پاسخ مرحوم زرینکوب، به جریان های زرتشتی و باستانگرا درباره برده داری در اسلام
بسیار دیده میشود که جریانات زرتشتی و باستانگرا، برای القای افکار خود از آثار مرحوم عبدالحسین زرینکوب بهره میبرند. ایشان پس از انتشار کتاب «دو قرن سکوت» که در آن به برخی تنشهای دو قرن اول میان قوم عرب و مردم ایران اشاره کرده اند، کتابی تحت عنوان «کارنامه اسلام» در سال ۱۳۴۸ به نگارش درآوردند. این کتاب در بردارندهی نظرات ایشان پیرامون فرهنگ و باورهای اسلامی است که نه سال پیش از انقلاب اسلامی ایران، به چاپ رسید. ایشان در بخشی از این کتاب دربارهی «بردهداری در اسلام» نکاتی بیان فرمودند که به راستی پاسخی بس محکم و قاطع به یاوهگوییهای جریانات باستانگرای افراطی است. ایشان چنین نوشته اند:
«… نسبت به بردگان نیز معامله مسلمین همراه با تسامح بود و مسالمت. وقتى از بردگى در اسلام صحبت مىشود، نباید ماجراى اسپارتاکوس یا داستان کلبهی عمو تام را به خاطر آورد. اگر اسلام اصل بردهدارى را پذیرفت، چنان انسانیتى را نسبت به بردگان توصیه کرد که در جامعه اسلامى برده تا حدى به مثابه عضو خانواده تلقى مىشد. پیغمبر، به موجب روایات، آن کس را که بندهی خویش را بزند، از بدترین مردم خوانده بود. حتى گویند که وقتى نیز توصیه فرموده بود که بندگان را بنده (عبد) خویش نخوانید، مرد جوان (فتى) خویش بخوانید. در واقع تجارت برده در همان ایام، هم نزد یهود معمول بود و هم نزد نصارا. اگر کلیسا گه گاه نسبت به آن اظهار کراهت مىکرد، اسلام هم از پیغمبر این سخن را نقل مىکرد که بدترین مردم آن است که مردم را مىفروشد، شرّ الناس من باع الناس. به علاوه، وضع یک برده در نزد مسلمین با وضع او در نزد یهود و نصارا طرف نسبت نبود. نزد یهود مردى که با کنیز “درهم خریده” خویش مىآمیخت، عملش زنا محسوب مىشد و زن او حق داشت آن کنیز را بفروشد و از خانه خویش دور کند. چنانکه نزد نصارا هم فرزندى که از یک کنیز براى مرد به دنیا مىآمد، برده بود. گویى گناه زناى پدر را به گردن خویش داشت. در صورتیکه نزد مسلمین، نه فرزند آن وضع حقارت آمیز را داشت نه مادرش. مرد حق نداشت ام ولد را بفروشد و او بعد از مرگ خداوند خویش، آزادى نیز مىیافت. در بین خلفا و سلاطین اسلامى بسیار بودن کسانى که مادرشان برده بود (امّ وَلَد). از بین ممالیک -بندگان درهم خرید- بعضىها در غزنه، هند و مصر مکرر سلطنتهاى مهم به وجود آوردند و این همه نشان مىدهد که در قلمرو اسلام برده به هیچ وجه عرضهی سرنوشتى از نوع سرنوشت بردگان امریکاى عهد لینکلن نمىشد».[۱]
ایشان در ادامه میفرمایند: «جامعهاى چنین که در آن نه زن مورد تعدى بود نه برده، و حتى اقلیتهاى دینى و مذهبى نیز از آسایش برخوردار بودند، براى نظم و عدالت خویش مىبایست از یک قانون عالى بهرهمند باشد، چنان که بود. این قانون عبارت بود از شریعت، و در اسلام نیز -مثل آئین موسى- دین و قانون یک چیز بود».[۲] گذشته از اینکه سابقاً بیان شده بود، بردهداری در آیین زرتشتی و ایران باستان امری مرسوم و مبتلیبه بود.[۳]
پینوشت:
[۱]. عبدالحسین زرینکوب، کارنامه اسلام، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۹۱، ص۱۳۷ [۲]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص۱۳۸ [۳]. بنگرید به «تأیید مطلق برده داری در دین زرتشتی» و «کاربردهای کنیز در دین زرتشتی» و «نظام طبقاتی و ترویج بردهداری در ایران باستان» و «بردهداری در عصر هخامنشیان» و …