سربازان ساسانی در بند و زنجیر
فتح ایران به دست سپاه عرب، همواره محل بحث و گفتگو بوده است و در مسیر پژوهش هرچه پیشتر رویم، درهایی نوتر و شگرف به رویمان باز میشود. در این میان حکایت عجیب سپاه ساسانی و برخورد حیرتآور و تحقیرآمیز اشراف ساسانی با سربازان ایرانی، قابل توجه است.
حسن پیرنیا (متوفای ۱۳۱۴)، در «تاریخ ایران باستان» مینویسد: «در ۱۲ و ۱۳ هجرى که مطابق ۶۳۳ و ۶۳۴ میلادى میشود، خالد ولید سردار نامى مسلمین به طرف شمال حرکت کرده، وارد نقطهاى شد که در نزدیکى خلیج فارس و کویت امروزه واقع و در آن زمان سرحد ایران شناخته شده و موسوم به حفیر بود. در اینجا او به هرمز سرحددار محل تکلیف کرد که اسلام را قبول کند یا جزیه دهد. جنگ ما بین ایرانیها و مسلمین درگرفت و هرمز، خالد را به جنگ مَرد و مَرد یعنى مبارزه دو سردار طلبیده؛ به دست وى کشته شد. بعد اعراب بر ایرانیها تاختند و فاتح شدند. این جنگ را جنگ زنجیر نامیدهاند زیرا به طوری که اعراب نوشتهاند، سران ارتش ساسانى، پاى بعضى از سربازان ایران را زنجیر کرده بودند که فرار نکنند (احوال روحى قشون از اینجا معلوم می شود که چگونه بوده). خالد ایرانیها را تعقیب کرد ولى به قشون ایران کمکى رسید و کار خالد مشکل شد در این احوال، او به جنگ تدافعى پرداخت ولى دیرى نگذشت که به او هم کمکى رسید و جنگ سختى روى داد که باز مسلمین فاتح شدند. بعد خالد ساحل فرات را گرفته بالا رفت…»[۱].
سرپرسى سایکس در «تاریخ ایران» مینویسد: «… در اینجا -حفیر- نهر آبى که بود در تصرف ایرانیان بوده است. خالد ندا در داد که از میان ما دو فریق هرکدام شجاع تر است چشمههاى آب از آن وى خواهد بود. این بگفت و فورا شروع به حمله کرد. او با هرمز به جنگ مرد و مرد (مبارزه دو سردار) مشغول شد. این عرب متهور و جسور عوض اینکه کمین کند دفعتاً حمله برده با ضرب خنجر کار حریفش را ساخت. مسلمانان به دشمن که به واسطه کشته شدن سردار، دلسرد شده بود، حمله بردند و همه را منهزم ساختند. غنائمى که در اینجا به دست مسلمانها آمد خیلى زیاد و از آنجمله فیلى بوده است که آن را مخصوصا به مدینه فرستادند. این فتح که به آسانى حاصل شد معروف به «جنگ زنجیر» یا «ذات السلاسل» میباشد. چه بعض از سپاهیان ایران براى جلوگیرى از فرار، زنجیر شده بودند».[۲]
این مسئله را میتوان در متون تاریخی نیز مشاهده نمود.[۳] بر پژوهشگران روشن است که سران سپاه ساسانی به نیکی میدانستند که اگر سربازان چنین در غلّ و زنجیر نمیشدند، هرآینه راه فرار را برمیگزیدند، و یا حتی ممکن بود که به سپاه عرب ملحق شوند! چه فراوان رخ داده بود که بسیاری از سپاهیان با شنیدن ندای اسلام، آیین زرتشتی را رها کرده و به آیین مسلمانی گرویده بودند و بسیاری دیگر نیز عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفته بودند.[۴]
پینوشت:
[۱]. حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، تهران: انتشارات دنیاى کتاب، ۱۳۸۴. ج ۴، ص ۲۸۱۹ [۲]. سرپرسى سایکس، تاریخ ایران، ترجمه سید محمد تقى فخر داعى گیلانى، انتشارات افسون، تهران ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۶۸۰-۶۷۹ [۳]. أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى، البدایه و النهایه، بیروت: دار الفکر، ۱۹۸۶. ج ۶، ص ۳۴۴ [۴]. بنگرید به «مقایسه اخلاق سپاهیان عرب و حکومت ساسانی»، «عبور فاتحین ایران از فرات، با حمایت جمعی از ایرانیان»، «دفاعیهی استاد زرینکوب پیرامون اسلام»، «مسلمان شدن اکثر ایرانیان از روی اختیار، گفتاری از عبدالحسین زرینکوب»، «سیاه اسواری و مسلمان شدنِ بخشی از بدنهی ارتش ساسانی!» و…