مقالات

امام رضا (ع)، نظام بسته طبقاتی و مرد بلخی

سرتاسر تاریخ مدوّن ایران باستان با یک معضل اجتماعی پیوندی عمیق خورده بود، و آن هم وجود نظام بسته‌ی طبقاتی بود. یک سیستم ظالمانه اجتماعی، که در آن جامعه به طبقاتی تقسیم می‌شد. شاهان، شاهزادگان و موبدان، در رأس جامعه، سپس جنگاوران و دبیران در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار داشتند. همچنین مردم عادی در پایین‌ترین سطح هرم اجتماع حضور داشتند. سابقاً در این زمینه توضیحاتی ارائه شد و ویژگی‌های نظام بسته‌ی طبقاتی (از جمله استعدادکشی‌ها، ظلم به طبقه عوام مردم، تحقیر و به بردگی کشیدن ملت و…) را به عرض رساندیم. در آن روش مدیریت اجتماعی که شاهان و موبدان تلاش بسیاری برای حفظ و تحکیم آن انجام می‌دادند، مردم هیچ‌گاه حق ورود به طبقه بالاتر را نداشتند. آن وضعیت جامعه (فاجعه نظام بسته طبقاتی) در گذر هزاران سال جزوی از تار و پود فرهنگ و تمدن ایرانی گشته بود که با ورود اسلام به ایران، در هم شکسته شد.[۱] اما اثر زخم‌های آن سیستم همچنان تا قرن‌ها باقی ماند.
از همان بدو ورود اسلام به ایران، برخی از خاندان‌های ایرانی به سمت حکومت‌ها رفته و در خدمت آنان درآمدند. اما از عامه مردم بسیاری به اهل بیت پیامبر گرایش یافتند. نشانه‌ها و اسناد فراوانی از ارتباط وسیع ایرانیان با خاندان عصمت و طهارت در تاریخ وجود دارد. در این میان تلاش ائمه (علیهم السلام) برای بیرون راندن تفکر نظام طبقاتی و پاک کردن آثار آن از ذهن ایرانیان بسیار جالب توجه است که جا دارد در اینجا به موردی اشاره کنیم. شیخ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی در کتاب شریف «الکافی» حدیثی را نقل می‌کند، بدین صورت:
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَلْخَ قَالَ کُنْتُ مَعَ الرِّضَا ع فِی سَفَرِهِ إِلَی خُرَاسَانَ فَدَعَا یَوْماً بِمَائِدَهٍ لَهُ فَجَمَعَ عَلَیْهَا مَوَالِیَهُ مِنَ السُّودَانِ وَ غَیْرِهِمْ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَوْ عَزَلْتَ لِهَؤُلَاءِ مَائِدَهً فَقَالَ مَهْ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَهٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ
اصحاب ما (علمای شیعه) از احمد بن محمد بن عیسی اشعری نقل کرده‌اند و او از عبدالله بن صلت حکایت کرد که شخصی از اهالی بلخ گفت که وقتی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به خراسان سفر کرد، من نزد او بودم. پس در روزی از روزها، امام از خادمین خود خواستند که سفره‌ای بگسترانند. پس امام به همراه خادمین و غلامان بر سر آن سفره نشستند. من به امام عرض کردم که بهتر بود غلامان شما بر سر یک سفره دیگر می‌نشستند (تا شأن شما حفظ شود). امام (علیه السلام) به من فرمود: «چنین سخن مگو! پروردگار همه ما واحد است. پدر و مادر ما انسان‌ها نیز یکی است و پاداش هر کس به میزان عمل اوست».[۲] امام با این سخن، عقیده به نظام طبقاتی را (که در آن ارزش انسان‌ها بسته به جایگاه طبقاتی‌شان بود) نفی کردند. با اینکه امام بالاترین مقام معنوی، سیاسی و مذهبی در مکتب اسلام است، اما با غلامان سیاه‌پوست بر سر یک سفره غذا می‌خورد و از این کار شرمگین نبود. چه اینکه ارزش انسان را نه به مقام دنیوی، بلکه به کردار نیک می‌داند.

پی‌نوشت:
[۱]. بنگرید به «جزئیاتی از نظام طبقاتی ایران باستان، آنچه نمی‌خواهند ما بدانیم!»، «حکومتِ انوشیروان، بر پایه تبعیض و اختلاف طبقاتی»، «نظام طبقاتی و ترویج برده‌داری در ایران باستان»، «برده‌داری در عصر هخامنشیان»، «گاتها و ترویج نظام ظالمانه‌ی طبقاتی»، «سربازان ساسانی در بند و زنجیر» و…
[۲]. شیخ کلینی، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۵. ج ۸ ص ۲۳۰، حدیث ۲۹۶. علامه مجلسی، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، ۱۹۸۴. ج ۴۹، ص ۱۰۱. محمد حسن النجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۳۷-۱۳۵۶ خورشیدی، ج ۳۶، ص ۴۷۲. عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۴. ج ۱، ص ۴۶

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن