مقالات

عزاداری برای پیراهن عثمان

یکی از ایراداتی که وهابیت نسبت به شیعیان دارند، عزاداری و گریه و ماتم در مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیهم السلام) می‌باشد. ایشان به پیروی از ابن‌تیمیه عزاداری را بدعت دانسته و بر شیعیان اشکال وارد می‌کنند. صرف نظر از این‌که شیعه، عزاداری را یکی از سنّت‌های الهی دانسته و آن را ودیعه‌ای از جانب خداوند در فطرت همه انسان‌ها می‌داند، در این مقاله به ذکر مواردی خواهیم پرداخت که عزاداری‌هایی برای افراد معمولی (در مقایسه با خاندان رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته و حتی برای پیراهنی که از نظر خود وهابیت دارای ارزشی نیست ماه‌ها به عزاداری پرداخته و بر آن گریه کرده‌اند.

 

حتما خوانندگان محترم، حزن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در هنگام تولد حضرت سیدالشهداء برای مصیبتی که در آینده برایش پیش خواهد آمد و گریه‌های پیامبر برای عمویش حمزه [۱] و فرزندش که در حال جان کندن بود،[۲] را مطالعه نموده‌اند‌. اما همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد این مقاله در صدد اعتراض به افکار ابن‌تیمیه و پیروانش می‌باشد. آنان که عزاداری شیعیان بر اهل‌بیت را حماقت و نادانی می‌دانند، چگونه است که وقتی به عزاداری اهل‌سنت برای بزرگان و علمای خویش می‌رسند، چشمان خود را فرو می‌بندند و گویی سنگ در دهان گذاشته و صدای اعتراضی از آنان بلند نمی‌شود؟ حال برای آشنایی بیشتر به ذکر مواردی چند از آن می‌پردازیم:

 

۱. عزاداری برای پیراهن عثمان! «معاویه پیراهن عثمان و انگشت‌های او را بر فراز منبر آویزان کرد و مردم گرداگرد آن را گرفته و به مدت یک‌سال گریه و عزاداری کردند». گروهی از شامیان، سوگند یاد کردند که به بستر استراحت و خواب نروند و با همسران خود مقاربت نکنند تا این که یا قاتلان عثمان را بکشند یا خود کشته شوند. آنان با همین حال ماندند و هر روز پیراهن عثمان را بر منبر کرده و تا یک‌سال هر روز برای عثمان گریستند.» [۳](از این نوشته ضرب المثل ایرانی «پیراهن عثمان کردن» به خوبی نمایان می‌گردد.)

 

۲. علمای اهل‌سنت در مرگ عمر بن عبدالعزیز، یکی از بزرگان اهل‌سنت و حاکمان بنی‌امیه نوشته‌اند: «خالد ربعی گوید: در تورات آمده است که آسمان و زمین در مرگ عمر بن عبدالعزیز چهل شبانه روز خواهد گریست.»[۴] البته خوب بود نگارنده آدرس متن فوق از تورات را بیان می‌کرد چرا که در این تورات‌هایی که در دست ما موجود است به همچین مطلبی اشاره نشده است. اگر ایشان قائل به وجود این مطلب در تورات قبل از تحریف است که هم‌اکنون موجود نیست، جای این سوال باقی است که پس چگونه شما به آن دسترسی پیدا کرده‌اید؟!!!

 

۳. ذهبی که دارای مقام «امام» در علم حدیث و روایت در نزد اهل‌سنت را داراست در باره مراسم خاکسپاری «عبدالمومن بن خلف» از فقهای مذهب ظاهریه و پیرو مکتب محمد بن داوود، گفته است: «در حالی در مراسم تشیع جنازه عبدالمومن شرکت جستم که چنان صدایی از طبل و دُهُل به گوش می‌رسید که گویا لشکری به شهر بغداد یورش برده است. این مراسم ادامه داشت تا آن که مردم برای برپایی نماز میت آماده شدند.»[۵] این مطلب نکته قابل تأمل دیگری نیز دارد که در واقع ردّی است بر آنان که می‌گویند طبل و دهل که امروزه در عزاداری‌ها متداول است مربوط به دوران صفویه بوده و حال آن‌که این گزارش مربوط به قرن سوم و چهارم هجری است.

 

۴. ذهبی مراسم سوگواری جوینی و مراسم خاک‌سپاری او را چنین تعریف می‌کند: «نخست او را در منزلش به خاک سپردند و آن‌گاه پیکرش را در مقبره الحسین (شاید کربلای معلّی) انتقال دادند. در مصیبت و ماتم او منبرش را شکسته، بازارها را بسته و مرثیه فراوانی خواندند. او چهارصد شاگرد و طلبه داشت که در سوگ استاد خویش، قلم و قلمدان‌های خود را شکسته و به مدت یک‌سال به نشانه عزاداری عمامه‌های خود را از سر برداشته و در سطح شهر به نوحه خوانی و مرثیه سرایی پرداخته، فریاد، جزع و عزاداری بسیار نموده و تمام این مدت کسی جرأت بر سر گذاردن عمامه نداشت! طلبه‌ها در شهر می‌چرخیدند و با فریاد و صیحه به نوحه‌سرایی می‌پرداختند.» [۶]

 

آیا جای این سوال نیست که پرسیده شود: چگونه است که در آن زمان شاگردان جوینی در مرگ استاد عمامه از سر در آورده و در با گردش در سطح شهر به عزاداری می‌پرداختند؟ ولی کاری که امروز شیعیان در رثای امامان خود انجام می‌دهند و با تجمع و به راه انداختن دسته‌های عزاداری در کوچه‌ و خیابان‌های شهر به اقامه عزا می‌پردازند را نادرست می‌دانید؟ آیا برای آنان حلال و مباح بود و برای ما حرام و معصیت؟!

 

پی‌نوشت‌:

 

[۱]. الجرجانی، الکامل فی ضعفاء الرجا، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، دار الفکر، بیروت۱۴۰۹ ه.ق، ج۶، ص۴۰۹.

[۲]. صحیح البخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، بیروت۱۴۰۷ ه.ق، ج۱، ص۴۳۹.

[۳]. تاریخ الطبری، دار النشر، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج۳، ص۷۰.

[۴]. ذهبی، سیر اعلام النبلاء تحقیق: شعیب الارناووط، محمد نعیم العرقسوسی، بیروت۱۴۱۳ه جج۵ ص۱۴۲.

[۵]. ذهبی، سیر اعلام النبلاء تحقیق: شعیب الارناووط، محمد نعیم العرقسوسی، بیروت۱۴۱۳ه ج۱۵ ص۴۸۱.

[۶]. ذهبی، تاریخ الاسلام تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمیری بیروت۱۴۰۷ ج۳۲ ص۲۳۸.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن