مقالات

اثبات عدم ایمان ابوبکر با آیه غار

اثبات عدم ایمان ابوبکر با آیه غار
اهل سنت و وهابیون برای اثبات فضیلت ابوبکر به آیه غار استدلال می کنند و می گویند همراهی با پیامبر خود بهترین دلیل برای اثبات فضیلت برای ابوبکر می باشد
در چند نکته ثابت می کنیم که همراهی با پیامبر نه تنها فضیلت نیست بلکه طبق آیه قرآن ابوبکر ایمان هم ندارد
نکته اول:
صرف همراه بودن با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، دلیلی بر فضیلت شخص نیست، چرا که در زمان پیامبر اکرم هم بودند منافقینی که با پیامبر مصاحبت داشتند. یا بعضی اوقات ممکن است یک شخص فاسق با انسان همراه باشد و این همراهی برای او فضیلت محسوب نمی‌شود. پس صرف همراه بودن، نمی‌تواند فضیلت برای کسی باشد.
نکته دوم:
می گویند:خداوند متعال در این آیه می فرماید:” إِنَّ اللهَ معنا” خدا با ماست. و این نشان می‌دهد که خدا با ابوبکر هم است
إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها؛ «اگر او را یارى نکنید، البته خداوند او را یارى کرد، آن هنگام که کافران او را [از مکه] بیرون کردند، در حالى که دومین نفر بود [و یک نفر بیشتر همراه نداشت] در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همراه خود مى‌گفت: غم مخور، خدا با ماست. در این موقع خداوند سکینه [و آرامشِ] خود را بر او فرستاد، و با لشکرهایى که مشاهده نمى‌کردید او را تقویت نمود
پاسخ:
مسلما خدا همیشه با انسان‌ بوده و مراقب اعمال آن‌هاست، منتها کسی که ایمان ندارد این مساله را درک نمی‌کند ولی کسی که ایمان به خدا دارد می‌داند که خدا همیشه با اوست و همیشه در محضر خداست. پس با این جمله”:” إِنَّ اللهَ معنا” خدا با ماست”فضیلتی ثابت نمی‌شود.
فرض کنیم که خدا با ابوبکر هم باشد،در این صورت می گوییم ،یکی از علائم همراهی خدا نزول آرامش بر بنده است،پس چرا در این آیه خداوند فقط می فرماید ارامشش را بر پیامبر نازل کرد(ضمیر را به صورت مفرد می آورد، فَأَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها—ضمایر تماما مفرد است و به پیامبر برمی گردد یعنی خدا آرامش را بر پیامبر نازل کرد و او را به چنود غیب تایید کرد)
پس سوال ما از اهل سنت این است که:اگر ابوبکر مومن بوده چرا خداوند آرامشش را بر او نازل نکرد،آیا این عدم نزول آرامش حکایت از این ندارد که ابوبکر مومن نبوده است؟

نکته سوم:

لازم به ذکر است که پيامبر تصميمي براي بردن ابوبکر نداشت و چنين نبود که با ابوبکر از شهر خارج شده باشند، در آيه شريفه نيز به اين مهم اشاره شده و خداي متعال مي فرمايد ” اذ اخرجه الذين کفروا ” که نشان دهنده هجرت تنهايي رسول خداست و نمي فرمايد ” اذ اخرجهما الذين کفروا ” ! لذا مشخص است که ابوبکر علي رغم ميل رسول خدا در بين راه به ايشان ملحق شده و رسول خدا نيز او را با خود برده است تا مبادا ابوبکر مکان و قصد رسول خدا را به مشرکين اعلام کند. در روايات اهل خلاف نيز به اين مطلب تصريح شده است. چنانچه طبري که از بزرگترين مورخين اهل خلاف است چنين روايت کرده است:

إن أبا بكر أتى عليا فسأله عن نبي الله صلى الله عليه وسلم فأخبره أنه لحق بالغار من ثور وقال: إن كان لك فيه حاجة فالحقه، فخرج أبو بكر مسرعاً فلحق نبي الله صلى الله عليه وسلم في الطريق، فسمع رسول الله صلى الله عليه وسلم جرس أبي بكر في ظلمة الليل فحسبه من المشركين فأسرع رسول الله صلى الله عليه وسلم المشي، فانقطع قبال نعله ففلق إبهامه حجر فكثر دمها! وأسرع السعي، فخاف أبو بكر أن يشق على رسول الله صلى الله عليه وسلم فرفع صوته وتكلم فعرفه رسول الله صلى الله عليه وسلم، فقام حتى أتاه، فانطلقا ورِجْلُ رسول الله صلى الله عليه وسلم تستن دماً“! (تاريخ الطبري ج2 ص100)

ابوبکر به سراغ علي ( عليه السلام ) آمد و از او درباره پيامبر سوال کرد، علي ( عليه السلام ) به او خبر داد که پيامبر به غار رفته است و گفت اگر با پيامبر کاري داري به او ملحق شو. ابوبکر به سرعت خارج شد و در راه به پيامبر رسيد، پيامبر در تاريکي شب صداي ابوبکر را شنيد و تصور کرد که او يکي از مشرکين است لذا به سرعتش در راه رفتن افزود، پس بند کفششان پاره شد و سنگي در انگشت ايشان فرو رفت و خون بسياري جاري شد. پيامبر به سرعتشان افزودند و ابوبکر ترسيد که پيامبر در مشقت بيفتد، لذا صدايش را بلند کرد و صحبت کرد و پيامبر او را شناخت. سپس ابوبکر نزد پيامبر آمد و با هم رفتند در حالي که از پاي رسول خدا خون جاري بود!

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن