مقالات

استحسان و رد آن در فقه اهل سنت

یکی از منابع اجتهادی اهل سنت”استحسان” است.در این نوشتار با ذکر چند نکته به بررسی این منبع اجتهادی و مخالفت این منبع با آیات و روایات می‌پردازیم.
نکته اول: اسْتحسان‏ در لغت به معنای نيكو شمردن چيزى يا نيكو دانستن چیزی است. اما در اصطلاح معانی گوناگونی از آن شده است. برخى گفته‏اند: «استحسان عبارت است از دليلى كه در ذهن مجتهد خطور مى‏كند و عبارتى مناسب براى آن نمى‏يابد.» [1] برخى ديگر استحسان را تخصيص قياسى به قياس قوى‏تر دانسته‌اند.[2] با توجه به این تعاریف، به نظر می‌رسد معروف‏ترين معناى استحسان همان حكمى است كه نصى بر آن يافت نمى‏شود ولى عقل مجتهد آن را مى‏پسندد.
نکته دوم: استحسان از نظر ابو حنيفه حجت است و به مالك و حنبليه نيز نسبت داده شده است. [3] اما استحسان از نظر اماميه و زيديه و ظاهريه باطل و بى‏اعتبار است.
نکته سوم: ادله قائلین به استحسان و نقد آن
براى حجيت استحسان به آيات و رواياتى‏ استدلال شده است، از جمله: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ‏ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب‏ [زمر/18  ] همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند؛ آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.
«وَ كَتَبْنَا لَهُ فىِ الْأَلْوَاحِ مِن كُلّ‏ شىَ مَّوْعِظَةً وَ تَفْصِيلًا لِّكلُ‏ شىَ‏ءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُواْ بِأَحْسَنهِا اعراف/145 و براى او در الواح اندرزى از هر موضوعى نوشتيم؛ و بيانى از هر چيز كرديم- «پس آن را با جدّيت بگير! و به قوم خود بگو: به نيكوترين آنها عمل كنند.»
با توجه به این آیات، پيروى از «قول احسن» مورد ترغيب و تشويق قرار گرفته است و پيروى از احسن فرع بر شناخت احسن است و از طرفى چون مصاديق احسن به مردم معرفى نشده، پس شناخت احسن به خود مردم واگذار شده است‏[4] پاسخ: غزالی از علمای اهل سنت به این نحوه استدلال پاسخ می‌دهد که: « مفاد آيات اين نيست كه از آن چه خودتان نيكو مى‏پنداريد پيروى كنيد، بلكه آن است كه از احسن واقعى پيروى كنيد و خداوند راه شناخت احسن واقعى را نيز به مردم نمايانده است و آن موافقت با كتاب و سنت است، زيرا احكام تابع مصالح و مفاسدى است كه شرع بر آن احاطه دارد و عقل بشر (جز مواردى خاص) به آن راه ندارد و اما پيروى از آن چه مردم آن را نيكو مى‏پندارند (گاه) چيزى جز، هوا و هوس نيست.[5] اما موافقین استحسان به روایتی استدلال کرده‌اند از جمله: « هرچه را مردم نيكو مى‏پندارند، در نزد خداوند نيز نيكوست».[6] پاسخ:
مخالفان استحسان از استدلال به اين حديث چنين پاسخ داده‏اند: 1. اين جمله گفته عبد الله بن مسعود است نه گفتار پيامبر صلى الله عليه و آله تا حجت باشد، مگر اين كه قول صحابى را حجت بدانيم.2. ظهور كلمه رؤيت (ما رأى المسلمون …) در علم و اطمينان است، يعنى آن چه قطعا نزد مسلمانان نيكوست نزد خدا هم نيكوست و شامل استحسان ظنى كه مورد بحث است، نمى‏شود.
بنابراين، حديث مربوط به حسن و قبح عقلى خواهد بود كه قابل درك براى مردم است و اما موارد ظن و گمان را كه مورد بحث ماست شامل نمى‏شود[7] آمدى و غزالى از علمای اهل سنت، در جواب از اين حديث مى‏گويند: «اين حديث اشاره به اجماع مسلمين دارد و دلالتى ندارد بر اينكه آنچه را آحاد مسلمين نيكو مى‏پندارند نزد خدا نيكوست‏. و اين حديث خبر واحد است كه اصول را نمى‏توان با آن ثابت كرد»[8] منابع:
[1] بدران الدمشقی، المدخل إلى مذهب الإمام أحمد بن حنبل ج 1ص 291. دار النشر، مؤسسة الرسالة ، بيروت ،1401 . الطبعة، الثانية ، تحقيق ، د. عبد الله بن عبد المحسن التركي
[2] الآمدي، الإحكام في أصول الأحكام ج 4 ص 163. دار النشر ، دار الكتاب العربي ، بيروت ، 1404 ، الطبعة، الأولى ، تحقيق، د. سيد الجميلي
[3] بدران الدمشقی، المدخل إلى مذهب الإمام أحمد بن حنبل ج 1 ص 291 . دار النشر ،  مؤسسة الرسالة ، بيروت
[4] أبي الوفاء القرشي، الجواهر المضية في طبقات الحنفية ج 2   ص 473 . اسم المؤلف، عبد القادر بن أبي الوفاء محمد بن أبو محمد الوفاة: 775 ، دار النشر : مير محمد كتب خانه – كراتشي
[5] غزالی، المستصفى في علم الأصول ج 1   ص 172. دار النشر ، دار الكتب العلمية ، بيروت، 1413 ، الطبعة ، الأولى ، تحقيق، محمد عبد السلام عبد الشافي
[6] الماوردي البصري الشافعي، الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني  ج 16   ص 165. دار النشر، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، 1419 هـ ،199 م ، الطبعة ، الأولى ، تحقيق، الشيخ علي محمد معوض ، الشيخ عادل أحمد عبد الموجود
[7] آیت الله مکارم، دائرة المعارف فقه مقارن‏ ج 1 ص 201. ناشر، مدرسه الامام على بن ابى طالب، مكان چاپ، قم‏، سال چاپ، 1427 ه. ق‏
[8] غزالی، المستصفى في علم الأصول ج 1   ص 172. دار النشر، دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1413 . الطبعة، الأولى ، تحقيق ، محمد عبد السلام عبد الشافي

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن