مقالات

ولدنی ابوبکر

موضوع:امام صادق:ابوبکر من را دو بار به دنیا آورد؟
واژه شناسی:
ابوبکر:
ابوبكر، عبداللّه بن عثمان (ابى قحافه) از قريش، تيره بنى‏تميم است. به اعتقاد اهل سنت ابوبکر خلیفه اول مسلمانان بعد از پیامبر اکرم است .مفسّران عامّه و خاصّه، آيه 40 توبه (آيه غار) را در شأن وى دانسته‏اند. افزون بر آن، كتاب‏هاى تفسيرى اهل‏سنّت، آيات بسيارى را درباره ابوبكر دانسته‏اند كه بيش‏تر آن‏ها از باب تطبيق است؛  چنان كه برخى از دانش‏وران خود اهل‏سنّت قائلند كه در آن‏ها غلو و مبالغه بسيارى صورت گرفته و احاديث جعلى متعدّدى وارد شده است‏( الموضوعات، ج 1، ص 302- 304؛ اللآلى فى الاحاديث الموضوعه، ج 1، ص 262- 354)
امام صادق:
ابو عبدالله، جعفر بن محمد الصادق معروف به جعفر صادق، امام ششم شیعیان که آن‌ها از وی با عنوان امام جعفر صادق یاد می‌کنند. وی فرزند محمد باقر و ام‌فروه است. او در ۱۷ ربیع‌الاول ۸۳ هجری قمری (۷۰۲-۷۰۳ میلادی در مدینه بدنیا آمد. او توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد.و در ۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در مدینه درگذشت. او بیشترین سال عمر را در میان یازده امام اول شیعیان داشته‌است. محل دفن وی کنار قبر پدرش در قبرستان بقیع شهر مدینه‌است.

او در سن ۳۱ سالگی پس از درگذشت پدرش به امامت رسید، وی فرصت بسیار مناسبی برای فعالیت فرهنگی و مذهبی به دست آورد. از سوی دیگر نیز عصر وی زمان جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون در جهان اسلام بود. زمینه فعالیت به گونه‌ای برای وی فراهم بود، که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه‌ها از جعفر صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری خوانده می‌شود. فقه شیعه نیز عمدتاً بر روایات به‌جای مانده از او مبتنی‌ست، به همین جهت مکتب فقهی شیعیان دوازده امامی را مذهب جعفری نیز می‌نامند.
تبیین و اهمیت موضوع:
شناخت احاديث از جهت معتبر بودن و يا معتبر نبودن بسيار مهم است زيرا در طول تاريخ جماعت زيادي پيدا شده‌اند كه با انگيزه‌هاي گوناگون به جعل و انتشار احاديث، به نام پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ يا صحابه و يا اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ پرداختند.
انگيزه‌هايي از قبيل خيانت و يا حتي خدمت و تحصيل خشنودي خداوند و كسب پاداش اخروي، از روي عمد و يا به سبب جهالت، در اين امر دخيل بوده است.
به هر حال آنچه اتفاق افتاده است، پديد آمدن هزاران سخن باطل و بي‌پايه بود كه به عنوان «احاديث» در لابلاي كتب حديثي جاي گرفتند. و بر یک محقق لازم است که احادیث صحیح و جعلی را بشناسد
طرح بحث:
یکی از دلائلی که وهابیون برای افتخار به مقام ابوبکر (و یا شاید برای این که ثابت کنند ابوبکر به جهت نسبت با امام صادق فردی نیکوکار بوده است) به آن استدلال می کنند حدیث زیر است:
امام صادق(علیه السلام)، فرمود: «: ما أرجو من شفاعة علي عليه السلام شيئا ، إلا وأنا أرجو من شفاعة أبي بكر عليه السلام مثله ، ولقد ولدني مرتين »؛(1) من از شفاعت علی به چیزی امید ندارم، مگر آن که مثل همان را از شفاعت ابوبکر امیدوارم، زیرا ابوبکر دو بار مرا زاده است
نحوه استدلال به این حدیث:
می گویند منظور از این جمله که: ابوبکر دو بار مرا زاده است،این است که مادر امام صادق هم از طرف پدرش و هم از طرف مادر خود، نسبش به ابوبکر می رسد؛ زیرا که مادر امام صادق(علیه السلام) ام فروه بوده و ام فروه دختر قاسم و قاسم پسر محمد و محمد پسر ابوبکر است. و همچنین مادر ام فروه اسماء دختر عبدالرحمن و عبدالرحمن هم پسر ابوبکر بوده است.
با این وجود چه افتخاری بالاتر از این است که انسان نسبش به امام صادق متصل گردد؟
اگر ثابت شود که این حدیث صحیح است،پس شیعه هیچ گونه حق اعتراض به خلفا ندارد و باید به خلفا احترام بگذارد
چند نکته در پاسخ به این استدلال:
1-اشکال سندی:
بررسي سند روايت در كتاب‌هاي اهل سنت :
اين روايت حتي در كتاب‌هاي خود اهل سنت نيز سند درستي ندارد و تمام سند‌هاي آن بدون استثناء طبق قواعد رجالي اهل سنت بي اعتبار هستند ؛ ولي متأسفانه علماي اهل سنت بدون توجه به سند روايت و از آن‌جايي كه بحث فضائل خلفا در ميان است ، با چشمان بسته روايات را نقل و بعد از آن به تاخت و تاز عليه شيعه مي‌پردازند .
مهمترين سندي كه براي اين روايت مي‌توان يافت ، سندي است كه مزّي در تهذيب الكمال نقل كرده است :
أخبرنا بذلك أبو الفرج عبد الرحمان بن أبي عمر محمد بن أحمد بن محمد بن قدامة المقدسي بدمشق ، وأبو الذكاء عبد المنعم بن يحيى بن إبراهيم الزهري بالمسجد الأقصى ، وأبو بكر محمد بن إسماعيل بن عبد الله بن الأنماطي الأنصاري بالقاهرة ، وأبو بكر عبد الله بن أحمد بن إسماعيل بن فارس التميمي بالإسكندرية ، قالوا : أخبرنا أبو البركات داود بن أحمد بن محمد بن ملاعب البغدادي بدمشق ، قال : أخبرنا القاضي أبو الفضل محمد بن عمر بن يوسف الأرموي ببغداد ، قال : أخبرنا الشريف أبو الغنائم عبد الصمد بن علي بن محمد بن الحسن ابن المأمون ، قال : أخبرنا الحافظ أبو الحسن علي بن عمر بن أحمد ابن مهدي الدارقطني ، قال : حدثنا يعقوب بن إبراهيم البزاز ، قال : حدثنا الحسن بن عرفة ، قال : حدثنا محمد بن فضيل … .
وبه [الإسناد السابق] قال : أخبرنا الدارقطني ، قال : حدثنا أبو بكر أحمد بن محمد بن إسماعيل الادمي ، قال : حدثنا محمد بن الحسين الحنيني ، قال : حدثنا عبد العزيز بن محمد الأزدي ، قال : حدثنا حفص بن غياث ، قال : سمعت جعفر بن محمد يقول : ما أرجو من شفاعة علي شيئا إلا وأنا أرجو من شفاعة أبي بكر مثله ، ولقد ولدني مرتين .
چيزي از شفاعت علي (عليه السلام) اميد ندارم ، مگر اين كه مثل همان را از ابوبكر اميد دارم ، به درستي كه ابوبكر مرا دو بار به دنيا آورده است ! (2)
اولاً در سلسه سند اين روايت چندين راوي مجهول و ضعيف وجود دارد ؛ از جمله :
1. أبو البركات داود بن أحمد بن محمد بن ملاعب البغدادي : وي مجهول است ؛ چنانچه ذهبي در تاريخ اسلام ، نام وي را ذكر كرده ؛ اما هيچ گونه جرح و تعديلي نياورده‌اند . (3)
2 . عبد الصمد بن علي بن محمد . وي نيز مجهول است ؛ چنانچه خطيب بغدادي در تاريخ بغداد ،نامش را آورده ؛ ولي هيچ مدح و ذمي در باره‌اش نقل نكرده است .(4)
3-حفص بن غياث،ذهبی درباره اش می گوید: در اواخر عمرش ، حافظه‌اش ضعيف شده بود(5)
وقتي در سلسله سند يك روايت چند نفر  مجهول و شخصي همچون حفص بن غياث وجود داشته باشد ، چگونه مي توان به آن اعتماد كرد .
2-تحريف روايت :
ذهبي ، اصل روايت را در سير اعلام النبلاء اين گونه نقل مي‌كند : « … لقد ولدني مرتين » (6)؛ در حالي كه در جاهاي ديگر ، كلمه «صديق» را اضافه كرده و روايت را اين گونه تحريف مي‌كند :
فكان يقول : ولدني الصديق مرتين .(7)
چگونه ممكن است امام صادق عليه السلام از كلمه «صديق» براي ابوبكر استفاده كند ؛ در حالي كه همه مي‌دانند اين لقب از القاب مخصوص امير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام بوده است .
ابن قتيبه دينوري درباره لقب صدیق،در كتاب المعارف مي‌نويسد :
عن معاذة بنت عبد الله العدوية سمعت علي بن أبي طالب على منبر البصرة و هو يقول أنا الصديق الأكبر آمنت قبل ان يؤمن أبو بكر و أسلمت قبل أن يسلم أبوبكر .
معاذه دختر عبد الله ‌گويد كه از علي بن أبي طالب عليه السلام شنيدم كه بر بالاي منبر بصره مي‌فرمود : من صديق اكبر هستم ، ايمان آوردم قبل از آن كه ابوبكر ايمان بياورد ، اسلام آوردم قبل از آن كه ابوبكر اسلام بياورد .(8)
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم  فرمود :
” الصديقون ثلاثة : حبيب النجار مؤمن آل ياسين ، وحزبيل مؤمن آل فرعون ، و علي بن أبي طالب الثالث ، و هو أفضلهم .
صديقان سه نفر هستند : حبيب نجار ، مؤمن آل ياسين ، حزقيل مؤمن آل فرعون ، و علي بن أبي طالب عليه اسلام كه او برتر از آن ها است .(9)
و…اگر ابوبکر مستحق لقب صدیق بودن بود پیامبر اکرم در این حدیث هم اسمی از او می آورد.
3-اشکال دلالی حدیث”ولدنی ابوبکر” را در چند قسمت بیان می کنیم:
1- آیا عقل حکم می کند که امام صادق به ابوبکر افتخار کرده باشد؟در حالی که درباره اخلاق ابوبکر در تاریخ می خوانیم:
ابن عساکر شافعی در” تاریخ مدینه دمشق”به سند خود از قول مقدام چنین می گوید :
“استب عقيل بن أبي طالب و أبوبكر قال و كان أبوبكر سبابا أو نشابا”
عقیل بن ابی طالب و ابی بکر به دشنام گویی به یکدیگر پرداختند و ابی بکر فردی بسیار دشنام گو بود(آیا با این وجود امام صادق به ابوبکر افتخار می کند)(10)
یا درباره فرار ابوبکر(که قرآن از فرار کردن از جنگ نهی می کند- انفال آیه 16) در تاریخ می خوانیم که:
يكى از دلائل فرار ابوبكر در جنگ احد، اعتراف خود او است. بسيارى از بزرگان اهل سنت به نقل از عائشه نوشته‌اند:
كان أبو بكر رضي الله عنه إذا ذكر يوم أحد بكى ثم قال ذاك كله يوم طلحة ثم أنشأ يحدث قال كنت أول من فاء يوم أحد فرأيت رجلا يقاتل مع رسول الله صلى الله عليه وسلم دونه وأراه قال يحميه قال فقلت كن طلحة حيث فاتني ما فاتني فقلت يكون رجلا من قومي أحب إلي وبيني وبين المشرق رجل لا أعرفه وأنا أقرب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم منه وهو يخطف المشي خطفا لا أخطفه فإذا هو أبو عبيدة بن الجراح فانتهينا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم وقد كسرت رباعيته وشج في وجهه وقد دخل في وجنته حلقتان من حلق المغفر.
عائشه مى‌گويد: ابوبكر هر گاه ياد روز اُحُد مى‌افتاد،‌ گريه مى‌كرد و مى‌گفت: آن روز، روز طلحه بود. سپس گفت: نخستين كسى كه در آن روز (پس از فرار) بازگشت، من بودم، رسول خدا را ديدم كه با يكى از كفار مى‌جنگيد، به طلحه گفتم: همان جايى كه هستى باش كه من چيزهايى را از دست داده‌ام، مردى از خويشان من است كه عزيزتر است از تمام آن چه بين مشرق و مغرب است. و من به رسول خدا نزديكتر بودم، كسى را كه نمى‌شناختم به طرف رسول خدا آمد، هنگامى كه نزديك شد ديدم ابوعبيده جراح است، خودمان را به پيامبر رسانديم، ديدم دندان‌هاى جلوى آن حضرت شكسته شده و صورتش شكافته و دو حلقه از حلقه‌هاى زره در صورتش فرو رفته بود.(11)
حاكم نيشابورى پس از نقل اين روايت مى‌گويد:
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.(12)
با وجود این احادیث آیا افتخار امام صادق به ابوبکر صحیح است یا به امیر المومنین علی علیه السلام که حتی مخالفین هم به شجاعت او افتخار کرده اند
درباره شجاعت امام علی علیه السلام علاوه بر روایات زیادی که در این باره وجود دارد،آین آیه قران می باشد که:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (بقره آیه 207) بعضى از مردم (با ايمان و فداكار، همچون على (ع) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است‏
فخر رازی در ذیل این آیه می گوید:
نَزَلَتْ فی علی بن ابیطالب. باتَ عَلی فِراشِ رَسولِ اللّهِ لَیلَةَ خُروجِهِ اِلَی الْغار، و یروی أَنَّهُ لَمّا نامَ عَلی فِراشِهِ قامَ جبرئیلُ عِنْدَ رَأْسِهِ و میكائیلُ عِندَ رِجْلَیهِ وَ جبریلُ ینادی: بَخٍّ بَخٍّ مِنْ مِثْلِكَ یابْنَ اَبی طالب یباهِی اللّهُ بِكَ الْمَلائِكَةَ.
این ایه در شأن علی بن ابیطالب نازل شده است. همان شبی كه پیامبر به غار ثور رفت و وی در بستر خوابید. حضرت جبرئیل بالای سر او و حضرت مكائیل پایین پاهای او ایستاده بودند. در آن حال جبرئیل ندا در می داد: آفرین بر تو ای پسر ابو طالب، اینك خداوند به فرشتگان آسمان – به خاطر عظمت این فداكاری تو- مباهات می كند.(13)
درباره شجاعت امام علی در احادیث آمده است:
سیوطی گوید: سوره احزاب آیه ۲۵ در روز خیبر نازل شد و گوید: « خداوند با علی مومنان را از جنگیدن بی نیاز کرده است».(14)
ابن عباس گوید:« هیچ کس به اندازه علی خود را در معرض خطر قرار نمی داد در جنگ».(15)
ابن اثیر گوید:« روز احد شانزده ضربت به علی اصابت کرد که هر یک او را به زمین می افکند ولی جبرئیل او را بلند می کرد»(16)
پیامبر فرمودند:« هر ضربت علی در جنگ خندق  برابر با تمامی اعمال امت بود است»(17)
دوباره سوال می کنم آیا با وجود این روایات، افتخار امام صادق علیه السلام به جدش امام علی علیه السلام معقول است یا به ابوبکر؟
2-آيا انتساب به ابوبكر براي امام صادق افتخار دارد يا به ولايت جدش امير المؤمنين عليهما السلام ؟
چگونه ممكن است امام صادق به متولد شدنش از ابوبکر افتخار كرده باشد ؛ در حالي كه اين مطلب مخالف سيره آن حضرت بوده است . زيرا با مراجعه به سيره آن حضرت  مي‌بينيم كه آن حضرت بالا ترين افتخار برايش قبول ولايت وامامت جدش امير المؤمنين  عليه السلام  است نه ولادت از او به اين حديث توجه كنيد كه مي فرمايد:
ولايتي لعلي بن أبي طالب أحبّ إليّ من ولادتي منه، لأنّ ولايتى له فرض وولادتى منه فضل .ولايت علي بن أبي طالب (عليه السلام) براي من محبوب‌تر از اين است كه او مرا به دنيا آورده است ؛ چرا كه قبول ولايت او براي من واجب و فرزند او بودن امتياز است .(18)
و همچنين نقل شده است كه آن حضرت فرمود :
ولايتي لآبائي أحب إليّ من نفسي ، ولايتى لهم تنفعنى من غير نسب ، ونسبى لا ينفعنى بغير ولاية .
ولايت پدرانم براي من ، دوست‌داشتني تر از جان من است ، ولايت آن‌ها براي من فايده دارد ؛ حتي اگر نسبتي با آن‌ها نداشته باشم ؛ ولي نسبت با آن‌ها زماني كه ولايت آن‌ها را نداشته باشم ، برايم سودي ندارد .(19)
حال چگونه ممكن است كه نسبت امام صادق با امير المومنين افتخار نباشد؛ ولي نسبت با ابوبكر افتخار باشد؟
3-همانطور که در اول کلام گفتیم اصل حدیث به این صورت است که: سمعت جعفر بن محمد يقول : ما أرجو من شفاعة علي شيئا إلا وأنا أرجو من شفاعة أبي بكر مثله ، ولقد ولدني مرتين– من از شفاعت علی به چیزی امید ندارم، مگر آن که مثل همان را از شفاعت ابوبکر امیدوارم، زیرا ابوبکر دو بار مرا زاده است
شهيد نور الله تستري نکته ای درباره حدیث”لقد ولدنی ابوبکر مرتین”می نویسد :
أقول : يدل على كذب هذا الخبر أن صاحب الشفاعة العظمى هو جده صلى الله عليه وآله فلا يليق به عليه السلام نسيان شفاعة جده صلى الله عليه وآله وإظهار رجاء شفاعة غيره سيما أبو بكر الذي لا شافع له ولا حميم يوم لا ينفع مال ولا بنون ، إلا من أتى الله بقلب سليم ، اللهم إلا أن قصد به مجرد التقية فافهم .
وأما قوله عليه السلام ” ولقد ولدني مرتين ” فبيان للواقع لا للافتخار به كيف وقد مر الاتفاق على أن قوم أبي بكر أرذل طوائف قريش وقد وقع التصريح به من أبي سفيان كما مر وقال علي عليه السلام في شأن محمد بن أبي بكر ” إنه ولد نجيب من أهل بيت سوء ” فتدبر .
دليل بر دروغ بودن اين خبر همين بس كه صاحب شفاعت كبري ، جدش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است ، پس سزاوار نيست كه آن حضرت شفاعت جدش را فراموش كرده باشد و اظهار اميد به شفاعت غير كرده باشد . به ويژه ابوبكر كه خودش در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‏بخشد ، شفاعت كننده و حمايت كننده‌اي ندارد ؛ مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد !
مگر اين كه هدف امام صادق عليه السلام از بيان اين جملات فقط تقيه باشد .
اما اين كه آن حضرت فرموده : ” ابوبكر مرا دو بار به دنيا آورده ” واقع را بيان مي‌كند نه اين كه افتخار كند ، زيرا پيش از اين گفتيم كه قبيله ابوبكر ، پست‌ترين قبيله قريش بوده است ؛ وابو سفيان هم به اين مطلب تصريح كرده است . و نيز علي عليه السلام در شأن محمد بن أبي بكر فرموده : او فرزندي نجيب از خانواده اي بد است كه اين سخنان پستي قبيله ي ابوبكر را اثبات مي كند. بنا بر اين جايي براي افتخار نمي ماند.(20)
4-مخالفت با سيره و روش امير المؤمنين و فاطمه زهرا عليهما السلام
چگونه ممكن است امام صادق سيره و روش جدش امير المؤمنين و مادرش فاطمه زهرا عليهما السلام را فراموش كرده باشد ؛و به ولادتش از ابوبکر افتخار کند در صورتي كه امام علی و حضرت زهرا در تمام عمرشان لحظه‌اي با ابوبكر بيعت نكردند و خلافت او را به رسميت نشناختند . كه ذيلا به چند مورد در اين باره اشاره مي‌كنيم :
غضب فاطمه سلام الله عليها بر ابوبكر
بخاري در صحيح‌ترين كتاب اهل سنت بعد از قرآن مي‌نويسد :
فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ .فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه وسلم در حال خشم و غضب ابو بكر را ترك نموده و بر او همچنان غضبناك ماند تا وفات نمود .(21)
و طبق روايات صحيح السندي كه در  كتاب‌هاي اهل سنت وجود دارد ، ناراحت كردن فاطمه ،‌ ناراحت كردن رسول خدا است و نيز غضب فاطمه ، غضب رسول خدا است . چنانچه بخاري نوشته است :
عَنْ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي .از مسور بن مخرمه روايت شده كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود : فاطمه پاره تن من است ، هر كس او را به خشم آورد ، مرا به خشم آورده است .(22)
و از طرف ديگر فاطمه زهرا سلام الله عليها به خداوند قسم ياد مي‌ كند كه ابوبكر را بعد از هر نمازي نفرين كند و شكايت او را پيش پدرش رسول خدا (ص) ببرد .
ابن قتيبه دينوري در كتاب الإمامة و السياسة مي‌نويسد :
فقالت : نشدتكما اللّه ألم تسمعا رسول اللّه يقول : رضا فاطمة من رضاي ، وسخط فاطمة من سخطي ، فمن أحبّ فاطمة ابنتي فقد أحبّني ، ومن أرضى فاطمة فقد أرضاني ، ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني ؟
قالا : نعم ، سمعناه من رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم ، قالت : فإنّي أُشهد اللّه وملائكته أنّكما أسخطتماني وما أرضيتماني ، ولئن لقيت النبي لأشكونّكما إليه .
فقال أبو بكر : أنا عائذ باللّه تعالى من سخطه وسخطك يا فاطمة ، ثمّ انتحب أبو بكر يبكي ، حتى كادت نفسه أن تزهق . وهي تقول : واللّه لأدعونّ اللّه عليك في كلّ صلاة أصلّيها … .
فاطمه سلام الله عليها فرمود : شما را به خدا ، آيا نشنيديد كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود : خشنودي فاطمه ، نشانه خشنودي من است و خشم فاطمه نشانه خشم من است ، پس هر كس فاطمه را دوست داشته باشد ، به درستي كه مرا دوست داشته است ، هر كس فاطمه را راضي كند ، مرا راضي كرده است و هر كس فاطمه را به خشم آورد ، مرا به خشم آورده است .
ابوبكر و عمر گفتند : بلي ، ما از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) اين مطلب را شنيديم . فاطمه (سلام الله عليها) فرمود : پس من خدا و ملائكه را شاهد مي‌گيرم كه شما دو نفر مرا ناراحت كرده و مرا خشنود نكرديد ، اگر پيامبر را ملاقات كنم ، از دست شما شكايت خواهم كرد .(23)
5- امير المؤمنين عليه السلام ، ابوبكر را خائن و دروغ گو مي‌داند :
چگونه ممكن است ، امام علي عليه السلام فردي را خائن و دروغگو بداند ولي فرزندش  امام صادق عليه السلام بر خلاف جدش امير المؤمنين عليهما السلام ، به نسبتش با ابوبكر افتخار كند !
مسلم بن حجاج نيشابوري در صحيح مسلم مي‌نويسد :
فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنْ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا … .
زماني كه رسول خدا (صلي الله عليه وسلم) از دنيا رفت ، ابوبكر گفت من جانشين رسول خدا هستم ، شما دو نفر آمديد و (تو اي عباس) ميراث پسر بردارت (پيامبر) را طلب كردي و اين (علي عليه السلام) ميراث همسرش از پدرش را طلب مي‌كرد . ابوبكر گفت كه رسول خدا فرموده است : “ما ارث به جاي نمي گذاريم ، هر آنچه از ما با قي مي ماند صدقه است ” شما دو نفر ابوبكر را دروغ گو ، گناه‌كار ، پيمان شكن و خائن مي دانستيد .(24)

نتیجه:با توجه به سیره زندگی ابوبکر چگونه امکان دارد که امام صادق به ابوبکر افتخار کند و شجاعت و سیره جدش امیر المومنین را فراموش کند

پی نوشت ها:
1-    فضائل الصحابه للدار القطنی ج 1 32
2-    تهذيب الكمال – المزي – ج 5 – ص 81 – 82 .
3-    تاريخ اسلام ، ج 44، ص 287
4-    تاريخ بغداد ، ج 11 ص 46
5-    تهذيب الكمال ج 7 ص 62
6-    سير اعلام النبلاء ج 6 – ص 259
7-    سير أعلام النبلاء – الذهبي – ج 6 – ص 255
8-    المعارف – ابن قتيبة – ص ۱۶۹ و تهذيب الكمال – المزي – ج ۱۲ – ص ۱۸ – ۱۹
9-    مناقب علي بن أبي طالب (ع) – أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني – ص ۳۳۱ ، الجامع الصغير – جلال الدين السيوطي – ج ۲ – ص ۱۱۵
10-    تاريخ مدينة دمشق،:  أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي، ج ۳۰ ص ۱۱۰
11-    الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 222،
12-    المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 298،
13-    تفسیر كبیر فخر رازی ذیل یه 207 بقره.
14-    درالمنثور ۵/۱۹۲
15-    مناقب ابن مغازلی شافعی  ۷۱ حدیث ۱۰۲
16-    اسدالغابه ۴/۹۷
17-    تاریخ بغداد ۱۳/۱۹، مستدرک الصحیحین ۳/۱۲۰
18-    الفضائل ، شاذان بن جبرئيل ، ص 125 و الروضة في فضائل أمير المؤمنين ، شاذان بن جبرئيل ، ص 103 و بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج29 ، ص299 .
19-    مشكاة الأنوار ، علي الطبرسي ، ص 575 .
20-    الصوارم المهرقة – الشهيد نور الله التستري – ص 241 – 242 .
21-    صحيح البخارى ، ج4 ،‌ ص42 .
22-    صحيح البخاري ، ج‏4 ، ص‏210
23-    الامامة والسياسة ، تحقيق الشيري ، ج 1، ص 31 .
24-    صحيح مسلم ، ج5 ، ص152 ، كتاب الجهاد و السير ، باب حكم الفيء .
25-

فهرست

واژه شناسی 1

تبیین و اهمیت موضوع 1

طرح بحث 1

نحوه استدلال به حدیث ولدنی ابوبکر:2

اشکالات وارد بر این استدلال

اشکالات سندی

تحريف روايت

اشکالات دلالی حدیث”ولدنی ابوبکر”

1

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن