مقالات

حکایت فتح قومس

قومس (یا قومش/ کومس)، سرزمینی ایرانی است که با محاسبات امروزی و بر اساس منابع متعدد تاریخی و جغرافیایی، همان استانِ سمنان کنونی می‌باشد که در زمان‌های گذشته، مرکز آن دامغان بود[۱]. این ناحیه در عصر خلافت عُمَر فتح شد. حکایت فتح این ناحیه بسی قابل توجه است. در تاریخ طبری پیرامون فتح این ناحیه در سال ۲۲ هجری چنین آمده است:

«سوید بن مقرن با آرایش از رى آهنگ قومس‏ کرد و کس با وى مقاومت نکرد و قومس‏ را به صلح گرفت و آنجا اردو زد و چون از نهر آنها که ملاذ نام داشت بنوشیدند بیمارى میانشان شیوع یافت. سوید به آنها گفت: «آبتان را تغییر دهید تا مانند مردم اینجا شوید». چنان کردند و آب خوش بود. کسانى از پارسیان که به طبرستان پناه برده بودند یا راه بیابان‌ها گرفته بودند، به نعیم نامه نوشتند که آن‌ها را به صلح و جزیه خواند و برایشان چنین نوشت: «بنام خداى رحمان رحیم، این امانى است که سوید بن مقرن به مردم قومس و اطراف آن می‌دهد، براى جان‌هاشان و دین‌هاشان و مال‌هاشان. به شرط آنکه جزیه دهند، از هر بالغى به قدر توانش، و اینکه مردمان نیکخواهى کنند و خیانت نیارند و راهنمائى کنند و هر مسلمانى که بر آنها وارد شود یک روز و شب غذاى وى را به عهده دارند از خوراک متوسطشان. اگر دگرگونى آوردند یا حرمت پیمان خویش را نداشتند ذمه از ایشان برى است (یعنی اگر مردم قومس این پیمان را زیر پا بگذارند، حکومت نیز پیمان را اجرا نخواهد کرد). نوشت و شاهد شد»[۲]. این واقعه‌ی تاریخی (فتح قومس، بدون جنگ و درگیری) را منابع متعدد تاریخی بیان کرده‌اند[۳].

روشن است که مردم آن ناحیه حاضر به جنگیدن علیه سپاه عرب نشدند. به گفته مرحوم استاد عبدالحسین زرینکوب در «دو قرن سکوت»: «مردم که از جور فرمانروایان و فساد روحانیان به ستوه بودند آیین تازه را نویدی و بشارتی یافتند و از این رو بسا که به پیشواز آن میرفتند. در ولایاتی مانند ری و قومس و اصفهان و جرجان و طبرستان، مردم جزیه را می پذیرفتند، اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش این بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیداد و پریشانی بود، کس به دفاع از آن علاقه و رغبتی نداشت»[۴]. رفتار سپاه عرب با مردم قومس هم روشن است که بسیار بهتر از رفتار شاهان و موبدان زرتشتی با مردم ایران بود. به راستی چه چیز باعث شد عرب -که به درگیری و قتل و غارت افتخار می‌کرد- تا حد بسیاری در رفتار خود تجدید نظر کرده، صلح را بر جنگ مقدم بدارد؟ ناگفته نماند از دید ما، سپاهیان عربِ فاتحِ ایران، مسلمانانی کامل نبودند. اما با این وجود -با همین مسلمانیِ ناقص- در قضایایی همانند فتح قومس، رفتارشان با مردم مناسب و خردمندانه بود.

پی‌نوشت:

[۱]. مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۸۲. ج‏ ۳ ص ۳۵۸ ؛ ج ۵ ص ۸۹

ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران‏: انتشارات فردوس‏، ۱۳۷۸. ج ۱ ص ۱۴۵

سرپرسى سایکس، تاریخ ایران، ترجمه سید محمدتقى فخر داعى گیلانى‏، تهران: نشر افسون، ۱۳۸۰. ج ۱ ص ۴۰۹

ابى‌سعید گردیزى، زین الاخبار، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۳. ص ۱۹۵

ابن خرداذبه، المسالک و الممالک، نشر موقع الوراق، ص ۶۶

یاقوت الحَمَوی، معجم البلدان، بیروت: دارالفکر، ۱۹۹۲. ۴ ص ۴۱۴

[۲]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۷۵. ج‏ ۵ ص ۱۹۷۷

[۳]. ابن اثیر جزرى، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلى و ابو القاسم حالت‏، تهران: انتشارات مؤسسه مطبوعات علمى‏، ۱۳۷۱، ج‏ ۹ ص ۳۵

ابوعلی بلعمی، تاریخ‌نامه‌ی طبری (مشهور به تاریخ بلعمی)، تهران: سروش، ۱۳۷۸، ج‏۳، ص: ۵۲۶

ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۸. ج ۷ ص ۱۳۸

تاریخِ ابن خلدون، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۹۹۳. ج ۲ ص ۱۱۹

[۴]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۱. ص ۸۲

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن