مقالات

بررسی و نقد آرای سلفیه در معنا شناسی صفات الهی

 

چکیده

سلفیه در شناخت اسما و صفات الهی، روش عقلی را بی‌اعتبار می‌داند و فقط روش نقلی را مبنای معرفت خویش قرار داده است. در روش نقلی نیز به ظاهر‌گرایی در قرآن و سنت روی آورده ‌است (بنگرید به: اله‌بداشتی، 1386: 71 ـ 41) ازاین‌رو در معناشناسی صفات الهی نتوانسته‌ تصویر روشنی از صفات الهی به‌ویژه در صفات خبری مانند استوای خدا بر عرش، وجه داشتن، دست داشتن و … ارائه نماید. در نتیجه، صفاتی زائد بر ذات را برای خدا اثبات کرده است، که این امر با توحید صفاتی و به تبع آن با توحید ذاتی به‌معنای بساطت ذات از هرگونه ترکیب، تعارض دارد. در این مختصر، ابتدا مسئله معنا‌شناسی و سپس از این زاویه، مبانی و اصول سلفیه در صفات بررسی و نقد می‌شود.

طرح مسئله

مسئله اصلی ما در این مختصر، بیان چگونگی تبیین و تفسیر سلفیه از صفات الهی و نقد آن بر مبنای قرآن، سنت و برهان است. بر این مبنا لازم است قبل از بیان آرای سلفیه، به دو مسئله معناشناسی صفات و پیشینه آن در میان مسلمانان اشاره نموده، دیدگاه سلفیه را در معناشناسی صفات و اصول و مبانی آن شناخته، به نقد آن بپردازیم.

الف) معنا شناسی

یکی از مباحث اساسی و شاید یکی از معضلات مباحث الهیات بالمعنی الأخص، به ویژه اسما و صفات الهی، مسئله معناشناسی است. بحث در چگونگی تعبیر، تفسیر و تأویل مفاهیم ماورای طبیعی و به‌خصوص مفاهیمی است که در مورد خدای سبحان به‌کار می‌بریم. بحث در مدلول الفاظی است که بر اوصاف الهی دلالت دارد و در محمول‌ قضایایی که موضوع آنها خداست؛ اینکه آیا این الفاظ، مفاهیم و محمول‌ها دلالتشان بر خدای سبحان به نحو دلالتشان بر مخلوقات و ما انسان‌هاست.

مثلاً وقتی می‌گوییم: ما عالمیم، قادریم، مریدیم، یا احمد دست دارد، وجه دارد و یا او بینا و شنواست، می‌فهمیم مقصود از این الفاظ و کلمات چیست؛ چه آنهایی که مفاهیم مادی و جسمانی‌اند، مانند دست، وجه و چشم، یا وابسته به آنها، مثل دیدن با چشم و شنیدن با گوش‌ و چه آنهایی که مفاهیم معنوی‌اند، مثل علم، اراده و اختیار؛ اما وقتی می‌گوییم: خدا عالم است، قادر است، مرید است، شنوا و بیناست، یا در قرآن می‌خوانیم «یداللّه فوق ایدیهم» (فتح / 10) «خلقتُ بیدی» (ص / 75) «لتصنَعَ علی عینی» (طه / 39) «و یبقی وجه ربّک» (رحمن / 27) «الرحمن علی العرش استوی» (طه / 5) و «السَّموات مَطویات بیمینه» (زمر / 67) و مانند اینها، از علم و قدرت، اراده، سمع، بصر، عین، ید، وجه و استوی خدا بر عرش چه می‌فهمیم؟ اینها را چگونه باید معنا کنیم که متناسب با مقام قدس ربوبی باشد؟

اگر بپنداریم که دلالت این الفاظ بر خدا مانند دلالت آن بر انسان است، گرفتار تشبیه شده‌ایم و خدایی انسان‌وار تصور کرده‌ایم؛ حال آنکه قرآن به صراحت می‌فرماید: «لیس کمثله شی‌ء؛ (شوری / 11) هیچ چیزی مانند او نیست». اگر بگوییم از مدلول و معنای این الفاظ چیزی نمی‌فهمیم و فقط به آنها به دلیل اینکه در قرآن کریم و روایات آمده است ایمان داریم، گرفتار تعطیل عقل در فهم معانی صفات الهی شده‌ایم؛ چون الفاظی را در مورد خدای سبحان به‌کار برده‌ایم که هیچ نمی‌فهمیم.

اگر بگوییم خدای سبحان خود را به صفات و کلماتی ستوده است که بشر چیزی از آن نمی‌فهمد، این هم با روح قرآن ناسازگار است؛ چون خدای سبحان می‌فرماید: «نزّل به الروح الامین … بلسان‌ٍ عربی مبین؛ (شعرا / 195 ـ 193) قرآن را فرشته‌ای امانتدار (روح‌الامین) فرود آورد … که به زبان عربی مُبین (روشن و قابل فهم) است». و نیز می‌فرماید: «انا انزلناه قرآناً عربیاً لعلّکم تعقلون؛ (یوسف / 2) ما قرآن را به زبان عربی فرستادیم تا در آن بیندیشید».

پس لازمه عربی، فصیح بودن است و لازمه تعقل و اندیشیدن در آن، محال نبودن فهم آیات؛ چون از خدای حکیم تکلیف مالایطاق صادر نمی‌شود. خودش فرموده است: «خدا هیچ نفسی را جز به اندازه توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند». (بقره / 285) پس چگونه باید این الفاظ و مفاهیم را درباره خدا به‌کار برد و چگونه تعبیر، تفسیر و یا تأویل کرد که نه مستلزم تعطیل عقل باشد و نه مستلزم تشبیه؟

ب) پیشینه بحث

معناشناسی صفات، از گذشته تاکنون اندیشه متألهان شرق و غرب را به خود مشغول کرده است. هر کدام کوشیده‌اند مشکل معناشناختی اوصاف الهی را به نوعی حل کنند. (بنگرید به: اله‌بداشتی، 1376؛ برومر، 1379 و 1380) به گزارش شهرستانی، گروهی از سلف که برای خدا صفات زائد بر ذات را اثبات می‌کردند «صفاتیه» نامیده شدند.

صفاتیه در معناشناسی دو گروه شدند: برخی تأویل را پذیرفتند و برخی با ردّ هرگونه تأویل در آیات و روایات، به ظواهر این مفاهیم و گزاره‌های الهیاتی بسنده کردند و گفتند ما معنای الفاظی را که در باب صفات خبری، مثل «الرحمن علی العرش استوی» (طه / 5) و مانند آن آمده است، نمی‌دانیم … و مکلف به شناخت تفسیر و تأویل آنها نیستیم. (شهرستانی، 1421: 104 و 105) در مقابل، امامیه و معتزله تأویل این دسته از مفاهیم و گزاره‌ها را ضروری دانسته‌اند (عبدالجبار معتزلی، 1416: 226؛ سبحانی، 1414: 196 ـ 188) تا خدای سبحان را از هرگونه تشبیه انسان و تجسیم منزه کنند.

علامه طباطبایی درباره ریشه این مشکل چنین می‌نویسد: جمود بر یکسانی معنا در همه موارد استعمال آن، چیزی است که سبب شد مقلدان اصحاب حدیث از حشویه و مجسمه، بر ظواهر آیات در تفسیر آن جمود بورزند … . (طباطبایی، 1417: 1 / 10) سلفیه نیز در بسیاری از مسائل فکری در باب الهیات، از صفاتیه و اهل حدیث اثر پذیرفته‌اند و به پیروی از آنان هیچ تفسیر و تأویلی را در باب آیات و روایات مربوط به صفات الهی روا ندانسته و به ظاهر آیات و احادیث بسنده نموده و گفته‌اند آیات مربوط به صفات خبری از متشابهات است و تأویل متشابهات را کسی جز خدا نمی‌داند.

در نتیجه از دیدگاه سلفیه، اندیشیدن در این دسته از آیات و روایات جایز نیست و فقط باید به فهم لغوی و گزارش سلف و فهم سلف از آیات و روایات بسنده نمود؛ چنان‌که ابن‌تیمیه از رهبران فکری سلفیه می‌نویسد:مذهب سلف … اثبات صفات و حمل آنها بر ظاهرشان و نفی کیفیت و چگونگی آنهاست … . (ابن‌تیمیه، 1416: 4 / 11)

البته مراد ابن‌تیمیه از سلف، صحابه، تابعین، تابعین تابعین و علمای اهل حدیث از اهل سنت هستند. مرعی بن یوسف کرمی مقدسی نیز که سخنان علمای اهل سنت را درباره محکم و متشابه گردآورده، در پاسخ به این سؤال که آیا خوض در آیات متشابه جایز است یا خیر، می‌نویسد: مذهب سلف، حنابله و بسیاری از محققین، عدم خوض در آیات متشابه، به‌ویژه در مسائل اسما و صفات است. (الکرمی المقدسی، 1406: 55)

علمای متأخر سلفیه نیز از پیشینیان خویش پیروی کرده، بر عدم تأویل آیات رأی داده‌اند؛ چنان‌که مصطفی حلمی از متفکران معاصر سلفیه، در علت پیروی از سلف می‌نویسد:آنان به عصر رسالت نزدیک‌تر بودند. پس فهم آنان از آیات دقیق‌تر و قابل اعتمادتر است. (حلمی، 1411: 62)

دیدگاه سلفیه در معناشناسی صفات الهی

یکی از نظریه‌پردازان مهم این عرصه ابن‌تیمیه است. از این‌رو محور بحث را دیدگاه‌های وی قرار می‌دهیم. وی در این مسئله معتقد است تأویل آیات صفات جایز نیست؛ اما تفسیر و فهم معانی لغوی آنها جایز است. (حلمی، 1411: 62) وی در ادامه برای بیان مقصود خویش به آنچه که از مالک درباره آیه «الرحمن علی العرش استوی» (طه / 5) پرسیده شده، اشاره می‌کند و می‌نویسد:الاستواء معلوم و الکیف مجهول و الایمان به واجب و السؤال عنه بدعة. (ابن‌تیمیه، بی‌تا: 287)معنای استوا آشکار، چگونگی آن ناپیدا، باور آن واجب و سؤال از آن بدعت (در دین) است.

سلفیه سؤال از کیفیت استوا را بدعت می‌دانند؛ چون پاسخ به آن مستلزم تأویلی است که کسی جز خدا از آن آگاه نیست؛ اما آنچه از استوا و نظایر آن می‌فهمیم، همان تفسیری است که خدا و رسولش بیان کرده‌اند. ابن‌تیمیه در ادامه می‌نویسد:خدای تعالی امر کرده است که در قرآن تدبر کنیم و آن را برای تعقل نازل کرده است. (همان)

گفتنی است تدبری که سلفیه از آن سخن می‌گویند، گوش جان سپردن به سخنان سلف است؛ چنان‌که ابن‌تیمیه پاسخ مالک بن انس در مورد آیه «الرحمن علی العرش استوی» را در مورد همه صفات، مانند نزول پروردگار، ید، وجه او جل جلاله و مانند آنها جاری می‌داند. مثلاً در مورد نزول پروردگار بعد از دو ثلث شب به آسمان دنیا می‌نویسد:معنای آن معلوم، کیفیت آن مجهول، و ایمان به آن واجب و سؤال از آن بدعت است. (ابن‌تیمیه، 1416: 3 / 24)

ابن‌تیمیه علم به کیفیت صفت را فرع علم به کیفیت ذات می‌داند. از این‌رو علم به کیفیت سمع، بصر، تکلیم، استوا و نزول را ممتنع می‌داند؛ چون علم به چگونگی ذات ممتنع است. (همان) وی برای توجیه نظریه خویش می‌نویسد:همان‌طور که نعمت‌های دنیا با نعمت‌های آخرت فقط اشتراک لفظی دارند، صفاتی هم که برای خدا و مخلوق ثابت می‌شوند، چنین‌‌اند. (همان: 26)

از دیدگاه ابن‌تیمیه مفاهیم صفات و کلماتی که برای مخلوق و خدا به‌کار می‌رود فقط مشترک لفظی هستند. او تباین نعمت‌های دنیا با آخرت را تمثیلی برای تباین صفات خدا و مخلوق می‌داند و می‌نویسد:وقتی حقایق اخروی که خدا از آنها خبر داده است با حقایق موجود در دنیا فقط اشتراک اسمی داشته باشد، پس خالق ـ سبحانه و تعالی ـ مباینتش با مخلوقات بسی بیشتر از مباینت مخلوق (دنیا) با مخلوق (آخرت) خواهد بود. (همان)او در جایی دیگر برای نفی مثلیت صفات مخلوقات با خالق چنین می‌نویسد:وقتی ذات مقدس او مثل ذوات مخلوقین نیست، صفاتش نیز مثل صفات مخلوقین نخواهد بود. (همان: 41)

برای مثال، می‌گوید استوای خدا بر عرش، مثل استوای انسان بر پشت چارپایان نیست (همان: 42) اما چگونگی استوای خویش را بیان نمی‌کند؛ جز اینکه استوایی است که مخصوص اوست. خلاصه اینکه ابن‌تیمیه برای فرار از تأویل و تفسیر خلاف ظاهر آیات، از یک‌سو به فرار از تشبیه بین خالق و مخلوق و از سوی دیگر، به اشتراک اسمی مفاهیم بین انسان و خدا و تباین مصداقی آنها روی آورده است.

از دیدگاه ابن‌تیمیه همان‌طور که خالق و مخلوق در ذات تباین دارند در صفات هم تباین مصداقی دارند. پس اگر می‌گوییم خدا سمیع و بصیر است و دست خدا بالای دست‌هاست و خدا استوای بر عرش دارد، چیزی از مصادیق این الفاظ نمی‌فهمیم چون «طریق علم به [مثلاً] استوای خدا بر عرش، تنها سمع است». (همان: 42) و عقل راهی به فهم حقیقت صفات ندارد.

مبانی سلفیه در معناشناسی: یکی از مبانی سلفیه گریز از تأویل است. تکیه‌گاه سلفیه در این نظریه، آیه شریفه زیر است:هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتاب‌ِ وَ أُخَرُ مُتَشابهاتٌ … و ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إ‌ِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم‌ِ یَقُولُونَ آمَنَّا بهِ کُلٌّ مِنْ عِنْد‌ِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إ‌ِلاَّ أُولُوا الْأَلْباب‌ِ. (آل‌عمران / 7)

اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد. پاره‌ای از آن آیات محکمند، که اصل کتابند، و پاره‌ای دیگر متشابهاتند … که تأویل آنها را کسی جز خدا نمی‌داند. ثابت‌قدمان در علم گویند: «همه از جانب خداست. ما به آن گرویدیم». جز خردمندان کسی متذکر نمی‌شود. آنان واو را در جمله «و الراسخون فی العلم» واو استیناف دانسته و بر این مبنا پرهیز از تأویل را شیوه راسخون در علم شمرده‌اند. از این‌رو به پیروی از آنان، تأویل معنایی و تفسیر خلاف ظاهر آیات متشابه را جایز نمی‌دانند.

ابن‌تیمیه تأویل به معنای تفسیر و تأویلی که مراد از آن، بازگشت کلام به اصل خویش باشد ـ مانند سخن یوسف(ع) که فرمود: «هذا تأویل الرؤیای» ـ را می‌پذیرد؛ اما تأویل به معنای مخالفت با ظاهر آیه را نمی‌پذیرد. (ابن تیمیه، 1414: 4 / 72) نقد و بررسی: در نقد این دیدگاه می‌توان گفت خدای سبحان در این آیه شریفه، آیاتش را دو قسم نموده است: محکمات و متشابهات. محکمات را «ام الکتاب» نامیده است تا متشابهات با ارجاع به آنها معنایشان معین و مرادشان روشن شود. علامه طباطبایی دراین‌باره می‌فرماید: «آیات متشابه به‌واسطه محکمات محکم می‌شوند و آیات محکمات، به نفسها محکم هستند». (طباطبایی، 1417: 3 / 24)

وی در ادامه، آیه «الرحمن علی العرش استوی» (طه / 5) را مثال می‌زند و می‌فرماید:اگرچه مراد آن در بدو امر مشتبه است، اما وقتی به آیه «لیس کمثله شی‌ء» ارجاع شود، ذهن مراد حقیقی را درمی‌یابد، که مقصود تسلط بر ملک و احاطه بر خلق است، نه تمکن و اعتماد بر مکان که مستلزم جسمیت است. (طباطبایی، 1417: 3 / 24)

اما ابن‌تیمیه ذیل همین آیه (طه / 5) به نقل از معمر بن احمد اصفهانی می‌نویسد:خدای تعالی استوای بر عرش دارد، بدون آنکه کیفیت آن آشکار باشد یا شبیه استوای مخلوقات باشد و بدون آنکه آن را تأویل کنیم. (ابن‌تیمیه، 1403: 2 / 168)لازمه سخن ابن‌تیمیه، یا تشبیه است یا تعطیل معرفت.

مبنای دیگر سلفیه در گریز از تأویل صفات، به مبنای هستی‌شناختی آنان برمی‌گردد. ابن‌تیمیه وجود موجود مجرد خارجی را نفی کرده، آن را فقط امری ذهنی می‌داند. بنابراین سلفیه ـ با توجه به مبانی هستی‌شناختی‌شان ـ در شناخت خدا بیشتر اهل تشبیه‌اند؛ چون به وجود عینی، صفاتی مانند نفس، وجه، ید و عین را برای خدا قائل هستند و آیات را حمل بر ظاهر می‌کنند؛ اگرچه از جهت معناشناختی صفات، به اشتراک اسمی صفات خدا و انسان (خالق و مخلوق) معتقدند و ثمره این سخن تعطیل معرفت است. علت این محذور این است که ابن‌تیمیه و پیروانش به طور کلی تقسیم معنای صفت به حقیقی و مجازی را در قرآن نفی کرده، آن را از بدعت‌های خلف می‌دانند. (حسینی میلانی، 1419: 91)

این دیدگاه سلفیه مستلزم تعطیل اعجاز زبانی قرآن است؛ چون یکی از جنبه‌های اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت آن است و کلام فصیح و بلیغ نمی‌تواند از صناعت‌های ادبی، یعنی استعاره، تشبیه، تمثیل، مجاز و … خالی باشد. پس نفی آنها از کلام الهی مستلزم نفی اعجاز زبانی قرآن است. بنابراین مبانی معناشناختی سلفیه با مشکلات اساسی مواجه است.آنان از اصول خاصی پیروی می‌کنند که لازم است بررسی و نقد شود.

منابع و مآخذ

1. ابن ابی‌الحدید، عزالدین عبدالحمید، 1415 ق، شرح نهج البلاغه، بیروت، اعلمی.

2. ابن‌تیمیه، 1403 ق، الاستقامة، تحقیق محمد رشاد سالم، مدینه منوره، جامعة الامام محمد بن سعود.

3.  1414 ق، الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، ج 4، تحقیق علی حسن ناصر و …، ریاض، دارالعاصمة.

4.  1416 ق / 1995 م، مجموعه فتاوی، تحقیق مروان کجک، مصر، دارالکلمة الطیبه.

5.  بی‌تا، درء التعارض العقل والنقل، تحقیق محمد رشاد سالم، بی‌جا.

6. ابن‌حنبل، احمد، 1408 ق / 1998 م، العقیدة بروایة ابی‌بکر الخلال، دمشق، دارقتیبه.

7. ابن‌عبدربه اندلسی، 2001 م، عقد الفرید، تحقیق محمد توبیخی، بیروت، دارصادر.

8. ابن‌قدامه مقدسی، محمد، 1408 ق، لمعة الاعتقاد، ریاض، دارالمهدی.

9. الله‌بداشتی، علی، 1376، «مبانی معرفت‌شناسی مفاهیم ماورای طبیعی دینی»، نامه مفید، ش 10، ص 98 ـ 89 .

10.  1386، «بررسی و نقد روش‌شناختی سلفیه در خداشناسی»، فصلنامه علمی ـ پژوهشی انجمن معارف اسلامی، بهار 86 ، ش 10، ص 71 ـ 41.

11. البخاری، محمد بن اسماعیل، بی‌تا، صحیح البخاری، تحقیق محمد نزار تمیم، هیثم نزار تمیم، بیروت، دارالأرقم.

12. برومر، ونسان، 1379، «آیا می‌توانیم درباره خدا سخن بگوییم»، ترجمه امیرعباس علیزمانی، فصلنامه پژوهش‌‌های فلسفی ـ کلامی، ش 5 و 6، ص 145 ـ 127.

13.   1380، «آیا می‌توانیم درباره خدا سخن بگوییم»، ترجمه امیرعباس علیزمانی، فصلنامه پژوهش‌‌های فلسفی ـ کلامی، ش 7 و 8 ، ص 89 ـ 69.

14. بیهقی، ابی‌بکر محمد بن حسین، 1417 ق / 1997 م، الاسماء و الصفات، تحقیق عبدالرحمن عمیره، بیروت.

15. جوهری، اسماعیل بن حماد، 1368، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، افست قم، امیری.

16. حسینی میلانی، سید محمد، 1419 ق، دراسات فی مناهج السنة المعرفة ابن‌تیمیه، بی‌جا، مطبعه یاران، چ 1.

17. حلمی، مصطفی، 1411 ق / 1991 م، السلفیة بین العقیدة الاسلامیة و الفلسفة العربیة، مصر، دارالدعوة.

18.  1413 ق / 1992 م، قواعد منهج السلفی فی الفکر الاسلامی، مصر، دارالدعوة.

19. حلی، حسن بن یوسف، 1407 ق، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح حسن حسن‌زاده‌آملی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.

20. زمرلی، فواز احمد، 1415 ق، عقائد ائمة السلف، بیروت، دارالکتاب العربی.

21. سبحانی، جعفر، 1414 ق، محاضرات فی الإلهیات، علی ربانی، قم، مؤسسه نشر اسلامی.

22. شهرستانی، عبدالکریم، 1421 ق / 2001 م، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفة.

23. شوکانی، محمد بن علی، 1414 ق / 1994 م، الرسائل السلفیة، تعلیقه خالد عبداللطیف، بیروت، دارالکتاب العربی.

24. صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، 1404 ق، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسة اعلمی للمطبوعات.

25. طباطبایی، سید محمدحسین، 1370، رسائل توحیدی، ترجمه و تحقیق علی شیروانی هرندی، تهران، انتشارات الزهرا.

26.  1417 ق / 1997 م، المیزان، بیروت، اعلمی.

27. عبدالجبار معتزلی، ابن احمد، 1416 ق / 1996 م، شرح الاصول الخمسة، قاهره، مکتبة وهبة.

28. عبده، محمد، 1413 ق / 1993 م، شرح نهج‌البلاغه، بیروت، دارالبلاغه.

29. القفاری، ناصر بن عبدالله، 1419 ق، نواقض توحید الاسماء و الصفات، الریاض، دارالطیبة.

30. قمی، شیخ عباس، 1376، مفاتیح الجنان، ‌قم، انتشارات حر.

31. الکرمی المقدسی، مرعی بن یوسف، 1406 ق، اقاویل الثقات فی تأویل الاسماء و الصفات، تحقیق شعیب الارنائوط، بیروت، مؤسسة الرسالة.

32. المغراوی، محمد بن عبدالرحمن، 1420 ق / 2000 م، المفسرون بین التأویل و الاثبات فی آیات الصفات، بیروت مؤسسة الرسالة، چ 1.

علی الله‌بداشتی/ دانشیار دانشگاه قم.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن