مقالات

آیا جنایات بنی‌امیه در حق ایرانیان، ربطی به اسلام داشت؟

عصر حکومت بنی‌امیه، یکی از سخت‌ترین و درد آورترین دوره‌های تاریخ این سرزمین کهن است. بنی امیه شدیداً «خودپسند» و «خود برتر بین» و معتقد به برتری عرب بر عجم بودند و حکومت خود را بر همین مبنا به پیش می‌بردند[۱]. ایرانیان در این دوره تحت شدیدترین فشارها و ستم‌ها قرار داشتند. همه گونه جنایت، تبعیض، تحقیر و توهین در حق ایرانیان صورت می‌گرفت[۲]. از همین روی حکومت بنی‌امیه در نهایت به دست ایرانیان(سیاه‌جامگان) از بین رفت[۳]. اما جالب است بدانیم که ایرانیان در همان عصر نیز رفتارهای زشت بنی‌امیه را به پای اسلام نمی‌نوشتند. چه اینکه سیاه‌جامگان ایرانی در قیام علیه آنان، خود از شعائر و نشانه‌های اسلامی بهره می‌بردند و در حقیقت زیر عَلَم اسلام گرد آمده، بنی‌امیه را ساقط نمودند[۴]. ایرانیان خود بهتر از هر کسی می‌دانستند که بنی‌امیه گرایش اسلامی ندارند. بلکه قومی بی‌دین و دنیاپرست هستند.
مرحوم استاد زرینکوب در کتاب «دو قرن سکوت» پس از ذکر سختگیری‌های شدید بنی امیه در امور دینی بر مجوسیان و ایرانیان می‌نویسد: «سبب آن –سختگیری‌ها- البته پرهیزگاری و پارسایی نبود، زیرا اکثر امویان به دین علاقه ای نداشتند. لیکن با هر اندیشه تازه و هر فکر آزادی بدان جهت مبارزه می‌کردند که این افکار و اندیشه ها از خاطر موالی می تراوید و نزد آنها موالی برای سیادت عرب خطری بزرگ به شمار می‌آمدند» و در ادامه می‌گویند: ««بنی امیه با همه بی‌قیدی که در کار دین داشتند با شدتی و خشونتی تمام از نشر هرگونه فکری که منسوب به موالی بود جلوگیری می‌کردند»[۵].
اینکه بنی‌امیه در حقیقت، مقیّد به اسلام نبودند را به راحتی می‌توان در متون تاریخی(حتی منابع اهل تسنن) هم مشاهده کرد. مقابله و دشمنی ابوسفیان با پیامبر، خروج معاویه علیه علی بن ابی‌طالب(خلیفه‌ی مشروع و مقبول)، پیمان شکنی معاویه و ستم در حق خاندان پیامبر، کشته شدن چهار تن از امامان شیعه (فرزندان پیامبر) به دست خلفای اموی، ترویج جعل حدیث و روایات دروغین ضد قرآن و عترت، قتل و شکتار مسلمین و غارت اموال و نوامیس مسلمان و غیرمسلمان، تخریب کعبه به وسیله منجنیق و توهین به مسجدالحرام و مسجدالنبی (در واقعه‌ی حَرّه)، هتک حرمت ناموس پیغمبر در واقعه‌ی کربلا و… همگی در کارنامه دستگاه فاسد بنی‌امیه قابل مشاهده است. از همین روی به راحتی می‌توان در اصلِ مسلمانی بنی‌امیه تردید وارد کرد. از جمله مواردی که نشان می‌دهد دستگاه بنی‌امیه اعتقادی به اسلام نداشت، سخنان یزید بن معاویه در مجلسی است که به مناسبت ورود اسرای کربلا در دمشق صورت گرفت. منابع متعدد تاریخی گویای این هستند که پس از تشکیل بزم، یزید از دیدن سر بریده‌ی حسین (علیه السلام) و از اینکه توانسته همسر و فرزندان و نزدیکان او را به اسارت بگیرد، بسی خوشحال شد. در آن مجلس، او اشعاری خواند به این مضمون:
لَعِبَت هاشِمُ بالمُلک فَلا
خبرٌ جاءَ وَ لا وحىٌ نزل‏ُ
لَستُ مِن خندف إن لَم أنتقِمُ
مِن بنى أحمدَ ما کان فعل‏ُ
یعنی: «بنی‌هاشم برای رسیدن به قدرت همه را به بازی گرفتند. در حالی که نه خبری -از آسمان- آمد و نه وحی نازل شد! من از نسل خندف (عتبه) نیستم، اگر از آل احمد(اهل بیت پیامبر) انتقام نگیرم»[۶]. روشن است که چنین شخصی ابداً نمی‌تواند مسلمان باشد، می‌بینیم که اخلافی دیگر بنی‌امیه بعد از یزید تا پایان عُمر این حکومت همچنان راه او را ادامه دادند و بسیاری از فرزندان پیامبر – در رأسشان امام سجاد و امام باقر علیهما السلام- را کشتند. گذشته از اینکه در مکتب اهل‌بیت(اسلام راستین) نژادپرستی و تکبر نژادپرستانه جایی ندارد. همه‌ی انسان‌ها در محضر خدا یکسان هستند و برتری تنها به واسطه‌ی انسانیت و پرهیزکاری به دست می‌آید.

پی‌نوشت:
[۱]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران» انتشارات سخن، ۱۳۸۱. ص ۲۹۶
[۲]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص ۹۲-۱۰۸
[۳]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص ۱۰۹-۱۱۰
[۴]. بنگرید به «اسلام سیاه‌ جامگان»
[۵]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص ۲۸۳
[۶]. ابن اعثم کوفى، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲. ص ۹۱۵ و ابومنصور احمد بن على طبرسى، الإحتجاج، مشهد مقدس: نشر مرتضى، ۱۴۰۳ هـجری قمری. ج ۲ ص ۳۰۷ و سید على بن موسى بن طاوس، اللهوف، تهران: انتشارات جهان، ۱۳۴۸. ص ۱۸۱ و ابن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل أبیطالب، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ هـجری قمری. ج ۴ ص ۱۱۴

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن