فتح مدائن و مسائلی کمتر شنیده شده …
دربارۀ فتح ایران به دست سپاه عرب، سخن بسیار است. در این میان هستند کسانی که ناجوانمردانه و از روی بیانصافی برخی مسائل را بیان کرده و ما بقی را مخفی مینمایند. این جریانات از طریق غوغاگری افشای هرگونه حقایق تاریخی را برنمیتابند و جز آنچه خود به آن باور دارد، حاضر به شنیدن سخنانی دیگر نیستند. این گونه دیکتاتوری و دگماندیشی وجه مشترک همهی جریانات ملیگرای افراطی و نژادپرست است. از جمله حقایقی که قابل توجه و لازم البیان است، حوادث دردناک فتح مدائن میباشد. رنج و زخمی که شاهان و اشراف ساسانی بیش از هرکسی بر پیکرۀ ایرانیان وارد نمودند.
سپاهیان عرب در سال ۱۶ هجری مدائن را محاصره کردند[۱]. در حقیقت پس از پیروزی عرب در جنگ قادسیه، سپاه عرب به فرماندهی «سَعد بن أبی وقّاص» به نزدیکیهای مدائن رسیدند. از آنجایی که سپاهیان عرب راه ورود به شهر را نمیدانستند و رودی پرخروش پیش روی داشتند، توان ورود به شهر را در خود نمیدیدند. لذا مدتی طولانی در همان جا ماندند. این محاصره سبب شد که مردم از سر قحطی به خوردن سگها و گربهها روی آورند. جمعی از ایرانیان به سوی سعد آمدند و او را برای فتح شهر تحریک کرده و او را راهنمایی کردند و بخشی از دجله که کم آبتر بود را به او و سپاهیانش نشان دادند. لشکر عرب بی محابا به آب زد و از دجله گذشت و به یاری برخی ایرانیان شهر را فتح کرد. یزدگرد پیش از فتح شهر، گریخته بود و شهر را به شخصی به نام «خُرَه زاد» سپرد. جالب است بدانیم که به محض حمله اعراب به مدائن، خُرَه زاد (فرمانده ارتش ساسانی) که خود را ناتوان دید، از شهر فرار کرد و مردم را تنها گذاشت. حتی سربازان و جنگجویانی که در رکاب یزدگرد سوم بودند، هنگام فرار ایوان کسری را غارت کردند. در نهایت شهر و اموال به دست سپاه عرب افتاد[۲]. این گونه شهری که جایگاه شاهان و موبدان زرتشتی بود، جزوی از قلمرو خلافت گشت.
منابع متعدد تاریخی درباره فتح مدائن و این حوادث سخن گفته اند[۳]. اما لازم است نکاتی بیان شود. از جمله اینکه مردم انگیزهای برای دفاع در مقابل سپاه عرب نداشتند. از همین روی بسیاری از نظامیان فرار را بر قرار ترجیح میدادند[۴]. حتی وقتی فرستادهی سپاه عرب نزد مردم آمد، به آنان اختیار داد که یکی از سه گزینه را انتخاب کنند. یا پذیرش اسلام، یا جزیه، یا جنگ. مردم نیز حاضر به جنگیدن نشدند. مردم با سپاه عرب قرارداد صلح بستند و راضی شدند که به سپاه عرب جزیه (مالیات) دهند[۵]. ناگفته نماند که سپاه عرب اگر در این جنگها رفتارهایی خلاف تعالیم سنّت نبوی انجام دادند، ما از آن بیزاری میجوییم. دیگر موضوع قابل توجه، فرار یزدگرد و سران ارتش ساسانی است. همین نشان میدهد که آنان به شدت گرفتار خودپسندی و غرور بودند و جان مردم برایشان ارزشی نداشت. تا آنجا که نظامیان ساسانی هم در هنگام فرار، ایوان مدائن و حتی دیگر بخشهای شهر را چپاول کردند[۶]. آنان تنها به خود میاندیشیدند و نه مردم ایران. همین امر به همراه فساد، ستمگری و توحّش موبدان زرتشتی سبب شد که مردم ایران از دین و دستگاه ساسانی ناامید گردند[۷] و این گونه راه برای فتح ایران به دست سپاه عرب باز شد.
پینوشت:
[۱]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۷۵. ج ۵ ، ص ۱۸۱۰ [۲]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۱. ص ۶۸ – ۶۹ [۳]. تاریخ طبری، همان، ج ۵ ، ص ۱۸۱۰-۱۸۲۷ و ابن اثیر جزری، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، تهران: مؤسسه مطبوعات علمی، ۱۳۷۱. ج ۸ ، ص ۳۲۵-۳۳۷ابوعلی بلعمی، تاریخ بلعمی، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۸. ج ۳ ، ص ۴۶۴-۴۶۸ و احمد بن على ابن مسکویه، تجارب الامم، تهران: انتشارات سروش ۱۳۶۹. ج ۱ ، ص ۳۲۱-۳۲۳ و…
[۴]. تاریخ طبری، همان، ج ۵ ، ص ۱۸۱۲ [۵]. تاریخ طبری، همان، ج ۵ ، ص ۱۸۱۳-۱۸۱۲-۱۸۱۶ [۶]. تاریخ طبری، همان، ج ۵ ، ص ۱۸۱۹ و عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۱. ص ۶۹ [۷]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۱. ص ۲۷۲-۲۷۷-۲۷۸- ۵۴-۵۵