مقالات

عجیب‌ترین گناه، عجیب‌ترین عذاب

هر روزه و هر لحظه، اسلام تحت تازش و بی‌حرمتی اهل باطل است. همان طاغوتی که گاهی در نقاب بت‌پرستان عرب جاهلی، و گاهی در نقاب جریانات باستانگرای افراطی خودنمایی می‌کند. شاید شنیده باشید، که آنان با وقاحت تمام، الله خدای بی‌همتای قرآن را «خدای خام عرب» و «خدای همیشه غضبناک» می‌خوانند و در توهمات خود از خداپرستی عاشقانۀ باستانیان سخن می‌گویند!

در پاسخ به اراجیف آن جماعت کذاب باید گفت که «الله» بنا به نص صریح قرآن، «أَرْحَمُ الرَّاحِمین»‏ (به معنی مهربان‌ترین مهربانان) است. چنان که «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ [الانعام/۵۴] کسانى که به آیات ما ایمان دارند، نزد تو آیند، بگو سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرّر کرده که هر کس از شما به نادانى کار بدى کند و آن گاه به توبه و صلاح آید، پس وى آمرزنده مهربان است». خدایی که از رگ گردن به آدمی نزدیک‌تر است: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ(قاف/۱۶)». خدایی که راه را بر همگان باز کرد، لیکن چه می‌شود کرد از بندۀ ناسپاس که رحمت واسعۀ الهی را رها کرده، در پی غضب او می‌گردد. قرآن به نااهلان و درنده‌خویان وعده عذاب داده است، اما چنین است که لطف و رحمتش بر خشم و غضبش مقدم است. محبت خدا به مخلوقات تا حدی است که بنا به نص قرآن: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ [الانعام/۱۶۰] هر کس کار نیکى به‌جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدى انجام دهد، جز به همان میزان کیفر نخواهد دید و ستمى بر آن ها نخواهد شد». همچنین: «وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَه.[کهف/۵۸] و پروردگار تو، آمرزنده و صاحب رحمت است»‏ و «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ.[حجر/۴۹] بندگانم را آگاه کن که من بخشایشگر مهربانم». غضب خدا بر گنهکاران، حق است. در حقیقت، خشم خدا نتیجۀ تکوینی گناهان آدمی است. به جای اعتراض به قانون عدل خداوندی، باید اعمال و رفتار خود را اصلاح کنیم. این همان چیزی است که باستانگرایان افراطی و نژادپرست از درک آن جداً عاجزند.

اما اگر بخواهیم درباره خشم و غضب خدا با آن جماعت کذاب (باستانگرایان افراطی و نژادپرستان آریایی‌گرا) سخن بگوییم، باید اشاره کنیم که آنچه در متون عقیدتی، تاریخی، تفسیری و فقهی زرتشتی به چشم می‌خورد، خشونت‌ها و عذاب‌های حیرت‌آوری است که موبدان زرتشتی به خدا نسبت داده اند. از آن جمله می‌توان به عذاب انسان‌ها در جهنم، به جرم «زیاد به حمام رفتن» اشاره کرد. در متن پهلوی «ارداویراف نامه» چنین آمده است که پس از حمله اسکندر مقدونی به ایران، دین زرتشتی متزلزل و ایمان مردم ضعیف گشت. لذا موبدان از سراسر ایران گردآمدند و از میان خود بهترین موبد (شخصی به نام ارداویراف یا ارداویراز) را برگزیدند و به او مقداری بنگ (حشیش) خوراندند. ارداویراف پس از آن بیهوش گشت و از این طریق به عالم دیگر پا گذاشت و در آنجا بهشت و جهنم را دید و از این مسیر، بر حقانیت دین زرتشتی یقین یافت! او پس از چندین روز که به هوش آمد مشاهدات خود را در نامه‌ای مکتوب کرد و این نوشتار (ارداویراف‌نامه) پس از گذر سالیان دراز هنوز باقی است. اما جالب است بدانیم هنگامی که او به جهنم رفت، عذاب‌هایی بسیار عجیب را دید…

در ارداویراف‌نامه، بخش ۴۱، بند ۱-۴ می‌خوانیم: «و دیدم روان مردی که مدفوع و نسا(=مردار) و ریمنی به خوردش می‌دادند و دیوان او را با سنگ و کلوخ می‌کوبیدند. پرسیدم: «این تن چه گناه کرد که روان او چنین پادافره گرانی را تحمل می‌کند؟» سروش اَهلَو و آذر ایزد گفتند: «این روان آن مردم دُروَِندی است که بسیار به گرمابه شدند. آنان هیخر(=چرک) و نِسا به آب و آتش و زمین بردند و [مردمان]، اَهلَو به آن اندر شدند و دُروَند بیرون آمدند».[۱] آنچه گفته شد بر اساس ترجمه پروفسور فیلیپ ژینیو (Philippe Gignoux) است. همین گفتار را می‌توان در ترجمه پروفسور مارتین هاگ (Martin Haug) مشاهده کرد.[۲]

 

عذاب، آن هم به صورتی تحقیرآمیز و هولناک، به کدامین دلیل؟ چون یک انسان، زیاد به گرمابه (حمام) می‌رود، و باعث می‌شود که چرک بدنش به آب و آتش برسد، باید در جهنم عذاب شود؟ در آیین زرتشتی، آلوده ساختن آب ممنوع است،[۳] اما این یعنی انسان نباید خود را شسته و پاکیزه نگاه دارد ؟ چون چرک بدنش آب و آتش را آلوده می‌سازد؟ به راستی چنین نگرشی منطقی و خردمندانه است؟

این درحالی است که اگر آدمی پی‌درپی (به دفعات و کرّات) خود را از آلودگی‌ها پاک سازد، پلیدی و آلودگی کمتر در او جمع می‌شود و در نتیجه آب کمتر آلوده می‌گردد. به هر صورت یک نگرش اشتباه از سوی موبدان زرتشتی، و یک نتیجه گیری اشتباه نتیجه اش چنین می‌شود.

پی‌نوشت:

[۱]. فیلیپ ژینیو، ارداویراف نامه، ترجمه ژاله آموزگار، تهران: انتشارات معین، انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران، ۱۳۸۴. برگۀ ۷۳

[۲]. بنگرید به:

The Book of Arda Viraf, Chapter 41, Translated by Prof.‎ Martin Haug, the University of Munich, revised from the MS.‎ of a Parsi priest Hoshangji.‎ From The Sacred Books and Early Literature of the East, Volume VII: Ancient Persia, ed.‎ Charles F.‎ Horne, Ph.D.‎, copyright 1917

[۳]. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۱. برگۀ ۵۱.

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن