مقالات

زرین کوب و اسلام اختیاری ایرانیان

اسلام تا حد بسیاری جامعه و فرهنگ ایران ‌زمین را دستخوش تغییراتی کرد و از طرفی ایرانیان نیز در راه اسلام اقدامات بسیاری انجام دادند که ماحصل این تغییرات و اقدامات را می‌توان «خدمات متقابل اسلام و ایران» نامید. درباره اسلام آوردن ایرانیان، همواره راه بحث و گفتگو باز بوده و هست. هرچه در این مسیر پیش‌تر می‌رویم، درهایی نوتر و شگرف‌تر به روی خردمندان گشوده می‌گردد. از آن جمله می‌توان به سخنان عبدالحسین زرینکوب اشاره کرد که درباره‌ی مسلمان شدنِ ایرانیان نکاتی بس قابل توجه بیان داشت:

«کارنامه اسلام، یک فصل درخشان تاریخ انسانى است. نه فقط از جهتِ ‏توفیقى که مسلمین در ایجاد یک فرهنگ تازه‌ی جهانى یافته‌‏اند، بلکه نیز به سبب فتوحاتى که آن‌ها را موفق کرد به ایجاد یک دنیاى تازه، وراى شرق‏ و غرب: قلمرو اسلام که در واقع نه شرق بود، نه غرب. فتح اسلامى البته با جنگ حاصل شد، اما نشر اسلام در بین مردم ‏کشورهاى فتح شده، به زور جنگ نبود. خاصه در جاهایى که مردم، از نظر اسلام، اهل کتاب بودند یا در ردیف آن – یهود، نصارا، مجوس و صابئین. در این میان تکلیف یهود و نصارا معین بود. چون در اینکه آن‌ها اهل کتابند، اختلاف وجود نداشت. نسبت‏ به مجوس تردید بود اما با آن‌ها نیز به ‏دستاویز حدیث، معامله‌ی اهل کتاب شد. حتى بعدها بت‌پرستان اروپا و هند و تبت نیز توانستند به عنوان مجوس در قلمرو اسلام با پرداخت جزیه در صلح و آزادى به سر برند. صابئین هم که حکم اهل کتاب یافتند، ظاهراً صبی‌ها بودند که دیانتشان با نام یحیى تعمید دهنده -یحیى بن زکریا- مرتبط بود و در واقع کتابى هم داشتند. اما در اوایل زمان عباسیان‏ بقایاى مردم حران -یونانیان عراق- نیز خویشتن را صابئین خواندند و به این گونه در ذمه‌ی مسلمین در آمدند. در واقع، این اهل کتاب به هیچ وجه‏ مجبور به قبول اسلام نمى‌‏شدند چنانکه یهود بى‏‌شک در قلمرو اسلام ‏راحت‌تر و مرفه‌‏تر بودند تا در قلمرو نصارا. به علاوه، نصاراى شرق نیز -نسطوریان، یعقوبیان و جز آن‌ها- در قلمرو اسلام بیشتر از روم آسایش‏ داشتند چنانکه مجوس هم جزیه‏‌اى که به اسلامیان مى‌‏پرداختند به مراتب سبک‌تر و راحت‌تر از مالیات سرانه‏‌اى بود که پیش از آن به حکومت ‏خویش -ساسانیان- مى‌‏دادند. لیکن احساس راحت در همراهى با اکثریت ‏یا علاقه به کسب امتیازات اجتماعى که فقط با گرویدن به اسلام ‏براى آن‌ها ممکن مى‌‏شد، و همچنین مشاهده‌ی پیروزی مسلمین بر دولت‏‌هاى ‏مجوس و نصارا که هیچگونه معجزه‌‏اى هم براى حفظ آن‌ها –مخصوصاً نصارا که دائم منتظر ظهور معجزات بودند- روى نداد، ظاهرا از اسباب عمده شد در روى آوردن اهل کتاب به اسلام. سادگى و روشنى مبانى اسلام، و مناسبت عقاید اسلامى با مذاهب اهل کتاب هم خود از جهات توجه ‏اهل کتاب به اسلام بود. درست است که بعضى خلفا در معامله با اهل ‏ذمّه(پیروان ادیان آسمانی) خشونت نشان مى‌‏دادند، از تجدید بناى معابدشان جلوگیرى‏ مى‏‌کردند، یا آنها را از اشتغال به کارهاى مهم منع مى‌‏نمودند، یا وادارشان مى‏‌کردند لباس‌هاى نشاندار بپوشند، بعضى‏‌شان حتى برخى از آن‌ها را به عنف وادار مى‏‌کردند که مسلمان شوند، عامه‌ی مسلمانان نیز گاه ‏تحریک مى‌‏شدند و به آزار آن‌ها دست مى‌‏گشادند، اما این احوال به ندرت اتفاق مى‌‏افتاد و بى‏‌دوام بود، چنانکه روی هم‌رفته اهل کتاب در قلمرو اسلام در صلح و آرامش به سر مى‌‏بردند»[۱].

این آرامش از احکام اجتماعی اسلام ناشی می‌گردد، چه اینکه بنا بر فقه اسلامی، اهل کتاب اگر در قلمرو حکومت اسلامی، جزیه(مالیات) دهند، و بر قوانین صلح پایبند باشند، جان و مال و ناموسشان در امان خواهد بود و هیچ کس حق ندارد متعرض آنان شود. عبدالحسین زرینکوب حتی در کتاب «دوقرن سکوت» می‌گوید: «بسیاری از ایرانیان از همان آغاز کار، دین مسلمانی را با شور و شوق پذیره شدند. دین تازه‌ای را که عربان آورده بودند، از آیین دیرین نیاکان خویش برتر می‌یافتند و ثنویت مبهم و تاریک زرتشتی را در برابر توحید محض و بی‍‌شایبه‌ی اسلام، شرک و کفر می‌شناختند». ایشان در ادامه می‌افزایند که بخشی از ایرانیان نیز حاضر به پذیرش اسلام نشدند. برخی در این سرزمین ماندند و برخی نیز به هندوستان مهاجرت کردند[۲].

حتی در بحبوبه‌ی جنگ و درگیری، بخشی از نظامیان ارتش ساسانی که ندای اسلام را به گوش جان دریافته بودند، از روی اختیار مسلمان شدند و حتی در بسط و نشر اسلام نیز اهتمام کردند[۳].

به راستی کسانی که ادعا می‌کنند ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدند، از ابتدایی‌ترین حقایق تاریخ نیز دور هستند. برخی از ایرانیان، هنگامی به اسلام گرویدند که هنوز عرب به ایران حمله نکرده بود! برای مثال حکایت مسلمان شدنِ ایرانیان یمن، که در عصر حکومت ساسانیان، چند گروه از ایرانیان به آن سرزمین رفتند و آن را فتح نمودند. از آن زمان سرزمین یمن، جزوی از قلمرو حکومت ساسانیان گشت و حاکمان آن نیز ایرانی بودند. آن ایرانیان در اثر حوادثی شگفت‌انگیز و در اثر ارتباط با پیامبر اسلام، از روی اختیار مسلمان شدند و به نشر اسلام در یمن پرداختند[۴]. روشن است که حتی پس از فتح ایران به دست عرب نیز بیشتر ایرانیان از روی اختیار مسلمان شدند.

درباره فتح ایران به دست عرب نیز باید توجه داشت که برخی روایات تاریخی، که نشانگر خشونت‌های عجیب و حیرت‌آور است، حقیقت ندارد. در واقع عرب بر اساس روحیه‌ی خاص خود (که دوست می‌دارد خود را قدرتمندتر از آنچه هست، نشان دهد) در تعریف روایات کشتارها اغراق و گزافه گویی می‌کرد، گویی عده‌ای معدود موفق شدند همانند شیری قدرتمند، دشمن خود را به زانو درآورد! از همین روی در نقل اخبار بزرگنمایی می‌کردند و تعمداً تعداد کشته‌شدگان را بالاتر از اندازه‌ی واقعی نقل می‌کردند. این مسئله را حتی دکتر عبدالحسین زرینکوب هم قبول داشتند و بر این مسئله تأکید نمودند. آنجا که فرمودند: «درباره‌ی اخبار فتوح تازیان در ایران مبالغه‌ها و خطاهای بسیار رفته است. روایات عربِ عراق از گزاف و خودستایی آکنده است، چنانکه اخبار خداینامه‌های ایران نیز از نفرت و بهانه تراشی خالی نیست»[۵].

پی‌نوشت:

[۱]. عبدالحسین زرینکوب، کارنامه اسلام، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۹۱. ص ۱۱-۱۲

[۲]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۹۲. ص ۲۶۹

[۳]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۹۲. ص ۸۳

[۴]. نشریه معارف اسلامی، سازمان اوقاف، آبان ۱۳۴۷، شماره ۷، ص ۳۶، مقاله «اسلام در ایران» از دکتر عبدالحسین زرینکوب

 

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن