بررسی حدیث «قرن الشیطان» از دیدگاه علمای اهل سنت
مقاله ای که پیش رو دارید نوشته ای است در بررسی حدیث قرن الشیطان به نقل از پیامبر اکرم (ص)، در کتب معتبر اهل سنت مانند صحاح و مسانید و تبیین موضوع این حدیث از دیدگاه علمای اهل¬سنت. از حاصل نظر علمای اهل سنت به دست می آید که مصداق بارز و اصلی حدیث قرن الشیطان، محمد بن عبدالوهاب مؤسس فرقه وهابیت است و علامتشان تراشیدن سر می باشد؛ چون از طرفی پیامبر اکرم (ص) به سمت مشرق یعنی سرزمین نجد اشاره کردند و فرمودند که فتنه از آنجا آغاز می شود و حزب شیطان از آنجا خروج می کند. ابن تیمیه امام و مقتدای محمد بن عبدالوهاب می گوید: شرق مدینه همان نجد و درعیه است؛ جایی که مسیلمه کذاب از آنجا خروج و ادعای نبوت کرد و محل پیمان نامبارک محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود است و فتنه ها از آنجا آغاز شد. از طرف دیگر با توجه به جنایات زیاد وهابیت از قتل و غارت و تخریب و… معلوم می شود که مراد بارز حضرت از این پیشگویی، محمد بن عبدالوهاب و پیروان او می باشد.
مقدمه
امروز جهان اسلام بیش از پیش نیاز به وحدت اسلامی دارد. وحدت اسلامی بهمعنای تقریب بین مذاهب و ید واحد شدن در برابر استکبار جهانی است که نفع آن به تمام مسلمانان خواهد رسید. البته معنای وحدت این نیست که شیعه، سنی یا سنی، شیعه گردد، بلکه مذاهب مختلف در محیطی آرام دور هم جمع شوند و با حفظ مبانی اعتقادی خود و احترام به معتقدات یکدیگر، مسائل اختلافی را مطرح سازند تا با مبانی یکدیگر آشنا گردند و در همین محیط آرام به هدف اصلی یعنی مسیر حق هدایت شوند و همانگونه که قرآن مبین فرموده است: به ریسمان الهی چنگ بزنند: (واعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ) [2] و اجازه دخالت در امور اسلامی و هتک حرمت به مقدسات و شعائر اسلامی را به بیگانگان و مستکبران جهان ندهند.
اما صد افسوس که وحدت اسلامی با مانعی بزرگ همچون فتنههای فرقه وهابیت روبهرو است که این فرقه مانع پیشرفت اسلام و مسلمین و وحدت میان آنها شده است. محمد بنعبدالوهاب با درخواست کمک نظامی از امیر درعیه محمد بنسعود در سال 1160ق این فرقه را تأسیس کرد و هرآنچه را که مسلمانان برای اعتلای پرچم اسلام و وحدت اسلامی رشته کردهاند، این فرقه پنبه کرد.
حديث قرن الشيطان در منابع معتبر اهل سنت
حديث قرن الشيطان يکي از احاديثي است که در اکثر کتب صحيح و معتبر اهل سنت آمده است. البته طرق مختلفي دارد و بخاري که از علماي بزرگ اهل سنت است و وهابيت تعصب شديدي در مورد او دارند، با هشت سند صحيح[3] و مسلم نيز با پنج سند صحيح،[4] احمد بنحنبل با چهارده سند،[5] ترمذی سه حدیث،[6] مالک ابنانس (امام مذهب مالکی) یک حدیث[7] و همچنین ذهبی (از علمای حنفی و رجالی اهل سنت) یک حدیث[8] درباره موضوع قرن الشيطان ذکر کردهاند.
از جمله آنها روايت ذيل است:
عَن ابنعُمر قَالَ ذَکرَ النَّبِيُّ(صلى الله عليه وسلم): «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا في شامِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا في يَمَنِنَا». قَالُوا: وَفي نَجْدِنَا. قَالَ: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا في شامِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا في يَمَنِنَا». قَالُوا: يَا رَسُولَ الله وَفِي نَجْدِنَا. فَأَظُنُّه قَالَ في الثَّالِثَة: «هُنَاکَ الزَّلاَزِلُ وَالْفِتَنُ، وَبِهَا يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ»؛[9]
عبد الله بنعمر میگوید: پیامبر خدا (ص) فرمودند: خدایا، منطقه شام ما و یمن ما را مبارک گردان. در این حین اصحاب به حضرت عرض کردند در مورد منطقه نجد دعا نمیفرمایید؟ حضرت دوباره همان دعای قبلی را تکرار فرمودند. باز اصحاب تقاضای دعا برای منطقه نجد کردند و اینبار پیامبر اکرم (ص) فرمودند: در منطقه نجد سرگردانیها و فتنهها وجود دارد و گروه و قدرت شیطانی از همانجا طلوع خواهد کرد.
مفهومشناسی حدیث
فتنه از نظر لغت
فتنه بهمعناي قتل و کفر و عذاب است.[10] فتنه بر هر شر و فساد اطلاق ميشود[11] و از منظر قرآن، از قتل هم بدتر است: (وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ )[12] بنابراين فتنه به هر شرّ اعم از کفر و قتل و غارت گفته ميشود.
مفهوم کلمه قرن
کلمه قرن الشيطان که در روایت آمده، بر اساس کتب لغوي و شارحين صحيح بخاري، بهمعناي شاخ،[13] حزب و گروه،[14] امت، قدرت شيطاني که انسان را به سجده خود و برای گمراهی فرا ميخواند،[15] معنا شده است و به نظر ميرسد منظور، گروه يا دستهاي خاص باشد که در بين مردم فتنهگری ميکند و آنها را از دين منحرف ميسازد.
نجد از نظر جغرافيایي
مراد از نجد و شرق مدینه در روایت قرن الشیطان کدام منطقه است؟
بعضی از وهابیون میگویند مراد از منطقه نجد و شرق مدینه در روایت قرن الشیطان، منطقه عراق است، نه منطقة ظهور محمد بنعبدالوهاب و پیروانش.[16] حال باید دید این سخن با کلام جغرافيدانان، علماي لغت، صاحبان دايرة المعارف و شارحان صحيح بخاري مطابقت دارد یا خیر؟
مطابق بیان آنان، البته با کمي تفاوت در تعبير، نجد به مکاني مرتفع و بلند گفته ميشود[17] که مخالف زمين غور (گود و شيبدار) است[18] و محدوده آن را از تهامه تا سياهيهاي سرزمين عراق[19] تعیین کردهاند. نجد اسم خاصي است براي شهرهاي عرب، و شامل منطقهاي ميشود که محدوده آن از حجاز تا سرزمين عراق است.[20] ابناثير جزري و زبیدی ميگويند: نجد زميني است که اعراب در آن سکونت دارند که محدوده آن ما بين سرزمين عراق و حجاز ميباشد.[21] ناجد و نجد و نُجيد و مناجده و نَجده اسم هستند و نجدات به قومي از خوارج گويند که منسوب به نجدة بنعامر حروري حنفي ميباشند.[22]
حجاز در غرب جزيرة العرب واقع است که اهم شهرهاي آن مکه مکرمه و مدينة الرسول است و از شمال به شام و اردن، از غرب به درياي احمر، از شرق به نجد و از جنوب به شهرهاي عسير متصل ميشود.[23] بنابراين منطقه نجد در شرق حجاز قرار دارد[24] و از همين منطقه، قرامطه و مسیلمه کذاب و وهابيون خروج کردند و از دین منحرف شدند. امروز پايتخت وهابيان (رياض) است.[25]
نجد اقاليمي دارد و اقليم عارض، اقليم وسط نجد ميباشد و مهمترين شهرهاي عارض عبارتانداز: 1. العيَينه، 2. الجُبَيله، 3. الدرعيّه، 4.الرياض.[26]
حافظ وهبه از سفرای قديم عربستان در لندن و از مدافعان وهابيت است. او در ابتدای کتابش نقشهاي را آورده و محدوده نجد را ما بين عراق و حجاز که در شرق مدينه قرار ميگيرد، ترسيم کرده است.[27] او ميگويد: نجد بزرگترين قسمت از شهرهاي عربي است که از شمال به قُرَيات الملح و از جنوب به وادي الدواسر و از شرق به أحساء و از غرب به حجاز محدود ميشود.[28] ذکر اين نکته لازم است که وقتي حجاز در غرب نجد باشد، يعني نجد در شرق حجاز قرار دارد. وی در ادامه ميگويد رياض پايتخت نجد و مقر آل شيخ محمد بنعبدالوهاب يا نوادگان او ميباشد.[29] آلوسي هم نجد را ناحيهبندي کرده و از جمله ناحيههای آن را ناحیه عارض ذکر کرده که مرکز این ناحیه در ابتدا درعیه (اماره ابنسعود) بوده و بعداً به ریاض منتقل شده است.[30]
بنابراین نجد منطقهاي است با جغرافيا و محدوده مشخص که در شرق مدينه واقع شده است و از جمله شهرهاي آن رياض و عيينه (زادگاه محمد بنعبدالوهاب) و درعیه (زادگاه محمد بنسعود) است؛ چنانکه تقیالدین ابنتیمیه امام و مقتدای محمد بنعبدالوهاب، میگوید شرق مدینه همانجایی است که مسیلمه کذاب خروج و ادعای نبوت کرد.[31] بنابراین ادعای اینکه منطقه نجد همان منطقه عراق است، خیالی باطل و مخالف نظر صاحبنظران است.
سند روایت
این حدیث را شش عالم بزرگ اهل سنت (بخاری، مسلم، احمد بنحنبل، ترمذی، مالک بنانس و ذهبی) با عبارتهای مختلف از سه صحابی (عبد الله بنعمر، ابوهریره، ابومسعود انصاری) نقل کردهاند که جمعاً 32 حدیث میباشد و طبق مبنای اهل سنت احادیثی که بخاری و مسلم نقل میکنند، صحیحاند؛ هر چند طبق تحقیق رجالی بر مبنای اهل سنت اسناد هشتگانه بخاری صحیح میباشند و خود ترمذی در ذیل روایاتش تصریح به صحت سند روایت دارد. بنابراین شکی در صحت اسناد حدیث قرن الشیطان وجود ندارد و صدور این حدیث از ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) قطعی است.
تبیین دلالت حدیث
اين روايت با عبارتهاي مختلف بيان شده است که ميتوان به سه دسته تقسيم کرد. در برخي روايات حضرت رسول اکرم (ص) اهل شام و یمن را دعا کردهاند، ولی در مورد اهل نجد میفرمایند فتنه از آنجاست و شاخ شیطان نیز در آنجا طلوع میکند و این صورت در احادیث مذکور پنج مورد میباشد. در برخي ديگر آن حضرت اشاره به سمت مشرق کرده و فرمودهاند فتنه از آنجاست و شاخ شیطان در آنجا پدید میآید، که این صورت شانزده مورد آمده است و در برخي ديگر حضرت رسول اکرم (ص) اشاره به مکان خاصی نکرده و فرمودهاند فتنه از آنجاست و شاخ شیطان در آنجا طلوع میکند، که این صورت سه بار آمده است.
برای فهم بهتر روایت لازم است به چند سؤال پاسخ دهیم:
- چرا حضرت اهل نجد را مانند اهل یمن و شام مشمول دعای خیر خود قرار نداده و پس از سه بار اصرار اصحاب برای دعا، نه تنها دعا نفرمودند بلکه خبری دادند که صددرصد مغایر درخواست اصحاب بود؟
با تأمل به این نحو از پاسخ پیامبر خدا (ص) درمییابیم گروهی از اهل نجد که در شرق مدینه میباشند، ریشه فتنههای آیندهاند و پیامبر خدا (ص) این مطلب را به خوبی میدانستند و میخواستند با این نحوه پاسخ، اصحاب و امت اسلامی را متوجه آن خطر بزرگ که موجب شکاف در امت اسلام است، بازگو کنند.
- چرا حضرت اهل نجد را به شاخ شیطان تشبیه کردند؟
به نظر میرسد برای فهم این قسمت از روایت لازم است نقش شیطان را در فتنهگری بیان کنیم و آن اینکه شیطان راندهشده از درگاه الهی، اولین و بزرگترین فتنهگر است که انسانها را از مسیر حق منحرف میکند و بهسوی باطل میکشاند. لذا خداوند به انسانها اینگونه هشدار میدهد: (ِنَّ الشَّيطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا)؛[32] «همانا شیطان همیشه دشمن آشکار انسان است». بنابراین ما باید از شیطان که دشمن قسمخورده ماست، دوری جوییم و از او تبعیت نکنیم و چون گروهی از اهل نجد فتنهگر و اهل قتل و غارت هستند، جزء پیروان شیطان میباشند. بنابرین میتوان گفت مراد حضرت این بوده که آنها مثل شاخ که کارش ضربه زدن به دیگران است، از روی هواهای نفسانی به دین و مسلمانان ضربه میزنند و با نام اسلام، اسلام را نابود میکنند.
- مراد از اهل نجد (پیروان شیطان) چه کسانی هستند؟
همانطور که در ابتدای مقاله گفته شد، نجد بزرگترین منطقه عربستان سعودی است و محدوده آن از عرض تهامه تا سرزمین عراق[33] است و در شرق مدينه منوره واقع شده است[34] و از جمله شهرهاي آن، رياض و عيينه و درعیه ميباشد[35] و با توجه به اینکه محمد بنعبدالوهاب در عیینه به دنیا آمده[36] و در شهر درعیه با محمد بنسعود پیمان بست که مخالفان خودشان را با بهانه تکفیر سرکوب کنند و جان و مال و ناموسشان را حلال شمرند و به غارت ببرند، پس مصداق روایت قرن الشیطان و این آیه شریفه میباشند: (منْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا)؛[37] «هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، گویی همه انسانها را کشته است».
بنابراین وقتی حضرت رسول اکرم (ص) اهل نجد را دعا نمیکنند و بیان میکنند که اهل آن انسانهای گمراهاند، در واقع ذهن مخاطبان را متوجه مسئله مهم یعنی فتنههای آینده این منطقه میکنند و ما را از آن برحذر میدارند تا گرفتار آنها نگردیم و به جای مسیر الی الله، بهسوی شیطان نرویم.
رابطه محمد بنعبدالوهاب با روایت قرن الشیطان
محمد بنعبدالوهاب در سال 1115ق در شهر عیینه واقع در شمال شهر ریاض از توابع اقلیم بزرگ نجد به دنیا آمد.[38] وی منکر عقاید مسلمین بود و به حدی افراط کرد که مورد توبیخ و انکار استادان و پدرش و برادرش واقع شد؛ بهحدیکه آنها ميگفتند بهزودي گمراه خواهد شد و انسانهای جاهل را به گمراهي ميکشاند و همينطور هم شد.[39] او در ابتدا علاقه زيادي به مطالعه تاريخ مدعيان دروغين نبوت مثل مسيلمه کذاب و سجاح تمیمی و اسود عنسي و طليحه اسدي داشت. در واقع در درون ادعاي نبوت داشت، ولي قدرت ابرازش را نداشت.[40] در سال 1160ق محمد بنعبدالوهاب در شهر درعیه با محمد بنسعود[41] هم پیمان شد[42] که مخالفان را از میان بردارند و فرقه خود را گسترش دهند.[43]
محمد بنعبدالوهاب معتقد به کفر جمیع مردم زمین مگر معتقدین به اعتقاد خودش بود. لذا خون و مال مسلمین را مباح میدانست و در پی آن غارت کردند و کشتند و تخریب کردند و سوزاندند.[44]
عثمان بنسند البصری میگوید: او دو اشکال بزرگ دارد:
- تکفیر اهل زمین بدون دلیل.
- جسارت در ریختن خون مظلوم بدون دلیل.[45]
وهّابىها از درود فرستان به پیامبر گرامى (ص) بر روى منابر و پس از اذان ممانعت مىکردند. مرد صالح نابینایى را که اذان مىگفت و پس از اذان به رسول اکرم (ص) صلوات فرستاد نزد محمد بنعبدالوهاب آوردند و به دستور او مؤذن نابینا را به جرم درود فرستادن بر آن حضرت کشتند.[46] بدین ترتیب ابنعبدالوهاب به کمک ابنسعود فتنه بزرگی را در میان مسلمین ایجاد کردند و در این فتنه هزاران مسلمان بیگناه به جرم کفر، شرک و بدعت به خاک و خون کشیده شدند.[47]
نظر علما درباره روایت «قرن الشیطان»
تا وقتيکه محمد بنعبدالوهاب و پيروانش خروج نکرده بودند، شارحان کتب حديثي مصداق روايت را اهل شرق آن زمان میدانستند که اهل کفر و تفرقه میان مسلمين بودند،[48] و يا گمان میکردند فتنه در این روايت، قتل عثمان،[49] خروج دجال،[50] فتنههای قوم مضر و ربيعه[51]و فتنههای جنگ جمل و صفين است و یا مراد ظهور خوارج است که در منطقه نجد و عراق بودند.[52]
ابنحجر عسقلاني و قسطلاني ميگويند: اينکه مراد از نجد را باديه عراق دانستهاند، توهمي بيش نيست.[53]
اما بعد از خروج و فتنههای محمد بنعبدالوهاب و پيروانش، بعضی از علما مصداق فتنهگر و شاخ و پیرو شیطان را در حديث به او و پيروانش تطبيق کردهاند که ذيلاً سخن برخی از علما را ذکر میکنیم:
- شيخ سليمان بنعبدالوهاب نجدي
شیخ سلیمان برادر محمد بنعبدالوهاب میگوید:
از چیزهایی که مذهب وهابیت را باطل میکند، حدیثهایی است که در صحیح بخاری و مسلم از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: رأس کفر از طرف مشرق است[54] و در روایت دیگر فرموده: ایمان از سمت یمن است و فتنه از این سمت از جایی که تابعان شیطان پدید آیند.[55]
شیخ سلیمان پس از نقل این احادیث میگوید: گواهی میدهم رسول الله راستگو بود و ادای امانت و تبلیغ رسالت کرد. بنابراین وهابیها مصداق این روایتاند؛ زیرا که به سبب اموری از قبیل زیارت قبور و استغاثه به پیامبر اکرم (ص) و مانند اینها، مسلمانان را کافر میدانند و از طرفی شهر نجد اول شهری بود که فتنه از آن برخاست و در بین شهرهای مسلمین هیچ شهری فتنه و فساد آن از زمان گذشته تا حال به زیادی شهر نجد نبوده است و وهابیت از این شهر ظهور کردند.[56]
- احمد بنزيني دحلان، مفتی مکه مکرمه
احمد دحلان میگوید:
فتنه وهابیان از مصائب بزرگ اهل اسلام است؛ چرا که خونهای زیادی را ریختند و اموال کثیری به غارت بردند؛ بهطوریکه ضرر و شرّشان عالمگیر شد. بنابراین بسیاری از احادیث پیامبر خدا در باب فتنه، تصریح به همین فتنهها دارد؛ مانند این فرمایش او که فرمود: مردمی از سمت مشرق برمیخیزند که قرآن میخوانند، ولی قرائتشان لقلقه زبان است و به آن عمل نمیکنند؛ لذا از دین بیرون میروند، همانطور که تیر از کمان بیرون میرود، و نشانه آنها تراشیدن سر میباشد.[57]
- جميل افندي صدقي زهاوي
اين دانشمند عراقي محمد بنعبدالوهاب را مصداق قرن الشيطان ميداند و با استناد به سخنان استادان و پدر و برادرش، محمد بنعبدالوهاب را ملحد و کافر معرفي ميکند.[58]
- قاضی عبدالرحمن قوتی
در مقدمه سبیل النجاة عن بدعة أهل الزیغ و الضلالة میگوید:
پیامبر گرامی اسلام فرمودهاند: «سیظهر من نجد شیطان تتزلزل جزیرة العرب من فتنة؛ بهزودی از نجد شیطانی ظهور خواهد کرد که فتنهاش جزیرة العرب را مضطرب و متزلزل خواهد کرد». مراد از شیطان در این روایت، محمد بنعبدالوهاب است.[59]
شباهت وهابيان به خوارج
همانطورکه محمد ابوزهره میگوید: «فکانوا یشتبهون الخوارج الذین کانوا یکفرون مرتکب الذنب».[60] فرقه وهابيت شباهتهایی به فرقه منحرف خوارج دارد و از باب نمونه يک مورد را ذکر میکنیم که بخاري و مسلم و ابنماجه با الفاظ مختلف از هفت صحابي نقل کردهاند[61] و مفهوم آنها خروج وهابیت از دین است. ابوسعید خدری نقل میکند:
عَن النَّبِيِّ(صلى الله عليه وسلم) قالَ: «يَخْرُجُ نَاسٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَيَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لاَ يُجَاوِزُ تَرَاقِيَهُمْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ کَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ، ثُمَّ لاَ يَعُودُونَ فِيهِ حَتَّى يَعُودَ السَّهْمُ إِلَى فُوقِهِ». قِيلَ مَا سِيمَاهُمْ؟ قَالَ: «سِيمَاهُمُ التَّحْلِيقُ»؛[62]
پیامبر خدا میفرماید: مردمی از شرق (خوارج) خروج میکنند که قرآن میخوانند؛ درحالیکه قرآن فقط لقلقه زبان آنها است و از دین خارج میشوند مثل خارج شدن تیر از کمان، و سیما و شعارشان تراشیدن سر است.
زینی دحلان درباره این شباهت میگوید:
کلام پیامبر اکرم (ص) که فرمود سیمایشان تراشیدن سر است، نصی بر همین فرقه (وهابیت) است که از سمت مشرق خروج میکنند. (وی در ادامه میگوید:) محمد بنعبدالوهاب دستور میداد که زنان نیز مانند مردان تحلیق کنند، تا جاییکه به زنی گفت: سر خودر را بتراش، آن زن در جواب گفت: موی زن به منزله محاسن مرد است، و با این جواب، محمد بنعبدالوهاب را به سکوت وادار کرد.[63]
نتیجهگیری:
با بررسی حدیث یاد شده از سوی علمای اهلسنت روشن گردید که مراد از شرق مدینه، منطقه نجد است که در عربستان سعودی قرار دارد؛ همچنانکه ابنتیمیه میگوید شرق مدینه همان محل خروج مسیلمه کذاب است.[64] آن منطقه زادگاه محمد بنعبدالوهاب است و محل پيمان نامبارک او با محمد بنسعود و آغاز فتنهها و انحرافها بوده است و نیز روشن شد که مصداق بارز این حدیث محمد بنعبدالوهاب و پیروان او میباشد.
پی نوشت ها
[1]. الجواب الصحیح، ص 128، به نقل از نرم افزار مکتبة الشاملة.
[1]. سوره آل عمران، آیه 103.
[2]. هشت سند صحيح از كتاب صحيح بخاری عبارتاند از: 1. کتاب الاستسقاء(15)، باب مَا قِيلَ فِى الزَّلاَزِل ِو َالآيَاتِ(25)، جزء2، ص41؛ 2. الفتن باب قَوْل ِالنَّبِيِّ(صلى الله عليه و سلم) «الْفِتْنَةُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ»، ج 9، ص67 ، حديث1؛ 3. سند ديگر در ادامه حديث قبل؛ 4. الفتن باب قَوْل ِالنَّبِيِّ(صلى الله عليه وسلم) ± ² «الْفِتْنَةُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ»، ج9، ص67، حديث2؛ 5. فرض الخمس باب مَا جَاءَ فِى بُيُوتِ أَزْوَاجِ النَّبِىِّ(صلى الله عليه وسلم)، باب4، جزء4، ص100؛ 6. كتاب بدء الخلق باب صِفَةِ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِ هِ، باب11، جزء4، ص150؛ 7. كتاب المناقب، باب حدثنا ابو معمر، باب6، جزء4، ص220؛ 8. كتاب المغازى، باب قُدُومُ الأَشْعَرِيِّينَ و َأَهْلِ الْيَمَنِ، جزء5، ص220، حدیث4.
[3]. پنج سند صحيح از كتاب صحيح مسلم عبارتند از: 1. کتاب الفتن و أشراط الساعة، باب الفتنة من المشرق، جزء8(ج2)، ص180؛ 2. کتاب الفتن و أشراط الساعة، باب الفتنة من المشرق، جزء8 (ج2)، ص181؛ 3. حديث ديگری در ادامه حديث قبل؛ 4. حديث ديگری در ادامه حديث قبل؛ 5. حديث ديگری در ادامه حديث قبل.
[4]. چهارده سند از مسند أحمدبن حنبل: 1. مسند عبدالله بنعمر، حدیث6130، ج3، ص395؛ 2. مسند عبدالله بنعمر، حدیث5775، ج3، ص310؛ 3. مسند عبدالله بنعمر، حدیث4782، ج3، ص65؛ 4. مسند عبدالله بنعمر، حدیث5227، ج3، ص172؛ 5. مسند عبدالله بنعمر، حدیث4854، ج3، ص82؛ 6. مسند عبدالله بنعمر، حدیث4906، ج3، ص93؛ 7. مسند عبدالله بنعمر، حدیث5537، ج3، ص250؛ 8. مسند عبدالله بنعمر، حدیث5557، ج3، ص254؛ 9. مسند عبدالله بنعمر، حدیث،5792، ج3، ص314؛ 10. مسند عبدالله بنعمر، حدیث6046، ج3، ص375؛ 11. مسند عبدالله بنعمر، حدیث6174، ج3، ص407؛ 12. مسند عبدالله بنعمر، حدیث، 6207، ج3، ص416؛ 13. مسند عبدالله بنعمر، حدیث6395، ج3، ص465؛ 14. مسند ابومسعود انصاری، حدیث17530، ج7، ص112.
[5]. سه حدیث ترمذی در سنن ترمذی عبارتاند از: 1. کتاب الفتن، ج3، ص350، باب 51، ح2344؛ 2. کتاب الفتن، باب65، ص362، ح2370؛ 3. کتاب الْمَنَاقِبِ بَاب فِي فَضْلِ الشَّام ِوَ الْيَمَنِ، جزء5، ص389، ح4047.
[6]. تنویر الحوالک شرح موطأ مالک، ج3، ص141ـ142؛ موطأ مالک، کتاب الاستئذان، کتاب54، ح29، به نقل از مفتاح کنوز السنة، ص404.
[7]. سيرأعلام النبلاء، ذيل سالم بن عبدالله، ج5، ص383.
[8]. صحيح بخاری، كتاب الفتن، باب قَوْل ِالنَّبِىِّ( صلى الله عليه و سلم) «الْفِتْنَةُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ» ، ج9، ص67، حديث يك، و ج9، ص68، حديث يك؛ سنن ترمذی، کتاب الْمَنَاقِبِ بَاب فِي فَضْلِ الشَّامِ وَالْيَمَنِ، جزء5، ص 389، ح 4047؛ مسند احمد، ج3، ص395، ح6130. شبیه به این حدیث ، حدیث دیگری در مسند احمد وجود دارد: «عن بن عمر أن رسول الله (صلى الله عليه و سلم) قال: اللهم بارك لنا في شامنا ويمننا مرتين. فقال رجل: و في مشرقنا يا رسول الله. فقال رسول الله (صلى الله عليه و سلم): من هنالك يطلع قرن الشيطان ولها تسعة عشار الشر» (همان، ص310، ح5775 )
[9]. لسان العرب، ج13، ص319.
[10]. مجمع البحرين، ج6، ص292.
[11]. سوره بقره، آیه191.
[12]. المنجد، ماده قرن، ج2، ص1304.
[13]. عمدة القاري، ج7، ص59؛ ارشاد الساري، ج10، ص188.
[14]. لسان العرب، ج13، ص331؛ فتح الباري، ج4، ص39
[15]. دعاوى المناوئين، ص239.
[16]. تاريخ نجد، ص7؛ معجم البلدان، ج5، ص265؛ لسان العرب، ج3، ص413؛ العين، ص940؛ جمهرة اللغة، ج1، ص266، ج3، ص399 (چاپ قديم، ج1، ص451)؛ تاج العروس، ج2، ص508؛ منتهي الارب، ج4، ص1227؛ القاموس المحيط، ص303؛ مفردات، ص791؛ معجم مقايس اللغة، ص975؛ مجمع البحرين، ج3، ص148؛ مصباح المنير، ج2، ص593؛ معجم الوسيط، ص902.
[17]. تاريخ نجد، ص7 ؛ إرشاد الساري، ج2، ص247؛ فتح الباري، ج13، ص39؛ العين، ص940؛ لسان العرب، ج3، ص413؛ تاج العروس، ج2، ص509؛ منتهي الارب، ج4، ص1227؛ مجمع البحرين، ج3، ص149.
[18]. إرشاد الساري، ج2، ص247؛ عمدة القاري، ج7، ص59 و ج17، ص312؛ معجم البلدان، ج5، ص265؛ لسان العرب، ج3، ص414؛ تاج العروس، ج2، ص509؛ مجمع البحرين، ج3، ص149؛ مصباح المنير، ج2، ص593.
[19]. تاريخ نجد، ص7 ؛ لسان العرب، ج3، ص415؛ تاج العروس، ج2، ص509؛ مجمع البحرين، ج3، ص149؛ منتهي الارب، ج4، ص1227؛ جمهرة اللغة، ج3، ص399 (چاپ قديم، ج1، ص451)؛ مصباح المنير، ج2، ص593.
[20]. اللباب في تهذيب الانساب، ج3، ص299؛ تاج العروس، ج2، ص509.
[21]. لسان العرب، ج3، ص419؛ اللباب في تهذيب الانساب، ج3، ص299.
[22]. موسوعة العتبات المقدسة، ج3، ص7.
[23]. دائرة المعارف القرن العشرين، ج10، ص54؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص29.
[24]. دائرة المعارف القرن العشرين، ج10، ص54.
[25]. دائرة المعارف الاسلامية، ص477 ــ 478؛ جزيرة العرب في قرن العشرين، ص45؛ تاريخ نجد، ص28؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص32.
[26]. جزيرة العرب في قرن العشرين، ابتداء كتاب در چاپ پنجم.
[27]. همان، ص41.
[28]. همان، ص46.
[29]. تاريخ نجد، ص26.
[30]. فصل الخطاب، ص100؛ الجواب الصحیح، ج6، ص128، به نقل از نرم افزار مکتبة الشاملة
[31] . سوره اسراء، آیه 53.
[32]. إرشاد الساري، ج2، ص247؛ عمدة القاري، ج7، ص59 و ج 17، ص312؛ معجم البلدان، ج5، ص265؛ لسان العرب، ج3، ص414؛ تاج العروس، ج2، ص509؛ مجمع البحرين، ج3، ص149؛ مصباح المنير، ج2، ص593.
[33]. موسوعة العتبات المقدسة، ج3، ص7؛ دائرة المعارف القرن العشرين، ج10، ص54؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص29.
[34]. دائرة المعارف الاسلامية، ص477ــ 478؛ جزيرة العرب في قرن العشرين، ص45؛ تاريخ نجد، ص28؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص32.
[35]. تاریخ نجد، ص111؛ عنوان المجد فی تاریخ نجد، ص33؛ علماء نجد، ج1، ص 129؛ مشاهیر علماء نجد، ص21؛ دعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص7؛ الاعلام (قاموس تراجم الرجال و النساء)، ج6، ص257؛ جزیرة العرب في قرن العشرین، ص319؛ تاریخ نجد، ص31.
[36]. سوره مائده، آیه 32.
[37]. تاریخ نجد، ص111؛ عنوان المجد في تاریخ نجد، ص33؛ علماء نجد، ج1، ص129؛ مشاهیر علماء نجد، ص21؛ دعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص7؛ الاعلام (قاموس تراجم الرجال و النساء)، ج6، ص257؛ جزیرة العرب في قرن العشرین، ص319؛ تاریخ نجد، ص31؛ اعلام الاسلام، ص37، (عبد الوهاب سکر سال تولد او را 1111ق میداند)؛ کشف الإرتیاب، ص9؛ الملل و النحل، ج4، ص334.
[38]. الدرر السنية في الرد على الوهابية، ص46؛ فتنة الوهابیة، ص1؛ الفجرالصادق، ص17؛ تاريخ نجد، ص120؛ اعلام الاسلام، ص38.
[39]. الفجر الصادق، ص17.
[40]. تاريخ آل سعود، ص21.
[41]. تاریخ نجد، ص115؛ کشف الارتیاب، ص9؛ اعلام الاسلام، ص39.
[42]. في منزل الوحی، ص 114( کان الشیخ عبد الله بن بلیهد عالم نجد یسعی ممتطاً جواداً … و هذا الرجل خلیفة محمد بن عبد الوهاب الحنبلي مجدد المذهب في نجد، و الذي خلع اسمه علی الوهابیین الذين اقتدوا به في اتباع ابن حنبل).
[43]. اعلام الاسلام، ص39.
[44]. همان، ص42ــ 43.
[45]. التوسل بالنبي و جهله الوهابيون، ص244؛ فتنة الوهابیة، ص 14؛ الدرر السنية في الرد علی الوهابية، ص44.
[46]. برای نمونه مراجعه شود به: عنوان المجد في تاریخ نجد، ج1، ص34ــ 68؛ تاريخ نجد، ص 116ــ119؛ کشف الارتیاب، ص 13ــ36 و 50ــ81 و ترجمه آن با عنوان تاريخ و نقد وهابيت؛ نصیحة لإخواننا علماء نجد، ص28ــ86؛ تاريخ آل سعود، ص20ــ25؛ مسیر طالبی، ص408؛ في منزل الوحي، ص153ــ241.
[47] . فتح الباري، ج13، ص39؛ إرشاد الساري، ج10، ص189؛ عمدة القاري، ج24، ص199؛ حاشيه صحيح مسلم، جزء8، ج2، ص180.
[48]. إرشاد الساري، ج10، ص188؛ عمدة القاري، ج24، ص199.
[49]. إرشاد الساري، ج10، ص188.
[50]. فتح الباري، ج6، ص423.
[51]. عمدة القاري، ج24، ص199؛ حاشيه صحيح مسلم، جزء8، ج2، ص180
[52]. فتح الباري، ج13، ص39؛ ارشاد الساري، ج10، ص189.
[53]. الصواعق الإلهیه في الرد علی الوهابیة، ص44 (چاپ بيروت، ص137)
[54]. همان( چاپ بيروت، ص138)
[55]. همان، ص45، (چاپ بيروت، ص140ـ141).
[56]. فتنة الوهابیة، ص18ــ19.
[57]. الفجر الصادق، ص20ــ22.
[58]. صفحة عن آل سعود الوهابیین، ص130.
[59]. تاریخ المذاهب الإسلامیة في سیاسه و العقائد، ج1، ص236.
[60]. صحیح بخاری، ج4، ص167و 217؛ ج 6، ص291؛ ج9، ص155؛ صحیح مسلم، ج3، ص110ــ117؛ شرح سنن ابن ماجه، ج1، ص72ــ74 ؛ تاريخ اسلام، ج1، ص719؛ شروح بخاری .
[61]. صحیح بخاری، ج6، ص244.
[62]. الفجر الصادق، ص21. با اين مضمون ر.ک: فتنة الوهابیة، ص13؛ كشف الارتياب، ص124ـ 125.
[63]. فصل الخطاب، ص100؛ الجواب الصحیح، ج6، ص128، (برگرفته از نرم افزار مکتبة الشاملة).
منابع:
- ارشاد الساری لشرح صحیح البخاري: شهاب الدین احمد بنمحمد قسطلانی، مصر: مطبعة الکبری الامیریه، 1304ق.2. اعلام الاسلام: محمد بنعبدالوهاب، حلب: المکتبة العربیة.3. الاعلام؛ قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستغربین و المستشرقین: خیرالدین زرکلی، بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ ششم.4. آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، تهران: مشعر، 1387ش.5. تاج العروس من جواهر القاموس: محمد مرتضی زبیدی حنفی، بیروت: دار مکتبة الحیاة، 1193م.6. تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام: شمسالدین ذهبی، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: دار الغرب الاسلامی.7. تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیاسة والعقائد: محمد ابوزهره، دارالفکر العربی.8. تاریخ آل سعود: ناصر سعید، مکة المکرمة: منشورات دار مکة المکرمة، 1404ق.9. تاریخ نجد: جون فیلبی، بیروت: المکتبة الاهلیة.10. تاریخ نجد: سید محمود شکری آلوسی، قاهره: المطبعة السلفیة، 1347ق.11. تاریخچه نقد و بررسی وهابیها: سید محسن امین، ترجمه: سید ابراهیم علوی، تهران: امیر کبیر، 1387ش.12. تنویرالحوالک شرح موطأ مالک: جلالالدین سیوطی، بیروت: مکتبة الثقافیه، 1973م.13. التوسل بالنبي و جهله الوهابيون: ابوحامد بنمرزوق، چاپ کننده: حسين حلمي، استانبول: مکتبة ايشيق، 1396ق.14. تهذيب التهذيب: شهابالدين احمد بنعلی بنحجر عسقلانی، تحقیق: صدقي جميل العطار، بیروت: دارالفکر، بیتا.15. تهذيب الکمال في أسماء الرجال للحافظ المتقن: جمالالدين ابىالحجاج يوسف مزّى، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1418ق.16. جزیرة العرب في القرن العشرین: حافظ وهبه (سفیر المملکه العربیه السعودیه بلندن)، مطبعة لجنة التألیف و الترجمة و النشر، چاپ پنجم، 1387ق.17. جمهرة اللغه: ابوبکر محمد بنحسن بندرید ازدی، بیروت: دار العلم للملایین، چاپ قدیم.18. الجواب الصحيح: أحمد بنعبد الحليم ابنتيمیه، (نرم افزار مکتبة الشاملة).19. دائرة المعارف الاسلامیة أصدر بالالمانیة و الإنجلیزیة و الفرنسیة: محمد ثابت قندی، احمد شنتاوی، ابراهیم زکی خورشید، عبد الحمید یونسی، تهران: انتشارات جهان.20. دائرة المعارف القرن العشرین: محمد فرید وجدی، بیروت: دار المعرفه، چاپ سوم.21. الدرر السنيه في الرد علي الوهابيه: احمد بنزيني دحلان، مصر: مطبعه مصطفی البانی، چاپ سوم، 1386ق.22. دعاوى المناوئين لدعوة الشيخ محمد بنعبدالوهاب عرض و نقد: عبدالعزيز بنمحمد بنعلي العبداللطيف، ریاض: مکتبة الرشد ـ ناشرون، 1427ق.23. دعوة الشیخ محمد بنعبدالوهاب بین المعارضین و المنصفین و المویدین: محمد بنجمیل زینو، مکة مکرمة: دار الحدیث الخیریه.24. سنن ترمذي: محمد بنعيسی بنسوره ترمذی، قاهره: المکتبه السلفیه بالمدینه (مطبعه الفجاله الجديده القاهره)، 1387ق.25. سير أعلام النبلاء: شمسالدين ذهبی، بیروت: دارالفکر، 1417ق.26. صحيح بخاري: محمد بناسماعيل بخاری جعفی، قاهره: مطبعة مصطفی بانی حلبی، 1378ق.27. صحيح مسلم: مسلم بنحجاج قشيری نيشابوری، چاپ الازهر مصر مطبعه محمد علی، 1334ق.28. صفحة عن آل سعود الوهابیین و آراء علماء السنة في الوهابیة: سید مرتضی رضوی، قاهره.29. الصواعق الإلهيّة في الرّد على الوهابيّة: شيخ سليمان بنعبدالوهاب نجدی، مصر: مکتبه تهذيب الازهر (چاپ ديگر چاپ دار ذوالفقار بیروت لبنان با تحقیق السراوی، چاپ اول، 1998م).30. علماء نجد خلال ثمانیة قرون: عبدالله بنعبد الرحمن بنصالح آل بسام، ریاض: دار العاصمه، چاپ دوم، 1419ق.31. عمدة القاري شرح صحيح البخاري: بدرالدين محمود بناحمد عينی، بیروت: داراحياء التراث العربي.32. عنوان المجد في تاریخ نجد: ابنبشر عثمان بنعبدالله، تحقیق: عبدالرحمن بنعبدالطیف، ریاض: چاپ چهارم، 1402ق.33. العین: خلیل بناحمد فراهید، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، 1426ق.34. فتح الباری بشرح صحیح البخاری: شهابالدين احمد بنعلي بنحجر عسقلانی، بیروت: دارالاحیاء التراث العربیه، 1402ق.35. فتنة الوهابيّة: احمد بنزينی دحلان، چاپ افست استانبول، 1407ق.36. الفجر الصادق في الرد على منکري التوسل و الکرامات و الخوارق: جمیل افندى صدقى زهاوى، چاپ افست، استانبول:1323ق.37. فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها: علامه سید محمد حسن قزوینی، ترجمه: علی دوانی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، چاپ سوم، 1368ش.38. فرهنگ بزرگ جامع نوين؛ ترجمه المنجد: احمد سیاح، تهران: انتشارات اسلام، 1365ش.39. فصل الخطاب من کتاب الله و حدیث الرسول و کلام العلماء فی مذهب ابنعبدالوهاب: سلیمان بنعبدالوهاب، مصر: قاهره.40. فی منزل الوحی: محمد حسین هیکل، مصر: مکتبه النهضة المصریه، چاپ سوم، 1957م.41. القاموس المحیط: فیروزآبادی، بیروت: دار احیاء التراث العربیه، چاپ دوم، 1424ق.42. کشف الارتياب في أتباع محمد بنعبدالوهاب: سيد محسن امين، کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ سوم.43. اللباب في تهذیب الانساب: عزالدین بناثیر جزری، بیروت: دار صادر.44. لسان العرب: جمالالدين محمد بنمکرم ابنمنظور افریقی مصری، بیروت: دار صادر.45. مجمع البحرين: شيخ فخرالدين طريحي، تحقیق: سيد احمد حسينی، تهران: المکتبة المرتضوية، چاپ دوم، 1395ق.46. مجمع البلدان: شهاب الدين ياقوت بنعبدالله حموی، بیروت: دار صادر، 1388ق.47. مسائل الجاهلیة: محمد بنعبدالوهاب، مدینه منوره: مطبوعات الجامعة الاسلامیة، 1396ق.48. مسند احمد بنحنبل: احمد بنحنبل، تحقیق: محمد عبد القادر، بیروت: دارالکتب العلمیه، 2008م.49. مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان: ابوطالببنمحمد اصفهانی، تهران، 1383ش.50. مشاهیر علماء نجد و غیرهم: عبد الرحمن بنعبد اللطیف بنعبدالله آل شیخ، دار الیمامه، چاپ دوم، 1394ق.51. مصباح المنیر في غریب الشرح الکبیر للرافعی: احمد بنمحمد بنعلی مقری فیومی، قم: دار الهجره، 1405ق.52. معجم الوسیط: ابراهیم مصطفی، احمد حسن الزیات، حامد عبد القادر، محمد علی نجار، استانبول: دار الدعوة.53. معجم قبائل العرب القدیمیه والحدیثه: عمر رضا کحّاله، بیروت: دار العلم للملایین ، 1388ق.54. معجم مقایس اللغة: ابوالحسن احمد بنفارس بنذکریا، بیروت: دارالاحیاء التراث العربیة، 1429ق.55. مفتاح کنوز السنة: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار احیاء التراث العربیة، 2001م.56. مفردات: راغب اصفهانی، قم: طلیعه نور، چاپ چهارم، 1429ق.57. الملل و النحل دراسة موضوعیة مقارنة للمذاهب الإسلامیه: جعفر سبحانی، قم: مؤسسة النشر الإسلامیه، 1414ق.58. منتهی الارب في لغه العرب: عبد الرحیم بنعبد الکریم صفی پوری، تهران: کتابفروشی اسلامی، 1377ش.59. موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خلیلی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1407ق.60. الموسوعة العربیة المیسرة: ابراهیم مدکور، سهیر قلماوی، زکی نجیب محمود، قاهره: دار الشعب رئیس المکتب سید حسن جلال.61. نصیحة لإخواننا علماء نجد: یوسف بنسیّد هاشم رفاعى، مقدمه: دکتر محمد سعید رمضان البوطی، مکتبة الرشید، 1420ق.62. هل نجد أرض الشیطان: نجاح طائی، دار الهدی لإحیاء التراث، چاپ اول، 1433ق.