه پیامبر] بر حمزه ـ که رضوان خدا بر آنها باد ـ سه روز گریست و لباس سیاه که ویژه عزاداری است، پوشید. سپس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وی را فرا خواند و به وی فرمان داد که بر موی خویش شانه زند و سرمه در چشم کشد

الأزهری، أبو منصور محمد بن أحمد، الوفاه: ۳۷۰هـ، تهذیب اللغه ، ج ۱۲، ص۱۷۱،تحقیق: محمد عوض مرعب، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت، الطبعه : الأولی- ۲۰۰۱م ،

معنی «سلاب» در کتب اهل سنت

در روایت فوق، واژه « تسلبت» به معنای لباس سیاه مخصوص عزاداری است که زنان آن را می پوشیده اند.

ابن سلام هروی، صاحب غریب الحدیث نیز می نویسد:

سلاب، یرید الثیاب السود التی تلبسها النساء فی المأتم.

مراد از سلاب، لباس سیاهی است که زنان در عزاداری آن را می پوشند.

الهروی ، أبی عبید القاسم بن سلام ، متوفای(۲۲۴)، غریب الحدیث، ج ۱، ص۱۹۰، تحقیق : محمد عبد المعید خان، ناشر: دار الکتاب العربی – بیروت ، چاپخانه : مجلس دائره المعارف العثمانیه- حیدر آباد الدکن الهند، طبع الأولی۱۳۸۴

ابن سیده مرسی، می گوید:

والسِّلابُ والسُّلُبُ ثیابٌ سُودٌ یلْبَسُها النِّساءُ للإِحدادِ

سلاب و سلب لباس سیاه است که زنان در عزاداری می پوشند.

المرسی، ابوالحسن علی بن إسماعیل بن سیده (متوفای۴۵۸هـ)، المحکم والمحیط الأعظم، ج ۸ ، ص۵۰۵، تحقیق: عبد الحمید هنداوی، ناشر: دار الکتب العلمیه بیروت، الطبعه: الأولی، ۲۰۰۰م.

زمخشری ـ ادیب و مفسّر مشهور قرن ۵ و ۶ هجری ـ روایت فوق را با اندکی تفاوت نقل کرده است:

بکت بنت امّ سلمه علی حمزه (رضی اللّه عنهما) ثلاثه ایام وتسلّبت، فدعاها رسول اللّه (صلی الله علیه وآله) فأمرها أن تَنَصّی وتکتحل.

و بعد از نقل این روایت می نویسد:

تسلّبت: لبست السِلاب و هو سوادُ المُحِدّ. وقیل: خرقه سوداء کانت تُغَطّی رأسَها بها.

سلاب، جامه سیاهی است که زن عزادار بر تن می کند و بنا به قولی، پارچه سیاهی که سر خویش را با آن می پوشاند.

الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای۵۳۸هـ)، الفائق فی غریب الحدیث، تحقیق: علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم ، ناشر: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، طبع الثالثه ۱۳۹۹ ـ ۱۹۷۹).

ابن منظور در لسان العرب «سلاب» را «لباس سیاه» معنا کرده و سپس به روایت پوشیدن لباس سیاه توسط اسماء بنت عمیس در مصیبت جعفر بن أبی طالب )که در نمونه بعدی به آن اشاره خواهد شد؛( و ام سلمه در شهادت حضرت حمزه سید الشهداء استناد می کند :

السلاب السلب ثیاب سود تلبسها النساء فی المأتم واحدتها سلبه سلبت المرأه وهی مسلب إذا کانت محدا تلبس الثیاب السود للحداد تسلبت لبست السلاب وهی ثیاب المأتم السود.

وفی الحدیث عن أسماء بنت عمیس أنها قالت لما أصیب جعفر أمرنی رسول الله فقال تسلبی ثلاثا ثم اصنعی بعد ما شئت.

وفی حدیث أم سلمه أنها بکت علی حمزه ثلاثه أیام وتسلبت.

وقال اللحیانی المسلب السلیب السلوب التی یموت زوجها أو حمیمها فتسلب علیه تسلبت المرأه.

سلاب و سلب، لباس سیاهی است که زنان در عزاداری می پوشند. مفرد مؤنث این واژه، سلبه است. سلبت المرأه به زنی گفته می شود که برای عزاداری لباس سیاه بپوشد. تسلبت لبست السلاب همان لباس سیاه ماتم است.

در روایتی، اسماء بنت عمیس می گوید: هنگامی که جعفر طیار به شهادت رسید؛ پیامبر به من فرمود: سه روز جامه سیاه برتن کن بعد از آن هرچه خواستی انجام بده.

و در روایت ام سلمه آمده که آن بانو بر حضرت حمزه سه روز گریه کرد و سیاه پوشید.

لحیانی می گوید: مسلب، سلیب و سلوب زنی است که شوهر یا حامی او مرده باشد پس در عزای او سیاه بپوشد.

الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱هـ)، لسان العرب،ج ۱، ص۴۷۲ ـ ۴۷۳، ناشر: دار صادر – بیروت، الطبعه: الأولی.

۲٫ دستور پیامبر (ص) به سیاه پوشی زنان در شهادت جعفر طیار

جعفر طیار یکی دیگر از یاران مخلص پیامبر و بازوی پرتوان سپاه اسلام بود که در جنگ موته به شهادت رسید و این ضایعه بزرگ، رسول خدا را در سوگ نشاند. از این رو، با حضور در خانه جعفر، ضمن دلداری از خانواده و فرزندان او به اسماء بنت عمیس دستور داد تا در عزای شهادت آن عزیز جامه سیاه بپوشد.

این قطعه تاریخی نیز در منابع مهم اهل سنت با دو مضمون نقل شده است.

مضمون اول : «البسی ثوب الحداد»

احمد حنبل در مسند خود می نویسد :

عن أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ قالت لَمَّا اصیب جَعْفَرٌ أَتَانَا النبی صلی الله علیه وسلم فقال أمی البسی ثَوْبَ الْحِدَادِ ثَلاَثاً ثُمَّ اصنعی ما شِئْتِ.

اسماء بنت عمیس می گوید: هنگا می که جعفر به شهاد رسید، رسول خدا صلی الله علیه وآله به من فرمود: مادر من! سه روز جامه عزا در بر کند پس از آن هرچه خواستی انجام بده.

أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، (متوفای۲۴۱) مسند، ج ۶، ص۴۳۸ ح ۲۷۵۰۸ ، ناشر: مؤسسه قرطبه مصر.

معنی حداد :

از نظر لغت واژه (حداد) به معنای ترک زینت و آرایش و بوی خوش و در بر نمودن لباس سیاه است. حدت المرأه علی زوجها؛ یعنی زن پس از مرگ شوهر زینت و آرایش را ترک کند و در اندوه او لباس حزن که همان لباس سیاه است برتن کند.

ابن منظور در این باره می گوید:

والحِدادُ: ثیاب المآتم السُّود. والحادُّ والمُحِدُّ من النساء: التی تترک الزینه و الطیب؛ وقال ابن درید: هی المرأَه التی تترک الزینه والطیب بعد زوجها للعده. حَدَّتْ تَحِدُّ وتَحُدُّ حدّاً وحِداداً، وهو تَسَلُّبُها علی زوجها.

حداد لباس سیاه ماتم است . حاد و محد زنانی است که آرایش و استعمال بوی خوش را ترک می کند. ابن درید گفته است: حاد و محد زنی است که آرایش و بوی خوش را بعد از فوت شوهر به خاطر عده ترک می کند. حدت، تحد و حداد لباس سیاه در بر کردن زن در فراق شوهر است.

ابن منظور الأفریقی المصری، محمد بن مکرم الوفاه: ۷۱۱ ، لسان العرب ج ۳ ، ص۱۴۳، دار النشر: دار صادر- بیروت، الطبعه: الأولی.

عکبری بغدادی ادیب و لغت شناس مشهور عرب، در دیوان خود می نویسد:

والحداد ثیاب سود تلبس عند الحزن ومنه قوله علیه الصلاه والسلام لا یحل لامرأه تؤمن بالله والیوم الآخر أن تحد علی أحد فوق ثلاث لیال إلا المرأه تحد علی زوجها.

حداد لباس سیاهی است که در هنگام حزن و اندوه پوشیده می شود. و از این قبیل است گفته رسول خدا صلی الله علیه وآله که فرمود: برای هیچ زنی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد جایز نیست در مرگ کسی فراتر از سه روز لباس سیاه بپوشد؛ مگر زنی که شوهرش مرده باشد.

العکبری البغدادی، أبو البقاء محب الدین عبد الله بن الحسین بن عبد الله (متوفای۶۱۶هـ)، دیوان المتنبی ، ج ۱، ص۳۵۳، تحقیق : مصطفی السقا/إبراهیم الأبیاری/ عبد الحفیظ شلبی، ناشر: دار المعرفه- بیروت .

و در جای دیگر می گوید:

ربات الحداد لابسات الحداد وهی ثیاب سود یلبسها النساء ربات الحزن وهن اللواتی ماتت أزواجهن للحدیث الصحیح حدیث زینب ربیبه رسول الله بنت أم سلمه عن أمها وأم حبیبه عنه لا یحل لامرأه أن تحد علی میت فوق ثلاث لیال إلا علی زوج أربعه أشهر وعشرا .

ربات الحداد، زنانی است که حداد می پوشند و حداد لباس سیاهی است که زنان آن را می پوشند. ربات الحزن، آن زنانی است که شوهرهای شان مرده است به خاطر حدیث صحیح روایت زینب ربیبه رسول خدا صلی الله علیه وآله دختر ام سلمه از مادرش و ام حبیبه از رسول خدا که فرمود: برای هیچ زنی جایز نیست که برای میتی فراتر از سه شب حداد نماید؛ مگر حداد زن برای شوهر به مدت چهار ماه و ده روز.

العکبری البغدادی، أبو البقاء محب الدین عبد الله بن الحسین بن عبد الله (متوفای۶۱۶هـ)، دیوان المتنبی ، ج ۴، ص۲۹۶، تحقیق : مصطفی السقا/إبراهیم الأبیاری/عبد الحفیظ شلبی ، ناشر: دار المعرفه- بیروت .

و ابن اثیر می گوید:

الحداد: ترک الزینه. ومنه الحدیث الحداد للمرأه المتوفی عنها زوجها. ومنه حدت المرأه علی زوجها تحد حدادا بالکسر، فهی حاد بغیر هاء: إذا حزنت علیه ولبست ثیاب الحزن وترکت الزینه.

حداد ترک زینت است .حدت المرأه علی زوجها تحد حدادا بالکسر یعنی؛ زنی که بر مرگ شوهر محزون شود و لباس حزن بپوشد و زینت را ترک نماید.

الجزری، أبو السعادات المبارک بن محمد (متوفای: ۶۰۶ ) النهایه فی غریب الحدیث والأثر، ج۱، ص۳۵۲ ، تحقیق: طاهر أحمد الزاوی – محمود محمد الطناحی، ناشر: المکتبه العلمیه- بیروت- ۱۳۹۹هـ – ۱۹۷۹م .

و فیومی در مصباح المنیر، نظیر عبارت نهایه را آورده است:

َحدَّتِ: المرْأَهُ عَلَی زَوْجِهَا (تَحِدُّ) و(تَحُدُّ) (حِدَاداً) بِالْکَسْرِ فَهِیَ (حَادٌّ) بغَیْرِ هَاءٍ و(أحَدَّتْ إحْداداً) فَهِیَ (مُحِدٌّ) و(مُحِدَّهٌ) إذا تَرَکَتِ الزِّینَهَ لِمَوْتِهِ.

الفیومی، أحمد بن محمد بن علی المقری (الوفاه: ۷۷۰هـ )، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۱۲۵( ماده حد)، دار النشر: المکتبه العلمیه – بیروت.

مضمون دوم : «تسلبی ثلاثا ثم أصنعی ما شئت»

ابن جعد از علمای بنام اهل سنت در مسند خویش که جزو اولین کتب روایی اهل سنت است می نویسد:

حدثنا محمد بن بکار بن الریان نا محمد بن طلحه عن الحکم بن عتیبه عن عبد الله بن شداد بن الهاد عن أسماء بنت عمیس أنها قالت لما أصیب جعفر أمرنی رسول الله صلی الله علیه وسلم قال تسلبی ثلاثا ثم أصنعی ما شئت

اسماء بنت عمیس می گوید: هنگامی که جعفر طیار به شهادت رسید؛ پیامبر به من فرمود: سه روز جامه سیاه برتن کن بعد از آن هرچه خواستی انجام بده.

الجوهری البغدادی ،علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن الوفاه: ۲۳۰، مسند ابن الجعد ج ۱،، ص۳۹۸ ش ۲۷۱۴ ، تحقیق : عامر أحمد حیدر، ناشر: مؤسسه نادر- بیروت – الطبعه : الأولی، ۱۴۱۰- ۱۹۹۰ ،

این روایت با همین مضمون در بسیاری از کتب اهل سنت ، نقل شده است :

الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفای۶۷۱هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج ۳، ص۱۸۱ ناشر: دار الشعب، القاهره.

ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایه والنهایه، بیروت. ج۷، ص۹۷، ناشر: مکتبه المعارف،

الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای ۱۲۵۵هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج۷، ص۹۷ ناشر: دار الجیل، بیروت ۱۹۷۳

همانطوری که گذشت، «سلاب» به معنی پوشیدن لباس عزاداری است. همچنین در ذیل این روایت، صریحاً علمای اهل سنت، تسلبی را به پوشیدن لباس سیاه تفسیر کرده اند.

ابن منظور بعد از ذکر این روایت می گوید:

تسلبی أی البسی ثیاب الحداد السود وهی السلاب تسلبت المرأه إذا لبسته وهو ثوب أسود تغطی به المحد رأسها.

تسلبی یعنی؛ لباس سیاه ماتم بپوش، و آن همان سلابی(لباسی سیاهی) است که زن می پوشد و آن همان لباس سیاهی است که زن عزادار، سرش را با آن می پوشاند.

الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱هـ)، لسان العرب،ج ۱، ص۴۷۲ ـ ۴۷۳، ناشر: دار صادر – بیروت، الطبعه: الأولی.

در هردو روایت، واژه های « تسلبی» و «الحداد» به معنای جامه سیاه مخصوص عزاداری است که اسماء به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را پوشید و آرایش و زینت را در غم مصیبت جعفر، ترک کرد.

۳٫ سیاه پوشی حضرت زهرا (س) در سوگ رسول خدا (ص)

غمبارترین روزها در صدر اسلام، روز رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله بود. در ارتحال جانسوز او، زنان و دختر گرامی اش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها لباس سیاه برتن کردند.

حضرت زهرا نه تنها در ایام رحلت پیامبر، بلکه تا آخرین روزهای عمر خود عزادار پدر بود و شب و روز در ماتم او اشک می ریخت و ابراز اندوه می کرد. روایت ذیل عمق دلسوختگی او را چنین ترسیم می کند:

فضه می گوید: حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) روز هشتم رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله) در جمع زنان بنی هاشم، بر سر قبر آن حضرت با آن حالت اندوهناک در خطابی به پدر فریاد برآورد:

ثُمَّ نَادَتْ یَا أَبَتَاهْ انْقَطَعَتْ بِکَ الدُّنْیَا بِأَنْوَارِهَا وَزَوَتْ زَهْرَتُهَا وَکَانَتْ بِبَهْجَتِکَ زَاهِرَهً فَقَدِ اسْوَدَّ نَهَارُهَا فَصَارَ یَحْکِی حَنَادِسَهَا رَطْبَهَا وَیَابِسَهَا… وَالثَّکْلُ شَامِلُنَا وَالْبُکَاءُ قَاتِلُنَا وَالْأَسَی لَازِمُنَا .

ثُمَّ زَفَرَتْ زَفْرَهً وَأَنَّتْ أَنَّهً کَادَتْ رُوحُهَا أَنْ تَخْرُج … .

پدر جان! با رفتن تو دنیا روشنی های خویش را از ما برگرفت و نعمت و خوشیش را از ما دریغ کرد. جهان، به حسن و جمال تو، روشن و درخشان بود (ولی اکنون با رفتن تو) روز روشن آن سیاه گشته و تر و خشکش حکایت از شبهای بس تاریک دارد … و حزن و اندوه، همواره، ملازم ماست..

سپس آن بانو فریادی زد و ناله ای کرد که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت نماید.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ۴۳/۱۷۴ ـ ۱۸۰تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م

حضرت زهرا سلام الله علیها طبق روایت معتبر، مشتی از خاک قبر مطهر پدر را بر دیدگان خود گذاشته و فرمود:

ما ذا علی من شمّ تربه احمد ان لا یشمّ مدی الزّمان غوالیا

صبّت علیّ مصائب لو انّها صبّت علی الأیّام صرن لیالیا.

سزاوار است کسی که تربت احمد را بویید در طول روزگار عطری نبوید. ناگواری ها و مصیبت های که بر من فرود آمده اگر بر روزهای روشن وارد شده بود شب تار می گردید.

ابن شهر آشوب، ( متوفای ۵۸۸هـ) ، مناقب آل أبی طالب ج۱ ص۲۰۸ تحقیق : لجنه من أساتذه النجف الأشرف، ناشر: المکتبه الحیدریه- النجف الأشرف ۱۳۷۶- ۱۹۵۶ م.

تأثیر داغ جانسوز رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله در حدی بود که ریحانه ای او در غمش دائماً گریان، دلسوخته و بیمار بود و قامتش خم شد.

وَرُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَتَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَیَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَی الْأَرْضِ وَلَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَلَا یَحْمِلُکُمَا عَلَی عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَمَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً.

آن حضرت، پس از مرگ پدرش (پیامبر) پیوسته سرش بسته شده، بیمار تن، شکسته قامت، گریان چشم، و سوخته دل بود. به گونه ای که ساعت به ساعت بی هوش می گشت و به دو فرزندش، حضرت حسنین علیهما السّلام می فرمود:

آن پدری (یعنی جد) که شما را گرامی می داشت و مرتب شما را در آغوش می گرفت کجا است؟ کجا است آن جد تان که مهربان تر از همه بر شما بود ، همان کسی که نمی گذاشت روی زمین راه بروید، افسوس که هرگز نخواهم دید جد شما درِ خانه مرا باز نماید و شما را بدوش خود بگیرد، در صورتی که دائما این عمل را انجام می داد. سپس حضرت زهرای اطهر مریض شد و مدت چهل شب مریضی او ادامه پیدا کرد.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ج ۴۳، ص۱۸۲ تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م

در این روایت تعبیر(مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ) به کار رفته است. معصبه از ریشه «عصب» است و عصابه درلغت دو معنی دارد:

یکی به معنای جماعتی از مردم. دوم به معنای عمامه و آن چیزی که با آن سر را می بندند. مانند پارچه یا دستمال و… در این جا همان معنای دوم مراد است.

راغب اصفهانی می گوید:

والعِصَابَهُ: ما یُعْصَبُ به الرأسُ والعمامهُ،

الراغب الإصفهانی، أبو القاسم الحسین بن محمد (متوفای۵۰۲هـ) ، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۶۹ تحقیق : محمد سید کیلانی ، ناشر: دار المعرفه – لبنان .

فیومی در المصباح المنیر می گوید:

و(العِصَابَهُ) العِمَامَهُ أَیْضاً و الْجَمَاعَهُ مِنَ النَّاسِ وَالْخَیْلِ والطَّیْرِ و(العِصَابَهُ) مَعْرُوفَهٌ وَالْجَمْعُ (عَصَائِبُ) و(تَعَصّبَ) و(عَصَّبَ) رَأْسَهُ بالْعِصَابَهِ أَیْ شَدَّها.

عصابه به معنای عمامه و گروهی از مردم و اسب و پرندگان است. عصابه معروف است و جمع آن عصائب است و تعصب و عصب یعنی؛ سرش را با عمامه محکم بست.

الفیومی، أحمد بن محمد بن علی المقری (الوفاه: ۷۷۰هـ )، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۴۱۳ ( ماده حد)، دار النشر: المکتبه العلمیه – بیروت.

قطعاً این پوشاندن سر، چیزی از غیر از پوشاندن عادی و حجاب مرسوم بوده است، که بر همه زنان واجب است! زیرا این خصوصیت ، برای بعد از رحلت پیامبر (ص) آمده است ، و اگر قبل از رحلت نیز فاطمه زهرا (س) اینگونه بود ، ذکر آن در روایت معنی نداشت .

حال مقصود از آن چیست؟ برای روشن شدن مقصود، کلامی را که سابقاً از ابن منظور در ترجمه ماده «سلب» آمده بود، دوباره نقل می کنیم:

در میان زنان عرب در آن زمان رسم این بود که در مصیبت از دست دادن عزیزش پارچه ی سیاه به نشانه عزا برسر می کردند:

تسلبی أی البسی ثیاب الحداد السود وهی السلاب تسلبت المرأه إذا لبسته وهو ثوب أسود تغطی به المحد رأسها.

تسلبی یعنی؛ لباس سیاه ماتم بپوش، و آن همان سلابی(لباسی سیاهی) است که زن می پوشد و آن همان لباس سیاهی است که زن عزادار، سرش را با آن می پوشاند.

الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱هـ)، لسان العرب،ج ۱، ص۴۷۲ ـ ۴۷۳، ناشر: دار صادر – بیروت، الطبعه: الأولی.

طبق این روایت حضرت زهرا سلام الله علیها نیز به رسم آن زمان، پیوسته این پارچه سیاه را برسر داشت. بنا براین حضرت زهرا سلام الله علیها با این گونه ی مخصوص در سوگ پدر سیاه پوش شد.

روایت ذیل هم شبیه این مطلب را ثابت می کند:

هنگامی که عمر با یارانش به در خانه امیرمومنان (علیه السلام) آمد تا در صورت ادامه امتناع امیرالمؤمنین از بیعت با خلیفه اول، حضرت را به زور به مسجد ببرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) پشت در نشسته بود و عصابه بر سر بسته بود و بدن شریفش در عزای رسول الله بیمار و نحیف شده بود.

ثُمَّ أَقْبَلَ [عمر] حَتَّی انْتَهَی إِلَی بَابِ عَلِیٍّ وَفَاطِمَهَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا وَفَاطِمَهُ قَاعِدَهٌ خَلْفَ الْبَابِ قَدْ عَصَبَتْ رَأْسَهَاوَنَحِلَ جِسْمُهَا فِی وَفَاهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.

فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّی ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَی یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ افْتَحِ الْبَابَ فَقَالَ فَاطِمَهُ یَا عُمَرُ مَا لَنَا وَلَکَ لَا تَدَعُنَا وَمَا نَحْنُ فِیهِ قَالَ افْتَحِی الْبَابَ وَإِلَّا أَحْرَقْنَا عَلَیْکُمْ…

عمر همچنان رفت و نزد در خانه علی که رسید دق الباب کرد و فریاد زد: ای پسر ابوطالب! در را باز کن! حضرت زهرای اطهر به وی فرمود: ما را با تو چه کار ، چرا نمی گذاری به عزاداری خویشتن مشغول باشیم!؟ عمر بحضرت فاطمه گفت: در را باز کن! و الا خانه را با شما آتش می زنم!

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۴۳، ص۱۹۸تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳- ۱۹۸۳ م

ب: سیاه پوشی در عزای اهل بیت (ع)

نمونه هایی از سیاه پوشی در عزای سرداران سپاه اسلام و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بیان شد؛ در این قسمت به نمونه های دیگری از سیاه پوشی اهل بیت علیهم السلام در سوگواری امامان علیهم السلام اشاره می کنیم تا روشن شود که سیاه پوشی یک سنت دیرینه در میان خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله است.

۱٫ سیاه پوشی امام حسن (ع) در شهادت امیر مؤمنان علی(ع)

امام علی علیه السلام در سال چهلم هجری در سحرگاه نوزده هم ماه مبارک رمضان در محراب عبادت در حال اقامه نماز صبح، توسط شمشیر زهر آلود ابن ملجم مرادی ضربت خورد و در شب بیست و سوم ماه رمضان به شهادت رسید و فرزندان و شیعیانش در غم او به سوگ نشستند.

امام حسن(ع) در سوگ پدر، در حالیکه جامه سیاه برتن داشت برای مردم خطبه خواند.

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، سیاه پوشی امام حسن علیه السلام را به نقل از ابو الحسن علی بن محمّد مدائنی تاریخ نگار مشهور قرن ۲ و ۳ هجری، (که در مدائن و بغداد می زیسته و عصر امام صادق تا امام هادی (علیهما السلام) را درک کرده) آورده است:

قال المدائنی ولما توفی علی علیه السلام- خرج عبد الله بن العباس بن عبد المطلب إلی الناس- فقال إن أمیر المؤمنین علیه السلام توفی وقد ترک خلفا- فإن أحببتم خرج إلیکم- وإن کرهتم فلا أحد علی أحد- فبکی الناس وقالوا بل یخرج إلینا- فخرج الحسن علیه السلام فخطبهم- فقال أیها الناس اتقوا الله فإنا أمراؤکم وأولیاؤکم- وإنا أهل البیت الذین قال الله تعالی فینا- إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ- وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً- فبایعه الناس- . وکان خرج إلیهم وعلیه ثیاب سود.

زمانی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درگذشت، عبدالله بن عباس به سوی مردم بیرون آمد و گفت: امیرمؤمنان از جهان در گذشته و جانشینی از خود برجای نهاده است. اگر دوست می دارید، به سوی شما بیرون آید و اگر نه، کسی را بر کسی [اجباری] نیست. مردم به گریه افتادند و گفتند (خیر) بلکه بیرون آید. پس امام حسن به سوی مردم بیرون آمد و برای آنان خطبه خواند و فرمود: ای مردم! از خدا بترسید و تقوا پیش گیرید که ما امیران و اولیای [امور] شما هستیم و ما همان خاندانی هستیم که خداوند در حق ما آیه تطهیر را نازل فرموده است… پس مردم با امام بیعت کردند.

امام به سوی مردم بیرون آمد؛ در حالی که جامه های سیاه پوشیده بود.

إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ج ۱۶ ، ص۲۲ ناشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۸م.

احمد بن حنبل در فضائل الصحابه از ابی رزین روایت می کند که امام حسن مجتبی (ع) بعد از شهادت امیرمومنان ، در حالی که عمامه ای سیاه بر سر داشتند ، برای مردم سخنرانی کردند :

حدثنا عبد الله قال حدثنی أبی نا وکیع عن شریک عن عاصم عن أبی رزین قال خطبنا الحسن بن علی بعد وفاه علیوعلیه عمامه سوداء فقال لقد فارقکم رجل لم یسبقه الأولون بعلم ولا یدرکه الآخرون.

ابی زرین می گوید: بعد از در گذشت علی، (پسرش) حسن در حالی که عمامه سیاه برسر داشت برای ما خطبه خواند. و فرمود: مردی از میان شما رفت که از نظر مقام علمی کسی [جز رسول خدا] بر او پیشی نگرفت و بعد از او نیز همانند او نخواهد بود.

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، فضائل الصحابه، ج ۲، ص۶۰۰، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

و ذهبی همین روایت (بدون اشاره به ماجرای شهادت امیرمومنان) را در دو جا از ابی رزین روایت می کند، و می گوید آن حضرت لباس سیاه برتن، و عمامه سیاه بر سر داشتند !

شریک عن عاصم عن أبی رزین قال خطبنا الحسن بن علی وعلیه ثیاب سود وعمامه سوداء

از ابی رزین روایت شده است که حسن بن علی برای ما سخنرانی کرد ، در حالیکه عمامه سیاه و لباس سیاه برتن داشت .

سیر أعلام النبلاء ج ۳، ص۲۶۷ و ص۲۷۲ ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاه: ۷۴۸ ، دار النشر : مؤسسه الرساله – بیروت – ۱۴۱۳ ، الطبعه : التاسعه ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی

اتحاد راوی ، و مضمون روایت ، نشانگر یکی بودن در ماجرا و سیاه پوشی آن حضرت ، در عزای امیرمومنان علی علیه السلام است !

۲٫ سیاه پوشی در شهادت امام حسن مجتبی(ع)

دو شخصیت برجسته اهل سنت، (ابن عساکر در تاریخ دمشق و حاکم در مستدرک) به سند متصل از عایشه دختر سعد روایت کرده است که زنان بنی هاشم در سوگ امام حسن مجتبی علیه السلام یک سال زینت را ترک کردند و لباس سیاه پوشیدند:

حاکم نیشابوری می نویسد :

قال بن عمر وحدثتنا عبیده بنت نائل عن عائشه بنت سعد قالت حد نساء، الحسن بن علی سنه.

زنان تا یک سال، برای حسن بن علی لباس سیاه پوشیدند.

الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله، (متوفای: ۴۰۵ هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص۱۸۹، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه، بیروت الطبعه: الأولی ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م

شبیه همین مضمون را در تاریخ مدینه دمشق نقل می کند:

عن عائشه بنت سعد قالت: حدت نساء بنی هاشم علی الحسن بن علی سنه.

زنان بنی هاشم تا یک سال برای حسن بن علی لباس سیاه پوشیدند .

الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله، (متوفای: ۵۷۱ )، تاریخ مدینه دمشق، ج ۱۳، ص۲۹۵، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العماری، ناشر: دار الفکر، بیروت- ۱۹۹۵

ابن اثیر نیز در الأسد الغابه می نویسد:

ولما مات الحسن أقام نساءُ بنی هاشم علیه النواح شهراً، ولبسوا الحداد سنه.

وقتی حسن بن علی از دنیا رفت ، زنان بنی هاشم تا یک ماه بر او عزاداری کرده و تا یک سال لباس سیاه پوشیدند.

الجزری ، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الوفاه: ۶۳۰هـ ، أسد الغابه فی معرفه الصحابه ج ۲ ، ص ۲۲ ، تحقیق : عادل أحمد الرفاعی ، ناشر: دار إحیاء التراث العربی- بیروت / لبنان الطبعه : الأولی- ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۶ م

در این روایات واژه های «حدت» و «حد» و «الحداد» به کار رفته است که به معنای ترک زینت و جامه سیاه ماتم در بر کردن است که متن لغت شناسان در توضیح این واژه بیان شد.

۳٫ سیاه پوشی در شهادت امام حسین(ع)

موضوع سیاه پوشی خاندان عترت در عزای شهادت امام حسین علیه السلام، در تاریخ اسلام از برجستگی خاصی برخوردار است. که تاریخ نگاران و سیره نویسان موارد ذیل را ذکر کرده اند:

الف: سیاهپوشی زنان و امام سجاد(علیه السلام) در شام

پس از پایان خطبه تاریخی و افشاگرانه امام سجاد(علیه السلام) در مسجد دمشق منهال برخاست و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! چگونه صبح کردی؟ امام زین العابدین سلام الله علیه فرمود:

کیف حال من اصبح وقد قتل ابوه وقلّ ناصره وینظر الی حرم من حوله اساری فقد فقدوا الستر والغطاء وقد اعدموا الکافل والحمی، فما ترانی الاّ اسیراً ذلیلا قدعدمت الناصر والکفیل قد کسیت انا واهل بیتی ثیاب الأسی وقد حرمت علینا جدید العری.

چگونه است حال کسی که پدرش به قتل رسیده و یارانش اندک اند و اهل و عیالش اسیر و بی پوشش و حجاب و بی سرپرست و حامی هستند. پس مرا جز (به هیئت) اسیری خوار (و گرفتار در چنگ دشمن) که یار و سرپرست خویش را از دست داده نمی بینی. همانا من و اهل بیتم لباس عزا پوشیده ایم و (پوشیدن) لباس نو بر ما روانیست ..

الحائری، جعفر عباس، (معاصر) بلاغه الإمام علی بن الحسین(ع)، ص۹۳ ناشر: دار الحدیث للطباعه والنشر، ایران: قم المقدسه، الطبعه الأولی ۱۴۲۵ – ۱۳۸۳ش

بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ج ۴ ۱۹ باب ۲ النصوص علی الخصوص علی إمامته و الوصیه إلیه و أنه دفع إلیه الکتب و السلاح و غیرها و فیه بعض الدلائل و النکت ….. ، ص۱۷

واژه «الاسی» در لغت به معنای حزن و اندوه بر چیزی است. بنا براین، تعبیر « ثیاب الاسی» در روایت به معنای لباس حزن است. وهمانطور که گذشت، حداد یا همان لباس سیاه، لباس مرسوم در زمان عزاداری بوده است. این روایت نشان می دهد که امام سجاد علیه السلام و بقیه اهل بیت در شام لباس سیاه پوشیدند.

خلیل ابن احمد یکی از واژه شناسان می نویسد:

أسی: الأسی، مقصور: الحزن علی الشی ء ..

واژه ی «الأسی» اسم مقصور، از ماده « أسی» به معنای حزن بر چیزی است.

الفراهیدی، الخلیل بن أحمد (متوفای: ۱۷۵هـ )، کتاب العین ج ۷، ص۳۳۲ ، تحقیق : د مهدی المخزومی/ د إبراهیم السامرائی، ناشر: مکتبه الهلال.

طبق روایت دیگر، اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله در شام، در مدت هفت روزی که برای سالار شهیدان عزاداری کردند؛ لباس سیاه پوشیدند:

فَلَمَّا أَصْبَحَ اسْتَدْعَی بِحَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله- فَقَالَ لَهُنَّ أَیُّمَا أَحَبُّ إِلَیْکُنَّ- الْمُقَامُ عِنْدِی أَوِ الرُّجُوعُ إِلَی الْمَدِینَهِ- وَلَکُمُ الْجَائِزَهُ السَّنِیَّهُ قَالُوا نُحِبُّ أَوَّلًا- أَنْ نَنُوحَ عَلَی الْحُسَیْنِ قَالَ افْعَلُوا مَا بَدَا لَکُمْ- ثُمَّ أُخْلِیَتْ لَهُنَّ الْحُجَرُ وَالْبُیُوتُ فِی دِمَشْقَ- وَلَمْ تَبْقَ هَاشِمِیَّهٌ وَلَا قُرَشِیَّهٌ- إِلَّا وَلَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَی الْحُسَیْنِ- وَنَدَبُوهُ عَلَی مَا نُقِلَ سَبْعَهَ أَیَّام .

هنگامی که صبح شد یزید حرم و اهل بیت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله را خواست و به ایشان گفت: دوست دارید نزد من بمانید یا بجانب مدینه مراجعت نمائید؟ من جایزه فراوانی بشما خواهم داد. آنان گفتند: ما اولاً دوست داریم برای امام حسین نوحه و عزاداری کنیم. یزید گفت: هر چه در نظر دارید انجام دهید. سپس حجره هائی در دمشق برای آنان تخلیه شد و مشغول عزاداری شدند هیچ زنی هاشمی و قریشی نماند مگر اینکه در ماتم امام حسین علیه السلام لباس سیاه پوشیدند و بر او هفت روز عزاداری و گریه کردند.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار،ج ۴۵، ص۱۹۶ تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء- بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه المصححه، ۱۴۰۳- ۱۹۸۳ م.

البحرانی، الشیخ عبد الله متوفای۱۱۳۰، العوالم ، الإمام الحسین (ع)،، ص۴۲۲، تحقیق: مدرسه الإمام المهدی (ع، ناشر: مدرسه الإمام المهدی (عج)، قم، الطبع الأولی المحققه ۱۴۰۷ – ۱۳۶۵ ش

النوری، المیرزا حسین (متوفای۱۳۲۰) مستدرک الوسائل ، ج ۳، ص۳۲۷، تحقیق : مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر : مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث – بیروت – لبنان ، الطبعه الثانیه: ۱۴۰۸- ۱۹۸۸

ب: سیاه پوشی زنان هاشمی در مدینه

بعد از این که اهل بیت امام حسین علیه السلام از کوفه و شام به مدینه رسول خدا صلی الله علیه وآله بر گشتند، تمام زنان بنی هاشم با پوشیدن لباس سیاه به عزاداری پرداختند.

روایت ذیل بیان گر این ماجرا است:

عن الحسن بن ظریف بن ناصح، عن أبیه، عن الحسین بن زید، عن عمر بن علی بن الحسین، قال: لما قتل الحسین بن علی علیهما السلام لبسن نساء بنی هاشم السواد والمسوح وکن لا یشتکین من حر ولا برد وکان علی بن الحسین علیهما السلام یعمل لهن الطعام للمأتم.

ابوحفص عمر، فرزند امام سجاد و برادر ناتنی امام باقر می گوید: زمانی که حسین بن علی(علیهما السلام) به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباسهای سیاه و جامه های خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمی کردند و پدرم، علی بن الحسین(علیهما السلام) به علت (اشتغال آنان به) مراسم عزاداری، برایشان غذا آماده می کرد.

أحمد بن محمد بن خالد البرقی، (متوفای۲۷۴) المحاسن، ج۲ ص۴۲۰ ، تحقیق: السید جلال الدین الحسینی، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، طهران، الطبعه الأولی۱۳۳۰ ش

این روایت از نظر سند نیز معتبر است ( بحث سندی آن در بخش سوم مطرح شده است) و از نظر دلالت هم کاملاً معنایش روشن است .

۴ . سیاه پوشی ام سلمه در مصیبت امام حسین (ع):

ام سلمه از زنان مورد احترام رسول خدا و شاهد نزول آیه تطهیر در شأن پنج تن آل عبا بود. این زن با وفا، علاقه خاصی به فرزندان رسول خدا (ص) و به خصوص امام حسین علیه السلام داشت وحضرت سید الشهداء او را مادر صدا می زد.

ام سلمه در عصر عاشورا، رسول خدا صلی الله علیه وآله را در خواب دید در حالی که سر و ریش مبارکش پر از خاک بود. ام سلمه از این وضع رسول خدا پرسید در جواب فرمود: الآن حسین کشته شد:

وأخرج الترمذی أن أم سلمه رأت النبی صلی الله علیه وآله باکیا وبرأسه ولحیته التراب فسألته فقال: (قتل الحسین آنفا)

الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الوفاه: ۹۷۳هـ ، الصواعق المحرقه علی أهل الرفض والضلال والزندقه، ج ۲، ص۵۶۷ تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی دار النشر: مؤسسه الرساله – لبنان ۱۴۱۷هـ ۱۹۹۷م ، الطبعه : الأولی

این بانو، بعد از شهادت امام حسین (ع) در مسجد پیامبر خیمه سیاه برپا کرد و خود جامه سیاه پوشید.

عن ابی نعیم باسناده عن ام سلمه رضوان الله علیها انّها لمّا بلغها مقتل الامام الحسین بن علی(علیهما السلام) اضربت قبه سوداء فی مسجد رسول الله(صلی الله علیه وآله) ولبست السواد.

به روایت ابو نعیم اصفهانی، بعد از این که ام سلمه خبر شهادت امام حسین (ع) را شنید؛ در مسجد پیامبر خیمه سیاه برپا کرد و خود جامه سیاه پوشید.

ادریس قرشی،عمادالدین، عیون الاخبار و فنون الآثار،، ص۱۰۹،(طبع بیروت)

این موارد، نمونه هایی از سیاه پوشی اهل بیت در عزاداری امام حسین علیه السلام بود.

بعد از آن در طول تاریخ نیز موارد زیادی از سیاه پوشی، در شهادت ها و وفیات نقل شده است واگر صفحات تاریخ را مرور کنیم موارد زیادی از سیاه پوشی در زمان حیات ائمه و در دوره غیبت دیده می شود و این سیره تا به امروز در میان شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم السلام ادامه داشته و تا همیشه تاریخ ادامه خواهد داشت.

بنا براین، سیاه پوشی شیعیان در طول تاریخ برگرفته از سیره اهل بیت و اقتداء به سیره آن پاکان است.

پاسخ سوم : تناسب پوشش سیاه با عزاداری

رنگ سیاه گذشته از اینکه دارای خواص و آثاری همانند خاصیت حجاب کامل و هیبت و صلابت است، متناسب ایام عزاداری در ابراز غم و اندوه است؛ زیرا شخص عزادار در مصیبت از دست دادن عزیزش داغدار و اندوهناک است و هیچ خوشی و شادمانی نمی تواند جای آن را بگیرد.

به همین جهت می بینیم که در نقاط مختلف عالم، مصیبت دیدگان از همین رنگ استفاده می کنند و حتی دوستان نزدیک نیز برای ابراز همدردی با صاحب مصیبت سیاه می پوشند و هرچه زمان می گذرد این رسم منطقی پر رونق تر می گردد و علت اصلی اش این است که رنگ سیاه ذاتاً حزن آور است.

در سفارش امام صادق علیه السلام به حنان بن سدیر، یکی از خصایص رنگ سیاه (حزن آوری یا وارث حزن) شمرده شده است:

عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَفِی رِجْلِی نَعْلٌ سَوْدَاءُ فَقَالَ یَا حَنَانُ مَا لَکَ وَلِلسَّوْدَاءِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فِیهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ تُضْعِفُ الْبَصَرَ وَتُرْخِی الذَّکَرَ وَتُورِثُ الْهَمَّ وَمَعَ ذَلِکَ مِنْ لِبَاسِ الْجَبَّارِینَ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا أَلْبَسُ مِنَ النِّعَالِ قَالَ عَلَیْکَ بِالصَّفْرَاءِ فَإِنَّ فِیهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ تَجْلُو الْبَصَرَ وَتَشُدُّ الذَّکَرَ وَتَدْرَأُ الْهَمَّ وَهِیَ مَعَ ذَلِکَ مِنْ لِبَاسِ النَّبِیِّینَ.

حنّان بن سُدَیر، می گوید خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم در حالی که نعلین سیاه در پایم بود فرمود: ای حنان ترا چه شده که نعلین سیاه پوشیده ای، آیا نمی دانی که رنگ سیاه مایه ضعف بینایی و تقلیل شهوت و مورث غم و اندوه است؟ و علاوه بر این، از لباس جباران است. از امام پرسیدم چه نوع نعلینی به پا کنم؟ پاسخ داد: بر تو باد به پوشیدن نعلین زرد که در آن سه خاصیت است: چشم را جلا می بخشد، قوّه شهوت را تقویت می کند، و غم و اندوه را زایل می سازد

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۶، ص۴۶۶ ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

در روایت دیگر امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: زمین و خورشید چهل صبح در ماتم سیدالشهداء علیه السلام به (سیاهی و تیرگی) گریه کرد:

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَا زُرَارَهُ إِنَّ السَّمَاءَ بَکَتْ عَلَی الْحُسَیْنِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَإِنَّ الْأَرْضَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَإِنَّ الشَّمْسَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِالْکُسُوفِ وَالْحُمْرَهِ وَإِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَانْتَثَرَتْ وَإِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَإِنَّ الْمَلَائِکَهَ بَکَتْ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً عَلَی الْحُسَیْنِ وَمَا اخْتَضَبَتْ مِنَّا امْرَأَهٌ وَلَا ادَّهَنَتْ وَلَا اکْتَحَلَتْ وَلَا رَجَّلَتْ حَتَّی أَتَانَا رَأْسُ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ لَعَنَهُ اللَّهُ.

امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: همانا آسمان در سوگ حسین (علیه السلام) چهل صبح خون و زمین چهل صبح به سیاهی و خورشید چهل صبح به کسوف [تیرگی و گرفتگی] و سرخی گریه کرد و کوه ها از هم جدا و پراکنده شد و دریاها شکافته شد و فرشتگاه چهل صبح بر امام حسین علیه السلام گریه کرد و هیچ زنی از ما (اهل بیت) بر چهره خویش خضاب نبست و روغن نمالید و سرمه نکشید و شانه بر موی نزد تا آنکه سر ابن زیاد ملعون برای ما آورده شد.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج: ۴۵، ص۲۰۷ تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م.

در روایت سوم امام صادق علیه السلام به زنانی که شوهر از دست داده اند دستور می دهد که لباس سیاه بپوشند و از پوشیدن لباس های رنگی خودداری کنند:

وَعَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ وَلَا تَلْبَسُ الْحَادُّ ثِیَاباً مُصَبَّغَهً وَلَا تَکْتَحِلُ وَلَا تَطَیَّبُ وَلَا تَتَزَیَّنُ حَتَّی تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا وَلَا بَأْسَ أَنْ تَلْبَسَ ثَوْباً مَصْبُوغاً بِسَوَادٍ.

امام صادق علیه السلام فرمود: زن شوهر مرده جامه رنگی نپوشد وتا سپری شدن ایام عده از پوشیدن لباسهای رنگین، سرمه زدن، بوی خوش به کار بردن و زینت کردن بپرهیزد؛ اما پوشیدن لباس به رنگ سیاه اشکال ندارد.

النوری، المیرزا حسین (متوفای۱۳۲۰) مستدرک الوسائل ، ج ۱۵،، ص۳۶۱ تحقیق : مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر : مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث – بیروت – لبنان ، الطبعه الثانیه: ۱۴۰۸ – ۱۹۸۸

واژه ( حاد) در این روایت به معنای زن شوهر مرده است که در مدت عده وفات آرایش و استعمال بوی خوش را ترک می کند:

الحادُّ والمُحِدُّ من النساء: التی تترک الزینه و الطیب؛ و قال ابن درید: هی المرأَه التی تترک الزینه والطیب بعد زوجها للعده.

الأفریقی المصری، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱هـ)، لسان العرب، ج۳، ص۴۳ ماده (حد) ناشر: دار صادر- بیروت، الطبعه: الأولی.

این دو روایت نشان می دهد که رنگ سیاه، متناسب با عزا و اندوه است.

همچنین روایات دیگر نشان می دهد که نپوشیدن رنگ سیاه و پوشیدن رنگ های دیگر متناسب با ایام شادی و جشن و سرور است. از جمله روایاتی که در روز آغاز ولایت امام زمان و روز غدیر را (روز کندن جامه سیاه) معرفی کرده اند:

حذیفه می گوید: امیرالمؤمنین فرمود: برای روز تاج گذاری امام زمان، هفتاد دو اسم است. عرض کردم یا امیر المؤمنین دوست دارم اسامی این روزها را بشنوم حضرت شروع کرد به شرح اسم های این روز و فرمود:

هَذَا یَوْمُ الِاسْتِرَاحَهِ، وَیَوْمُ تَنْفِیسِ الْکُرْبَهِ، وَیَوْمُ الْغَدِیرِ الثَّانِی ….

تا به اینجا رسید و فرمود: روز کندن جامه سیاه است:

وَیَوْمُ نَزْعِ السَّوَادِ،… .

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۳، ص۱۲۷، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء- بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳- ۱۹۸۳ م.

روایت دوم مربوط به روز غدیر است که از آن به ( یوم نزع السواد) تعبیر کرده است:

رواه عن الرضا علیه السلام قال إذا کان یوم القیامه زفت أربعه أیام إلی الله کما تزف العروس إلی خدرها قیل ما هذه الأیام قال یوم الأضحی ویوم الفطر ویوم الجمعه ویوم الغدیر وإن یوم الغدیر بین الأضحی و الفطر والجمعه کالقمر بین الکواکب وهو الیوم الذی نجا فیه إبراهیم الخلیل من النار فصامه شکرا لله وهو الیوم الذی أکمل الله به الدین فی إقامه النبی علیه السلام علیا أمیر المؤمنین علما وأبان فضیلته ووصاءته فصام ذلک الیوم… .

ویوم لبس الثیاب ونزع السواد ویوم الشرط المشروط ویوم نفی الغموم [الهموم ] ویوم الصفح عن مذنبی شیعه أمیر المؤمنین وهو یوم السبقه ویوم إکثار الصلاه علی محمد وآل محمد ویوم الرضا ویوم عید أهل بیت محمد .

حضرت رضا علیه السلام فرمود: هنگامی که روز قیامت برپا شود، چهار روز را زینت میدهند همان طور که عروس را آرایش، میکنند، گفته شد: این چهار روز کدام ایام هستند؟.

فرمود: روز عید قربان، روز فطر، روز جمعه، و روز غدیر، اما روز غدیر در بین اضحی و فطر و روز جمعه مانند ماه در بین ستارگان است، و آن روزیست که ابراهیم علیه السلام از آتش نجات پیدا کرد و برای شکرگزاری آن روز را روزه گرفت.

روز عید غدیر همان روزیست که خداوند دین را کامل گردانید و حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله علی علیه السلام را بعنوان خلافت و حکومت برای مردم برگزید، و فضیلت و وصایت او را آشکار کرد، و آن روز را روزه می گرفت……

غدیر روزی است که در آن باید جامه نیکو پوشید و لباسهای سیاه را از بدن دور کرد، و آن روزی است که غمها در آن زدوده می شود، و گناهان شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام آمرزیده می شود.

غدیر روزی است که در آن نسبت به کارهای خیر باید سبقت گرفت، و روزی است که در آن باید به محمد و آل محمد بسیار صلوات فرستاد.

غدیر روزی است که خداوند در آن روز دین اسلام را کامل کرد و آن را پسندید، و روز عید آل محمد علیهم السلام میباشد

السید ابن طاووس، (متوفای۶۶۴) إقبال الأعمال، ص۴۶۴ ، تحقیق: جواد القیو می الاصفهانی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلا می ۱۴۱۴هـ

طبق این روایات میان رنگ سیاه و عزاداری رابطه طبیعی وجود دارد خصوصاً با توجه به این که روز نهم ربیع الاول مسبوق به ایام طولانی عزاداری محرم و صفر است. اگر میان رنگ ها و این ایام تناسبی نبود، امام علیه السلام هم چنان تعبیراتی را ذکر نمی فرمود.

با حفظ این تناسب منطقی و عاطفی، از دیدگاه علم روان شناسی نیز، رنگ سیاه کاهش دهنده آلام در مصائب است و انسان مصیبت دیده را در اضطراب ناشی از فقدان شخص محبوب، به سمت آرامش دعوت می کند.

حجتی ، محمد امین، معاصر، اثرات تربیتی رنگ از نظر اسلام و روان شناسی، ص۹ و ص۵۸-۵۹

بخش دوم: فتاوای فقهای شیعه

در بخش قبلی علل سیاه پوشی شیعیان در ایام عزاداری بررسی شد به نظر می رسد این مسأله را از دیدگاه فقهی نیز باید مورد دقت قرار داد و نظر بزرگان را در این باره جستجو کرد. برای این منظور دیدگاه فقهاء را در دو مورد و در ضمن دو فصل بررسی می کنیم:

فصل اول: فتاوای فقهاء شیعه بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

فقهاء شیعه ( اعلی الله مقامهم) با استناد به روایات، پوشیدن لباس سیاه را در ایام عزاداری سیدالشهداء علیه السلام جایز و مستحب می دانند. این مطلب را گاه در فتوا و گاهی در وصیت نامه هایشان بیان کرده و اغلب در عمل نیز از خود نشان داده اند.

قبل از ارائه دیدگاه فقهاء باید یاد آور شد که نظر آنان براستحباب، پس از بررسی و دقت روایات ناهی از پوشش سیاه و حمل آنها برکراهت است به همین جهت در نقل اقوال فقهاء، تعبیراتی همانند (من هذه الاخبار) آمده است که اشاره به روایات بخش سوم دارد.

با حفظ این نکته اکنون به کلام و تصریحات این برزگان اشاره می کنیم:

۱٫ مرحوم صاحب حدائق(ه)

این فقیه نام آور، پس از آن که نظر خود را در مورد کراهت این رنگ در نماز ابراز می کند می گوید:

ثم أقول: لایبعد استثناء لبس السواد فی مأتم الحسین (علیه السلام) من هذه الأخبار لما استفاضت به الأخبار من الأمر باظهار شعائر الأحزان.

بعید نیست پوشیدن لباس سیاه در عزاداری امام حسین علیه السلام را به خاطر روایات مستفیضه در مورد امر به اظهار شعایر حزن، از این اخبار استثناء کنیم و قائل به عدم کراهت شویم.

البحرانی، الشیخ یوسف بن أحمد ابن إبراهیم، متوفای( ۱۱۸ هـ)، الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره، ج۷ ص۱۱۶، تحقیق: محمد تقی الإیروانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا می لجماعه المدرسین ، قم.

در پایان، کلامش را به روایات مستند می سازد.

در کتب فقهی، هر یک از فقهاء به کلام مرحوم بحرانی اشاره دارند.

از محضر مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی در مورد نظر مرحوم بحرانی بر رحجان لباس سیاه در عزاداری امام حسین علیه السلام پرسیده شده است و ایشان هم با تأیید نظر مرحوم بحرانی، پوشیدن لباس سیاه را از مظاهر حزن در مصیبت سید الشهداء و اهل بیت و اصحاب و ائمه هدی علیهم السلام، دانسته و اظهار اندوه را در مصائب آنان با توجه به روایات از نظر شرعی مستحب می داند:

سؤال:

هل ترون ما ذهب إلیه صاحب الحدائق من أن لبس السواد فی عزاء سید الشهداء وبقیه الأئمه علیهم السلام، راجح شرعا؟

جواب: ما ذهب إلیه صاحب الحدائق قدس سره صحیح، فإن لبس السواد من مظاهر الحزن علی ما أصاب سید الشهداء وأهل بیته وأصحابه، وکذا سائر الأئمه علیهم السلام، وإظهار الحزن فی مصائبهم مندوب شرعا، للنصوص الکثیره وفیها الصحیح، والله العالم .

سؤال: به عقیده شما پوشش سیاه در عزاداری امام حسین و سائر ائمه علیهم السلام رجحان شرعی دارد؟ چنانچه صاحب حدایق نظرش همین است.

جواب: نظر صاحب حدائق صحیح است ؛ زیرا پوشش سیاه از مظاهر حزن در مصیبت سیدالشهداء و اهل بیت و یاران او و سائر ائمه هدی است و اظهار حزن در مصیبت آنان به خاطر روایات فراوان که در میان آنها روایت صحیح وجود دارد ؛ مستحب شرعی است.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج ۹، ص۲۴۷ ناشر: دار السیره، بیروت، لبنان الطبعه الأولی ۱۴۲۲

۲٫ علامه سید محمد جعفر طباطبائی حائری (ره)

ایشان بعد از این که نظرش را بر استحباب سیاه پوشی در مراسم عزاداری سالار شیهدان ابراز می کند؛ در چگونگی دلالت روایات بر استحباب دو دلیل می آورد:

ا. سکوت و تأیید امام علی بن الحسین علیهما السلام

به این بیان که زنان هاشمی در محضر امام سجاد در سوگ سیدالشهدا به ماتم و عزاداری پرداختند و لباس سیاه در بر کردند و امام هم با سکوتش کار آنان را تأیید کردند و اگر این کار مرجوح بود و یا جایز نمی بود حتماً آن حضرت مانع می شد و در صورت منع، بر آنان نیز اطاعت امام زمانش واجب بود؛ پس سکوت و تأیید امام دلیل بر جواز و استحباب این کار است؛ به ویژه این که در میان زنان بنی هاشم، حضرت زینب سلام الله علیها که بالاترین مقام را بعد از معصوم دارد؛ نیز لباس سیاه پوشیده است.

ب. استحباب عزاداری

از آنجائی که اقامه عزاداری امام حسین از شعائر دینی و از باب استحباب پاداش هایی بر آن مترتب است؛ پوشیدن لباس سیاه که نشانه حزن و شعار عزاداری است جنبه استحبابی به خود می گیرد؛ چنانچه پوشیدن لباس سیاه، از گذشته دور تا به امروز در همه نقاط عالم شعار حزن بر فقدان عزیزی است:

وجه الدلاله علی الاستحباب هو لبسهن ذلک بمحضره علیه السلام وعدم منعهن عن لبسه وأمرهن بغیره من مراسم العزاء وخصوصاً بعد وجود مثل الصدیقه الصغری زینب الکبری علیها السلام الذی لا یقصر فعلها عن فعل المعصوم لکونها تالیه له فی المقامات العالیه والدرجات السامیه.

کما یدل له انه شعار الحزن والعزاء علی المفقود العزیز الجلیل من قدیم الزمان وسالف العصر والاوان: وکما هو المرسوم الیوم فی جمیع نقاط العالم.

الطباطبائی الحائری، السید میرزا جعفر حفید صاحب الریاض قدهما (المتوفی سنه ۱۳۲۱هـ ) ارشاد العباد إلی استحباب لبس السواد علی سید الشهداء والأئمه الأمجاد علیهم السلام، ص۲۸، ص، مصحح: السید محمد رضا الحسینی الأعرجی الفحام.

او در جای دیگر عقیده و رفتار پدرش (حاج میرزا علامه سید علی نقی طباطبائی که از اعاظم مجتهدی کربلا بوده) را این گونه بیان می کند:

در اواخر عمر پدرم علامه، پوشیدن لباس سیاه و ندبه ای او در ایام عزاداری مولای ما امام حسین علیه السلام در فتوا و عمل تا هنگامی که به رحمت حق پیوست دیده می شد:

وکان والدی العلامه أعلی الله مقامه فی أواخر أمره وعمره یری حسن التلبس بهذا اللباس فی أیام مأتم مولانا الحسین (ع) المعوده وندبیته فتوی وعملا إلی أن انتقل إلی رحمه الله.

الطباطبائی الحائری ، السید میرزا جعفر حفید صاحب الریاض قدهما ، (المتوفی سنه ۱۳۲۱ه ) ارشاد العباد إلی استحباب لبس السواد علی سید الشهداء والأئمه الأمجاد علیهم السلام، ص۵۴، مصحح: السید محمد رضا الحسینی الأعرجی الفحام.

۳٫ علامه شیخ محمد حسین کاظمینی (ره) معروف به محقق کاظمی

ایشان می نویسد:

وفی استثناء لبسه فی مأتم الحسین (علیه السلام) ونحوه وجهٌ غیر بعید کما فی حدائق لما دلّ علی اظهار شعائر الحزن علیه (علیه السلام) ولما روی من لبس نساء بنی هاشم السواد ولم یغیّرنها فی حرّ او برد وکان زین العابدین (علیه السلام) یصنع لهن الطعام فی المأتم ولم ینکره (علیه السلام) علیهن.

و در استثناء پوشش سیاه در عزاداری امام حسین علیه السلام و مانند آن (از کراهت) بعید نیست. چنان که در کتاب حدائق نیز استثناء شده است. دلیل استثناء آن [روایاتی] است که بر اظهار شعائر حزن بر امام حسین دلالت می کند و دلیل دیگر، روایتی است که زنان بنی هاشم در ماتم آن حضرت سیاه پوشیدند که حتی در گرما و سرما هم از تن شان بیرون نکردند و امام زین العابدین علیه السلام در مدتی که زنان مشغول عزاداری بودند؛ غذا آماده می کردند و ایشان زنان را از این کار باز نداشتند.

کاظمینی، محمد حسین، متوفی ۱۳۰۸هـ ، هدایه الأنام فی شرح شرایع الأسلام، ، ص۴۵۴، طبع نجف ۱۳۳۰هـ

۴٫ میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل (ره)

محدث فقیه مرحوم میرزای نوری در مستدرک الوسائل بعد از نقل اخبار دال بر کراهت جامه سیاه و روایت محاسن برقی نظر خود را بر استحباب این گونه بیان می کند:

قلت: وفی هذه الأخبار، والقصص، إشاره أو دلاله علی عدم کراهه لبس السواد، أو رجحانه حزنا علی أبی عبد الله (علیه السلام)، کما علیه سیره کثیر فی أیام حزنه ومأتمه.

در این اخبار و قصه ها، اشاره یا دلالت بر عدم کراهت پوشش سیاه یا رجحان آن در حزن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است هم چنان که سیره بسیاری در ایام حزن و ماتم آن حضرت بر این است .

النوری، المیرزا حسین (متوفای۱۳۲۰)، مستدرک الوسائل ج۳ص ۳۲۸ تحقیق و الناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، بیروت، لبنان ، الطبعه الثانیه: ۱۴۰۸ – ۱۹۸۸ م

۵٫ آیت الله العظمی سیستانی(مد ظله)

در کتاب استفتائات آیت الله العظمی سیستانی این چنین آمده است:

السؤال:

ما هو رأیکم فی لبس السواد فی عزاء خامس أصحاب الکساء؟ الجواب: لبس السواد فی عزاء سید الشهداء [روحی فداه] أمر مطلوب.

نظر شما در مورد پوشیدن لباس مشکی در عزاداری امام حسین (خامس اصحاب کساء) چیست؟

جواب: پوشیدن لباس سیاه در عزاداری سیدالشهداء امر پسندیده است.

استفتاءات (فتاوای مراجع) السید السیستانی، ص۱۹۲

۶٫ آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)

سؤال:

یرجی من سماحتکم بیان رأیکم فی هذه المسأله التی أخذت منحی خطیرا فی الکویت بعد مسأله مظلومیه الزهراء علیه السلام والتی لا تخفی علیکم، والمسأله هی: ما هو رأیکم المبارک فی لبس السواد، واللطم علی الصدور أثناء إحیاء مراسیم العزاء لسید الشهداء علیه السلام فی شهر محرم الحرام، ولباقی الأئمه الأطهار علیهم السلام؟

سؤال: از محضر شما استدعامندم نظر تان را در باره مسأله ای که بعد از مسأله مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها جایگاه مهمی را در کویت گرفته است؛ بیان فرمائید.

و آن مسأله، پوشیدن لباس سیاه و سینه زدن در اثناء مراسم عزاداری سیدالشهداء علیه السلام در ماه محرم و بقیه ایام عزاداری امامان علیهم السلام است.

جواب:

لا إشکال ولا ریب ولا خلاف بین الشیعه الإمامیه فی أن اللطم ولبس السواد من شعائر أهل البیت علیهم السلام، ومن المصادیق الجلیه للآیه: ذلک ومن یعظم شعائر الله فإنها من تقوی القلوب.

کما أنها من مظاهر الجزع الذی دلت النصوص الکثیره علی رجحانه فی مصائب اهل البیت ومآتمهم. ومن یحاول تضعیف هذه الشعائر أو التقلیل من أهمیتها بین شباب الشیعه، فهو من الآثمین فی حق أهل البیت علیهم السلام، ومن المسؤولین یوم القیامه عما اقترفه فی تضلیل الناس عن مظالم الأئمه علیهم السلام. ثبت الله المؤمنین علی الإیمان والولایه. والله الهادی إلی سواء السبیل.

جواب:

بدون شک در میان شیعه هیچ گونه اختلافی نیست در این که سینه زنی و پوشیدن لباس سیاه از شعائر اهل بیت علیهم السلام و از مصادیق بارز این آیه کریمه است که می فرماید: و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد این کار نشانه تقوای دلهاست.

چنانچه این کارها از مظاهر جزع در مصائب و سوگواری اهل بیت علیهم السلام است که روایات فراوان بر رجحان آن دلالت می کند. هرکس در تضعیف یا کم رنگ نمودن اهمیت آن در میان جوانان شیعه تلاش نماید از جفا کاران در حق اهل بیت است و از جمله کسانی است که در قیامت مورد سؤال قرار می گیرد از آنچه که مردم را در باره ظلم کنندگان به اهل بیت به اشتباه انداخته است. خداوند مؤمنان را بر ایمان و ولایت اهل بیت ثابت قدم نگهدارد. و خداوند هدایت کنند به راه راست است.

الشیخ الکورانی العاملی، (معاصر) الانتصار ، ج ۹، ص۲۴۷ ناشر: دار السیره، بیروت، لبنان الطبعه الأولی ۱۴۲۲

۷٫ وصیت نامه آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)

ایشان در وصیت نامه خود این چنین می نویسد:

سفارش می کنم او [پسرم] را به اینکه لباس سیاهی که در ماه محرّم و صفر می پوشیدم جهت حزن واندوه در مصیبتهای آل رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) با من دفن شود.

رفیعی، علی، «علاء مرودشتی» شهاب شریعت; درنگی در زندگی حضرت آیه الله العظمی مرعشی نجفی(ره)،، ص۳۶۶ ، (طبع کتابخانه عمومی حضرت آیه الله العظمی مرعشی، قم۱۳۷۳ش)

علاوه بر آقایان اعلام، فقهای دیگر همانند: مرحوم فاضل دربندی در کتاب اسرار الشهاده، ص۶۰ چاپ تهران، سال ۱۲۶، سید اسماعیل عقیلی نوری در وسیله المعاد فی شرح نجاه العباد ج ۲، ص۱۷۰، شیخ زین العابدین مازندرانی (متوفای ۱۳۰۹) در ذخیره المعاد، ص۶۲۰ چاپ بمبئی سال ۱۲۹۸، علامه سید حسن صدر در کتاب تبیین الرشاد فی لبس السواد علی الأئمه الأمجاد و شیخ أبو الفضل تهرانی در شفاء الصدر، ص۳۲۴ من سبع بمبئی سنه ۱۳۰۹ همگی بر استحباب فتوا داده اند.

و از نگاه عمل نیز علمای بزرگ معاصر در ایام شهادت سالار شهیدان و ایام شهادت ائمه اطهار علیهم السلام لباس سیاه می پوشند.

نتیجه:

با در نظر داشت سخنان بزرگان فقهاء، مشروعیت و استحباب امور ذیل در ایام محرم و عاشورای حسینی اثبات می شود:

۱٫ استحباب سیاه پوشی

۲٫ استحباب اقامه مجالس عزاداری

۳٫ استحباب اطعام عزاداران

۴٫ استحباب خدمت گذاری در مجالس عزاداری

فصل دوم: فتاوای فقهاء در کراهت سیاه پوشی در نماز

یکی از شبهات وهابیت در بحث سیاه پوشی این است که بعضی روایات در منابع شیعه آمده که از پوشش رنگ سیاه منع کرده است. مرحوم شیخ صدوق (ره) در باب ۵۶ علل الشرائع این روایات را ذکر کرده است. آنها مدعی اند که با توجه به این روایات استفاده از این رنگ از دیدگاه شیعه حرام است.

در پاسخ به این ادعا لازم است فتاوای فقهاء را مورد بررسی قرار دهیم.

در مکتب شیعه، حکم به حرمت، وجوب، کراهت و استحباب وابسته به دیدگاه و استنباط فقیهان و مجتهدانی است که متخصص در استنباط احکام فقهی اند؛ لذا اگر فقیهی با توجه به ادله، در مسأله ی حکم وجوب و… را استنباط نماید برای مقلدان او حجت خواهد بود.

با در نظر داشت این مطلب، در مورد روایات مورد بحث، فقهاء از گذشته تا کنون حکم کراهت را استفاده کرده (نه حرمت) و آنهم فقط در مورد نماز پوشیدن لباس سیاه (غیر از عمامه، کفش و عباء) را مکروه می دانند؛ در حالی که مستشکل، تعبیر «حرمت» را به کار برده است.

قبل از نقل نظر فقهاء لازم است روایاتی را که مستند نظر آنها قرار گرفته؛ دسته بندی نمود تا مطلب بیشتر روشن شود:

دسته بندی روایات

در مسأله کراهت پوشش سیاه در نماز، روایات به دو دسته تقسیم می شود:

دسته اول: روایات دال بر کراهت پوشش سیاه در نماز.

۱٫ وَ رُوِیَ لَا تُصَلِّ فِی ثَوْبٍ أَسْوَدَ فَأَمَّا الْخُفُّ أَوِ الْکِسَاءُ أَوِ الْعِمَامَهُ فَلَا بَأْس

در لباس سیاه نماز نخوانید. ولی چکمه و عبا و عمامه اشکالی ندارد.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج: ۳ص۴۰۳ ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

۲٫ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أُصَلِّی فِی الْقَلَنْسُوَهِ السَّوْدَاءِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

راوی می گوید: از امام صادق پرسیدم آیا در کلاه (عرقچین) سیاه نماز بخوانم؟ فرمود: در آن نماز نخوان؛ زیرا لباس اهل آتش است.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج: ۳ص۴۰۳ ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، تهذیب الأحکام، ج ۲، ص۲۱۳، تحقیق : السید حسن الموسوی الخرسان ، ناشر : دار الکتب الإسلامیه ـ طهران ، الطبعه الرابعه، ۱۳۶۵ ش.

این روایت با سند دیگر اینگونه نقل شده است:

۳٫ أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أُصَلِّی فِی قَلَنْسُوَهِ السَّوْدَاءِ قَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج ۲، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، الطبعه: الأولی.

این دسته از روایات از نظر سند مرفوع و مرسل است به این جهت قابل استناد نیست.

دسته دوم : روایات دال بر کراهت پوشش سیاه مطلقا.

۱٫ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ.

به روایت امام صادق علیه السلام، از جمله چیزهای که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام به اصحابش تعلیم نمود این است که فرمود: لباس سیاه نپوشید زیرا آن لباس فرعون می باشد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج ۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، الطبعه: الأولی.

این روایت در نقل دیگر بدون سند آمده است:

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ .

الشیخ الصدوق ، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفی سنه ۳۸۱ )، من لا یحضره الفقیه ،ج ۱، ص۲۵۱ ، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری ، الناشر: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه ـ قم، الطبعه الثانیه

۲٫ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ یُکْرَهُ السَّوَادُ إِلَّا فِی ثَلَاثَهٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَهِ وَ الْکِسَاءِ.

امام صادق علیه السلام فرمود: لباس سیاه مکروه است مگر در سه مورد : عمامه و چکمه و عبا.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، تهذیب الأحکام، ج ۲، ص۲۱۳، تحقیق : السید حسن الموسوی الخرسان ، ناشر : دار الکتب الإسلامیه ـ طهران ، الطبعه الرابعه، ۱۳۶۵ ش .

۳٫ عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَکْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَهِ وَ الْکِسَاء.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۶، ص۴۴۹، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

در این دسته ، روایت نخست صحیحه است و از نظر سند اشکالی ندارد اما روایات دوم وسوم مرفوعه هستند.

روایت دیگر معتبره سکونی است که در ظاهر مطلق است :

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از حسین بن یزید نوفلی، از سکونی از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:

خداوند عزّ و جل به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود که به مؤمنین بگو: لباس دشمنان من را نپوشید و طعام دشمنانم را تناول نکنید و راه دشمنان مرا طی نکنید پس شما نیز دشمن من خواهید شد همان طوری که آنها دشمن من هستند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج ۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری، قم، الطبعه: الأولی.

اما فقیه معاصر مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی می نویسد این روایت معنای دیگری دارد:

ونحن نلتزم بمضمون هذه الروایات فنقول: إن اللباس إذا اختص به أعداء الدین فلا یجوز لبسه، مثل القبعه التی یختص بلبسها الیهود. ولکن لباس السواد لم یثبت اختصاص لبسه بأعداء الدین، نعم یمکن ثبوت الإختصاص بخصوص (اللباده السوداء) فإن لبسها من مختصات علماء الیهود والنصاری، وإذا ثبت ذلک فیها فلبسها حرام .

این روایت می گوید: لباسی که مخصوص اعداءالله است پوشیدنش جایز نیست مانند کلاه فرنگی که فقط یهودیان از آن استفاده می کنند. اما ثابت نشده است که لباس سیاه اختصاص به اعدالله پیدا کرده باشد. پس اگر لباسی از مختصات اعداءالله باشد مانند لباده سیاه، پوشیدن آن حرام است.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج ۹، ص۲۵۳، ناشر: دار السیره، بیروت، لبنان الطبعه الأولی ۱۴۲۲

با این حساب این روایت را نمی شود در زمره روایات دسته دوم ذکر کرد و از آن کراهت پوشش سیاه را استفاده کرد. در این دسته همان روایت نخست می ماند.

نتیجه گیری فقها از روایت : کراهت لباس سیاه در نماز

در یک بررسی کلی، مجموعه عظیمی از فقهاء در کتاب های فقهی شان بابی را تحت عنوان (مکروهات الصلاه) باز کرده اند که با استناد به روایات فوق، و با ذکر دلائلی، یکی از مکروهات را در نماز پوشیدن لباس سیاه می دانند.

۱٫ شیخ طوسی

مرحوم شیخ طوسی در کتاب الخلاف مسأله ۲۴۷ بدون اشاره به روایات، دلیل کراهت را اجماع فرقه و احتیاط ذکر کرده است:

تکره الصلاه فی الثیاب السود. وخالف جمیع الفقهاء فی ذلک. دلیلنا: إجماع الفرقه وطریقه الاحتیاط.

نماز در لباس سیاه مکروه است و در این مسأله تمام علمای [عامه] مخالفت کرده اند. دلیل ما بر کراهت، اجماع و راه احتیاط است.

الطوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن متوفای(۴۶۰ هـ) الخلاف، ج۱/ ۵۰۶، التحقیق: جماعه من المحققین، ناشر: مؤسسه النشر الإسلا می التابعه لجماعه المدرسین ،قم ۱۴۰۷ هـ

۲٫ محقق حلی:

وتکره الصلاه فی الثیاب السود خلا العمامه، والخف قاله الأصحاب: روی عن النبی صلی الله علیه وآله أنه قال: (البسوا من ثیابکم البیاض فإنها من خیر ثیابکم) وأمره علیه السلام بهذا اللون یدل علی اختصاصه بالمصلحه الراجحه فیکون ما یضاده غیر مشارک فی المصلحه، وأشد الألوان مضاده للبیاض السواد.

ویؤید ذلک من طریق الأصحاب، ما رواه أحمد بن محمد بن رفعه عن أبی عبد الله علیه السلام قال: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَکْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِی ثَلَاثَهٍ الْعِمَامَهِ وَ الْخُفِّ وَ الْکِسَاءِ.

نماز در لباس سیاه به جز عمامه و چکمه سیاه مکروه است. این قول را اصحاب امامیه گفته اند. از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت شده که فرمود: لباس سفید تان را بپوشید؛ زیرا این لباس، از بهترین لباس شماست. دستور رسول خدا بر پوشیدن رنگ سفید، دلالت دارد که یک مصلحت راجحی در آن است پس ضد این رنگ (مانند رنگ سیاه) در این مصلحت با رنگ سفید مشترک نیست و شدید ترین رنگ از نظر ضدیت با سفید، رنگ سفید است.

این قول به کراهت را روایتی که احمد بن محمد از امام صادق علیه السلام نقل کرده تأیید می کند که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله پوشش سیاه را دوست نداشت مگر در سه چیز: عمامه ، چکمه و عباء.

المحقق الحلی ، أبو القاسم نجم الدین جعفر بن الحسن (متوفای: ۶۷۶)، المعتبر، ج ۲، ص۹۴، تحقیق وتصحیح: عده من الأفاضل / إشراف: ناصر مکارم شیرازی، ناشر: مؤسسه سید الشهداء (ع)- قم

۳٫ شهید اول:

الثالثه: تکره الصلاه فی الثیاب السود، لما رواه الکلینی عمن رفعه إلی أبی عبد الله علیه السلام: «یکره السواد الا فی ثلاثه: الخف، والعمامه، والکساء». وفی مرفوع آخر إلیه علیه السلام فی القلنسوه السوداء: لا تصل فیها، فإنها لباس أهل النار.

وروی عن النبی صلی الله علیه وآله: «البسوا من ثیابکم البیاض، فإنها من خیر ثیابکم» وفیه دلاله علی أفضلیه البیض للمصلحه، فاالمضاد لا یشارکها فی المصلحه.

مسأله سوم در این است که نماز در لباس سیاه مکروه است. به دلیل آنچه مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله پوشش سیاه را دوست نداشت مگر در سه چیز: عمامه ، چکمه و عباء. و در روایت دیگر امام صادق در پاسخ از پوشیدن کلاه سیاه در نماز فرمود: در آن نماز نخوانید؛ زیرا او از لباس اهل آتش است.

از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت شده که فرمود: لباس سفید تان را بپوشید زیرا بهتری لباس شما از نظر رنگ است. این روایت بر افضلیت رنگ سفید به خاطر وجود مصلحتی که در آن است؛ دلالت می کند و رنگی که ضد آن است در این مصلحت با آن شریک نیست.

العاملی الجزینی ، محمد بن جمال الدین مکی ، معروف به شهید اول، (متوفای : ۷۳۴ – ۷۸۶ ه ق ) ذکری الشیعه فی أحکام الشریعه،ج ۳، ص۵۵، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعه : الأولی، ۱۴۱۹ ه

۴٫ سید علی طباطبائی

روشن ترین عبارت در مورد روایات مورد بحث، از سید علی طباطبائی است:

(وتکره) الصلاه (فی الثیاب السود ما عدا العمامه والخف) والکساء، لاطلاق المستفیضه بکراهه لبسها، عدا المستثنیات الثلاثه، مع تصریح جمله من النصوص بکراهه الصلاه فی خصوص القلنسوه، معلله بأنها لباس أهل النار، والتعلیل عام لا یخص المورد کما یستفاد من النصوص. مضافا إلی عموم المرسل: لا تصل فی ثوب أسود، فأما الخف والکساء والعمامه فلا بأس.

نماز در لباس سیاه، جز عمامه و چکمه و عباء مکروه است. دلیل اطلاق روایات مستفیضه در کراهت پوشش سیاه است. با این که پاره ی از نصوص به کراهت نماز در خصوص کلاه سیاه تصریح دارد و تعلیلش این است که قلنسوه از لباس اهل نار و این تعلیل خاص این مورد نیست بلکه عام است که شامل لباس سیاه هم می شود. علاوه بر آن عموم روایات دیگری در خصوص نماز است که فرموده: در لباس سیاه نماز نخوانید و چکمه و عبا و عمامه را از این عموم استثناء کرده است.

الطباطبائی ، السید علی، المتوفی سنه ۱۲۳۱ ه ق ، ریاض المسائل ، ج ۳، ص۲۰۱، تحقیق ونشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین ـ قم، طبع الأولی ۱۴۱۴هـ

۵٫ آقا رضا همدانی

نعم یمکن الاستدلال لکراهه الصلاه فی الثیاب السود بمفهوم التعلیل الوارد فی القلنسوه فیما رواه فی الکافی عن الحسن بن أحمد عمن ذکره عن أبی عبد الله علیه السلام قال قلت له أصلی فی القلنسوه السوداء فقال لا تصل فیها فإنها لباس أهل النار فإنه یدل علی کراهه کلما هو من لباس أهل النار ومن جملته الثیاب السود.

کما یشهد له روایه حذیفه بن منصور قال کنت عند أبی عبد الله علیه السلام بالحیره فاتاه رسول أبی العباس الخلیفه یدعوه فدعی بممطر أحد وجهیه اسود والاخر ابیض فلبسه فقال أبو عبد الله علیه السلام اما انی ألبسه وانا اعلم أنه لباس أهل النار إذ الظاهر أن ذلک من حیث السواد لا خصوصیه الممطر ..

وکیف کان فلا تأمل فی الحکم خصوصا بعد ما حکی عن بعض من دعوی الاجماع علیه.

ممکن است برای کراهت نماز در لباس سیاه، به مفهوم تعلیل در روایت امام صادق علیه السلام استدلال شود که حضرت در پاسخ سؤال از نماز گزاردن در کلاه سیاه فرمود: در آن نماز نخوانید زیرا آن از لباس اهل آتش است. واین تعلیل بر کراهت هر چیزی که از لباس اهل نار باشد؛ دلالت دارد و از جمله لباس اهل نار، لباس سیاه است.

شاهد آن، روایت حذیفه ابن منصور است که تعبیر امام صادق از کت بارانی که یکطرف آن سیاه بود به لباس اهل نار ؛ ظاهراً از جهت سیاه بودن آن است نه خصوصیت دیگر آن. به هر حال در حکم ( کراهت) جای تأمل نیست به ویژه با ادعای اجماعی که از بعضی حکایت شده است.

الهمدانی ، آقا رضا، ( متوفای: ۱۳۲۲) مصباح الفقیه ،ج ۲، ص۱۶۲، ناشر : انتشارات مکتبه النجاح- طهران، توضیحات : طبعه حجریه.

۶٫ صاحب جواهر

صاحب جواهر در ابتدا ، عبارت محقق حلی را می آورد:

(الثامنه تکره الصلاه فی ثیاب السود ما عدالعمامه والخف)

هشتمین مطلب کراهت نماز در جامه سیاه است. به جز عمامه و کفش، یا پاپوش مشکی که استفاده آنها کراهتی ندارد.

و سپس می فرماید:

بلا خلاف اجده فی المستثنی منه، بل ربما ظهر من بعضهم الاجماع علیه. بل عن الخلاف ذالک صریحا وهو الحجه. مضافاً الی استفاضه النصوص فی النهی عن لبسه الذی ربما قیل باستفاده الکراهه فی خصوص الصلاه منه. إما لدعوی اتحاد الکونین کما سمعته فی المغصوب، أولأن إطلاق الکراهه یقتضی شمول خصوص الصلاه، ولا ینافیه شمول غیرها، إذ لیس المراد اختصاص الصلاه بذلک من بین الأفراد، بل المراد الکراهه فیها بالخصوص وإن کان غیرها من الأفراد کذلک، وقد سمعت نظیره فی استحباب خصوص بعض الأذکار فی الصلاه،

در کراهت لباس سیاه در نماز، اختلافی میان علماء نمی یابم؛ بلکه چه بسا از کلام بعض فقهاء اجماع بر کراهت به دست می آ ید. این اجماع برکراهت در کتاب خلاف ( شیخ طوسی) صریح است و این حجت است. علاوه بر این که، روایات دال بر کراهت به حد استفاضه است. چه بسا گفته شده است: مستفاد کراهت [از روایت] در خصوص نماز است،.

دلیل اجماع برکراهت یا به دلیل اتحاد کونین ( بودن در حال نماز که امر دارد و پوشیدن لباس سیاه که نهی دارد) است؛ چنانچه در بحث مغصوب اتحاد کونین مطرح است. یا به دلیل این که اطلاق کراهت (روایات کراهت مطلق سیاه پوشی) شامل خصوص نماز است و این منافات ندارد که شامل غیر موارد نماز هم بشود ( مانند لباس احرام و کفن مردگان) زیرا مراد این نیست که از میان افراد، نماز به کراهت اختصاص دارد بلکه مراد این است که کراهت پوشش سیاه در نماز ویژه است. نظیر این مطلب را در استحباب بعض اذکار خاص داریم که در نماز مستحب است.

ایشان بعد نقل این دو دلیل می گوید: من بی نیاز این تکلف و توجیه هستم خصوصاً این توجیه اخیر؛ زیرا ممکن است عبارات روایات: لا تصل فی ثوب أسود، فأما الکساء والخف والعمامه فلا بأس. و روایت: إنی أصلی فی القلنسوه السوداء قال : لا تصل فیه فإنها لباس أهل النار. خلاف را ثابت کند. (زیرا این روایات مخصوص نماز است و اطلاقی ندارد که شامل موارد دیگر شود) بعد در ذیل روایت قلنسوه می گوید: ولا ریب فی ظهور التعلیل فیه بکراهه الصلاه فی کل ما کان کذلک.

بعد می گوید: روایاتی که در نهی از پوشش سیاه به صورت مطلق آمده؛ تعبیرهای انه لباس فرعون ،انه زی بنی العباس و انه لباس اهل النار تعلیل است . آشکار است که این نهی از جهت خود این رنگ است نه خصوصیت ممطر مثلا.

بل من المعلوم کون ذلک من حیث السواد لا خصوصیه الممطر، کما أن من المعلوم کون لبسه للتقیه، فیتجه حینئذ کراهه الصلاه فیه للتعلیل المزبور.

النجفی، الشیخ محمد حسن (متوفای۱۲۶۶هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸ ص۲۳۰، تحقیق: الشیخ عباس القوچانی، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، طهران، الطبعه: الثالثه، ۱۳۶۷ش.

۸٫ . میرزا جواد تبریزی

سؤال: ألا یکره للمصلی لبس السواد؟ کیف نجمع بین هذا الحکم الشرعی وبین استحباب لبس السواد عزاءا علی الحسین علیه السلام؟

جواب: لم یثبت کراهیه لبس السواد لا فی الصلاه ولا فی غیرها، نعم ورد فی بعض الروایات ما یستفاد منها کراهیه لبس السواد، ولکنها ضعیفه السند، ومع الإغماض عن ضعفها، فالکراهه فی الصلاه بمعنی أقل ثوابا، ولبس السواد فی عزاء الحسین والأئمه علیهم السلام لأجل إظهار الحزن وإقامه شعائر المذهب مستحب نفسی، وثوابه أکثر من نقص الثواب فی الصلاه، والله العالم.

آیا پوشش سیاه در نماز مکروه نیست؟ از آن طرف در ایام عزاداری امام حسین علیه السلام پوشیدن سیاه مستحب است بین این حکم شرعی و استحباب چگونه باید جمع کرد؟

جواب: کراهت پوشش سیاه در نماز و غیر آن (مطلقا) ثابت نیست. بلی از پاره ی روایات این کراهت استفاده می شود ولی آنها از نظر سند ضعیف اند. اما با صرف نظر از ضعف سندی آنها، کراهت پوشش سیاه در نماز به معنای کم بودن ثواب نماز است؛ اما پوشش سیاه در عزاداری امام حسین چون به خاطر اظهار حزن و اقامه شعائر مذهب است؛ مستحب نفسی است.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج ۹، ص۲۴۷، ناشر: دار السیره ـ بیروت، الطبعه الأولی ۱۴۲۲

بعد از نقل کلمات فقهاء روشن شد که نماز در لباس سیاه مکروه است.

شاید شبهه ای دیگری برای خوانندگان مطرح شود که در ایام محرم و یا ایام شهادت ائمه علیهم السلام که عاشقان و شیعیان آنها سیاه پوش می شوند و با این لباس نماز می خوانند. آیا باز در این موارد حکم کراهت باقی است؟

پاسخ این شبهه را از بیان حاج آقا میرزا جواد تبریزی ( اعلی الله مقامه) که از ایشان استفتاء شده است می آوریم:

سؤال: ما حکم اللباس الأسود فی الصلاه أیام وفیات الأئمه علیهم السلام، هل هو مکروه ؟ جواب : إذا کان اللبس بداع إظهار الحزن وتعظیم الشعائر فلیس بمکروه، والله العالم.

اگر این پوشش به انگیزه اظهار حزن و تعظیم شعائر باشد مکروه نیست.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج ۹، ص۲۴۷، ناشر: دار السیره، بیروت، لبنان الطبعه الأولی ۱۴۲۲

نتیجه:

با دقت در کلمات بزرکان این نتایج به دست می آید:

۱٫ دلیل فتوا بر کراهت پوشش سیاه در نماز، اجماع است و گاهی از تعلیل در روایات دسته اول وتقید اطلاق روایات دوم و گاهی از روایاتی که در مورد پوشش رنگ سفید است به همراه این دو دسته، بر مطلب استدلال شده است.

۲٫ فتوای فقهاء برکراهت است نه حرمت؛ که آن را مستشکل می گفت.

۳٫ در فتاوای آنها خصوص کراهت پوشش سیاه در نماز است نه مطلقا در همه جا. چنانچه صاحب جواهر آن را به صراحت بیان کرده:ربما قیل باستفاده الکراهه فی خصوص الصلاه منه. این فتوا بر اساس قانون تقیید و تخصیص است به این بیان که: روایات دسته اول مخصوص بیان حکم نهی از پوشش سیاه در نماز است . اما روایات دوم از پوشش سیاه مطلقا نهی می کند. دسته اول دسته دوم را تقیید می کند و کراهت پوشش سیاه در خصوص نماز استفاده می شود پس در غیر نماز کراهت ندارد.

۴٫ نکته مهم در فتوای فقهاء این است که این کراهت، کراهت اصطلاحی ( به معنای رحجان ترک به خاطر نبود مصلحت) نیست؛ بلکه کراهت در این جا به معنای این است که نماز در پوشش سیاه ثوابش کمتر است.

به عبارت دیگر: نهی در این جا ارشادی است، ارشاد به این که نماز در پوشش سیاه ثوابش کمتر از نماز در پوشش سایر رنگها اما مجزی و صحیح است نه این که باطل باشد.

۴٫ از کراهت لباس سیاه در نماز نیز مواردی مانند عبا و عمامه مشکی استثنا شده است و اگر این موارد در حال نماز باشد مکروه نیست.

با توجه به این نکات و فتاوا، دیگر محلی برای این شبهه باقی نمی ماند که آیا در در ایام عزاداری ائمه علیهم السلام و محرم و عاشورا پوشیدن لباس سیاه، حرام است یا مکروه؟ زیرا نظر علماء بر کراهت در خصوص نماز است و در مورد ایام محرم و سوگواری، سیاه پوشی مستحب است که در بخش سوم به آن پرداخته شده است.

بخش سوم: ادله استحباب سیاه پوشی ، نقد تعارض و بیان موارد استثنا

در این بخش مستند فقهاء بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری و روایاتی را که از پوشش سیاه نهی می کنند مورد بررسی قرار می دهیم.

فصل اول: مستند فقهاء در فتوا بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

همانطور که گفته شد، علمای شیعه، سیاه پوشی در عزاداری را از مطلق کراهت سیاه پوشی استثنا کرده اند؛ دلیل این کار، روایتی است که با سند صحیح از ائمه علیهم السلام به ما رسیده است؛ در این جا ابتدا خود روایت را ذکر کرده و سپس سلسه سند آن را مورد بررسی قرار می دهیم:

الْحَسَنُ بْنُ ظَرِیفٍ بن ناصِح عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ لَبِسَ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ السَّوَادَ وَالْمُسُوحَ وَکُنَّ لَا یَشْتَکِینَ مِنْ حَرٍّ وَلَا بَرْدٍ وَکَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ.

ابو حفص عمر، فرزند امام سجاد و برادر ناتنی امام باقر می گوید: زمانی که حسین بن علی(علیهما السلام) به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباسهای سیاه و جامه های خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمی کردند و پدرم، علی بن الحسین(علیهما السلام) به علت (اشتغال آنان به) مراسم عزاداری، برای شان غذا آماده می کرد.

أحمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن ج۲ ص۴۲۰ متوفای۲۷۴ التحقیق: السید جلال الدین الحسینی، ناشر: دار الکتب الإسلامیه- طهران، الطبعه الأولی – ۱۳۳۰ ش

بررسی سند روایت :

۱٫ الحسن بن ظریف:

نجاشی در باره او می گوید:

الحسن بن ظریف بن ناصح کوفی یکنی أبا محمد ثقه.

حسن بن ظریف از اهل کوفه و کنیه اش ابا محمد و شخص موثق بود:

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی،، ص۶۱، رقم: ۱۴۰، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا می ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

۲٫ ظریف بن ناصح:

نجاشی در باره او می گوید:

ظریف بن ناصح أصله کوفی، نشأ ببغداد، وکان ثقه فی حدیثه، صدوقا. له کتب.

ظریف بن ناصح از اهل کوفه و در بغداد بزرگ شد و زندگی کرد، او در روایت موثق و راستگو و دارای کتاب های بود.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی،، ص۲۰۹، رقم: ۵۵۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا می ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

۳٫ حسین بن زید:

نجاشی ایشان را از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام ذکر می کند:

الحسین بن زید بن علی بن الحسین علیهما السلام أبو عبد الله یلقب ذا الدمعه. کان أبو عبد الله علیه السلام تبناه ورباه وزوجه ببنت (بنت) الأرقط، روی عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام.

حسین پسر زید پسر علی بن الحسین کنیه اش ابوعبدالله و لقبش ذالدمعه است. امام صادق(علیه السلام) او را به فرزندی گرفت و تربیت کرد و دختر ارقط را به همسریش در آورد. وی از امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) نقل روایت می کند.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی،، ص۵۲ رقم : ۱۱۵ تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا می ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

مرحوم مامقانی در تنقیح المقال او را از اعلی الحسان دانسته است:

فهو من اعلی الحسان.

مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱ص ۳۲۹رقم ۹۰۲۵ ناشر: المکتبه المرتضویه ، نجف اشرف ۱۳۵۰ هـ

برخی از علمای شیعه و از جمله مرحوم سید بحر العلوم رضوان الله تعالی علیه اعتقاد دارند که بنای مرحوم شیخ طوسی در فهرست و مرحوم نجاشی در رجالش این بوده که راویانی را نقل کنند که امامی باشند و اگر غیر شیعه هستند، حتماً ذکر می کنند؛ پس هر راوی را که این دو بزرگوار به صورت مطلق آورده است، دلالت می کند که صحیح المذهب و همچنین ممدوح به مدح عام هستند.

ایشان در فائده دهم از فوائد الرجالیه می فرمایند :

فائده: الظاهر أن جمیع من ذکر الشیخ فی (الفهرست) من الشیعه الإمامیه إلا من نص فیه علی خلاف ذلک من الرجال: الزیدیه، والفطحیه، والواقفیه وغیرهم، کما یدل علیه وضع هذا الکتاب، فإنه فی فهرست کتب الأصحاب ومصنفاتهم، دون غیرهم من الفرق .

وکذا (کتاب النجاشی). فکل من ذکر له ترجمه فی الکتابین، فهو صحیح المذهب ممدوح بمدح عام یقتضیه الوضع لذکر المصنفین العلماء والاعتناء بشأنهم وشان کتبهم، وذکر الطریق إلیهم، وذکر من روی عنهم ومن رووا عنه .

بحر العلوم الطباطبائی ، السید محمد المهدی (متوفای۱۲۱۲هـ)، الفوائد الرجالیه، ج ۴ ، ص۱۱۱ـ ۱۱۶، تحقیق: محمد صادق بحر العلوم / حسین بحر العلوم، ناشر : مکتبه الصادق ـ تهران، ۱۳۶۳ش.

بنابر این دیدگاه، حسن بن زید مورد اعتماد است.

۴٫ عمربن علی بن الحسن:

شیخ طوسی کنیه او را ابو حفص اشرف برادر ناتنی امام باقر علیه السلام و تابعی ذکر می کند:

عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السلام، أبو حفص الأشرف، أخوه علیه السلام .

الطوسی ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای ۴۶۰ ) رجال الطوسی، ، ص۱۳۹رقم ۱۴۶۷، تحقیق : جواد القیو می الإصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلا می التابعه لجماعه المدرسین بقم، الطبعه الأولی ۱۴۱۵

شیخ طوسی او را درجای دیگر او را از اهل مدینه و از تابعان اصحاب دانسته است:

عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام، مدنی تابعی، روی عن أبی امامه بن سهل بن حنیف، مات وله خمس وستون سنه، وقیل: ابن سبعین سنه.

الطوسی الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای ۴۶۰ ) رجال الطوسی، ص۲۵۲ رقم ۴۴۹، تحقیق : جواد القیو می الإصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلا می التابعه لجماعه المدرسین بقم، الطبعه الأولی ۱۴۱۵

شیخ مفید در باره او می گوید:

وکان عمر بن علی بن الحسین فاضلا جلیلا، وولی صدقات النبی صلی الله علیه وآله وصدقات أمیر المؤمنین علیه السلام وکان ورعا سخیا. وقد روی داود بن القاسم قال: حدثنا الحسین بن زید قال: رأیت عمر بن علی بن الحسین یشرط علی من ابتاع صدقات علی علیه السلام أن یثلم فی الحائط کذا وکذا ثلمه، ولا یمنع من دخله یأکل منه .

عمر بن علی فاضل گرانقدر بود و تولیت صدقات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عهده داشت و شخصیتی پرهیزگار و سخاوتمند بود. داود بن قاسم می گوید: حسین بن زید برای ما نقل کرد که: دیدم عمویم، عمر بن علی بن الحسین، با کسانی که صدقات علی(علیه السلام) را از او می خرند شرط کرد که در دیوار [باغ] شکافی اینگونه ایجاد کنند و مانع کسی که [از آن شکاف] وارد [باغ] می شود تا از میوه های آن میل کند، نشوند.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ) الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۷۱ تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع ،بیروت، لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳م.

با توجه به صراحت گفته های رجالیون، راویان سند روایت هیچ گونه مشکلی ندارند و از نظر دلالت هم دلالت این روایت کاملاً بر رحجان پوشیدن لباس سیاه روشن است؛ زیرا از شخصیتهایی هم چون خواهر، همسر و دختران سیدالشهداء(علیه السلام) و نیز ام البنین، همسر وفادار مولای متقیان (علیه السلام)، بعید است کاری سرزند که بر خلاف موازین شرع باشد. البته بعضی از بزرگان در کیفیت دلالت روایت بر استحباب استدلال کرده اند که در بخش قبل ، بیان شده است.

فصل دوم : نقد تعارض در روایات

در بخش های قبلی بیان شده که تعدادی از روایت در منابع شیعه وجود دارد که بر نهی از سیاه پوشی دلالت دارد. از طرفی نیز دسته از روایات حاکی از این است که خود ائمه علیهم السلام در بعضی موارد عملاً لباس مشکی پوشیده اند. در این قسمت هر دو دسته را بررسی نموده و سپس در حل تعارض آنها سخن خواهیم گفت.

الف: روایات نفی سیاه پوشی:

در کتاب علل الشرایع جلد دوم مرحوم شیخ صدوق رحمه الله علیه روایاتی را در باره عدم جواز نماز در لباس سیاه آورده است که دست آویز شبهه افکنان شده است. تعداد سه روایت، از پوشش سیاه نهی می کند:

۱٫ أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أُصَلِّی فِی قَلَنْسُوَهِ السَّوْدَاءِ قَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

مردی، از حضرت امام صادق علیه السلام پرسید: آیا در عرقچین سیاه نماز بخوانم؟ فرمود: در آن نماز نخوان زیرا لباس سیاه، لباس اهل آتش است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج ۲ ، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، الطبعه: الأولی.

این روایت مرسل است؛ زیرا تعبیر« عن رجل» دارد.

۲٫ وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ.

به روایت ابو بصیر، حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: پدرم از جدّم، از پدرش، از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت از جمله چیزهایی که به اصحابش تعلیم نمود این است که فرمود: لباس سیاه نپوشید زیرا آن لباس فرعون می باشد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج ۲ ، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، الطبعه: الأولی.

۳ . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از حسین بن یزید نوفلی، از سکونی از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:

خداوند عزّ و جل به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود که به مؤمنین بگو: لباس دشمنان من را نپوشید و طعام دشمنانم را تناول نکنید و راه دشمنان مرا طی نکنید پس شما نیز دشمن من خواهید شد همان طوری که آنها دشمن من هستند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج ۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، الطبعه: الأولی.

طبق نقل بالا روایت موثق و مسند است اما طبق نقل عیون ضعیف است که آن را شیخ صدوق با اضافاتی در اول، با سند دیگر اینگونه نقل کرده است:

حدثنا تَمِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قال سمعت أبا الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام یقول أول من اتخذ له الفقاع فی الإسلام بالشام یزید بن معاویه لعنه الله …. و لقد حدثنی أبی عن أبیه عن آبائه عن علی بن أبی طالب علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص۲۳، ناشر: انتشارات جهان، ۱۳۷۸هـ

ب: روایات اثبات سیاه پوشی

در علل الشرایع بخشی از روایات سیاه پوشی را توسط امام صادق علیه السلام اثبات می نماید:

۱٫ وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِالْحِیرَهِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِی الْعَبَّاسِ الْخَلِیفَهِ یَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرَهٍ لَهُ أَحَدُ وَجْهَیْهِ أَسْوَدُ وَالْآخَرُ أَبْیَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَمَا إِنِّی أَلْبَسُهُ وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ النَّارِ.

حذیفه بن منصور می گوید: در حیره محضر حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام بودم که رسول و فرستاده ابی العبّاس خلیفه نزد آن حضرت آمد و حضرتش را دعوت نمود، امام علیه السّلام بالاپوش بارانی را که یک طرفش سیاه و طرف دیگرش سفید بود طلبیده و پوشیدند سپس فرمودند: توجّه داشته باشید من این را می پوشم و می دانم که لباس اهل آتش است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج ۲، ص۳۴۸ ، ناشر: داوری ـ قم، الطبعه: الأولی.

مرحوم کلینی این روایت با این سند نقل کرده است:

۲٫ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِالْحِیرَهِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِی جَعْفَرٍ الْخَلِیفَهِ یَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرٍ أَحَدُ وَجْهَیْهِ أَسْوَدُ وَ الْآخَرُ أَبْیَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَمَا إِنِّی أَلْبَسُهُ وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ النَّار.ِ

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی،ج ۶ ص۴۴۹ ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

۳٫ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ کَانَتِ الشِّیعَهُ تَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ لُبْسِ السَّوَادِ قَالَ فَوَجَدْنَاهُ قَاعِداً عَلَیْهِ جُبَّهٌ سَوْدَاءُ وَقَلَنْسُوَهٌ سَوْدَاءُ وَخُفٌّ أَسْوَدُ مُبَطَّنٌ بِسَوَادٍ قَالَ ثُمَّ فَتَقَ نَاحِیَهً مِنْهُ وَقَالَ أَمَا إِنَّ قُطْنَهُ أَسْوَدُ وَأُخْرِجَ مِنْهُ قُطْنٌ أَسْوَدُ ثُمَّ قَالَ بَیِّضْ قَلْبَکَ وَالْبَسْ مَا شِئْتَ.

محمّد بن الحسن از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد، از علی بن ابراهیم جعفری، از محمّد بن فضل، از داود رقّی وی می گوید: شیعه از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام راجع به پوشیدن لباس سیاه سؤال می کردند و دیدیم آن جناب را که نشسته بودند در حالی که جبّه ای سیاه به تن و عرق چینی سیاه به سر و موزه ای سیاه که در داخلش پنبه سیاه بود به پا داشتند، راوی می گوید: سپس حضرت قسمتی از موزه را شکافت و فرمود پنبه ای که داخل آن است سیاه می باشد و از آن قسمت شکافته شده مقداری پنبه سیاه بیرون آورد و پس از آن فرمود: دل و قلب خود را [با قبول ولایت ما] سفید نما و هر چه خواستی بپوش..

تعارض دو دسته از روایات

در دسته اول، روایت نخست از نماز خواندن با عرقچین سیاه نهی می کند و در روایات دوم و سوم، سخن در نهی پوشیدن لباس سیاه و لباس اعداء ائمه است.

اما دسته دوم می گوید: امام صادق علیه السلام در یک مورد بالاپوش بارانی سیاه پوشید و در نزد خلیفه وقت عباسی رفت. در مورد دیگر از عرقچین، جبه و کفش سیاه استفاده کرد.

بنا براین از یکطرف نهی از پوشش سیاه و از طرف دیگر عمل امام در سیاه پوشی کاملاً مشهود است. سؤال این است که این تعارض را چگونه باید حل کرد؟

پاسخ تعارض

پاسخ اول: عدم وجود شرایط تعارض در میان روایات

روایات نهی از پوشش سیاه معتبر نیست؛ زیرا از نظر سندی، روایت اول مرسل است؛ چون تعبیر ( عن رجل) دارد و روایت سوم نیز بر طبق یک نقل شیخ صدوق در عیون الاخبار ضعیف است؛ زیرا عبدالله و پدرش از نظر رجالی مجهول است. فقط روایت دوم می ماند که از سند تضعیف نشده است. روی این جهت فقهاء این روایات نهی از سیاه پوشی را حمل بر کراهت کرده اند و آنهم فقط در نماز مکروه است.

دسته دوم از روایات که دال بر اثبات سیاه پوشی توسط امام صادق علیه السلام است روایت اولش طبق نقل مرحوم کلینی مرفوع اما طبق نقل شیخ صدوق معتبراست.

حال با توجه به مطالب فوق، هردو دسته روایت تعارض ندارند؛ زیرا دسته اول موضوع شان کراهت پوشش سیاه فقط در نماز است و طبق روایات دسته دوم، امام صادق علیه السلام در حال نماز آن ها را نپوشید. تعارض در صورتی است که در یک مورد نفی و اثبات وارد شود و در اینجا موارد هردو دسته از روایات کاملاً جدا است.

پاسخ دوم: تقیه در پوشش سیاه

مقصود ائمه علیهم السلام در دسته اول، نهی از تشبه به اعداء الله است؛ که مصداق آن در طول تاریخ عده ای خاصی است. در یک مقطع تاریخ، مصداق اعداء الله فرعون و در مقطع دیگر حاکمان عباسی است که هریکی از آنها شعارشان پوشش سیاه بود. لذا ائمه علیهم السلام پیروانش را از تشبه به آنان برحذر می دارد؛ اما در حال حاضر پوشیدن لباس سیاه مصداق هیچ یک از آن ها نیست؛ بلکه در تمام دنیا رنگ سیاه نماد حزن، اندوه و عزاداری است؛ پس تشبه به اعداء الله در این زمان مصداق ندارد.

اما طبق دسته دوم روایات، عمل امام (ع) در پوشش سیاه بر حسب «تقیه» است و تقیه یکی از وظایف وجوبی است که در فقه اسلا می جایگاه ویژه دارد و مورد قبول شیعه و اهل سنت است.

مرحوم شیخ صدوق ذیل حدیث پنجم در این باره می گوید:

فعل ذلک کله تقیه والدلیل علی ذلک قوله فی الحدیث الذی قبل هذا أما إنی ألبسه و أنا أعلم أنه من لباس أهل النار و أی غرض کان له علیه السلام فی أن صبغ القطن بالسواد إلا لأنه کان متهما عند الأعداء أنه لا یری لبس السواد فأحب أن یتقی بأجهد ما یمکنه لتزول التهمه عن قلوبهم فیأمن شرهم .

امام لباس سیاه را از روی تقیّه پوشید، دلیل برآن، فرموده امام علیه السلام در حدیث قبلی است که فرمودند:

توجه داشته باش من لباس سیاه می پوشم و می دانم که آن لباس اهل آتش است.

و هیچ غرض و مقصودی نمی توان برای این تصوّر کرد که آن حضرت پنبه داخل را نیز سیاه قرار داده بودند مگر آنکه حضرتش نزد دشمنان متّهم بودند که لباس سیاه نمی پوشند از این رو آن جناب خواستند شدیدا تا آنجایی که امکان داشت رعایت تقیّه را نموده تا بدین وسیله از دل های دشمنان تهمت را زایل کرده پس از شرّ آنها در امان باشند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، الطبعه: الأولی.

لباس سیاه، نماد عباسیان

سیاهپوشی عباسیان دو مرحله داشته است:

۱٫ مرحله پیش از رسیدن به قدرت:

در این مرحله ظاهراً سیاه پوشی آل عباس و پیروان آنان، عمدتاً جنبه اعتراض به ظلم های بنی امیه و اظهار اندوه بر مصائب اهل البیت (علیهم السلام) به ویژه حضرت سیدالشهداء علیه السلام را داشت؛ به همین جهت شعار شان در قیام، خونخواهی از شهدای اهل بیت علیهم السلام بود.

۲٫ مرحله پس از دستیابی به قدرت:

در این مرحله با پیروزی آل عباس و حصول انتقام از خاندان اموی، دیگر وجهی برای ادامه سیاهپوشی (جز در ایام وفات و شهادت) باقی نمانده بود و بایستی سران دولت عباسی به سیاه پوشی خویش پایان می دادند؛ اما چنین نشد و سیاه پوشی [به شکل و شیوه ای خاص، متمایز از سیاه پوشی معمول شیعیان] در قالب کلاه های مخروطی دراز و سیاهرنگ (قلنسوه سوداء) و جُبّه های جلوباز منقوش به برخی آیات قرآن (سواد) شعار معمول عباسیان گردید و به نشانه بستگی و اطاعت مردم از رژیم جدید، الزامی شد.

سیوطی در این زمینه می نویسد:

وفی سنه ثلاث وخمسین ألزم المنصور رعیته بلبس القلانس الطوال فکانوا یعلمونها بالقصب والورق ویلبسونها السواد.

در سال ۵۳ هجری منصور عباسی پیروانش را به پوشیدن کلاه سیاه دراز ملزم کرد، آنان این کار را در ده ها اعمال می کردند و برای همه جا نوشتند و این رنگ را می پوشیدند.

السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر(متوفای۹۱۱ ) تاریخ الخلفاء، ج ۱، ص۲۶۲: تحقیق : محمد محی الدین عبد الحمید، دار النشر: مطبعه السعاده – مصر – ۱۳۷۱هـ – ۱۹۵۲م ، الطبعه : الأولی.

طبری مورخ معروف اهل سنت ایام منصور دوانقی را این گونه گزارش می کند:

أبو الحسن الحذاء قال: أخذ أبو جعفر الناس بالسواد فکنت أراهم یصبغون ثیابهم بالمداد.

علی بن الجعد قال: رأیت أهل الکوفه أیامئذ أخذوا بلبس الثیاب السود حتی البقالین إن أحدهم لیصبغ الثوب بالأنفاس ثم یلبسه.

ابوالحسن حذّاء می گوید: منصور دوانقی مردم را وادار به پوشیدن سیاه می کرد و من می دیدم که آنها جامه های خود را با جوهر سیاه رنگ می کردند.

علی بن جعد می گوید: اهل کوفه را در روزهایی که مجبور به پوشیدن لباس سیاه بودند مشاهد کردم. حتی بقالها، جامه خویش را با جوهر مشگی رنگ کرده و سپس بر تن می کردند

الطبری ، أبی جعفر محمد بن جریر،( متوفای:۳۱۰ ) تاریخ الطبری، ج ۴، ص۴۶۶ ، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.

با صراحت تاریخ، در حقیقت، بعد از به قدرت رسیدن عباسیان، موضوع سیاه پوشی به عنوان عزای اهل بیت (علیهم السلام) بکلّی منتفی شده و انگیزه های دیگری چون اظهار قدرت و ارعاب مخالفین [به ویژه خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله] جایگزین شده بود.

به خاطر همین اندیشه های پست بود که آنان پس از استحکام پایه های قدرت خویش از هیچ کوششی برای حبس و تبعید و قتل و غارت فرزندان پیامبر (صلی الله علیه وآله) خودداری نکردند و در این راه، حتی گوی سبقت را از بنی امیه نیز ربودند! اعتراف «مأمون» شاهد زنده بر این مطلب است، آنجا که در نامه مشهورش به بنی عباس می نویسد:

ثم نحن وهم ید واحده [کما زعمتم] حتی قضی الله تعالی بالأمر إلینا، فأخفناهم. وضیقنا علیهم، وقتلناهم أکثر من قتل بنی أمیه إیاهم . ویحکم، إن بنی أمیه إنما قتلوا من سل منهم سیفا، وإنا معشر بنی العباس قتلناهم جملا، فلتسألن أعظم الهاشمیه بأی ذنب قتلت، ولتسألن نفوس ألقیت فی دجله والفرات، ونفوس دفنت بغداد والکوفه أحیاء.

ما و آل علی، همان گونه که می دانید، با هم یَد واحده بودیم تا آنکه دست تقدیر کار حکومت را به ما واگذاشت. پس ما آنان را ترساندیم و بر آنها سخت گرفتیم و آنان را بیشتر از بنی امیه کشتیم. وای بر شما! بنی امیّه تنها کسی را می کشتند که به روی آنان شمشیر می کشید; امّا ما ـ جماعت بنی عباس ـ آنها را گروه گروه کشتیم.

همانا، در باب استخوانهای بنی هاشم ـ در روز بازپسین ـ از شما سؤال خواهد شد که [صاحبان آن ] به چه جرمی کشته شدند؟! و نیز در باب نفوسی که [توسط شما] به رود دجله و فرات ریخته شدند و جماعتی که در بغداد و کوفه زنده به گور شدند، مورد سؤال قرار خواهید گرفت.

العاملی، جعفر مرتضی، حیاه الأمام الرضا (علیه السلام)،، ص۴۵۶ ، ناشر: دارالتبلیغ اسلامی ـ قم ۱۳۹۸هـ.

و زمانی که عبدالصمد بن علی، عموی منصور، وی را به خاطر شتاب در مجازات مخالفان و اینکه گویا نامی از عفو نشنیده سرزنش کرد، منصور به وی گفت:

إن بنی مروان لم تبل رممهم، وآل أبی طالب لم تغمد سیوفهم – ونحن بین قوم رأونا بالأمس سوقه، والیوم خلفاء، فلیس تتمهد هیبتنا إلا بنسیان العفو، واستعمال العقوبه.

هنوز استخوانهای بنی مروان نپوسیده و شمشیرهای خاندان ابوطالب در نیام نرفته است. ما بین مردمی زندگی می کنیم که دیروز، ما را مردمی عادی و بی نام و نشان دیده و امروز خلیفه می بینند. پس هیبت ما جز با از یاد بردن عفو و گذشت، و به کار بستن مجازات فراهم نمی شود.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان،، (متوفای ۷۴۸هـ ) تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۹، ص۴۷۰ تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، دار النشر: دار الکتاب العربی، لبنان/ بیروت، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م ، الطبعه الأولی

السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر،( متوفای: ۹۱۱ ) تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۲۶۷ تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، دار النشر: مطبعه السعاده، مصر، ۱۳۷هـ – ۱۹۵۲م ، الطبعه الأولی.

همین منصور به امام صادق (علیه السلام) گفت:

لأقتلنک، ولأقتلن أهلک، حتی لا أبقی علی الأرض منکم قامه سوط.

قطعاً تو را می کشم و حتماً خانواده ات را به قتل می رسانم. حتی کسی از شما را که قامتش به اندازه طول تازیانه ای باشد بر روی زمین باقی نمی گذارم

ابن شهر آشوب، (متوفای ۵۸۸هـ ) مناقب آل أبی طالب ج ۳، ص۳۵۷ تحقیق: لجنه من أساتذه النجف الأشرف، ناشر: مطبعه الحیدریه- النجف الأشرف، ۱۳۷۶ – ۱۹۵۶م

با توجه به این تکه های تاریخی، روشن می شود که عباسیان بعد از رسیدن به قدرت، نیت پلید درونی (دشمنی با اهل بیت) خویش را با کشتن پیشوایان دین و فرزندان پیامبر صلی الله علیه وآله که برگزیدگان الهی و هادیان بشر بودند، ظهور و بروز دادند و با این کار دشمنی خود را با خداوند نیز اثبات کردند؛ زیرا دشمنی با آنها در حقیقت دشمنی با خداوند است و هر کسی آنها را به شهادت رساند دشمن خدا است. به همین جهت در روایت امام صادق علیه السلام از تشبه به اعداء الله در پوشش، نوع غذا و روش و منش نهی شده است :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج ۲، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، الطبعه: الأولی.

مرحوم شیخ صدوق در توضیح این روایت می فرماید:

لباس الأعداء هو السواد، ومطاعم الأعداء هو النبیذ والمسکر والفقاع والطین والجری من السمک والمارماهی والزمیر و الطافی وکل ما لم یکن له فلوس من السمک و لحم الضب والأرنب و الثعلب وما لم یدف من الطیر وما استوی طرفاه من البیض والدبی من الجراد وهو الذی لا یستقل بالطیران و الطحال ومسالک الأعداء مواضع التهمه ومجالس شرب الخمر والمجالس التی فیها الملاهی ومجالس الذین لا یقضون بالحق والمجالس التی تعاب فیها الأئمه والمؤمنون ومجالس أهل المعاصی والظلم والفساد .

لباس دشمنان، همان پوشش سیاه و غذای آنان آب انگور مسکر(شراب) و آب جو و خاک و انواع ماهی مانند جری، (نوعی از ماهی ولی از جنس انسانهای مسخ شده امت های پیشین است) مارماهی، زمیر (گونه ای از ماهی است که بر پشت خار درشتی دارد و اغلب در آبهای رودخانه وجود دارد.) و طافی (ماهی مرده ای که بالای آب می آید) و کل انواع ماهی که فلس(پولک) ندارد و گوشت سوسمار، روباه و شغال و گوشت پرنده ای که در حال طیران بالهایش را به هم ن می زند ( مانند کرکس و باز) و تخمی که دو طرف آن مساوی است ( یعنی سر و ته آن معلوم نباشد) و ریز ترین ملخ قبل از این که طیران کند و طحال ( گوشت سیاه عریضی در شکم انسان و چسپیده به پهلو) است.

مراد از مسالک و روش اعداء، حضور در مواضع تهمت و مجالس نوشیدنی های حرام مانند شراب است و مجالس لهو و مجالسی که به حق در آن حکم نمی شود و مجالس توهین به ائمه علیهم السلام و مؤمنان و مجالس اهل عصیان و ظلم و فساد است.

شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص۲۴، ناشر: انتشارات جهان، ۱۳۷۸ هجری قمری.

و در دسته دوم از روایات که امام صادق علیه السلام در برخی موارد لباس سیاه پوشید از باب تقیه و خوف کشتن خود به دست این اعداء الله بوده است و یکی از موارد کار برد تقیه، تقیه از سلطان جابر و ستمگر است حالا فرق نمی کند این حاکم، حاکم اسلامی باشد یا کافر.

با توجه به این مطلب، امام صادق علیه السلام در زمان خلفای عباسی می زیسته است و آنها در ظاهر سنگ اسلام و مسلمانی را به سینه می کوبیدند، اما در عمل با فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله که خود آورنده آیین اسلام و مروج آن در میان بشر بود؛ آن چنان رفتار کردند که بازگویی و باز خوانی آن، شرم آور است. و کار را به جایی رساندند که امامان اهل بیت علیهم السلام نتوانستند از خانه خود بیرون آیند و با دوستان و پیروان شان معاشرت داشته باشند و نتوانند آزادانه به عقاید خود عمل نمایند به این جهت برای حفظ جان خود و شیعیانش مجبور به تقیه شدند.

در این شرایط است که می بینیم ائمه و از جمله امام صادق علیه السلام از این حکم ثانوی استفاده می کند. بنابر این، از نظر اسلام در صورت ترس ضرر بر نفس خود و دیگران تقیه جایز و واجب است.

نکته مهم در بحث تقیه و کلاً در احکامی که عناوین ثانویه به خود می گیرد این است که اگر در موردی حکمی با عنوان ثانوی آمد، موضوع حکم اول برداشته می شود و حکم ثانویه مستقلاً اعمال می شود.

در مورد بحث ما طبق روایات، حکم اولی پوشش سیاه، کراهت است اما در صورتی که موضوع تقیه قرار بگیرد حکم کراهت به کلی برداشته می شود و تقیه با حکم وجوبی اش جای آن را می گیرد. پس عمل امام علیه السلام تعارض با روایات ندارد.

فصل سوم : موارد استثنا از لباس سیاه (غیر از عزاداری)

در بسیاری از موارد ، در کتب شیعه و سنی ، مواردی نقل شده است که پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) عمامه سیاه پوشیده و یا مواردی را (در غیر از عزاداری) از پوشش سیاه استثنا کرده اند که به ذکر آنها می پردازیم :

عمامه سیاه رسول خدا(ص)

۱٫ حدثنا علی أخبرنی حماد بن سلمه عن أبی الزبیر عن جابر أن رسول الله صلی الله علیه وسلم دخل یوم الفتح مَکَّهَ وَعَلَیْهِ عِمَامَهٌ سَوْدَاءُ.

جابر می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله در روز فتح مکه در حالی که عمامه سیاه برسرداشت وارد مکه شد.

الجوهری البغدادی ، علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن الوفاه: ۲۳۰ ، مسند ابن الجعد ج ۱، ص۴۷۸ ، تحقیق : عامر أحمد حیدر، دار النشر : مؤسسه نادر – بیروت، الطبعه: الأولی- ۱۴۱۰ – ۱۹۹۰٫

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله الوفاه: ۲۴۱، مسند الامام أحمد بن حنبل ج ۳ ،، ص۳۶۳، دار النشر : مؤسسه قرطبه – مصر.

النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری الوفاه: ۲۶۱ ، صحیح مسلم ج ۲، ص۹۹۰، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت

الترمذی السلمی، محمد بن عیسی أبو عیسی الوفاه: ۲۷۹ ، سنن الترمذی ج ۴ ،، ص۱۹۶،تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی- بیروت ،

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری،ج ۴ ، ص۶۱، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت.

عمامه سیاه امیرمومنان علی (ع)

۲٫ أخبرنا الفضل بن دکین قال أخبرنا شریک عن جابر عن مولی لجعفر فقال له هرمز قال رأیت علیا علیه عمامه سوداءقد أرخاها من بین یدیه.

جابر می گوید: هرمز غلام جعفر گفت: علی علیه السلام را دیدم که عمامه سیاه برسر داشت که ( یک سر) آن را از پیش رو (بر شانه) انداخته بود.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (الوفاه: ۲۳۰ )، الطبقات الکبری ج ۳، ص۲۹، دار النشر : دار صادر – بیروت ؛

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای

http://www.valiasr-aj.com/

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن