شاهنامه و برده داری در ایران باستان
در شاهنامه فردوسی نیز بسیار دیده می شود که از وجود بردگان و کنیزان در دربار پادشاهان، به ویژه پادشاهان ساسانی سخن میگوید. همان گونه که گفته شد این بردگان همگی قابل خرید و فروش و همچون چارپایان در ردیف اموال مالک خود بودند . برای مثال؛ اندرز کردن کى خسرو به ایرانیان :
همان بدره و برده و چارپای * بر اندیشم آرم شمارش بجاى
فرستادن کى خسرو بندیان را با گنج نزد کاوس :
دگر بردگان مهتران را سپرد * به ایوان ببرد از بزرگـــان و خرد
در داد و فرهنگ نوشیروان :
بهشتى بد آراســـته بارگاه * زبس برده و بدره و بار خــــواه
گفتار اندر بزرگى خسرو پرویز :
بمشکوى زرّین ده و دو هزار * کنیزک بکــــــــــــردار خرّم بهار
سپردن یزدگرد، پسرش بهرام را به منذر و نعمان و پرورش کردن او را :
بیاورد رومى کنیـــــزک چهل * همـــــه از در کـــــام و آرام دل
در شاهنامه فردوسی هم آمده است که اسفندیار فرزند گشتاسپ شاه پس از حمله به ترکستان چنین کرد :
همه گنـج ارجاسـپ در باز کــرد * بکپّــان درم سـختــن آغــــاز کرد
هزار اشتــــر از گنج دینار شــاه * چو سیصد ز دیبا و تخــت و کـلاه
صد از مشـک و ز عنبر و گوهران * صـد از تاج و ز نامـــــدار افسـران
از افگندنیـهاى دیبـــا هـــــزار * بفـرمـود تا برنهـادنــد بــار
چو سیصــد شتر جامه چیـنیان * ز منســــــوج و زربفـت و ز پرنیان
عمارى بسیـچید و دیبا جلیــــل * کنـیزک ببـردند چینــــى دو خیــل
برخ چون بهـار و ببالا چو ســـرو * میان ها چو غرو و برفتـــــن تـذرو
ابا خواهــــــران یل اسفــــنـدیار * برفـــتنــد بت روى صـــــد نامـــدار
ز پوشیده رویان ارجاسـپ پنــج * ببـــردند با مویـه و درد و رنــــــــج
دو خواهر دو دختر یکـى مادرش * پر از درد و با سوک و خسته برش[۱]
همانگونه که واضح است اسفندیار پس از حمله به ترکستان علاوه بر به غنیمت گرفتن گنجینههای ارجاسب، دو گروه کنیز هم به همراه خود به بلخ می آورد و علاوه بر این، خواهران و دختران و مادر ارجاسب را نیز به غنیمت می گیرد و روشن است که هم اسفندیار و هم گشتاسپ هر دو بنا بر گفته شاهنامه از نخستین زرتشتیان و مبلّغان دین زرتشتی بودند.[۲] شخص گشتاسپ نیز بارها در گاتها و … به عنوان انسانی دیندار و معتقد به آیین زرتشتی توسط زرتشت و دیگر پیشوایان زرتشتی ستوده شده است.
پی نوشت:
[۱]. شاهنامه فردوسی، بر اساس نسخه مسکو، ناشر: مؤسسه نور، تهران، صفحه ۷۱۰، بخش ” بازگشتن اسفندیار نزد گشتاسپ ”[۲]. همان، صفحه ۶۶۹، بخش ” فرستادن گشتاسپ اسفندیار را به همه کشور و کیش به گرفتن ایشان از او “