قیاس
آیا قیاس مورد تایید قرآن و عقل می باشد
یکی از منابع اجتهاد اهل سنت، قیاس می باشد، در این نوشتار کوتاه با ذکر چند نکته به بررسی معنای قیاس، بطلان قیاس و.. می پردازیم
نکته اول:
معنا و اقسام قیاس:
منظور از” قياس” اين است كه موضوعى را به موضوع ديگر كه از بعضى جهات با آن شباهت دارد مقايسه كنيم، و همان حكمى كه درباره موضوع اول است، درباره موضوع دوم نيز اجرا شود، بدون اينكه فلسفه و اسرار حكم اول را كاملا بدانيم، مثل اينكه مىدانيم” بول” انسان محكوم به نجاست و ناپاكى است و بايد از آن پرهيز كرد، سپس” عرق” انسان را هم با آن مقايسه كنيم و بگوئيم چون اين دو در پارهاى از جهات و اجزاى تركيبى با هم شباهت دارند، هر دو ناپاك و نجس هستند،
قیاس بر چهار نوع است، که قسمت چهارم آن حجیت نیست و طبق دلائلی که می آید مشروع نیست
- قياس منصوص العلّة: و آن در جايى است كه شارع، تصريح به علت كند و چون حكم، دائر مدار علّت است، طبعاً فقيه، حكم را به موضوعات ديگرى كه علّت در آنها وجود دارد نيز سرايت مىدهد. مثل اين كه شارع بگويد: «لا تشرب الخمر لانّه مسكر—خمر را ننوش، چون مست کننده استٌ» در اينجا اگر فقيه حرمت را به اشياى مست كننده ديگر سرايت دهد، قياس منصوص العله شكل خواهد گرفت، زيرا خطاب «لا تشرب الخمر» در حقيقت «لا تشرب المسكر» است.
- قياس اولويّت: و آن عبارت است از سرايت حكم از موضوعى به موضوع ديگر به اولويّت قطعى مانند اينكه خداوند فرموده: به پدر و مادر اف نگوييد «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ–» [1 ] کهه اين جمله به اولويّت قطعى، دلالت بر حرمت ناسزا گفتن به آنان مىكند.
- قياس همراه با تنقيح مناط: و آن در جايى است كه به همراه موضوع، حالات و خصوصيّاتى باشد كه قطعاً دخالت در حكم ندارند و لذا آنها را الغا كرده، از آن خصوصيّات صرف نظر مىكنيم. مثل این که شخصى سؤال کند که اگر مردى در مسجد به نماز ظهر ایستاده و شک بین سه و چهار نموده، چه حکمى دارد؟ امام علیه السلام در جواب بفرماید: باید بنا را بر چهار بگذارد و سپس یک رکعت نماز احتیاط بخواند. با تنقیح مناط مىتوان این حکم را به هر نماز چهار رکعتى سرایت بدهیم؛ چون نماز ظهر بودن و در مسجد بودن و مرد بودن شککننده، هیچ کدام یقیناً خصوصیتى ندارد و از قیود موضوع نیست، بلکه از حالات است.
- قياس مستنبط العلّة: كه در آن فقيه با ظنّ و گمان خويش، علت را به دست مىآورد و حكم را از موضوعى به موضوع ديگر سرايت مىدهد. به موضوع نخست «اصل» يا «مقيس عليه» مىگويند كه حكم در آن مسلّم و مفروض است و به موضوع دوم «فرع» يا «مقيس» گويند. زيرا حكمى ندارد و به گمان اشتراك آن در حكمِ اصل، حكم برايش ثابت مىگردد.(این قسم از قیاس بنابر نظریه شیعه امری باطل و مردود است)
این قسم از قیاس، از نظر جمهور اهل سنّت حجّت است، خصوصاً پيروان ابو حنيفه به قياس اعتماد فراوانى دارند، ولى اين قياس مورد انكار پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام قرار گرفته است و از اهل سنّت، نظّام و تابعان او و گروه ظاهريه (ابن حزم و داوود و …) و برخى از معتزله (جعفر بن حرب، جعفر بن مبشّر و محمّد بن عبد اللَّه اسكافى) قياس را باطل دانستهاند.
متاسفانه امروزه وهابيّت كه خود را حنبلى مسلك مىدانند، به قياس در دين اعتماد مىكنند و آن را حجّت مىدانند. [2 ]
نکته دوم:
بطلن قیاس از حیث قرآن، روایات و عقل
پس نوع چهارم قیاس امری ظنی است و قرآن در آیاتی به صراحت از احکام بدون علم نهی می کند
وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْولا. از چيزي كه علم نداري پيروي نكن؛ به درستي كه هر يك از گوش و چشم و دل مورد سئوال قرار خواهند گرفت. [3]
از نظر عقل هم نوع چهارم قیاس امری باطل است زیرا:
عقل انسان حکم می کند که راهی که احتمال خطا در آن وجود دارد، پیموده نشود. مبناى شرع بر تفاوت نهادن ميان امور همانند است ؛ مثلا در بيرون آمدن منى غسل واجب است ولى در خروج بول لازم نيست با آن كه هر دو از يك مجرى خارج مىشوند
بطلان قیاس نوع چهارم در روایات:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی، یکی از فرقه های باطل را که اهل آتش است، معرفی میکند: عن عوف بن مالك رضي الله عنه عن النبي: قال تفترق أمتي على بضع و سبعين فرقة أعظمها فتنة على أمتي قوم يقيسون الأمور برأيهم. امت من به هفتاد و چند فرقه منشعب و متفرق ميشوند و اعظم و اکثريت اين فرقه ها آن فرقهاي است که امور ديني را با رأي خودشان قياس ميکنند يعني عمل به قياس ميکنند.حاکم در ذیل این حدیث میگوید این حدیث صحیح است. [4]
این در حالی است که فتواهای قیاسی ابوحنیفه بسیار زیاد است؛ به عنوان مثال: سمعنا أباحنيفة يقول: « لو أنّ رجلاً عَبَدَ هذا البغل تقرباً بذلك إلى اللّه لمأر بذلك بأساً» ؛ « از ابوحنیفه شنیدیم که میگفت: «اگر شخصی این قاطر را بپرستد برای اینکه به وسلیه آن به خدا تقرّب جوید، در آن اشکالی نمیبینم» [5]
عمل به قیاس در این فتوا روشن است: یعنی گفته که هر جا که قصد قربت بود میتوان در آن جا عبادت را که مختص به خدا است، جاری کرد
نکته سوم:
در ضمن گفتگوئي كه بين امام صادق (عليه السلام) و ابي حنيفه واقع شد از هر طرف از قرآن و حديث امام صادق (عليه السلام) ابا حنيفه را شكست داد، ابي حنيفه عاجز شد، گفت: من حكم خدا را با فكرم ميسنجم. حضرت فرمود: بسيار خوب بگو ببينم آيا زنا مهمتر است يا قتل؟ گفت: قتل. فرمود: پس چرا در قتل 2 شاهد و در زنا 4 شاهد لازم است؟ فرمود: بگو آيا نماز مهمتر است يا روزه؟ گفت: نماز. فرمود: چرا زن حائض براي نماز قضا ندارد، ولي براي روزه قضا دارد؟ فرمود: بگو آيا بول كثيفتر است يا مني؟ گفت: بول. فرمود: پس چرا در بول غسل لازم نيست و در مني لازم است؟ [6]
نکته چهارم:
مسأله رجوع به قياس از اينجا ناشى مىشود كه مىگويند كتاب و سنت براى بيان احكام وافى نيست، چون وافى نيست، برويم دنبال قياس. نه، آن قدر از پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به طور مستقيم يا غير مستقيم به وسيله اوصياى ايشان سنت رسيده است كه با مراجعه به كليات اين سنت، نيازى به قياس نيست. اين است روح امامت از نظر دينى.
منابع:
[1 ] اسراء آیه 23 [2 ] خلاصه ای از کتاب دائرة المعارف فقه مقارن، ج1، ص: 197 تا 198 [3 ] اسراء آیه 36 [4 ] المستدرک، حاکم نیشابوری، ج ۴ ص ۴۷۷ [5 ] المجروحين لابن حبان، أبو حنيفة الكوفي ج ۳ ص ۷۳ [6] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 116