پیرامون مرگ کورش کبیر
درباره مرگ کورش دوم (مشهور به کورش کبیر/ کورش بزرگ) در سال ۵۲۹ پیش از میلاد، امروزه موضعگیریهای فراوان وجود دارد. برخی این مسئله را یک رخداد سخت در تاریخ دانسته و معتقدند که مرگ کورش، مرگ یک انسان بزرگ بود. از سویی بسیاری نیز معتقدند که مرگ کورش، نقطه پایان بسیاری از جنگها، خشونتها و خونخواریها بود. چه اینکه او –کورش کبیر- شخصیتی بود که در پی قدرت، بخش عظیمی از زندگی خود را صرف تجاوز به دیگر سرزمینها نمود. گذشته از این قضاوتها، نکتهای که جالب به نظر میرسد، چگونگی مرگ کورش کبیر است. گزنفون (یکی از مورخین یونانی) معتقد است که کورش در بستر بیماری از دنیا -به مرگ طبیعی- رفت.[۱] از سویی دیگر، اکثر مورخین قدیم معتقدند که کورش کبیر در جنگ کشته شد.
– هرودوت (مورخ مشهور یونانی) درباره مرگ کورش میگوید که کورش دوم، پس از فتح بابل (بابیلون)، خواست ماساژتها (قومی سلحشور در حوالی آراکس -رود سیحون در ازبکستان امروزی-) را مطیع و سرزمین آنها را تصاحب کند.[۲] هرودوت معتقد است که دلیل تجاوز کورش کبیر به سرزمین ماساژتها این بود که کورش کبیر، خود را از جهت نژاد برتر از دیگران میدانست. همچنین بر سرزمین ماساژتها ملکهای (به نام تومیریس Tomyris) حکومت میکرد، که کورش قصد داشت او را به مالکیت خود دربیارد![۳] ملکه ماساژتها در ابتدا، پیامی برای کورش فرستاد و او را از جنگ و خونریزی برحذر داشت، لیکن کورش توجهی به سخن تومیریس نکردد،[۴] او با تمام قوا در فکر حمله و تصاحب سرزمین ماساژتها بود. ارتش هخامنشی به سرزمین ماساژتها وارد شد، در مراحب اولیه نبرد، هخامنشیان پیروزیهایی کسب کردند،[۵] اما در ادامه پیروزی ازآن ماساژتها شد. بخش عظیمی از ارتش متجاوز هخامنشی تارومار شدند، کورش کبیر نیز کشته شد.[۶] جنازه کورش هم به دست تومیریس افتاد، سر از بدن کورش جدا کردند، سپس آن –سر- را درون خیکی پر از خون گذاشتند، تومیریس در این هنگام گفت: «هرچند من تو را در جنگ شکست دادم، ولى تو از راه فریب مصیبتى بر من وارد کردى و پسر مرا از من گرفتى (به کام مرگ فرستادی). ای کورش! چنانکه به تو گفته بودم، اکنون تو را از خوردن خون سیر میکنم».[۷] هرودوت این نقل تاریخی را معتبرتر و صحیحتر از دیگر نقلها میداند.[۸]
– کتزیاس –دیگر مورخ یونانی- میگوید که کورش کبیر به جنگ قوم دربیک ((Derbikkes رفت. جنگی که دهها هزار نفر در آن کشته شدند. کورش نیز در این جنگ زخمی شد، لیکن توانست بر دربیکها پیروز شود. به گفته کتزیاس، کورش پس از پیروزی در این نبرد، وصیت کرد و حکومتش را میان فرزندان تقسیم نمود و پس از ۳ روز از دنیا رفت.[۹]
– برس مورّخ کلدانى هم معتقد است که کورش کبیر در میدان جنگ علیه قوم دها (که یک قوم سکایی در شمال و شمال شرق فلات ایران بودند) کشته شد.[۱۰]
– عباراتی نیز به دیودور سیسلی نسبت میدهند که کورش در جنگ با مردم سکایی کشته شد.[۱۱]
– در عبارت ژوستن (تروگپومپه کتاب ۱، بند ۸) نیز نقل هرودوت (با اندکی اختلاف آمده است). او معتقد است که کورش کبیر در نبرد علیه ماساژتها کشته شد، و ۲۰۰ هزار پارسی نیز تار و مار شدند، و حتی یک پارسی هم جان سالم به در نبرد![۱۲]
نقاشیهایی از کشته شدنِ کورش در موزههای اروپایی، که سر بریدۀ کورش در تَشتی از خون، از خوردنِ خون سیراب شد:
تصویر سمت راست، مربوط به موزه لوور فرانسه (louvre) میباشد.[۱۳]
نتیجه اینکه از تمام روایات، غیر از روایت گزنفون، چنین استنباط میشود، که کورش در انتهای زندگی به سرزمینهای شمال شرقی فلات ایران یورش برد، لیکن دربارۀ جنگى که در آن کشته شده یا زخم برداشته گفتههاى مورّخین اندکی مختلف است، یعنى قومى را که با کوروش طرف بوده، هرودوت آنها را ماساژت مىنامد، کتزیاس آنان را دربیک، و برس کلدانى نیز آنان را دها نامید. در جغرافیاى استرابون نیز دیده مىشود، که این مردمان هر سه از اقوام سکایى بودهاند.[۱۴]
در پایان گفتنی است که بنا بر نقل هرودوت، ارتش هخامنشی در نبرد ماساژتها شکست سختی خورد و به دستور ملکه ماساژتها سر از بدن کورش جدا شد، و از این روی، بعید است که مابقی ارتش شکست خورده و فرار کرده هخامنشی جسد کورش را از ماساژتها پس گرفته باشند و از همین روی، دفن کورش در پاسارگاد -نقطهای هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین ماساژتها- نامعقول است). با پذیرش نقل قول کتزیاس هم بعید -بلکه محال- به نظر میرسد که کورش در آن مدت اندک توانسته باشد به پایتخت خود برگشته باشد (یعنی در این صورت هم دفن کورش در پاسارگاد، بسیار دور از ذهن است). همین نظر در صورت پذیرش دیدگاه برس کلدانی و دیودور سیسیلی هم مطرح میشود. ژوستن هم میگوید که در آن جنگ (جنگی که کورش در آن شکست خورد و کشته شد)، حتی یک هخامنشی هم زنده برنگشت! در این صورت هم محال است که جسد کورش به پایتخت بازگشته باشد. این قرائن به همراه دلایلی بسیار، نشانگر این است که مقبرهای که امروزه به کورش نسبت میدهند (در پاسارگاد) در حقیقت ربطی به کورش ندارد و بیشتر یک گزاره تبلیغاتی است.
پینوشت:
[۱]. البته پذیرش نظر گزنفون درباره مرگ کورش، ضربهای سخت به آبروی کورش وارد خواهد ساخت. قضیۀ وصیت و مرگ کورش، به صورتی که گزنفون تعریف میکند، نشانگر چندگانه پرستی، تکبر و نژادپرستی کورش –همچنین بدبینی کورش نسب به مردم- است. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به «سرنوشت کورش از نگاه گزنفون مورخ یونانى». [۲]. حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۷۵. ج۱، ص ۴۴۶-۴۴۸ [۳]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۴۸؛ تاریخ هردوت، ترجمه و تحقیقِ هادى هدایتى، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۲۷۹ [۴]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۴۹-۴۵۰ [۵]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۵۱. [۶]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۵۲؛ تاریخ هردوت، همان، ج ۱، ص ۲۸۶ [۷]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۵۲؛ تاریخ هردوت، همان، ج ۱، ص ۲۸۶ [۸]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۵۲؛ تاریخ هردوت، همان، ج ۱، ص ۲۸۶ [۹]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۵۲-۴۵۴ [۱۰]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۵۲-۴۵۴ [۱۱]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۷۰ [۱۲]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۷۰ [۱۳]. بنگرید به:cartelfr.louvre.fr
Thomyris, reine des Messagêtes, fait plonger la tête de Cyrus le Grand dans un vase rempli de sang, pour venger son fils
H. : ۲,۶۳ m. ; L. : ۱,۹۹ m. Peint vers 1620 – 1625 dans la manière baroque adoucie de l”artiste. Le sujet, tiré d”Hérodote, exalte l”héroïsme féminin et maternel. L”agrandissement, réalisé avant 1683, a été respecté pour des raisons historiques.
Collection de Louis XIV : acquis d”Eberhard Jabach, 1671; inventorié par Charles Le Brun, (collection de Louis XIV en 1683), Département des Peintures
[۱۴]. حسن پیرنیا، همان، ج ۱، ص ۴۷۰-۴۷۱.