خودزنی قبل از جنگ قادسیه!
درباره جنگ قادسیه و حوادث پیش از آن، هر چه در تاریخ سیر میکنیم، نکاتی شگفتانگیز مییابیم، حقایقی که در تاریخ وجود دارد، اما کمتر گفته و شنیده شده است. از مهمترینِ این مسائل، خودزنیهای قبل از جنگ قادسیه است! حادثهای عجیب و شرمآور …
داستان از آنجایی آغاز شد که رستم فرخزاد (فرمانده ارتش ساسانی) با شصت هزار نیروی جنگجو (و بنا بر بعضی منابع تاریخی، با یکصد و بیست هزار مرد جنگی) از مدائن به سمت میدان نبرد خارج شد. سپس نامهای به برادرش نوشت و از احوال ستارگان و صورتهای فلکی خبر داد، چه اینکه وی منجم بود و از حالات ستارگان دریافته بود که سپاه عرب بر ساسانیان پیروز خواهد شد. لذا مدتی درنگ کرد تا در گردش ستارگان تغییری حاصل آید! لیکن فایدهای نداشت.
رستم فرخزاد از آنجا لشکر کشید تا به محلی به نام کوثى (حوالی قادسیه) رسید. در این هنگام یکى از سپاهیان عرب که اسیر شده بود را نزد او بردند. رستم فرخزاد از او پرسید: «چه سبب شده که شما به این سرزمین بیایید و چه میخواهید؟» آن اسیر عرب پاسخ داد: «ما اینجا آمدهایم که وعدهی خداوند را انجام دهیم که اگر مسلمان نشوید، ما سرزمین شما را مالک خواهیم شد». رستم گفت: «اگر پیش از حصول آرزو کشته شوید چه مىگویید؟» اسیر گفت: «هر که از ما کشته شود داخل بهشت خواهد شد و هر که زنده بماند خداوند وعدهی خود را نسبت به او انجام خواهد داد. ما به این وعده یقین داریم». رستم گفت: «ما به دست شما تباه مىشویم (با این ایمانى که دارید).» آن اسیر عرب پاسخ داد: «کارهاى زشت شما موجب تباهى شما مىشود. خداوند شما را به حقیقتِ کارهاى زشت خودتان دچار نموده است». رستم از این گفتگو سخت خشمگین شد و فرمان داد گردن آن اسیر را زدند. سپس از آنجا سوى ناحیهی برس (سرزمینی نزدیک قادسیه) لشکر کشید. وقتی سپاهیان رستم فرخزاد به آنجا رسیدند، دست به فساد و چپاول گشودند. اموال و فرزندان مردم را ربودند. عفت زنان را تباه کردند، باده نوشیدند و عربده کشیدند. مردم نزد رستم آمده؛ ضجه و ناله سر دادند. لذا رستم فرخزاد میان سپاه آمد و گفت: «اى مردم پارس! به خدا سوگند آن اسیر عرب راست میگفت! آنچه باعث تباهى ما شده کارهاى زشت ماست. به خدا سوگند، اعراب با اینکه با این مردم در حال جنگ هستند، رفتار بهترى با آنان دارند. سیرهی آنها بهتر از کردار شماست».
اینکه ارتش ساسانی، قبل از وقوع جنگ قادسیه، به مردم ایران نیز رحم نکرد و اموال و نوامیس مردم را مورد تعرض و هتاکی قرار داد، امری است که در متون کهن تاریخی بیان شده است. از جمله طبری در تاریخ مشهور خود [۱]، ابن اثیر در «الکامل فی التاریخ» [۲] و نیز ابن خلدون در کتاب تاریخ خود این حادثهی تاریخی را نقل کردهاند.[۳] هرچند مفاد این مقاله به معنی توجیه و یا تأیید رفتارهای زشت بخشی از سپاهیان عرب نیست. بلکه هر عمل نادرستی در جای خود قابل نقد است.
پینوشت :
[۱]. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (مشهور به تاریخ طبری)، ترجمه ابو القاسم پاینده، انتشارات اساطیر، تهران ۱۳۷۵، ج ۵، ص ۱۶۷۷ [۲]. ابن اثیر جزرى، الکامل فی التاریخ، ناشر: دار الصادر، بیروت ۱۹۶۵، ج ۲، ص ۴۵۹-۴۶۰ ؛ ابن اثیر جزرى، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه: عباس خلیلى و ابو القاسم حالت، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى، تهران ۱۳۷۱، ج ۸، ص ۲۲۹-۲۲۸ [۳]. تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتى، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، تهران ۱۳۶۳، ج ،۱ ص ۵۱۲ ؛ دیوان المبتدأ و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، الناشر: دار الفکر، بیروت ۱۹۸۸، ج ۲، ص ۵۲۸