مقالات

مرده و شنیدن صوت

برخي از آيات قرآن مانند آيه22 سوره فاطر و آيه52 سوره روم منافات ندارد؟

پاسخ:

براي رسيدن به پاسخ سؤال نخست به صورت مختصر، تفسيري كوتاه از آيات مذكور در سؤال بيان مي كنيم :
ايمان يك امر قلبي بوده و اكراه بردار نمي باشد و فقط با ادله متقن و از روي شناخت حاصل مي گردد و در همين راستا پيامبرش را كه نگران ايمان نياوردن مردم است در آيات متعددي به عنوان بشير و نذير معرفي مي نمايد و در آيات قبل و بعد آيه 22 سوره فاطر نيز پيامبر را به عنوان انذار كننده معرفي نموده است و در آيه 22 همين سوره فرموده است:
زندگان و مردگان يكسان نيستند. همانا خدا هدايت خويش را به هر كسي كه خواهد مي شنواند و تو چيزي را به كساني كه در گورستان (كفر و لجاجت) فرو رفته نمي شنواني. از اين آيه به روشني استفاده مي شود كه تحقق خارجي ايمان و هدايت شدن مردم، هر چند نيازمند راهنما و هادي مي باشد، ولي همان طوري كه مفسرين و ديگر علما دين تصريح كرده اند، تنها تعليمات صحيح و آيات تكان دهنده و اعجاز آميز و دلايل روشن كافي نيست، بلكه آمادگي و لياقت پذيرش قبول حق و روح حقيقت نيز لازم است و گرنه، اگر تمام انبياء و اولياء جمع شوند و همه آيات الهي را به گوش كسي كه درك و پذيرش حقيقت را بر اثر گناه و طغيان از دست داده، بخوانند در او اثر نخواهد كرد.(1)
بنابراين منظور از «من في القبور، كساني كه در گورهايند» در آيه 22 سوره فاطر و نيز مراد از «الموتي، مردگان» در آيه 52 سوره روم كفاري است كه لياقت پذيرفتن هدايت و ايمان آوردن را از دست داده اند.(2) اينان از نظر زيست شناسي زنده اند، ولي از نظر درك حقايق و معارف الهي مرده اند، كساني كه در شهوات فرو رفته و غوطه ور در گناه شده به گونه اي كه نه صداي مظلومي را و نه نداي منادي حق را مي شنوند و نه آثار عظمت پروردگار را در صحنه آفرينش مي بينند، از نظر منطق قرآن به حقيقت مرده اند و زير سنگ لحد گناه خفته اند.
و دليل اين كه قرآن كفار لجوج و غير قابل هدايت را به مردگان تشبيه كرده است اين نكته است
كه در مورد كفار و مردگان، دعوت سودي ندارد و وجه اشتراك كفار و مردگان نفي سودمند بودن دعوت آنان است. يعني همان طوري كه دعوت ميت به ايمان و عمل سودي ندارد چون وقت و زمان ايمان آوردن وعمل صالح گذشته است و بعد از مرگ، مؤمن شدن و عمل خير انجام دادن معنايي ندارد، دعوت مشركين نيز براي آنان سودي ندارد، هر چند اين دعوت به وسيله پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ صورت بگيرد، زيرا آنان با لجاجت و طغيان و… لياقت هدايت پذيري را از دست داده اند و ايمان نمي آورند،لذا خدا به پيامبرش مي فرمايد تو نمي تواني به آنان كه مرده اند حرفي را برساني. يعني قابل هدايت نيستند.
بنابراين آيات مورد سؤال، هيچ دلالتي بر نفي قوه شنوايي از مردگان ندارد و اين امر نمي تواند وجه تشبيه كفار به مردگان باشد، زيرا قوه شنوايي را كفار لجوج داشتند و آنچه را فاقد بودند، شايستگي هدايت پذيري بود و به موجب همين عدم لياقت، دعوت پيامبر براي آنان نفعي نداشت.
حضرت آيت الله جعفر سبحاني مي گويد: ابن قيم جوزي از شاگردان ابن تيميه نيز در كتاب خود به اسم «الروح» آيات مورد سؤال را به همين معنايي كه بيان شد تفسير كرده و گفته است وجه شبه و اشتراك كفار و مردگان، سودمند نبودن دعوت در مورد آنان است، نه اين كه فاقد قوه شنوايي باشند.(3)
گذشته از اينها بر اساس آيات(4) و روايات فراواني، بقاء ارواح و حيات برزخي آنها از مسلمات اعتقادي ما است، چون روح انسان حقيقتي جاودانه است كه مدتي با اين بدن خاكي همراه مي باشد و بعد از مرگ با بدن لطيف تري كه از او به بدن مثالي ياد مي شود به سر مي برد و انسان نه تنها در قيامت به صورت زنده محشور مي شود، بلكه در فاصله دنيا و قيامت از نوعي حيات برزخي كه از حيات دنيوي برتر و كامل تر است بهره مند مي شود.
قرآن كريم به روشني گواهي مي دهد كه مرگ پايان زندگي نيست، بلكه دريچه اي است براي زندگي نوين و انسان با عبور از اين رهگذر به حيات جديد و عالم نو گام مي نهد. عالمي كه كامل تر از عالم طبيعت است و در اين عالم همه كساني كه از عالم طبيعت كوچ كرده اند، از حيات برزخي برخوردار مي باشند، هر چند درجات حيات و نيز تنعم صالحان از نعمت هاي الهي و نيز معذّب بودن گنه كاران، متفاوت است.
و در اين ميان انبياء و اولياء و شهداء از حيات برتر و از روزي هاي بهتري بهره مند مي باشند. قرآن كريم از متنعم بودن شهداء سخن به ميان آورده و فرموده است: آنان را مرده مپنداريد كه آنان نزد پروردگارشان روزي مي خورند.(5)
و در جاي ديگر فرموده است: به كشته شدگان در راه خدا مرده نگوييد.(6)
ولي شهداء را با همين مقام كه دارند در آيه ديگر در مرتبه سوم ذكر كرده و در مرتبه قبل انبياء و صديقين را ذكر نموده و فرموده است: و كسي كه خدا و پيامبر را اطاعت كند هم نشين كساني خواهد بود كه خداوند نعمت خود را بر آنان تمام كرده. از پيامبران و صديقان و شهداء و صالحان…».(7) اين نحوه بيان و اين ترتيب نشان مي دهد كه شهداء هر چند از حيات عالي در عالم برزخ برخوردارند، امّا هيچ شهيدي در عروج روحي و حيات برزخي خود به پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ نمي رسد.
و لذا بزرگاني هم چون امام خميني(ره) معتقدند: ارواح همه انبياء و اولياء كه خدا به آنها قدرت مرحمت نموده است بعد از خلاصي از بدن مادي به وسيله مرگ، باز هم به اين عالم طبيعت احاطه دارد و        بلكه احاطه آن بيشتر و قوي تر است.(8) زيرا هر چه نشئه وجودي انسان رو به افق تجرد داشته باشد جامعيتش بيشتر خواهد بود.(9)
و لذا حيات برزخي كامل تر از حيات عالم طبيعت است، زيرا از يكسو محدوديت هاي عالم طبيعت را ندارد و از سويي هر چه از سنخ كمال وجود است، در مرتبه حيات برزخي به نحو اكمل موجود است، چون فوق حيات عالم طبيعت است.
در روايات رسيده از معصومين ـ عليهم السلام ـ نيز بر اين مسأله مسلم اعتقادي تصريح شده : اهل برزخ داراي حيات، درك و شعور هستند به عنوان نمونه به برخي از اين گونه روايات اشاره مي شود:
1. بعد از جنگ بدر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دستور داد كه كشته گان دشمن را در چاهي بريزند و وقتي اين امر انجام شد پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با آنان اين گونه سخن گفت و هر يك را به نام شان صدا زد و فرمود: «هل وجدتم ما وعدكم ربكم حقا فإني قد وجدت ما وعدني ربي حقا» آيا آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق و پا بر جا يافتيد؟
برخي از مسلمانان گفتند يا رسول الله آيا مردگان مي شنوند؟ حضرت فرمود: «… ما أنتم بأسمع منهم لما اقول» سوگند به كسي كه جان محمد در دست او است شما نسبت به آنچه مي گويم از آنها شنواتر نيستيد.(10)
2. امام علي ـ عليه السلام ـ هنگام برگشت از جنگ صفين وارد قبرستان در بيرون شهر كوفه شد و با اين كلمات اهل قبرستان را مخاطب قرار داد: «يا اهل الديار الموحشة و المحال المقفرة و القبور المظلم…» اي ساكنان خانه هاي وحشت زا و محله هاي خالي و گورهاي تاريك… سپس حضرت رو به اصحاب كرده و فرموده است: «أما لو اذن لهم في الكلام لأخبروكم أن خير الزاد التقوي».(11) آگاه باشيد كه اگر به آنان اجازه داده مي شد شما را خبر مي دادند كه: بهترين توشه تقوي است.
اين كلام مولاي متقيان دلالت دارد كه مردگان قدرت شنيدن سخنان ما را دارند، ولي اجازه سخن گفتن را ندارند بنابراين بدون توجه به اين عقيده مسلم كه اهل برزخ داراي حيات هستند و انسان با مرگ نابود نمي شود و بدون توجه به آيات و روايات موجود در اين زمينه، نمي توان از تشبيه كفار به مردگان در آيه 22 سوره فاطر و 52 سوره روم، نتيجه گرفت كه مردگان، علم، حيات و درك ندارند و به همين دليل توسل به آنان بي فايده است.

 

پاورقی:

  1. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونهدارالکتب الاسلاميه، ، تهران، 1374ش، ج16، ص477.
    2. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه موسوي، جامعه مدرسين، بي تا، ج17، ص50. ج16، ص305 و سبزواري نجفي، محمد بن حبيب الله، الجديد في تفسير القرآن، ج5، ص507.
    3. سبحاني، جعفر، راهنماي حقيقت، نشر مشعر، قم،1385ش، ص157.
    4. بقره : 154، آل عمران : 169 ـ 171، مؤمن : 46، يس : 25 ـ 27.
    5. آل عمران : 169.
    6. بقره : 154.
    7. نساء : 69.
    8. خميني، سيد روح الله، امامت و انسان کامل از ديدگاه امام خميني، موسسه نشر آثار 1385ش، تدوين، فروغ السادات، ص477.
    9. همو، معاد از ديدگاه امام خميني(ره)، موسسه نشر آثار، تدوين، فروغ السادات، 1382ش، ص223.
    10. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج15، ص543 و همو ، صحيح بخاري، باب قتل ابوجهل، ج5، ص97.
    11. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، انتشارات مشرقين، چاپ چهارم، 1379ش، کلمه 130، ص654.
برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن