مقالات

آیا اعتقاد شیعه بر این است که امامت مقامی بالاتر از نبوت

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_

 

آیا اعتقاد شیعه بر این است که امامت مقامی بالاتر از نبوت است؟

 

در یکی از سایت های مخالف آمده بود که اعتقاد شیعه بر این است که امامت،مقامی بالاتر از نبوت است،و این ادعای چون که دلیلی ندارد امری مردود است

 

شبهه کننده ادامه می ‌دهد که:شیعه به امامتی معتقد است که نه در قرآن و نه در روایات نامی از آن برده نشده است

 

پاسخ:

 

این که مقام امامت،مقامی بالاتر از نبوت و رسالت است،قرآن می‌فرماید:

 

وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏ (بقره/ 124)

 

و هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش با چندين كلمه آزمايش كرد پس او آنها را به پايان رسانيد. خداوند گفت: همانا تو را براى مردم پيشوا قرار می‌دهم. گفت: و از فرزندان من؟ گفت: پيمان من به ستمكاران نمى‌رسد

 

جضرت ابراهیم بعد از این که در امتحانات الهی سربلند شد،خدا او را به مقام امامت رسانید، و اين در حالى بود كه او قبلا مقام نبوت و رسالت را داشت. معلوم مى‏‌شود كه مقام امامت از مقام رسالت و نبوت بالاتر است‏ که حضرت ابراهیم پس از طی این مراحل،خداوند به او سمت امامت را عطا کرد

 

به تعبیر دیگر:

 

پس طبق این آیه: ممكن است كسي مقام پيامبري و تبليغ و رسالت را داشته باشد و اما مقام امامت در او نباشد، پس مقام امامت نيازمند شايستگي فراوان در جميع جهات است كه ابراهيم پس از آن همه امتحانات و شايستگي‏ها پيدا كرد، و اين آخرين سير تكاملي ابراهيم‏عليه السلام بود(1)

 

پس تا اینجا ثابت شد که مقام امامت امری بالاتر از نبوت است

 

اما در پاسخ به این سوال که نامی از امامت در قرآن و روایات نیست باید به چند نکته توجه کرد

 

1-معنای امامت طبق مذهب اهل سنت

 

اما معنا، شرایط و شناخت امامت طبق مذهب اهل سنت چیست؟

 

تفتازاني گفته است:

 

«الإمامة رئاسة عامة من أمر الدين والدنيا خلافة عن النبي صلى الله عليه وسلم

 

امامت: عبارت است از رياست تمامي جامعه اسلامي در امور دين و دنياي آنان به عنوان جانشين رسول خدا صلّي الله عليه وآله. (2)

 

2-شرایط امامت طبق مذهب اهل سنت

 

وقالوا من شرط الإمام العلم والعدالة والسياسة، وأوجبوا من العلم له مقدار ما يصير به من أهل الاجتهاد في الأحكام الشرعية»

 

گفته‌اند از شرايط امام، علم، عدالت و سياست است و براي علم امام همين مقدار بس كه اهل اجتهاد در احكام شرعي باشد.(3)

 

3-اهمیت شناخت امامت طبق مذهب اهل سنت

 

إعلم أنّ الصحابة رضوان الله علیهم أجمعوا علی أنّ نصب الإمام بعد الإنقراض زمن النبوة واجب.بل جعلوه أهمّ الواجبات

 

بدان که صحابه اتفاق نظر دارند که نصب امام بعد از انقراض زمان نبوت،امری واجب است بلکه از مهمترین واجبات است…(4)

 

در حدیثی مشهوری در کتب معروف اهل سنت درباره شناخت امامت می‌خوانیم که:

 

مَنْ مات بغير إمام مات ميتة جاهلية.

 

هر كس بدون امام بميرد،به مرگ جاهلي  مرده است(5)

 

و….

 

4-اهمیت مقام امامت در قرآن

 

«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَّبِّكَ وَإِنْ لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»؛ اى پيامبر آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به طور كامل (به مردم) ابلاغ كن؛ و اگر چنين نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم حفظ مى‏كند». سوره مائده، آيه 67

 

با توجه به رویات متعددی که در کتب اهل سنت و شیعیان آمده است این آیه درباره جانشینی امام علی علیه السلام در غدیر خم وارد شده است

 

روايات را جمع زيادى از صحابه از جمله” زيد بن ارقم” و” ابو سعيد خدرى” و” ابن عباس” و” جابر بن عبد اللَّه انصارى” و” ابو هريره” و” براء بن عازب” و” حذيفه” و” عامر بن ليلى بن ضمره” و” ابن مسعود” نقل كرده ‏اند و همگی اتفاق نظر دارند که آيه فوق درباره على (ع) و داستان روز غدير نازل گرديد.(6)

 

در آیه ای دیگر می‌خوانیم که:

 

إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (مائده آیه 55)

 

با توجه و دقت در این آیه چند مطلب نتیجه گیری می‌شود

 

1- اين كه، «انّما» که در اول آیه به کار رفته است كلمه حصر است و ولايت را در سه طايفه منحصر می‌کند.یعنی ولی فقط خداست و رسول و کسانی که ایمان اوردند، چنین صفتی دارند که نماز را اقامه می‌کنند و زکات را در حال رکوع می‌دهند(دقت شود در مورد صفت”الذین امنوا”فرموده “و يُؤْتُونَ الزَّكاةَ” در این جا کلمه واو استعمال شده است و کلمه واو طبق قواعد عرب وظیفه اش عطف است یعنی ما قبل را عطف به ما بعد می‌کند به تعبیر دیگر الذین امنوا هم باید نماز را اقامه کند و هم باید در حال رکوع زکات را ادا کند نتیجه: کسی به مقام ولی بودن سزاوار است که هم نماز بخواند و هم زکات را در حال رکوع عطا کند)

 

2-ولی فقط به معنای دوست نیست،همانطور که اهل تسنن چنین ادعا کرده اند

 

در بعضى از آيات به معناى «يار» و «ياور» و «ناصر» استعمال شده است؛ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ(بقره آیه 107) و جز خدا، ولىّ و ياورى براى شما نيست.

 

ولىّ در اين آيه به معناى ناصر و ياور آمده است.

 

«ولى» در برخى از آيات به معناى «معبود» است،

 

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا … وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ‏(بقره آیه 257)

 

خداوند، معبود كسانى است كه ايمان آورده ‏اند … (امّا) كسانى كه كافر شدند، معبود آنها طاغوتها هستند.

 

ولىّ در اين آيه به معناى معبود است، معبود مؤمنين خدا و معبود كفّار طاغوتها، شياطين و هواى نفس آنهاست.

 

در آیه دیگر ولی به معنای سرپرست و صاحب اختیار است

 

فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ‏(بقره آیه 282)

 

(اگر كسى كه حق بر ذمّه اوست توانايى بر املا كردن ندارد،) بايد ولىّ و سرپرست او (به جاى او،) با رعايت عدالت، املا كند.

 

3-در احادیث معتبری که از شیعه و اهل سنت وارد شده است ، آیه 55 سوره مائده در شان امام علی نازل شده است

 

روايت را فخر رازى به نقل از ابو ذر چنين مطرح مى‏كند:

 

قال: صَلَّيْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله يَوْماً صَلوةَ الظُّهْرِ، فَسَأَلَ سائِلٌ فِى الْمَسْجِدِ فَلَمْ يُعْطِهِ أَحَدٌ فَرَفَعَ السَّائِلُ يَدَهُ إِلَى السَّماءِ وَ قالَ: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ أَنِّي سَأَلْتُ فِي مَسْجِدِ الرَّسُولِ فَما أَعْطانِي أَحَدٌ شَيْئاً!» وَ عَلِيٌّ كانَ راكِعاً، فَأَوْمَأ إِلَيْهِ بِخِنْصِرِهِ الْيُمْنى‏ وَ كانَ فِيها خاتَمٌ فَأَقْبَلَ السَّائِلُ حَتّى أَخَذَ الْخاتَمَ بِمَرْأى النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله فَقالَ صلى الله عليه و آله: اللَّهُمَّ إِنَّ أَخِي مُوسى‏ سأَلَكَ فَقالَ: «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي، وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي، يَفْقَهُوا قَوْلِي، وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي، هارُونَ أَخِي، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي‏ » فَأَنْزَلَت قُرْآناً ناطِقاً: «سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً » وَ اللَّهُمَّ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّكَ وَ صَفِيُّكَ فَاشْرَحْ لِي صَدْرِي‏ وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي، عَلِيّاً، اشْدُدْ بِهِ ظَهْرِي.قالَ أَبُوذر: فَوَ اللَّهِ ما أَتَمَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله هذِهِ الْكَلِمَةِ حَتَّى نَزَلَ جِبْرَئيلُ، فَقالَ: يا مُحَمَّدُ: اقْرأْ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ …»

 

ابو ذر مى‏گويد: روزى همراه، با پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نماز ظهر را به جماعت اقامه كرديم، پس (از نماز) نيازمندى تقاضاى كمك كرد، (بر اثر فقرى كه بر غالب مسلمانان حاكم بود) كسى از حاضران كمكى به او نكرد، سائل (كه از دريافت كمك نااميد شده بود) دستانش را به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت: خدايا! تو شاهد باش كه در مسجد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تقاضاى كمك كردم، كسى كمكم نكرد! على عليه السلام كه در آن هنگام مشغول نماز (مستحبّى و نافله) بود با انگشت خِنْصِرْ (يعنى انگشت كوچك دست راستش، كه انگشترى در آن بود) به آن نيازمند اشاره كرد! شخص نيازمند به سوى آن حضرت آمد و انگشتر آن حضرت‏ را در آورد و رفت. اين صحنه در حضور و جلوى چشمان پيامبر صلى الله عليه و آله (و اصحاب) انجام شد. پيامبر صلى الله عليه و آله (پس از ديدن اين صحنه زيبا و با شكوه، دست به آسمان بلند كرد و) فرمود: پروردگارا! برادرم موسى بن عمران از تو تقاضايى كرد و گفت:«پروردگارا! سينه‏ام را گشاده كن، و كارم را برايم آسان گردان؛ و گره از زبانم بگشاى؛ تا سخنان مرا بفهمند. و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده، برادرم هارون را. با او پشتم را محكم گردان؛ و او را در كارم شريك ساز»، و تو (در مقام اجابت خواسته‏اش) در قرآن چنين فرمودى: «بزودى بازوان تو را به وسيله برادرت محكم (و نيرومند) مى‏كنيم؛ و براى شما سلطه و برترى قرار مى‏دهيم.»پروردگارا! من محمّد، پيامبر و برگزيده تو هستم، سينه‏ام را گشاده كن؛ و كارم را برايم آسان گردان؛ و وزيرى از خاندانم؛ يعنى على، برايم قرار ده، با او پشتم را محكم گردان.»ابو ذر در ادامه اين حديث بسيار زيبا مى‏گويد: «به خدا قسم هنوز سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله به پايان نرسيده بود كه جبرئيل نازل شد و آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ …» را بر پيامبر خواند!(7)

 

پی نوشت ها:

 

[1 ] خلاصه ای از تفسير ، ج 1، نمونه ص 440

 

[2 ]سعد الدين التفتازاني، شرح المقاصد: ج2 ص278،

 

[3 ] عبد القاهر البغدادي، الفرق بين الفرق: ص341.

 

[4 ] الصواعق المحرقه علی اهل الرفض، ابن حجر الهيثمي ج 1 ص 25

 

[5 ] صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج3 ، ص1478،مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 و مجمع الزوائد ،‌ الهيثمي ، ج5 ،‌ ص218 و…….

 

[6 ] ابو الحسن واحدى نيشابورى در اسباب النزول صفحه 150. ابن عساكر شافعى (بنا بنقل در المنثور جلد 2 صفحه 298) ، فخر رازى در تفسير كبير خود جلد 3 صفحه 636.و……..

 

[7 ] التّفسير الكبير،فخر رازی، جلد 12، صفحه 26

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن