مقالات

خلافت امری الهی

عقیده شیعه این است که امامت و خلافت از طرف خداست و کسی نمی تواند جز خدا امام و جانشین را تعیین کند

از جمله اهل سنت ادله برای مشروعیت خلافت خلفا و این که انتخاب خلیفه به دست مردن است استناد به آیات و روایات زیر می باشد

1-در نهج البلاغه آمده است که:

إِنَّهُ بَايَعَنِي‏ الْقَوْمُ‏ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ‏ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى(1)

همانا کسانی با من ، بیعت کرده اند که با همان شرایط با ابوبکر ، عمر و عثمان، بیعت نمودند، پس آن که در بیعت حضور داشت ، نمی تواند خلیفه ای دیگر برگزیند و آن که غایب است نمی تواند بیعت مردم را نپذیرد، همانا شورای مسلمانان ، از آن مهاجرین و انصار است ، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز می گردانند، اگر سر باز زد با او پیکار می کنند؛ زیرا که به راه مسلمانان درنیامده ، خدا هم او را در گمراهیش وامی گذارد.

نتیجه می گیرند که: امام علی خود اقرار می کند که خلیفه کسی است که مردم او را تعیین می کنند

2- به آیه شوری استدلال می کنند که: وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَيْنَهُم‏(شوری آیه 38) و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست‏

می گویند با توجه به این آیه،مسلمانان باید با مشورت و شوری کسی را به خلافت برگزینند؛و به همین علت خلفا با مشورت مردم به خلافت انتخاب شدند

هیچ کدام از این استدلال ها به معنای این نیست که مردم می توانند خلیفه تعیین کنند

و اما

در جواب استدلال اول باید گفت که:این نامه امام علی در جواب به معاویه است که خلافت حضرت را قبول نداشت؛امام در این خطبه به معاویه می فرماید: “همانا کسانی با من ، بیعت کرده اند که با همان شرایط با ابوبکر ، عمر و عثمان، بیعت نمودند”یعنی معاویه همانطوری که از نظر تو معيار مشروعيت خلافت خلفا، اجتماع مهاجرين و انصار بود ، همان معيار در خلافت من نيز وجود دارد .

در آغاز نامه حضرت عليه السلام آمده :

فإنّ بيعتي بالمدينة لزمتك و أنت بالشام .

همانگونه كه بيعت با ابوبكر و عمر در مدينه بود و تو در شام به آن ملتزم گرديدى ، بايد به بيعت من نيز تسليم شوى .

اما در مورد استدلال دوم:

این استدلال صحیح نیست که در انتخاب خلیفه ما مشورت کنیم و با مشورت خلیفه را تعیین کنیم,مشورت مخصوص جایی است که حکم امرى در قرآن و سنت نباشد، اما حالا چه کسی می گوید که حکم امامت در قرآن و سنت نيامده است؟ بنابر عقیده شیعه آيات و روايات زيادى وجود دارد که امر خلافت و حکومت باید از طرف خدا باشد و پیامبر(ص)، جانشينان خود را، مشخص کرده است.

يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ(ص آیه 26)اى داوود! ما تو را خليفه خود در زمين قرار داديم

اين بیانگر این مطلب است كه حكومت در زمين بايد از طرف خدا نشات گيرد و هر حكومتى از غير از این باشد حكومتى است ظالمانه و غاصبانه

يا اينکه حضرت موسي (عليه السلام) از خداوند تقاضا مي کند:

وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي*هَارُونَ أَخِي(طه آیه 30-31) –و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده.برادرم هارون را!

در آیه می فرماید: « وَاجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي * هارُونَ أَخِي» حضرت موسى از خداوند درخواست مى کند تا برادرش هارون را وصى او قرار دهد و خداند نيز خواسته او را اجابت مى کند، اين جمله یعنی این که وصايت و وزارت انبياء، امرى است الهى که با نصب خداوند امکان پذیر است

پس طبق آیات بالا کلیات امامت و خلافت در قرآن و اینکه خلافت و امامت به دست خداست, بیان شده,اما جزئیات امامت و خلیفه در روایات بیان شده است,درست مثل مساله نماز که کلیات نماز که”اقامه نماز”باشد در قرآن بیان شده اما درباره کیفیت و جزئیات نماز در روایات بیان شده است

حتی در کتب اهل سنت هم بیان شده است که خلیفه باید از طرف خدا انتخاب شود به عنوان نمونه فقط به چند حدیث از کتب اهل سنت اشاره می کنم
ضمن این که حتی در کتب اهل سنت درباره انتخاب خلیفه آمده است
إبن حبان از علماي بزرگ اهل سنت است، در كتاب الثقات مي‌گويد:

وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اطراف مكه مشغول تبليغ دين اسلام بود، قبيله بني عامره آمدند و عرض كردند كه يا رسول الله! ما حاضريم به تو ايمان بياوريم، به شرطي كه:
أيكون لنا الامر من بعدك؟ فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم الامر إلي الله، يضعه حيث يشاء.

خلافت و جانشيني بعد از تو به عهده ما باشد؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مسئله تعيين خليفه و امام به دست خداست و هر كس را كه بخواهد امام و خليفه قرار مي‌دهد.(2)

همچنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نامه‌ هايي نوشت براي افراد ديگر، مثل عامر بن طفيل و بيحره و هوزه بن علي حنفي، كه الطبقات الكبري ابن سعد دارد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به هوزه بن علي حنفي نامه نوشت و دعوتش كرد به اسلام و او گفت:

كه من موقعيت مناسبي دارم و اگر بيايم از تو تبليغ كنم، خيلي از مردم حرف مرا مي‌پذيرند، من حاضرم با تو همكاري كنم، به شرط آنكه خلافت بعد از تو به عهده من باشد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تعيين خلافت به دست من نيست و به دست خداوند است.(3)

تفسير الثعلبي، ج5، ص276 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص84

 

پی نوشت ها:

[1 ] نهج البلاغه نامه 6

[2 ] الثقات لإبن حبان، ج1، ص89 ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، ج1، ص147

[3 ] الثقات لإبن حبان، ج1، ص89 ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، ج1، ص147 ـ حياة محمد لمحمد هيكل، ص152

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن