پرسش و پاسخ

آیا ولادت حضرت مهدی (ع) فقط از طریق حکیمه، نقل شده است؟

پرسش و پاسخ » مهدویت
آیا ولادت حضرت مهدی (ع) فقط از طریق حکیمه، نقل شده است؟
آیا ولادت حضرت مهدی (ع) از طریق حکیمه، از دیدگاه شیعیان مورد قبول است؟

آیا ولادت حضرت مهدی (ع) از طریق حکیمه، از دیدگاه شیعیان مورد قبول است؟

اصل شبهه:

مقدمه:

مطلب اول: مغالطه در استدلال قفاری

الف: حیات یک شخص، دلالت بر ولادت او می کند !

ب: هیچ کس برای اثبات ولادت دیگری، شهادت یک معصوم را شرط نمی داند!

ج: در امور مربوط به زنان، شهادت یک زن هم کافی است !

د: عدم اثبات ولادت مصداق مهدی، نمی تواند اصل مهدویت را زیر سؤال ببرد

هـ: مصداق مهدی (عج) در روایات شیعه با روایات متواتر ثابت شده است:

و: آیا رفع اختلاف در نام مادر نیاز به شاهد دارد ؟

مطلب دوم: شهادت حکیمه بر تولد حضرت مهدی (ع)

روایت اول:

روایت دوم:

روایت سوم:

مطلب سوم: نسب و شخصیت حضرت حکیمه (سلام الله علیها)

۱٫ اسم و نسب

۲٫ جلالت و وثاقت:

پاسخ اول: شهادت حکیمه، تعیین مصداق ودلیل اصل عقیده مهدویت است

مهدویت، عقیده ریشه دار در کتب اهل سنت:

۱٫ ترمذی

۲٫ ابو داود سجستانی

۳٫ احمد حنبل:

۴٫ طبرانی

پاسخ دوم: شهادت دیگران بر ولادت حضرت مهدی (عج)

۱٫ زن قابله

۲ و ۳٫ نسیم و ماریه خادمان امام حسن عسکری (ع)

۴٫ کنیز امام عسکری (ع)

پاسخ سوم: تعدادی از افراد مورد اطمینان، حضرت مهدی (ع) را بعد از تولد، دیده اند

۱٫ روایت عبد الله بن جعفر حمیری:

بررسی سند روایت:

مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی العطار:

عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ:

احمد بن إسحاق القمی:

عثمان بن سعید العمری:

۲٫ محمّد بن عثمان عمری با چهل نفر

بررسی سند روایت نخست:

۱٫ محمد بن علی بن ماجیلویه:

۲٫ محمد بن یحیی العطار.

۳٫ جعفر بن محمد بن مالک فزاری:

۴٫ معاویه بن حکیم:

۵٫ محمد بن ایوب بن نوح و محمد بن عثمان عمری:

۳٫ روایت ابو غانم خادم امام عسکری (ع).

۴٫ أحمد بن إسحاق قمی.

۵٫ إبراهیم بن محمد بن فارس النیسابوری

۶٫ أبو هارون

۷٫ یعقوب بن منقوش

۸٫ عمرو اهوازی

۹٫ محمّد بن إسماعیل بن موسی بن جعفر علیهماالسلام

۱۰٫ أبو نصر طریف خادم

۱۱٫ أبو علیّ بن مطهر

۱۲٫ نسیم خادم امام عسکری علیه السلام.

۱۳٫ مردی از فارس

۱۴٫ کامل بن إبراهیم مدنی.

نتیجه:

پاسخ چهارم: امام عسکری (ع)، به افراد مورد اطمینان از وجود مهدی (ع) خبر داده است

۱٫ خبر دادن به ابو هاشم جعفری

بررسی سند روایت:

۱ـ محمد بن یحیی العطار:

۲ـ أحمد بن إسحاق:

۳ـ أبو هاشم الجعفری:

۲٫ خبر دادن به محمد بن علی بن بلال

بررسی سند رو ایت:

۱٫ علی بن محمد:

۲ـ محمد بن علی بن بلال:

نتیجه بررسی روایات:

پاسخ پنجم: اعتراف بزرگان اهل سنت بر ولادت و ملاقات با حضرت مهدی (ع)

۱٫ ابو الفداء (متوفای۷۳۲هـ)

۲٫ ابو الوردی (متوفای۷۴۹هـ)

۳٫ ابن حجر هیثمی (متوفای۹۷۳هـ)

۴٫ مناوی (متوفای۱۰۳۱هـ)

۵٫ عاصمی مکی (متوفای۱۱۱۱هـ)

۶٫ ملاقات حسن عراقی با حضرت مهدی (ع)

حسن عراقی کیست؟

نتیجه این بخش:

نتیجه کلی از همه مطالب:

اصل شبهه:

از جمله شبهاتی که وهابیت در مورد ولادت حضرت مهدی علیه السلام وارد کرده اند این است که می گویند: در منابع شیعه، ولادت آن حضرت تنها از طریق حکیمه نقل شده است و این خانم هم که معصوم نیست؛ پس شیعیان چگونه می توانند گفته شخصی را که معصوم نیست در مورد امر مهمی همانند اثبات ولادت حضرت مهدی علیه السلام که از اصول مذهب آن ها به شمار می رود، بپذیرند.

ناصر قفاری از نظریه پرداز معاصر وهابی در این باره می نویسد:

فمسأله المهدی وغیبته تسربت عن طریق حکیمه وما أدری کیف یقبلون قول امرأه غیر معصومه فی اصل المذهب.

مسأله [ولادت] مهدی و غیبت او، از طریق حکمیه نقل شده است، و من نمی دانیم شیعیان گفته یک زن غیر معصوم را در باره مسأله ای که مربوط به اصل مذهب شان است چگونه می پذیرند.

ناصر بن عبد الله القفاری، أصول مذهب الشیعه، ج۲ ص۱۰۲۴، ناشر: دار الرضا ـ الجیزه.

مقدمه:

قبل از پرداختن به پاسخ، لازم است به دو مطلب مهم که اصل بحث را روشن می کند، اشاره شود:

مطلب اول: مغالطه در استدلال قفاری

قفاری در این متن، کبری و صغری چیده و بعد از راه مغالطه تلاش کرده است که عقیده شیعه را زیر سؤال ببرد.

صغرای استدلال: شهادت حکیمه برای ولادت حضرت مهدی، شهادت یک زن غیر معصومه است؛

کبری: با شهادت یک زن غیر معصوم نمی توان امر مهمی مثل اصل مهدویت را به اثبات رساند؛

نتیجه: شیعیان نمی توانند اصل مسأله مهدویت را ثابت کنند.

این استدلال قفاری دارای اشکالات متعددی است که ما به اختصار به آن خواهیم پرداخت:

الف: حیات یک شخص، دلالت بر ولادت او می کند !

برای اثبات وجود یک شخص، دیدن او در هنگام تولد و یا حتی اثبات تولد او هم لازم نیست؛ زیرا کسی که وجود خارجی دارد و یا وقتی عده ای گفته اند ما او را دیده ایم و اقرار به وجود او داریم خود به خود تولد او ثابت می شود! در باره حضرت مهدی علیه السلام نیز قضیه از همین قرار است که روایاتش را مفصل خواهیم آورد.

گذشته از این روایات، که تعداد قابل توجهی از یاران و شیعیان امام عسکری علیه السلام اعتراف به رؤیت آن حضرت کرده اند، بزرگان اهل سنت نیز به ولادت آن حضرت معترف اند که در پایان این مقاله به کلام آنها اشاره خواهد شد.

ما از قفاری و امثال ایشان می پرسیم: آیا این اعترافها، برای اثبات ولادت و پذیرش مسأله مهدویت کافی نیست که شما شهادت حکیمه را بهانه برای انکار مهدویت قرار داده اید؟

ب: هیچ کس برای اثبات ولادت دیگری، شهادت یک معصوم را شرط نمی داند!

اصل اشکال قفاری غلط است و با توجه به عقیده شیعه و سنی اساس و مبنایی ندارد؛ زیرا هیچ یکی از علمای شیعه نگفته اند و یا در کتابهایشان ننوشته اند که برای اثبات تولد یک شخص، حتماً فرد معصوم شهادت بدهد چنانچه علمای اهل سنت هم این سخن را نگفته اند. آیا برای اثبات خلیفه اول و دوم و سوم و عائشه و حفصه و ابوهریره و معاویه و حتی خود قفاری، جماعتی از مردم جمع شده و شهادت داده اند؟!

ظاهراً قفاری و امثال او، تا آن اندازه در مورد مهدویت تعصب به خرج داده اند که از قانون بین المللی و عرفی هم به کلی غافل شده اند و هیچ قانونی را در پیش چشم خودشان ندیده اند.

در نتیجه، اشکال او تنها و تنها مغالطه ای است که ناشی از چشم پوشی از حقایق به خاطر انکار عقاید شیعه است که نه مبنایی در مکتب فریقین دارد و نه عقل سلیم و عرف انسانی آن را می پذیرد.

ج: در امور مربوط به زنان، شهادت یک زن هم کافی است !

حتی اگر فرض بگیریم که این مساله از مسائلی باشد که نیاز به شاهد داشته باشد (یعنی فرض بگیریم که اصل ولادت از مادر نیازمند شهادت باشد)؛ اما این مساله قطعاً از مسائلی نیست که شهادت یک زن در آن کفایت نکند. به همین جهت علمای شما در این مساله، شهادت یک زن را نیز (حتی غیر معصومه) کافی می دانند. برای اثبات مطلب فتوای چند تن از علمای شما را نقل می کنیم:

عبد الرزاق صنعانی فتوای شعبی و حسن بصری را این گونه نقل کرده است:

عبد الرزاق عن الثوری قال أخبرنی أشعث عن الشعبی والحسن قالا: تجوز شهاده المرأه الواحده فیما لا یطلع علیه الرجال.

از شعبی و حسن بصری گفته اند: شهادت یک زن، در مسائلی که مردان از آن آگاهی پیدا نمی کنند (مثل ولادت و رضاع و حیض و…) کفایت می کند!

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، مصنف عبد الرزاق، ج۸، ص۳۳۳، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی دار النشر: المکتب الإسلامی- بیروت، الطبعه: الثانیه۱۴۰۳

ابن قدامه یکی از علمای حنبلی در باره شهادت یک زن می گوید:

ولا نعلم بین أهل العلم خلافا فی قبول شهاده النساء المنفردات فی الجمله، قال القاضی والذی تقبل فیه شهادتهن منفردات خمسه أشیاء الولاده والاستهلال والرضاع والعیوب تحت الثیاب کالرتق والقرن والبکاره والثیابه والبرص وانقضاء العده.

در میان اهل علم در پذیرش شهادت یک زن فی الجمله اختلافی نیست. قاضی گفته است: شهادت یک زن در پنج جا مورد قبول است: ولادت، استهلال، رضاع، عیوب موجب فسخ نکاح و سپری شدن عده.

المقدسی الحنبلی، شمس الدین أبی الفرج عبد الرحمن بن محمد بن أحمد بن قدامه (متوفای۶۸۲هـ)، الشرح الکبیر علی متن المقنع، ج۱۲، ص۹۷، ناشر: دار الکتاب العربی للنشر والتوزیع ـ بیروت.

شمس الدین دمشقی از علمای اهل سنت فتوای احمد بن حنبل در کافی دانستن شهادت یک زن را در مورد ولادت از اسحاق بن منصور این گونه آورده است:

وقال إِسْحَاقُ بن مَنْصُورٍ: قُلْت لِأَحْمَدَ: هل تَجُوزُ شَهَادَهُ الْمَرْأَهِ؟ قال: شَهَادَهُ الْمَرْأَهِ فی الرَّضَاعِ وَالْوِلَادَهِ فِیمَا لَا یَطَّلِعُ علیه الرِّجَالُ. قال: وَأُجَوِّزُ شَهَادَهَ امْرَأَهٍ وَاحِدَهٍ إذَا کانت ثِقَهً فَإِنْ کان أَکْثَرَ فَهُوَ أَحَبُّ إلَیَّ.

اسحاق بن منصور می گوید: برای احمد بن حنبل گفتم: آیا شهادت یک زن کافی است؟ گفت: شهادت یک زن در باره رضاع، و ولادت و اموری که مردان بر آنها اطلاع ندارند. اسحاق بن منصور می گوید: من شهادت یک زن را در صورتی که موثق باشد، کافی می دانم، اما اگر بیشتر باشد در نزد من محبوب تر است.

الزرعی، أبو عبد الله شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد الدمشقی (متوفای۷۵۱ هـ)، الطرق الحکمیه فی السیاسه الشرعیه، ج۱، ص۱۱۸، تحقیق: د. محمد جمیل غازی، دار النشر: مطبعه المدنی – القاهره، طبق برنامه الجامع الکبیر.

وحتی اگر این روایات و فتاوا نیز نبود، عقل حکم می کرد که در مسائلی مانند ولادت، شهادت زنان کفایت کند! در همه مکاتب و مذاهب رسم بر این است که هنگام تولد، زنان شاهد این ماجرا هستند و نه مردان. بنا براین، شهادت زنان همانند قابله و کمک کار آن و بقیه زنانی که احیاناً در امر تولد همکاری دارند، کافی است و هنگامی که زنان دست اندر کار در امر ولادت، بر تولد فرزندی شهادت بدهند کسی دیگر حق اعتراض ندارند.

اما قفاری برای زیر سوال بردن اصل عقیده مهدویت، شهادت زنان را در امور مختص به آنها نیز منکر می شود !

همگان می دانند که ولادت حضرت موسی علیه السلام از دید همگان مخفی بود، جز مادر آن حضرت کسی دیگری در هنگام تولد او نبود که شهادت دهد به چشم خود دیده است که حضرت موسی از مادرش به دنیا آمده باشد؛ اما کسی در این باره از مادر موسی شاهدی نخواست. اگر ادله نقلی را دلیل بر این مطلب بگیریم، همان ادله نقلی ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را به اثبات می رساند. ضمن این که شخصی همانند حکیمه شاهد ولادت بوده و بر آن شهادت داده است.

د: عدم اثبات ولادت مصداق مهدی، نمی تواند اصل مهدویت را زیر سؤال ببرد

قفاری در این جا بین دو مسأله کاملا مجزا خلط کرده است:

الف: اصل عقیده مهدویت؛

ب: اثبات ولادت شخصی که مصداق مهدی است.

روشن است که این دو مسأله با یکدیگر تفاوت اساسی دارند و با عدم اثبات ولادت مصداق مهدی، نمی توان اصل عقیده مهدویت را زیر سؤال برد.

قفاری نمی تواند با این سخن که حکیمه یک زن غیر معصوم است، اصل عقیده مهدویت را زیر سؤال ببرد؛ بلکه نهایتا در فرض اثبات شبهه، ادعای حکیمه برای ولادت حضرت زیر سوال می رود و نه عقیده مهدویت؛ زیرا عقیده مهدویت یک مسأله اساسی و ریشه داری است که هیچ ربطی به شهادت حکیمه بر تولد حضرت مهدی ندارد؛ و چه حکیمه شهادت بدهد یا شهادت ندهد، اصل این عقیده سرجای خود ثابت و پا برجا است؛ زیرا اصل عقیده مهدویت با آیات قرآن، روایات صحیح السند فریقین به راحتی قابل اثبات است و تقریبا جمهور مسلمانان؛ جزه عده اندکی که دیدگاه آن ها در اصل مهدویت خللی ایجاد نخواهد کرد، اعتقاد دارند که در آخر الزمان یکی از فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها قیام و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. این عقیده ثابت است؛ چه شهادت حکیمه بر ولادت مصداق مهدی قابل قبول باشد یا خیر.

هـ: مصداق مهدی (عج) در روایات شیعه با روایات متواتر ثابت شده است:

نکته دیگری که باید مد نظر قرار بگیرد، این است که بر فرض که ادعای حکیمه مورد قبول قرار نگیرد، اما این به معنی نفی اصل تولد فرزندی برای امام حسن عسکری علیه السلام نیست!

زیرا صدها روایت در منابع شیعه با سند های صحیح وجود دارد که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرزند امام عسکری علیه السلام است و آن حضرت بعد از غیبت طولانی قیام و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ همان طوری که پر از جور و ظلم بوده است.

حال چه شهادت حضرت حکیمه پذیرفته شود یا نشود، مصداق مهدی از دیدگاه شیعه فرد مشخصی است و روایات متواتر و اجماع تمام علمای شیعه آن را به اثبات می رساند.

آیا اینکه برای ابوهریره نام دقیقی مشخص نشده است و نام پدر او نیز به درستی معلوم نیست، یعنی ابوهریره ای وجود ندارد؟

ابن حجر عسقلانی از علمای رجال اهل سنت، اسامی ابوهریره را این گونه شرح می دهد:

أبو هریره الدوسی الصحابی الجلیل حافظ الصحابه اختلف فی اسمه واسم أبیه قیل عبد الرحمن بن صخر وقیل بن غنم وقیل عبد الله بن عائذ وقیل بن عامر وقیل بن عمرو وقیل سکین بن ودمه بن هانئ وقیل بن مل وقیل بن صخر وقیل عامر بن عبد شمس وقیل بن عمیر وقیل یزید بن عشرقه وقیل عبد نهم وقیل عبد شمس وقیل غنم وقیل عبید بن غنم وقیل عمرو بن غنم وقیل بن عامر وقیل سعید بن الحارث هذا الذی وقفنا علیه من الاختلاف فی ذلک…

در باره نام ابوهریره و نام پدرش اختلاف شده است: ۱٫ عبد الرحمن بن صخر؛ ۲٫ عبد الرحمن بن غنم؛ ۳٫ عبد الله بن عائذ؛ ۴٫ عبد الله بن عامر؛ ۵٫ عبد الله بن عمر؛ ۶٫ سکین بن ودمه بن هانی؛ ۷٫ سکین بن مل؛ ۸٫ سکین بن صخر؛ ۹٫ عامر بن عبد الشمس؛ ۱۰٫ عامر بن عمیر؛ ۱۱٫ یزید عشرقه؛ ۱۲٫ یزید بن عبد نهم؛ ۱۳٫ یزید بن عبد شمس؛ ۱۴٫ یزید بن غنم؛ ۱۵٫ عبید بن غنم؛ ۱۶ عمرو بن غنم؛ ۱۷٫ عمرو بن عامر؛ ۱۸٫ سعید بن الحارث.

این ها اسم هایی بودند که بنده توانستم به آن دسترسی پیدا کنم.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۸۰، تحقیق: محمد عوامه، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶٫

یعنی ثابت نشدن یک مطلب، با دلیلی، به این معنی نیست که هیچ دلیل صحیح دیگری برای آن مطلب وجود نداشته باشد!

رسول خدا صلی الله علیه وآله از آمدن مهدی موعود خبر داده، طبق روایات صحیح و متواتر شیعه (و گروهی از علمای اهل سنت) فرزند امام حسن عسکری است؛ اما اینکه اسم مادرش چه باشد، مهم نیست. و حتی اگر مسأله تولد از حضرت نرجس هم ثابت نشود، باز وجود مهدی زیر سؤال نمی رود؛ زیرا ممکن است از همسری دیگر متولد شده باشد. بنابراین، مهم در تعیین مصداق در عقیده شیعه، پدر آن حضرت است نه مادر.

و: آیا رفع اختلاف در نام مادر نیاز به شاهد دارد ؟

برای چه مسأله ای شهادت مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را احتیاج دارید؟ اگر شخصی غریبه بیاید و بگوید من در نسب فلانی شک دارم ! که آیا او از این مادر متولد شده است یا از مادری دیگر، یا اصلا فرزند این شخص هست یا خیر، آیا اصل این ادعای او شبهه ای ایجاد می کند که نیازمند شاهد و قضاوت باشد؟ در رابطه با تولد حضرت مهدی علیه السلام، نه اتهامی مطرح است و نه خود پدرش (امام حسن عسکری) آن را انکار کرده است؛ پس برای اثبات چه چیزی نیازمند به شهادت دادن باشد؟

ماوردی شافعی می گوید: اگر کسی بگوید من پدر فلانی هستم حکم نسب ثابت می شود و نیاز به شاهد ندارد:

دعوی النسب الخاص وهو الواحد یدعی أبا فیقول: أنا ابن فلان، فإن اعترف له بالأبوه ثبت نسبه أو یدعی الواحد ابناً فیقول: هذا ابنی، فإن اعترف له بالبنوه ثبت نسبه وصار جمیع من ناسبهما عواقل لکل واحد منهما…

دعوی النسب العام: وهو أن یدعی الرجل أنه من قریش وقریش تسمع دعواه ولا تنکره، أو یدعی أنه من بنی هاشم وبنو هاشم یسمعون ولا ینکرونه فیحکم بنسبه فیهم بإقرارهم علی دعوی نسبهم وبمثل هذا تثبت أکثر الأنساب العامه، فإن تجرد من أنکر نسبه ونفاه عنهم، وقال: لست منهم لم یقبل نفیه له، ولو شهد أنه لیس منهم؛ لأن الشهاده علی مجرد النفی لا تصح.

ادعای نسب خاص، یعنی شخصی بگوید من پسر فلانی هستم، اگر آن پدر نیز اعتراف کند، نسب ثابت می شود؛ یا شخصی بگوید من پدر فلانی هستم، اگر او نیز قبول کند نسب ثابت است و تمام کسانی که به این دو ارتباط دارند، حکم نسب را پیدا می کنند…

ادعای نسب عام، یعنی شخصی ادعا کند که از قریش است و قریش نیز این ادعا را بشنود و رد نکند، یا ادعا کند که از بنی هاشم است و بنی هاشم این ادعا را بشنود و رد نکند، به همین سبب حکم به انتساب این شخص، به آن قبیله خواهد شد، به خاطر اقرار بر دعوای نسب او، و به همین طریق است که بیشتر انساب عامه ثابت می شود. بنا بر این اگر کسی که از آن قبیله بیرون است، بگوید که نسب تو به فلان قبیله صحیح نیست،ادعای او قبول نیست، حتی اگر شاهد بیاورد که او از آنها نیست، زیرا شهادت بر مجرد نفی این ادعا صحیح نیست !

الماوردی البصری الشافعی، علی بن محمد بن حبیب (متوفای۴۵۰هـ)، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج۱۲، ص۳۶۸، تحقیق الشیخ علی محمد معوض – الشیخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۹ هـ -۱۹۹۹م.

بنا بر این، اگر اشکال در اثبات نسب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد (و نه در اصل مهدویت) باز هم اشکال وارد نیست و صغرای کلام او اشکال دارد، زیرا این مطلب حتی نیاز به شاهد هم ندارد ! و حتی به گفته علمای اهل سنت، حتی اگر شاهد بر ضد آن از بیرون این نسب آورده شود، شاهد بیرونی مقبول نیست ! و کسی که ادعای نسب کرده است، به شاهد نیاز نخواهد داشت!

مطلب دوم: شهادت حکیمه بر تولد حضرت مهدی (ع)

از آنجائی که سخن فقاری حول و محور شهادت حضرت حکیمه بر تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دور می زند، لازم است قبل از پاسخ، روایاتی که بیانگر شهادت این خانم بزرگوار بر ولادت حضرت مهدی علیه السلام است در این قسمت نقل کنیم:

روایت اول:

مرحوم کلینی در کافی و شیخ مفید در ارشاد روایت حکیمه را که امام زمان علیه السلام را در شب ولادت و بعد از آن دیده این گونه نقل کرده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَهَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَتْنِی حَکِیمَهُ ابْنَهُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَهِیَ عَمَّهُ أَبِیهِ أَنَّهَا رَأَتْهُ لَیْلَهَ مَوْلِدِهِ وَبَعْدَ ذَلِک .

موسی بن محمد می گوید: حکیمه دختر محمد بن علی (امام جواد) علیهما السلام که عمه پدر آن حضرت است به من گفت که خود او آن حضرت را در شب ولادتش و هم بعد از آن دیده است.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۱، ص۳۳۱، باب تسمیه من رآه، ح۳، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۵۱، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳ م.

روایت دوم:

شیخ صدوق به سندش از حکیمه دختر امام جواد علیه السلام روایت طولانی تری در این مورد نقل می کند که حکمیه فرمود:

بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ: یَا عَمَّهُ اجْعَلِی إِفْطَارَکِ هَذِهِ اللَّیْلَهَ عِنْدَنَا فَإِنَّهَا لَیْلَهُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَی سَیُظْهِرُ فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ الْحُجَّهَ وَهُوَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ قَالَتْ: فَقُلْتُ لَهُ وَمَنْ أُمُّهُ؟ قَالَ: لِی نَرْجِسُ قُلْتُ لَهُ: جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاکَ مَا بِهَا أَثَرٌ؟ فَقَالَ: هُوَ مَا أَقُولُ لَکِ قَالَتْ: فَجِئْتُ فَلَمَّا سَلَّمْتُ وَجَلَسْتُ جَاءَتْ تَنْزِعُ خُفِّی وَقَالَتْ لِی: یَا سَیِّدَتِی وَسَیِّدَهَ أَهْلِی کَیْفَ أَمْسَیْتِ؟ فَقُلْتُ: بَلْ أَنْتِ سَیِّدَتِی وَسَیِّدَهُ أَهْلِی قَالَتْ: فَأَنْکَرَتْ قَوْلِی وَقَالَتْ: مَا هَذَا یَا عَمَّهُ؟ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهَا: یَا بُنَیَّهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی سَیَهَبُ لَکِ فِی لَیْلَتِکِ هَذِهِ غُلَاماً سَیِّداً فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ قَالَتْ: فَخَجِلَتْ وَاسْتَحْیَتْ فَلَمَّا أَنْ فَرَغْتُ مِنْ صَلَاهِ الْعِشَاءِ الْآخِرَهِ أَفْطَرْتُ وَأَخَذْتُ مَضْجَعِی فَرَقَدْتُ فَلَمَّا أَنْ کَانَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ قُمْتُ إِلَی الصَّلَاهِ فَفَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِی وَهِیَ نَائِمَهٌ لَیْسَ بِهَا حَادِثٌ ثُمَّ جَلَسْتُ مُعَقِّبَهً ثُمَّ اضْطَجَعْتُ ثُمَّ انْتَبَهْتُ فَزِعَهً وَهِیَ رَاقِدَهٌ ثُمَّ قَامَتْ فَصَلَّتْ وَنَامَتْ- قَالَتْ حَکِیمَهُ: وَخَرَجْتُ أَتَفَقَّدُ الْفَجْرَ فَإِذَا أَنَا بِالْفَجْرِ الْأَوَّلِ کَذَنَبِ السِّرْحَانِ وَهِیَ نَائِمَهٌ فَدَخَلَنِی الشُّکُوکُ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام مِنَ الْمَجْلِسِ فَقَالَ: لَا تَعْجَلِی یَا عَمَّهُ فَهَاکِ الْأَمْرُ قَدْ قَرُبَ قَالَتْ فَجَلَسْتُ وَقَرَأْتُ الم السَّجْدَهَ وَیس فَبَیْنَمَا أَنَا کَذَلِکَ إِذِ انْتَبَهَتْ فَزِعَهً فَوَثَبْتُ إِلَیْهَا فَقُلْتُ: اسْمُ اللَّهِ عَلَیْکِ ثُمَّ قُلْتُ لَهَا: أَ تَحِسِّینَ شَیْئاً؟ قَالَتْ: نَعَمْ یَا عَمَّهُ فَقُلْتُ لَهَا: اجْمَعِی نَفْسَکِ وَاجْمَعِی قَلْبَکِ فَهُوَ مَا قُلْتُ لَکِ قَالَتْ: فَأَخَذَتْنِی فَتْرَهٌ وَأَخَذَتْهَا فَتْرَهٌ فَانْتَبَهْتُ بِحِسِّ سَیِّدِی فَکَشَفْتُ الثَّوْبَ عَنْهُ فَإِذَا أَنَا بِهِ علیه السلام سَاجِداً یَتَلَقَّی الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ فَضَمَمْتُهُ إِلَیَّ فَإِذَا أَنَا بِهِ نَظِیفٌ مُتَنَظِّفٌ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام هَلُمِّی إِلَیَّ ابْنِی یَا عَمَّهُ فَجِئْتُ بِهِ إِلَیْهِ فَوَضَعَ یَدَیْهِ تَحْتَ أَلْیَتَیْهِ وَظَهْرِهِ وَوَضَعَ قَدَمَیْهِ عَلَی صَدْرِهِ ثُمَّ أَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ وَأَمَرَّ یَدَهُ عَلَی عَیْنَیْهِ وَسَمْعِهِ وَمَفَاصِلِهِ ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله ثُمَّ صَلَّی عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَعَلَی الْأَئِمَّهِ علیهم السلام إِلَی أَنْ وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ…

حکیمه (خواهر امام دهم) می گوید حسن بن علی، دنبال من فرستاد و من نزد او رفتم، فرمود: عمه جان امشب که نیمه شعبان است در منزل ما افطار کن؛ زیرا خدای تبارک و تعالی امشب حجت خود را آشکار می کند، او حجت وی در زمین باشد. عرض کردم: مادرش کیست؟ فرمود: نرجس. عرض کردم: فدایت شوم، به خدا در او اثری نیست، فرمود: همین است که به تو می گویم، حکیمه می گوید: آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا در آورد و گفت: ای سیده من و سیده خاندانم شب خوبی داشته باشی.

گفتم: تو سیده من و سیده خاندان منی، گفتار مرا ناستوده شمرد و گفت: این چه فرمایشی است عمه جان به او گفتم: دختر جانم خدای تعالی امشب پسری به تو کرامت کند که در دنیا و آخرت آقا است؛ اما او خجالت کشید و حیا کرد و چون نماز عشا را خواندم افطار کردم و در بستر خوابیدم و خوابم برد چون نیمه شب شد برخاستم نماز خواندم و فارغ شدم و نرجس در خواب راحت بود و پیشامدی نداشت سپس نشستم تعقیب خواندم و دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم و او باز هم خواب بود برخاست نماز خواند و خوابید. حکیمه می گوید: من در شک افتادم ابو محمد از محل خود فریاد زد عمه جان شتاب مکن این امر نزدیک است.

حکیمه می گوید: نشستم و مشغول قرائت سوره سجده و یس شدم، در این میان بود که هراسان بیدار شد بالین او جستم و گفتم: بسم اللَّه علیک چیزی را احساس می کنی؟ گفت آری ای عمه به او گفتم: خود را جمع کن دل آسوده دار امر همان است که به تو گفتم. حکیمه می گوید: من و او را یک لحظه از خود رفتگی عارض شد و به آواز مولای خود به خود آمدم و جامه را از روی نرجس عقب زدم و مولای خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمین است او را برگرفتم دیدم پاک و نظیف است ابو محمد فریاد زد پسرم را نزدم بیاور عمه جان او را نزد وی بردم دستش را زیر دوران و پشتش گذاشت و دو پایش را روی سینه خود جا داد و زبانش را در دهان او نهاد و دو دستش را بر دو چشم و دو گوش و بندهای او کشید. سپس فرمود: ای پسر جانم سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود و فرمود: اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له و ان محمدا رسول اللَّه سپس بر امیرمؤمنان و هر یکی از امامان تا پدرش درود فرستاد…

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۲۴، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

روایت سوم:

قضیه ولادت حضرت مهدی را قندوذی حنفی نیز در ینابیع الموده از قول حکیمه نقل کرده است:

فلما کانت لیله النصف من شعبان سنه خامس وخمسین ومائتین، دخلت حکیمه عند الحسن فقال لها: یا عمتی کونی اللیله عندنا لأمر، فأقامت. فلما کان وقت الفجر اضطربت نرجس، فقامت إلیها حکیمه، فوضعت المولود المبارک، فلما رأته حکیمه أتت به الحسن (رضی الله عنهم) وهو مختون، فأخذه ومسح بیده علی ظهره وعینیه، وأدخل لسانه فی فیه، وأذن فی أذنه الیمنی وأقام فی الأخری، ثم قال: یا عمه إذهبی به إلی أمه، فردته إلی أمه. قالت حکیمه: ثم جئت من بیتی إلی أبی محمد الحسن فإذا المولود بین یدیه فی ثیاب صفر، وعلیه من البهاء والنور، أخذ حبه مجامع قلبی، فقلت: یا سیدی هل عندک من علم فی هذا المولود المبارک ؟ فقال: یا عمه هذا المنتظر الذی بشرنا به…

هنگامی که شب نیمه ماه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج فرا رسید، حکیمه نزد حسن عکسری آمد، به حکیمه گفت: ای عمه به خاطر پیشامد امری امشب در نزد ما باش. حکیمه آن شب را نزد او ماند، هنگام طلوع فجر نرجس نا آرام شد، حکیمه نزد او ایستاد و نرجس مولود مبارکی را به دنیا آورد، هنگامی که حکیمه آن را دید او را نزد حسن عسکری آورد و این مولود ختنه شده بود. حسن عسکری او را گرفت و دستش را بر پیشت و چشمانش مالید و زبانش را در دهان گذاشت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس فرمود: ای عمه! این بچه را به مادرش بر گردان. حکیمه می گوید: او را پیش مادرش بردم.

حکیمه می گوید: (روزی دیگر) به خانه ابو محمد حسن عسکری آمدم در این هنگام آن مولود نورانی را که در میان پارچه زرد پیچیده بود، در مقابل او دیدم، محبت او دلم را گرفت گفتم: ای آقای من! آیا به تولد این مولود خجسته علم داشتی؟ حسن عسکری فرمود: ای عمه این همان منتظری است که بشارت آمدنش را داده اند….

القندوزی الحنفی، الشیخ سلیمان بن إبراهیم (متوفای۱۲۹۴هـ) ینابیع الموده لذوی القربی، ج۳، ص۱۷۲، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، ناشر: دار الأسوه للطباعه والنشرـ قم، الطبعه:الأولی۱۴۱۶هـ.

همانطوری که از این روایات به دست می آید، حضرت حکیمه هم در شب ولادت و هم بعد از آن، حضرت مهدی علیه السلام را دیده و مشاهداتش را برای دیگران گزارش کرده است.

مطلب سوم: نسب و شخصیت حضرت حکیمه (سلام الله علیها)

از آنجائی که قفاری می گوید: حضرت حکیمه یک شخص غیر معصوم است، چگونه شیعیان شهادت او را در مورد تولد امام زمان علیه السلام قبول دارند، ناگزیر باید نسب و شخصیت این بانوی فاضله را بررسی کرد تا شبهه ی در این زمینه باقی نماند.

۱٫ اسم و نسب

حضرت حکیمه همانند راویان دیگر یک فرد نا شناخته ای نیست که به راحتی بتوان در مورد او شک و تردید به خود راه داد؛ بلکه او در اسم و نسب، وابسته به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و فرزند امام معصوم است.

طبرسی می گوید: حضرت حکیمه از جمله فرزندان امام جواد علیه السلام است:

وَخَلَّفَ مِنَ الْوَلَدِ عَلِیّاً علیه السلام ابْنَهُ الْإِمَامَ وَمُوسَی وَمِنَ الْبَنَاتِ حَکِیمَهَ وَخَدِیجَهَ وَأُمَّ کُلْثُوم .

امام جواد سلام اللَّه علیه دو پسر و سه دختر از خود به جای گذارد که یکی از آنان حضرت هادی سلام اللَّه علیه است و دومی هم به نام موسی می باشد و دختران آن جناب هم حکیمه، خدیجه و ام کلثوم نام داشته اند،

الطبرسی، أبی علی الفضل بن الحسن (متوفای۵۴۸هـ)، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۳۵۵، تحقیق و نشر: تحقیق مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

علامه مجلسی نیز می نویسد:

سم المعتصم محمد بن علی علیهما السلام وأولاده علی الامام وموسی وحکیمه وخدیجه وأم کلثوم.

معتصم عباسی، امام جواد علیه السلام را مسموم کرد و فرزندان امام جواد، علی (امام هادی علیه السلام) ، موسی، حکیمه، خدیجه و ام کلثوم هستند.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۵۰، ص ۸، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

۲٫ جلالت و وثاقت:

جلالت شأن و وثاقت این بانوی عالی مقام از نسبت او به خانواده امام جواد علیه السلام آشکار و روشن است. در فضلیت و علم و تقوای این بانو همین بس که ایشان محرم اسرار ائمه از جمله امام حسن عسکری علیه السلام است که با توجه به روایات گذشته، حضرت او را از ولادت فرزندش خبر داد و به خانه خودش فراخواند.

علامه مجلسی و سید محسن امین دو تن از بزرگان شیعه، این بانو را با القابی همانند: نجیبه، کریمه، عالمه، فاضله، تقیه، رضیه و صالحه و عابده ستوده اند.

علامه مجلسی می نویسد:

ثمّ اعلم أنّ فی القبّه الشریفه قبراً منسوباً إلی النجیبه الکریمه العالمه الفاضله التقیه الرضیه حکیمه بنت أبی جعفر الجواد علیه السلام ولا أدری لِمَ لم یتعرضوا لزیارتها مع ظهور فضلها وجلالتهاوإنّها کانت مخصوصه بالأئمّه علیهم السلام، ومودعه أسرارهم، وکانت اُمّ القائم عندها، وکانت حاضره عند ولادته علیه السلام، وکانت تراه حیناً بعد حین فی حیاه أبی محمّد العسکری علیه السلام، وکانت من السفراء والأبواب بعد وفاته، فینبغی زیارتها بما أجری الله علی اللسان ممّا یناسب فضلها وشأنها.

بدان در زیر این قبه شریفه قبری به بانوی نجیبه، کریمه، دانا، فاضله، پرهیزگار و رضیه حکیمه دختر ابو جعفر امام جواد علیه السلام است و من نمی دانم با این که فضیلت و جلالت این بانو روشن است چرا زیارت او را متعرض نشده اند و این بانو محرم اسرار ائمه بود و مادر حضرت مهدی علیه السلام در نزد او بود و در هنگام ولادت آن حضرت حاضر بود و او را در هر زمانی در زمان حیات امام عسکری می دید و بعد از وفاتش از سفیران او بود، پس سزاوار این است که آن بانو را همانگونه که مناسب شأن و فضلیت او است، زیارت کرد.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۹۹، ص۷۹، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

سید محسن امین نیز بعد از اینکه ایشان را از نظر نسب معرفی کرده، او را از زنان عابده و پرهیزگار توصیف کرده است:

حکیمه بنت الإمام محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام. مدفونه بسامراء هی ونرجس أم المهدی مع الإمامین العسکری والهادی علیهما السلام… کانت من الصالحات العابدات القانتات.

حکیمه دختر امام جواد فرزند امام هشتم، فرزند موسی کاظم، فرزند حعفر صادق، فرزند محمد باقر، فرزند امام زین العابدین، فرزند حسین، فرزند علی بن اطالب علیهم السلام، در سامرا همراه نرجس مادر حضرت مهدی و امام هادی و عسکری علیهما السلام دفن شده است، او از زنان صالح، عابد پرهیزگار بود.

الأمین، السید محسن (متوفای۱۳۷۱هـ)، أعیان الشیعه، ج۶، ص۲۱۷، تحقیق وتخریج: حسن الأمین، ناشر: دار التعارف للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م

بنا براین، حضرت حکیمه، فرزند امام معصوم، محرم اسرار امام، و مورد اطمینان امام و شیعیان است و خبر او در مورد تولد حضرت مهدی علیه السلام برای شیعیان مورد قبول است.

حال بعد از این که روایت گزارش حکیمه از تولد حضرت مهدی ذکر شد، به پاسخ تفصیلی می پردازیم:

پاسخ اول: شهادت حکیمه، تعیین مصداق ودلیل اصل عقیده مهدویت است

دکتر ناصر قفاری، عقیده شیعه را در مورد ولادت حضرت مهدی علیه السلام و غیبت آن حضرت، گاهی از مخترعات عثمان بن سعید عمری و همفکرانش می داند و گاهی می گوید: این عقیده از طریق حکیمه که یک زن غیر معصوم است به عقائد شیعه راه پیدا کرده و در حقیقت او در این مورد، دچار تناقض گویی آشکاری شده است؛ لذا مخاطب کلام او سرگردان می شود که کدام سخنش را بپذیرد.

علت تناقض گویی او این است که تفکر مهدویت نه تنها ریشه در عقیده شیعه دارد؛ بلکه یک تفکر و عقیده اسلامی است. ایشان برای این که این عقیده را باطل جلوه دهد، از هر راهی که می رود، به بن بست گیر می کند و خودش را در قعر چاهی می بیند که برای خود کنده است.

پاسخ نخست در جواب این شبهه این است که اگر چه حضرت حکیمه یکی از کسانی است که ولادت حضرت مهدی علیه السلام را مشاهده کرده و برای دیگران نقل کرده است؛ اما شهادت ایشان و دیگران، باعث ایجاد عقیده مهدویت در میان شیعیان نشده است؛ بلکه این عقیده، همانند توحید، نبوت، امامت و معاد، از جمله عقائد ثابت شیعه در متن امامت بوده که رسول خدا صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام مهدی موعود را با تمام مشخصات نسبی و اسمی برای شیعیان معرفی کرده و از ولادت وغیبت آن حضرت خبر داده اند.

بنابراین، مسأله مهدویت یک مسأله تازه ای نیست که با شهادت آنها در عقائد شیعه راه یافته باشد؛ بلکه تنها با این شهادت، مصداق خارجی وجود امام زمان علیه السلام ثابت می شود، نه آنچه را قفاری و همفکرانش ادعا می کنند.

مهدویت، عقیده ریشه دار در کتب اهل سنت:

بزرگترین اشتباه قفاری این است که مسأله مهدویت را ریشه یابی نکرده است؛ زیرا این عقیده با همه برنامه های که در عصر مهدوی محقق خواهد شد، در کتابهای بزرگان اهل سنت از جمله احمد حنبل، ترمذی، طبرانی و… در روایات صحیح از رسول خدا صلی الله علیه وآله بیان شده که برخی از روایات برای اثبات مطلب آورده می شود:

۱٫ ترمذی

ترمذی از محدثان پر آوزه اهل سنت، در کتاب سنن خود، ابتدا روایت عبد الله بن مسعود را آورده و در پایان، روایت ابو هریره را نقل کرده و تصریح کرده است که این روایت حسن و صحیح است:

حدثنا عبد الْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَهَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: یَلِی رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی قال عَاصِمٌ وأنا أبو صَالِحٍ عن أبی هُرَیْرَهَ قال: لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا إلا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتی یَلِیَ…

قال أبو عِیسَی: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.

ابن مسعود می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: مردی از اهل بیت من که هم اسم من است می آید. به نقل ابو هریره نیز رسول خدا فرموده است: اگر از عمر دینا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن را آنقدر طولانی کند تا این که مردی از اهل بیت من که هم اسم من است بیاید.

ابو عیسی گفته است: این رویت حسن و صحیح است.

الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹هـ)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۵، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

۲٫ ابو داود سجستانی

سجستانی در سنن خود از ام سلمه با سند موثق آورده است که مهدی از نسل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است:

حدثنا أَحْمَدُ بن إبراهیم ثنا عبد اللَّهِ بن جَعْفَرٍ الرَّقِّیُّ ثنا أبو الْمَلِیحِ الْحَسَنُ بن عُمَرَ عن زِیَادِ بن بَیَانٍ عن عَلِیِّ بن نُفَیْلٍ عن سَعِیدِ بن الْمُسَیِّبِ عن أُمِّ سَلَمَهَ قالت: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول: الْمَهْدِیُّ من عِتْرَتِی من وَلَدِ فَاطِمَهَ.

از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود: مهدی از خاندان من از فرزندان فاطمه است.

السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای ۲۷۵هـ)، سنن أبی داود، ج۴، ص۱۰۷۱، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفکر.

۳٫ احمد حنبل:

احمد حنبل پیشوای مذهب حنابله در مسندش پنج روایت را، از طریق عاصم و زر بن حبیش آورده که یکی از روایات این است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَهَ ثنا عَاصِمٌ عن ذر عن عبد اللَّهِ عَنِ النبی صلی الله علیه وسلم: لاَ تَقُومُ السَّاعَهُ حتی یلی رَجُلٌ من أَهْلِ بیتی یواطی اسْمُهُ اسمی.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: قیامت بر پا نمی شود تا این که مردی از اهل بیتم که هم اسم من است زمام امر را به دست بگیرد.

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۳۷۶، ح۳۵۷۱، ناشر: مؤسسه قرطبه – مصر.

۴٫ طبرانی

طبرانی در المعجم الکبیر، بیش از سیزده روایت با تعبیرات مختلف و طرق متعدد که همگی سندش به عاصم بن بهدله و زر بن حبیش (از راویان صحیح بخاری) و عبد الله بن مسعود می رسد، نقل کرده ویکی از روایات این است:

حدثنا مُوسَی بن هَارُونَ ثنا عبد اللَّهِ بن دَاهِرٍ الرَّازِیُّ ثنا عبد اللَّهِ بن عبد الْقُدُّوسِ عَنِ الأَعْمَشِ عن عَاصِمِ بن أبی النَّجُودِ عن زِرِّ بن حُبَیْشٍ عن عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ رضی اللَّهُ عنه قال: قال رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم: لا تَقُومُ السَّاعَهُ حتی یَمْلِکَ رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یواطیء اسْمُهُ اسْمِی یَمْلأُ الأَرْضَ عَدْلًا وَقِسْطًا کما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا.

رسول خدا (ص) فرمود: قیامت بر پا نمی شود، تا اینکه مردی از اهل بیت من که نام او همنام من است، حاکم شود، که زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که پر از ظلم و جور شده است.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۳، ح۱۰۲۱۴، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م.

مقاله جداگانه در اثبات این که حضرت مهدی از نسل حضرت امام حسن عسکری است تحت عنوان «آیا نام پدر حضرت مهدی عبد الله است؟» تدوین شده و بر روی نیز سایت قرار گرفته است، در این مقاله این قسمت از بحث روشن شده است:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=12872

بنا بر این شهادت حضرت حکیمه، تنها ثابت می کند که حضرت مهدی علیه السلام، کسی که روایات بسیار آمدن او را بشارت داده اند، به دنیا آمده است؛ نه این که عقیده مهدویت را در مکتب شیعه ایجاد کرده باشد؛ زیرا این عقیده، یک عقیده ریشه داری است که نه تنها در مکتب تشیع، بلکه در مکتب اهل سنت نیز پذیرفته شده است و در این مورد روایات صحیحی از منابع معتبر آنان را متذکر شدیم.

پاسخ دوم: شهادت دیگران بر ولادت حضرت مهدی (عج)

اگر اشکال قفاری و همفکرانش بر شهادت حضرت حکیمه است باید گفت: با جستجو در منابع شیعه به دست می آید که ولادت آن حضرت را جز حکیمه، چهار زن دیگر نیز مشاهده نموده و گزارش کرده اند که با حضرت حکیمه، پنج تن می شود. ماجرای تولد امام زمان علیه السلام در هر محکمه ای اگر ارائه شود، شهادت این پنج نفر کافی خواهد بود. اینک اسامی زنانی که شاهد تولد حضرت مهدی علیه السلام بوده اند از این قرار است:

۱٫ زن قابله

شهادت زن قابله را بر تولد امام زمان علیه السلام، احمد بن بلال بن داود کاتب که تربیت شده همان زن قابله بوده از قول این زن، برای دوستش به نام حنظله نقل کرده است.

شیخ طوسی این روایت را که مفصل است در کتاب الغیبه آورده و ما همان محل شاهد را در این جا می آوریم:

زن قابله می گوید: خادم امام حسن عسکری علیه السلام به در خانه ما آمد و گفت:

۲۰۸ – أحمد بن علی الرازی، عن محمد بن علی، عن حنظله بن زکریا قال: حدثنی أحمد بن بلال بن داود الکاتب…

فَقَالَ: یَحْتَاجُ إِلَیْکِ بَعْضُ الْجِیرَانِ لِحَاجَهٍ مُهِمَّهٍ فَادْخُلِی وَلَفَّ رَأْسِی بِالْمُلَاءَهِ وَأَدْخَلَنِی الدَّارَ وَأَنَا أَعْرِفُهَا فَإِذَا بِشِقَاقٍ مَشْدُودَهٍ وَسَطَ الدَّارِ وَرَجُلٌ قَاعِدٌ بِجَنْبِ الشِّقَاقِ فَرَفَعَ الْخَادِمُ طَرَفَهُ فَدَخَلْتُ وَإِذَا امْرَأَهٌ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ وَامْرَأَهٌ قَاعِدَهٌ خَلْفَهَا کَأَنَّهَا تَقْبَلُهَا فَقَالَتِ الْمَرْأَهُ تُعِینُنَا فِیمَا نَحْنُ فِیهِ فَعَالَجْتُهَا بِمَا یُعَالَجُ بِهِ مِثْلُهَا فَمَا کَانَ إِلَّا قَلِیلًا حَتَّی سَقَطَ غُلَامٌ فَأَخَذْتُهُ عَلَی کَفِّی وَصِحْتُ غُلَامٌ غُلَامٌ وَأَخْرَجْتُ رَأْسِی مِنْ طَرَفِ الشِّقَاقِ أُبَشِّرُ الرَّجُلَ الْقَاعِدَ فَقِیلَ لِی: لَا تَصِیحِی فَلَمَّا رَدَدْتُ وَجْهِی إِلَی الْغُلَامِ قَدْ کُنْتُ فَقَدْتُهُ مِنْ کَفِّی فَقَالَتْ لِیَ الْمَرْأَهُ الْقَاعِدَهُ: لَا تَصِیحِی وَأَخَذَ الْخَادِمُ بِیَدِی وَأَخْرَجَنِی مِنَ الدَّارِ وَرَدَّنِی إِلَی دَارِی…

یکی از همسایه ها برای حاجت مهمی تو را می خواند به خانه آنها بیا، روسری به سر کردم و او مرا به خانه ای آورد که نمی شناختم. دیدم پرده درازی در وسط خانه آویخته اند و مردی کنار پرده ایستاده است.

خادم گوشه پرده را بالا زد و من داخل شدم. دیدم زنی در حال وضع حمل است و زنی دیگر مانند قابله پشت سر او نشسته است. آن زن به من گفت در این کار به ما کمک می کنی؟ پس به او کمک کردم و چیزی نگذشت که پسری متولد گردید. من او را روی دست گرفتم و صدا زدم پسر! پسر! آنگاه سر از پرده بیرون آوردم که به آن مرد نشسته مژده دهم، کسی گفت سر و صدا مکن! چون متوجه بچه شدم او را روی دست خود ندیدم و همان زن گفت: صدا مکن! در این موقع خادم مرا به خانه ام برگردانید.

این زن بعد نقل ماجرای تولد امام زمان به احمد بن بلال می گوید:

إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ شَأْناً وَمَنْزِلَهً وَکُلُّ مَا یَدَّعُونَهُ حَقٌّ..

این جریان را برای تو نقل کردم تا بدانی که این قوم (خانواده پیامبر) نزد خداوند دارای شأن و مقام بزرگی هستند و آنچه ادعا می کنند درست است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، کتاب الغیبه، ص۲۴۰- ۲۴۲، تحقیق: الشیخ عباد الله الطهرانی/ الشیخ علی احمد ناصح، ناشر: مؤسسه المعارف الاسلامیه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۱هـ.

۲ و ۳٫ نسیم و ماریه خادمان امام حسن عسکری (ع)

نسیم و ماریه از خادمان خانه امام حسن عسکری علیه السلام است که وجود مقدس امام زمان علیه السلام را هنگام تولد دیده و این قضیه را این گونه نقل کرده اند:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ وَأَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ النَّیْسَابُورِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ السَّیَّارِیِّ قَالَ: حَدَّثَتْنِی نَسِیمٌ وَمَارِیَهُ قَالَتَا: إِنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ علیه السلام مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ جَاثِیاً عَلَی رُکْبَتَیْهِ رَافِعاً سَبَّابَتَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَهُ أَنَّ حُجَّهَ اللَّهِ دَاحِضَهٌ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِی الْکَلَامِ لَزَالَ الشَّک .

نسیم و ماریه می گویند: هنگامی که صاحب الزّمان علیه السّلام از مادر متولد شد، دو زانو را بر زمین نهاد و دو انگشت سبّابه را به جانب آسمان بالا برد، آنگاه عطسه کرد و فرمود: سپاس ویژه ی خداوندی است که پرودگار جهانیان است و درود خدا بر پیامبر و آل او باد، ستمکاران پنداشته اند که حجّت خدا از میان رفته است اگر برای ما اذن در کلام بود شکّ زایل می گردید.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۳۰٫، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

۴٫ کنیز امام عسکری (ع)

کنیز دیگری از امام حسن عسکری علیه السلام که بعد از غارت خانه امام توسط جعفر کذاب با شخصی به نام ابو علی خیزرانی ازدواج کرد، بر تولد حضرت مهدی علیه السلام شهادت داده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو عَلِیٍّ الْخَیْزَرَانِیُّ عَنْ جارِیََهٍ لَهُ کَانَ أَهْدَاهَا لِأَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام فَلَمَّا أَغَارَ جَعْفَرٌ الْکَذَّابُ عَلَی الدَّارِ جَاءَتْهُ فَارَّهً مِنْ جَعْفَرٍ فَتَزَوَّجَ بِهَا قَالَ أَبُو عَلِیٍّ: فَحَدَّثَتْنِی أَنَّهَا حَضَرَتْ وِلَادَهَ السَّیِّدِ علیه السلام وَأَنَّ اسْمَ أُمِّ السَّیِّدِ صَقِیلُ….

قَالَ أَبُو عَلِیٍّ: وَسَمِعْتُ هَذِهِ الْجَارِیَهَ تَذْکُرُ أَنَّهُ لَمَّا وُلِدَ السَّیِّدُ علیه السلام رَأَتْ لَهَا نُوراً سَاطِعاً قَدْ ظَهَرَ مِنْهُ وَبَلَغَ أُفُقَ السَّمَاءِ وَرَأَتْ طُیُوراً بَیْضَاءَ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ وَتَمْسَحُ أَجْنِحَتَهَا عَلَی رَأْسِهِ وَوَجْهِهِ وَسَائِرِ جَسَدِهِ ثُمَّ تَطِیرُ فَأَخْبَرْنَا أَبَا مُحَمَّدٍ علیه السلام بِذَلِکَ فَضَحِکَ ثُمَّ قَالَ: تِلْکَ مَلَائِکَهٌ نَزَلَتْ لِلتَّبَرُّکِ بِهَذَا الْمَوْلُودِ وَهِیَ أَنْصَارُهُ إِذَا خَرَج .

ابو علی خیزرانی کنیزی داشت که او را به امام حسن عسکریّ علیه السّلام اهدا کرد و چون جعفر کذّاب خانه امام را غارت کرد وی از دست جعفر گریخت و با ابو علیّ ازدواج نمود. ابو علیّ می گوید که او گفته است در ولادت سیّد (امام زمان) علیه السّلام حاضر بود و مادر سیّد، صقیل نام داشت…

ابو علیّ گوید: از همین کنیز شنیدم که می گفت: چون سیّد (امام زمان) علیه السّلام متولّد شد، نور درخشان وی را دیده است که از او ظاهر گردیده و به افق آسمانها رسیده است و پرندگان سپیدی دیده که از آسمان فرود می آیند و پرهای خود را به سر و صورت و سایر اعضای وی می کشند و سپس پرواز می کنند، این مطلب را به امام حسن عسکریّ علیه السّلام خبر دادیم، خندید و فرمود: آنها ملائکه ای هستند که برای تبرّک جستن به این مولود فرود آمده اند و چون ظهور کند یاوران وی خواهند بود

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۳۱، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

پاسخ سوم: تعدادی از افراد مورد اطمینان، حضرت مهدی (ع) را بعد از تولد، دیده اند

علاوه بر این پنج نفر فوق که بر تولد حضرت مهدی علیه السلام شهادت داده اند (که در میان آنها حضرت حکیمه در نزد شیعه از منزلت خاصی برخوردار است که بعداً در باره آن توضیح می دهیم)، تعدادی از ارادتمندان و اصحاب امام عسکری علیه السلام، نیز در مدت پنج سال آخر حیات آن حضرت، فرزندش حضرت مهدی علیه السلام را دیده اند. در این جا به اسامی عده ای که در آن مقطع خاص تاریخی محضر مبارک آن حضرت شرفیاب شده اند، اشاره می کنیم:

۱٫ روایت عبد الله بن جعفر حمیری:

یکی از کسانی که به دیدار حضرت مهدی علیه السلام بار یافته، نائب و سفیر او عثمان بن سعید عمری است، او در جواب سؤال عبد الله بن جعفر حمیری که از راویان موثق است تصریح می کند که امام زمان علیه السلام را دیده است. مرحوم کلینی این روایت را با سند صحیح این گونه نقل کرده است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَمُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی جَمِیعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ قَالَ: اجْتَمَعْتُ أَنَا وَالشَّیْخُ أَبُو عَمْرٍو رَحِمَهُ اللَّهُ عِنْدَ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ فَغَمَزَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ لَهُ: یَا أَبَا عَمْرٍو إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ شَیْ ءٍ وَمَا أَنَا بِشَاکٍّ فِیمَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْهُ فَإِنَّ اعْتِقَادِی وَدِینِی أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّهٍ إِلَّا إِذَا کَانَ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ بِأَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ رُفِعَتِ الْحُجَّهُ وَأُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَهِ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً فَأُولَئِکَ أَشْرَارٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَهُمُ الَّذِینَ تَقُومُ عَلَیْهِمُ الْقِیَامَهُ وَلَکِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ أَزْدَادَ یَقِیناً وَإِنَّ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام سَأَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ یُرِیَهُ «کَیْفَ یُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَ لَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»….

ثُمَّ قَالَ: سَلْ حَاجَتَکَ فَقُلْتُ لَهُ: أَنْتَ رَأَیْتَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام؟ فَقَالَ: إِی وَاللَّهِوَرَقَبَتُهُ مِثْلُ ذَا وَأَوْمَأَ بِیَدِهِ….

عبد الله بن جعفر حمیری می گوید: من با عثمان بن سعید عمروی سفیر امام زمان علیه السلام در خانه احمد بن اسحاق، وکیل امام بودیم. احمد بن اسحاق به من اشاره کرد تا از جانشین امام عسکری بپرسم، من به سفیر امام زمان عثمان بن سعید گفتم:

می خواهم سؤالی مطرح کنم. سؤال من در اثر شک و تردید نیست، زیرا کیش و آئین من بر این است که زمین از حجت خالی نمی ماند، مگر چهل روز قبل از قیامت که در آن روز حجت خدا به آسمان پر می کشد. در آن روز راه توبه و بازگشت به ایمان مسدود می شود آنسان که بعد از آن نه ایمان کسی پذیرفته شود که تا آن روز کافر بوده است، و نه کردار شایسته مردمان مورد قبول می افتد که پاداشی بر آن مترتب گردد. مردمی که در آن چهل روز بر روی زمین باشند بدکاره های خلق خدا هستند و عالم هستی بر سر همانان خراب می شود. با این اعتقاد و یقین، دوست دارم بر یقین خود بیفزایم. همانا ابراهیم خلیل از خدا مسألت کرد تا به او نشان دهد که چگونه مردگان را زنده می کند. و خدا به او گفت: مگر این را باور نداری؟ ابراهیم گفت: «چرا باور دارم. اما می خواهم اطمینان و آرامش دل بیابم». من نیز به شما که سفیر امام زمانی وثوق کامل دارم ….

عثمان بن سعید گفت: سؤال خود را مطرح کن و آنچه حاجت داری بپرس. من گفتم: «تو خودت جانشین امام حسن عسکری را دیده ای؟». گفت: آری به خدا. موقعی که او را دیدم گردن او تا این حد رشد کرده بود و به دست خود اشاره کرد…

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۱، ص۳۳۰، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

بررسی سند روایت:

مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ:

نجاشی در بار او می نویسد:

محمد بن عبد الله بن جعفر بن الحسین بن جامع بن مالک الحمیری أبو جعفر القمی، کان ثقه، وجها، کاتب صاحب الامر علیه السلام.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۳۵۵، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی العطار:

محمد بن یحیی أبو جعفر العطار القمی، شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث.

رجال النجاشی، ص ۳۵۳

عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ:

عبد الله بن جعفر بن الحسین بن مالک بن جامع الحمیری أبو العباس القمی. شیخ القمیین و وجههم.

رجال النجاشی، ص ۲۱۹

احمد بن إسحاق القمی:

أحمد بن إسحاق بن عبد الله بن سعد بن مالک بن الأحوص الأشعری، أبو علی القمی، وکان وافد القمیین، وروی عن أبی جعفر الثانی وأبی الحسن علیهما السلام، وکان خاصه أبی محمد علیه السلام.

رجال النجاشی، ص ۹۱

عثمان بن سعید العمری:

[ ۵۸۷۷ ] ۲۲ – عثمان بن سعید العمری الزیات، ویقال له: السمان، یکنی أبا عمرو، جلیل القدر ثقه، وکیله علیه السلام.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص ۴۰۱، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

سند این روایت صحیح اعلائی است و تمام روات آن از برترین راویان تاریخ شیعه هستند.

۲٫ محمّد بن عثمان عمری با چهل نفر

از جمله کسانی که بعد از تولد حضرت مهدی، آن حضرت را دیده اند، چهل نفر از محبان و شیعیان امام حسن عسکری است که در منزل آن حضرت بودند و امام عسکری فرزندش را به آنها نشان داد و در مورد اطاعت از آن بزرگوار سفارش کرد. این روایت موثق را شیخ صدوق در کمال الدین با سندی که همه راویانش موثق هستند، نقل کرده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ: حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی مُعَاوِیَهُ بْنُ حُکَیْمٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالُوا عَرَضَ عَلَیْنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام وَنَحْنُ فِی مَنْزِلِهِ وَکُنَّا أَرْبَعِینَ رَجُلًا فَقَالَ: هَذَا إِمَامُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَخَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ أَطِیعُوهُ وَلَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فِی أَدْیَانِکُمْ فَتَهْلِکُوا أَمَا إِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَهُ بَعْدَ یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا فَخَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَمَا مَضَتْ إِلَّا أَیَّامٌ قَلَائِلُ حَتَّی مَضَی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام.

معاویه بن حکیم و محمد بن ایوب بن نوح و محمد بن عثمان عمری می گویند: ابو محمد حسن بن علی علیه السلام پسرش را در منزل خودش با حضور چهل نفر از ماها به ما نشان داد و فرمود: این امام شما بعد از من و خلیفه من بر شما است، او را اطاعت کنید و بعد از من در دین خود اختلاف نکنید تا هلاک نشوید. آگاه باشید که بعد از امروز او را نخواهید دید. آنها می گویند: ما از حضورش بیرون آمدیم چند روزی نگذشت که ابو محمد در گذشت .

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۳۵، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۵۲، ص۲۵، ح ۱۹، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

در روایت دیگر آمده است که محمد بن عثمان عمری می گوید: من امام زمان را دیده ام:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: إِنِّی أَسْأَلُکَ سُؤَالَ إِبْرَاهِیمَ رَبَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ حِینَ قَالَ لَهُ «رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَلکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» فَأَخْبِرْنِی عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ هَلْ رَأَیْتَهُ قَالَ: نَعَمْ وَلَهُ رَقَبَهٌ مِثْلُ ذِی وَأَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی عُنُقِه .

عبد اللَّه بن جعفر حمیری می گوید: به محمد بن عثمان عمری گفتم من از تو همان سؤالی را می کنم که ابراهیم علیه السلام از پروردگارش پرسد وقتی گفت: «پروردگارا به من نشان بده چگونه مرده ها را زنده می کنی گفت: مگر ایمان نداری؟ عرض کرد: چرا ولی می خواهم دلم مطمئن شود» به من خبرده از صاحب الامر که او را دیدی؟ فرمود: آری، گردنی دارد مانند این و با دست خود اشاره بگردن خود نمود.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۴۳۵، ح۳، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

بررسی سند روایت نخست:

در سند روایت نخست، افرادی: ۱٫ محمد بن علی بن ماجیلویه؛ ۲٫ محمد بن یحی العطار؛ ۳٫ جعفر بن محمد مالک فزاری؛ ۴٫ معاویه بن حکیم؛ ۵٫ محمد بن ایوب بن نوح؛ ۶٫ محمد بن عثمان عمری قرار دارند که اینک همه آنها را از نظر رجال شناسان شیعه بررسی می کنیم:

۱٫ محمد بن علی بن ماجیلویه:

محمد بن علی بن ماجیلویه: ثقه علی الأقوی. هو وأخوه أحمد ممن یکثر الصدوق من الروایه عنهما مترضیا علیهما. وتقدم جدهما محمد بن أبی القاسم الملقب بما جیلویه. وعد من تلامذه الکلینی.

محمد بن علی بن ماجیلوی، بنا قول قوی ثقه است، او برادرش احمد از جمله کسانی است که شیخ صدوق فراوان از آنها روایت نقل کرده و از آنها راضی است و جد آنها محمد بن ابی القاسم ملقب به ماجیلویه بوده و از شاگردان کلینی است.

الشاهرودی، الشیخ علی النمازی ( متوفای۱۴۰۵هـ )، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۲۴۲، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الأولی ۱۴۱۲هـ

ومحمد بن علی ماجیلویه الذی یروی الصدوق عنه ممن عد العلامه خبره صحیحا.

محمد بن علی ماجیلویه کسی است که شیخ صدوق از او روایت کرده و علامه روایت او را صحیح دانسته است.

الکلباسی، أبی المعالی محمد بن محمد ابراهیم (متوفای ۱۳۱۵هـ)، الرسائل الرجالیه، ج۱، ص۳۴۸، تحقیق: محمد حسین الدرایتی، ناشر: دار الحدیث للطباعه والنشر ـ قم، چاپ: الأولی ۱۴۲۳ – ۱۳۸۱ش

۲٫ محمد بن یحیی العطار.

دومین شخص در این سند، محمد بن یحیی ابو جعفر عطار است. نجاشی ایشان را موثق دانسته است:

محمد بن یحیی أبو جعفر العطار القمی، شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث.

محمد بن یحیی ابو جعفر عطار از اهل قم، بزرگ اصحاب امامیه در زمان خود، موثق و مورد اطمینان و روایات فراوان نقل کرده است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۳۵۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

شیخ طوسی نیز ایشان را از مشایخ مرحوم کلینی ذکر کرده است:

محمد بن یحیی العطار، روی عنه الکلینی، قمی، کثیر الروایه.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۴۳۹، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

۳٫ جعفر بن محمد بن مالک فزاری:

اما در رابطه با جعفربن محمد بن مالک باید گفت که در باره او بین علمای رجال اختلاف وجود دارد، نجاشی و إبن غضائری وی را تضعیف کرده اند؛ اما شیخ طوسی در باره او می نویسد:

جعفر بن محمد بن مالک، کوفی، ثقه.

رجال الطوسی، ص ۴۱۸٫

و نیز ابو القاسم کوفی متوفای ۳۵۲ هـ در کتاب الإستغاثه، وی را این گونه توثیق می کند:

حدثنا جماعه من مشایخنا الثقاه منهم جعفر بن محمد بن مالک الکوفی…

الاستغاثه، ج ۱، ص ۷۷٫

البته تضعیف نجاشی و ابن غضائری در مقابل توثیق شیخ طوسی ارزشی ندارد؛ زیرا تضعیفات این دو بزرگوار به خاطر نقل روایاتی بوده است که در آن زمان از دیدگاه آن ها غلو محسوب می شده؛ در حالی که امروزه همه آن ها از ضروریات مذهب شیعه به حساب می آید.

مرحوم علامه جلیل القدر، حاج شیخ عبد الله مامقانی در تنقیح المقال بعد از نقل تضعیفات نجاشی و ابن غضائری می نویسد:

وأقول قد نبهنا فی المقدمه فوائد عشر علی أنّ جمله ممّا هو من ضروریات مذهبنا الیوم قد کان یعد فی السلف الزّمان غلوّا و علیه فرّعوا تضعیف جمع من الثقات و ظنّی أنّ ما صدر فی المقام فی حقّه من الغمز و التضعیف ناش من روایته جمله من معجزات الأئمه سیما معجزات ولاده القائم… و تحقیق المقال أنّ الأقوی کون الرجل ثقه اعتماداً علی توثیق الشیخ….

در فوائد دهگانه در مقدمه کتابمان گفتیم که برخی از مسائل که امروز از ضروریات مذهب شمرده می شود درگذشته آن را غلو می دانسته اند که بر همین اساس هم جمعی از راویان مورد ثقه را تضعیف می کرده اند ومن فکر می کنم آنچه که در مورد جعفر بن محمد مالک از ضعف وغیر آن گفته شده است ناشی از نقل او معجزات ائمه مخصوصا داستان ولادت حضرت مهدی علیه السلام باشد…..نتیجه این تحقیق آن است که وی بنا بر سخن شیخ طوسی ثقه است.

تنقیح المقال، ج۱، ص۲۲۶، باب جعفر.

علامه محقق نمازی شاهرودی می نویسد:

والتحقیق أن الأقوی کون الرجل من الثقات المعتمدین اعتمادا علی توثیق الشیخ، وأبی القاسم الکوفی فی کتاب الاستغاثه، والعلامه المامقانی فی رجاله.

رای محکمتر در باره جعفر بن محمد مالک کوفی این است که بگوئیم: بنا بر توثیق شیخ وابو القاسم کوفی در کتاب استغاثه و مامقانی در کتاب رجالش، ثقه ومورد اعتماد است.

مستدرکات علم رجال الحدیث، ج ۲، ص ۲۱۳، رقم: ۲۸۳۰٫

۴٫ معاویه بن حکیم:

نخستین فرد از آن سه تن که این روایت را نقل کرده و در یک طبقه هستند، معاویه بن حکیم است که رجال شناسان شیعه او را موثق دانسته اند:

نجاشی در رجالش در باره او می نویسد:

معاویه بن حکیم بن معاویه بن عمار الدهنی ثقه، جلیل، فی أصحاب الرضا علیه السلام. قال أبو عبد الله الحسین بن عبید الله: سمعت شیوخنا یقولون: روی معاویه بن حکیم أربعه وعشرین أصلا لم یرو غیرها.

معاویه بن حکیم بن معاویه بن عمار دهنی، ثقه و شخص جلیل القدر از اصحاب امام هشتم علیه السلام است. ابو عبد الله حسین بن عبید الله می گوید: از بزرگان شنیدم که می گفتند: معاویه بن حکیم بیست و چهار اصل را که دیگران روایت نکرده او روایت کرده است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۴۱۲، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

۵٫ محمد بن ایوب بن نوح و محمد بن عثمان عمری:

این دو بزرگوار از نواب خاص امام زمان علیه السلام بودند که نیاز به بررسی شرح حال آنها نیست و در نزد شیعه موثق هستند، ضمن این که با معاویه بن حکیم در یک طبقه هستند و وقتی وثاقت یک نفر از آن ها ثابت شود، راویان هم طبقه آن ها نیازی به بررسی ندارند.

۳٫ روایت ابو غانم خادم امام عسکری (ع).

ابو غانم یکی از خدمت گزاران خانه امام حسن عسکری علیه السلام بود، طبق گزارش او، در روز سوم ولادت حضرت مهدی علیه السلام، امام حسن عسکری فرزندش را برای اصحاب نشان داد و او را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی کرد.

شیخ صدوق می نویسد:

ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِیِّ عَنْ أَبِی غَانِمٍ الْخَادِمِ قَالَ: وُلِدَ لِأَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام وَلَدٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً فَعَرَضَهُ عَلَی أَصْحَابِهِ یَوْمَ الثَّالِثِ وَقَالَ: هَذَا صَاحِبُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَخَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ وَهُوَ الْقَائِمُ الَّذِی تَمْتَدُّ إِلَیْهِ الْأَعْنَاقُ بِالانْتِظَارِ فَإِذَا امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ جَوْراً وَظُلْماً خَرَجَ فَمَلَأَهَا قِسْطاً وَعَدْلا.

ابو غانم خادم روایت نموده که چون امام زمان علیه السّلام متولد گردید، پدر بزرگوارش نام او را «محمد» گذارد و در روز سوم او را به اصحاب خود نشان داد و فرمود: بعد از من این کودک امام شما و جانشین من خواهد بود. این همان قائم است که مردم برای ظهور او انتظارها می کشند و هنگامی که دنیا پر از ظلم و بی عدالتی شود، با ظهورش جهان را پر از عدل و داد کند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۳۱، باب ۴۲، ح۸، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۵۱، ص۶، باب ولادته و احوال امه، ح۱۱، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

۴٫ أحمد بن إسحاق قمی.

شیخ صدوق در کمال الدین ، قضیه رؤیت امام زمان علیه السلام را در زمان امام حسن عسکری علیه السلام از زبان احمد بن اسحاق قمی نقل می کند:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام وَأَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ لِی مُبْتَدِئاً: یَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَی لَمْ یُخَلِّ الْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ علیه السلام وَلَا یُخَلِّیهَا إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ مِنْ حُجَّهٍ لِلَّهِ عَلَی خَلْقِهِ بِهِ یَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَبِهِ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَبِهِ یُخْرِجُ بَرَکَاتِ الْأَرْضِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ وَالْخَلِیفَهُ بَعْدَکَ فَنَهَضَ علیه السلام مُسْرِعاً فَدَخَلَ الْبَیْتَ ثُمَّ خَرَجَ وَعَلَی عَاتِقِهِ غُلَامٌ کَأَنَّ وَجْهَهُ الْقَمَرُ لَیْلَهَ الْبَدْرِ مِنْ أَبْنَاءِ الثَّلَاثِ سِنِینَ فَقَالَ: یَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ لَوْ لَا کَرَامَتُکَ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعَلَی حُجَجِهِ مَا عَرَضْتُ عَلَیْکَ ابْنِی هَذَا إِنَّهُ سَمِیُّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَکَنِیُّهُ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً یَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ مَثَلُهُ فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ مَثَلُ الْخَضِرِ علیه السلام وَمَثَلُهُ مَثَلُ ذِی الْقَرْنَیْنِ وَاللَّهِ لَیَغِیبَنَّ غَیْبَهً لَا یَنْجُو فِیهَا مِنَ الْهَلَکَهِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَی الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَوَفَّقَهُ فِیهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِهِ فَقَالَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ فَقُلْتُ لَهُ: یَا مَوْلَایَ فَهَلْ مِنْ عَلَامَهٍ یَطْمَئِنُّ إِلَیْهَا قَلْبِی؟ فَنَطَقَ الْغُلَامُ علیه السلام بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ فَصِیحٍ فَقَالَ: أَنَا بَقِیَّهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَالْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَیْنٍ یَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ….

احمد بن اسحاق بن سعد اشعری می گوید به محضر امام یازدهم ابو محمد حسن بن علی علیه السلام وارد شدم و می خواستم راجع به جانشین پس از او پرسش کنم، آن حضرت آغاز سخن کرد و فرمود: ای احمد بن اسحاق به درستی که خدای تبارک و تعالی از هنگامی که آدم را آفریده تا هنگامه قیامت زمین را از حجت خودش که به واسطه وجود او بلاء را از زمین دفع می کند و باران رحمتش را می فرستد و به برکات زمین را استخراج می کند، خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت. گفتم یا ابن رسول اللَّه امام و خلیفه پس از شما کیست؟

آن حضرت شتابانه برخاست و درون خانه رفت و سپس برگشت و بر شانه او بچه پسری بود که رویش چون ماه شب چهارده بود، کودک، سه سالی می نمود و فرمود: ای احمد بن اسحاق اگر نزد خدای عز و جل و نزد حجج او گرامی نبودی من این پسر خود را به تو نشان نمی دادم. به درستی او هم نام رسول خدا و هم کنیه او است، او آن کسی است که زمین را از عدل و داد آکنده سازد هم چنان که از جور و ستم پر شده است. ای احمد بن اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضر علیه السلام و مثل ذو القرنین است. به خدا یک غیبتی دارد که در آن کسی از هلاکت نجات نیابد جز آنکه خدای عز و جل او را بر قول به امامت وی ثابت دارد و او را موفق سازد که برای تعجیل فرجش دعا کند. گفتم: ای مولای من آیا نشانه ای دارد که دل من بدان مطمئن شود؟ آن کودک به زبان فصیح فرمود: منم ذخیره خدا در زمین و انتقام گرنده از دشمنان او، ای احمد بن اسحاق پس از مشاهده باچشم، دنبال اثر نگرد….

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۳۸۴، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۵۲، ص۲۴، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

۵٫ إبراهیم بن محمد بن فارس النیسابوری

ابراهیم بن محمد فارس نیشابوری از اصحاب امام عسکری علیه السلام خود وجود مقدس امام زمان علیه السلام را در خانه اش دیده است. میرزای نوری به نقل از کتاب اثباه الهداه به نقل از کتاب إثبات الرجعه فضل بن شاذان می نویسد:

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ فَارِسِیٍّ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ: لَمَّا هَمَّ الْوَالِی عَمْرُو بْنُ عَوْفٍ بِقَتْلِی وَهُوَ رَجُلٌ شَدِیدٌ وَکَانَ مُولَعاً بِقَتْلِ الشِّیعَهِ فَأُخْبِرْتُ بِذَلِکَ وَغَلَبَ عَلَیَّ خَوْفٌ عَظِیمٌ فَوَدَّعْتُ أَهْلِی وَأَحِبَّائِی وَتَوَجَّهْتُ إِلَی دَارِ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام لِأُوَدِّعَهُ وَکُنْتُ أَرَدْتُ الْهَرَبَ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ رَأَیْتُ غُلَاماً جَالِساً فِی جَنْبِهِ کَانَ وَجْهُهُ مُضِیئاً کَالْقَمَرِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ فَتَحَیَّرْتُ مِنْ نُورِهِ وَضِیَائِهِ وَکَادَ أَنْ أَنْسَی مَا کُنْتُ فِیهِ مِنَ الْخَوْفِ وَالْهَرَبِ فَقَالَ: یَا إِبْرَاهِیمُ لَا تَهْرُبْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَی سَیَکْفِیکَ شَرَّهُ فَازْدَادَ تَحَیُّرِی فَقُلْتُ لِأَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام: یَا سَیِّدِی جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ مَنْ هُوَ وَقَدْ أَخْبَرَنِی بِمَا کَانَ فِی ضَمِیرِی؟ فَقَالَ: هُوَ ابْنِی وَخَلِیفَتِی مِنْ بَعْدِی وَهُوَ الَّذِی یَغِیبُ غَیْبَهً طَوِیلَهً وَیَظْهَرُ بَعْدَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَظُلْماً فَیَمْلَأُهَا قِسْطاً وَعَدْلًا فَسَأَلْتُهُ عَنِ اسْمِهِ فَقَالَ: هُوَ سَمِیُّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَکَنِیُّهُ وَلَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یُسَمِّیَهُ أَوْ یُکَنِّیَهُ بِکُنْیَتِهِ إِلَی أَنْ یُظْهِرَ اللَّهُ دَوْلَتَهُ وَسَلْطَنَتَهُ فَاکْتُمْ یَا إِبْرَاهِیمُ مَا رَأَیْتَ وَسَمِعْتَ مِنَّا الْیَوْمَ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ فَصَلَّیْتُ عَلَیْهِمَا وَآبَائِهِمَا وَخَرَجْتُ مُسْتَظْهِراً بِفَضْلِ اللَّهِ تَعَالَی وَاثِقاً بِمَا سَمِعْتُ مِنَ الصَّاحِبِ علیه السلام.

ابراهیم بن محمد فارسی نیشابوری می گوید: هنگامی والی حکومت عباسی، عمرو بن عوف که مرد سخت دل و بر کشتن شیعیان حریص بود، می خواست مرا بکشد. از این تصمیم آگاه شدم و ترس بر من غالب شد، با اهل بیت و دوستانم خدا حافظی کردم به خانه امام عسکری آمدم تا با آن حضرت هم خدا حافظی کنم و اراده فرار کردم. هنگامی که بر آن حضرت وارد شدم، در کنارش پسر بچه ای که رویش همانند ماه شب چهارده نورانی بود، دیدم و از این نور و روشنائی متحیر شدم و نزدیک بود که آن خوف و فراری را که در دل داشتم فراموش کنم.

آن بچه به من فرمود: ای ابراهیم فرار نکن، زیرا خداوند بلند مرتبه شر آنها را کفایت می کند. در این هنگام تحیر من زیاد تر شد، به امام عسکری علیه السلام عرض کردم ای آقای من خداوند مرا فدایت گرداند این بچه کسیت که از اسرار درونم خبر داد؟ حضرت فرمود: او پسرم، جانشین من بعد از من است او آن کسی است که به مدت طولانی غایب می شود و بعد از این که زمین از جور و ظلم پر شود، او زمین را از قسط و عدالت آکنده می سازد.

از نام او پرسیدم حضرت فرمود: او همنام و هم کنیه رسول خدا صلی الله علیه وآله است برای هیچ کسی جایز نیست که به نام و کنیه او اسم ببرد تا این که خداوند دولت و حکومت او را ظاهر سازد. پس ای ابراهیم! آن چه را امروز دیدی و شنیدی جز از اهلش، مخفی نگهدار. من به آن دو حضرت و پدرانشان درود فرستادم و از محضرشان به تکیه به فضل خدا و اطمینان به گفته های حضرت مهدی علیه السلام خارج شدم.

الطبرسی، میرزا الشیخ حسین النوری (متوفای۱۳۲۰هـ) خاتمه المستدرک، ج۱۲، ص۲۸۱، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث – قم – ایران، الطبعه الاولی ۱۴۱۵

معجم أحادیث الإمام المهدی (ع) – الشیخ علی الکورانی العاملی – ج ۴ ص ۲۳۸

مکیال المکارم – میرزا محمد تقی الأصفهانی – ج ۱ ص ۲۳۷

۶٫ أبو هارون

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین می نویسد:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْفَرَجِ الْمُؤَذِّنُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْکَرْخِیُّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا هَارُونَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا یَقُولُ: رَأَیْتُ صَاحِبَ الزَّمَانِ علیه السلام وَوَجْهُهُ یُضِی ءُ کَأَنَّهُ الْقَمَرُ لَیْلَهَ الْبَدْرِ وَرَأَیْتُ عَلَی سُرَّتِهِ شَعْراً یَجْرِی کَالْخَطِّ وَکَشَفْتُ الثَّوْبَ عَنْهُ فَوَجَدْتُهُ مَخْتُوناً فَسَأَلْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ علیه السلام عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ: هَکَذَا وُلِدَ وَهَکَذَا وُلِدْنَا وَلَکِنَّا سَنُمِرُّ الْمُوسَی عَلَیْهِ لِإِصَابَهِ السُّن.

محمد بن حسن کرخی می گوید: از ابو هارون که یکی از اصحاب ما بود شنیدم می گفت: من صاحب الزمان را دیدم رویش مانند ماه شب چهارده می درخشید و بر نافش موئی چون خط روئیده بود، جامه را از او برداشتم ختنه شده بود در باره آن از امام یازدهم پرسیدم فرمود: چنین متولد شده است و ما هم چنین متولد شدیم ولی تیغ بر آن می کشیم برای مراعات سنه اسلام.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۴۳۵، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۵۲، ص۲۵، ح ۱۸، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

۷٫ یعقوب بن منقوش

شیخ صدوق روایت یعقوب بن منقوش (از اصحاب امام حسن عسکری) را که امام زمان علیه السلام را دیده این گونه نقل کرده است:

حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ السَّمَرْقَنْدِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَیَّاشِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا آدَمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَلْخِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْأَشْتَرِ قَالَ حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ مَنْقُوشٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام وَهُوَ جَالِسٌ عَلَی دُکَّانٍ فِی الدَّارِ وَعَنْ یَمِینِهِ بَیْتٌ وَعَلَیْهِ سَتْرٌ مُسْبَلٌ فَقُلْتُ لَهُ: یَا سَیِّدِی مَنْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ ارْفَعِ السِّتْرَ فَرَفَعْتُهُ فَخَرَجَ إِلَیْنَا غُلَامٌ خُمَاسِیٌّ لَهُ عَشْرٌ أَوْ ثَمَانٌ أَوْ نَحْوُ ذَلِکَ وَاضِحُ الْجَبِینِ أَبْیَضُ الْوَجْهِ دُرِّیُّ الْمُقْلَتَیْنِ شَثْنُ الْکَفَّیْنِ مَعْطُوفُ الرُّکْبَتَیْنِ فِی خَدِّهِ الْأَیْمَنِ خَالٌ وَفِی رَأْسِهِ ذُؤَابَهٌ فَجَلَسَ عَلَی فَخِذِ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام ثُمَّ قَالَ لِی: هَذَا هُوَ صَاحِبُکُمْ ثُمَّ وَثَبَ فَقَالَ لَهُ: یَا بُنَیَّ ادْخُلْ إِلَی الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ فَدَخَلَ الْبَیْتَ وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَیْهِ ثُمَّ قَالَ لِی: یَا یَعْقُوبُ انْظُرْ إِلَی مَنْ فِی الْبَیْتِ فَدَخَلْتُ فَمَا رَأَیْتُ أَحَدا.

یعقوب بن منقوش می گوید: بر امام حسن عسکریّ علیه السّلام وارد شدم و او بر سکّویی در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقی بود که پرده های آن آویخته بود، گفتم: ای آقای من صاحب الامر کیست؟ فرمود: پرده را بردار، و پرده را بالا زدم و پسر بچه ای به قامت پنج وجب که حدود هشت یا ده سال داشت بیرون آمد با پیشانی درخشان و رویی سفید و چشمانی در افشان و دو کف ستبر و دو زانوی برگشته و خالی بر گونه راستش و گیسوانی بر سرش بود، آمد و بر زانوی پدرش ابو محمّد علیه السّلام نشست، آنگاه به من فرمود: این صاحب شماست، سپس برخواست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو و او داخل خانه شد و من بدو می نگریستم، سپس به من فرمود: ای یعقوب! به داخل بیت برو و ببین آنجا کیست؟ و من داخل شدم امّا کسی را ندیدم.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۰۷، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۵۲، ص ۲۵، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

۸٫ عمرو اهوازی

یکی از افرادی که امام زمان علیه السلام را دیده، عمرو اهوازی است. مرحوم کلینی و شیخ مفید روایت او را نقل کرده اند:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَکْفُوفِ عَنْ عَمْرٍو الْأَهْوَازِیِّ قَالَ:أَرَانِیهِ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام وَقَالَ: هَذَا صَاحِبُکُم.

عمرو اهوازی گوید: امام حسن عسکری علیه السلام آن حضرت را به من نشان داد و فرمود: این صاحب شما است.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج،۱ ص۳۳۲، ح۱۲، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۵۴، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳ م.

۹٫ محمّد بن إسماعیل بن موسی بن جعفر علیهماالسلام

محمد بن اسماعیل که از فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام است امام زمان را دیده است:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَکَانَ أَسَنَّ شَیْخٍ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِالْعِرَاقِ فَقَالَ: رَأَیْتُهُ بَیْنَ الْمَسْجِدَیْنِ وَهُوَ غُلَامٌ علیه السلام.

محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر که پیرمردترین اولاد پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله در عراق بود، گفت آن حضرت را میان دو مسجد (مکه و مدینه یا مسجد کوفه و سهله یا مسجد سهله و صعصعه) دیدم و او هنوز کودکی نابالغ بود

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۱، ص۳۳۰ باب تسمیه من رآه، ح۲، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

۱۰٫ أبو نصر طریف خادم

ابو نصر طریف، از خادمان امام حسن عسکری است، او می گوید: من حضرت مهدی را دیدم و به من فرمود : من خاتم جانشینان رسول خدا هستم:

عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِّ قَالَ: حَدَّثَنِی طَرِیفٌ أَبُو نَصْرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السلام فَقَالَ: عَلَیَّ بِالصَّنْدَلِ الْأَحْمَرِ فَأَتَیْتُهُ بِهِ ثُمَّ قَالَ: أَ تَعْرِفُنِی قُلْتُ: نَعَمْ فَقَالَ: مَنْ أَنَا فَقُلْتُ: أَنْتَ سَیِّدِی وَابْنُ سَیِّدِی فَقَالَ: لَیْسَ عَنْ هَذَا سَأَلْتُکَ قَالَ: طَرِیفٌ فَقُلْتُ: جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ فَبَیِّنْ لِی قَالَ: أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِیَاءِ وَبِی یَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِی وَشِیعَتِی.

طریف ابو نصر می گوید خدمت صاحب الزمان علیه السلام رسیدم فرمود: صندل سرخ برایم بیاور، برایش آوردم سپس فرمود: مرا می شناسی گفتم: آری فرمود: من کیستم؟ گفتم آقای من و زاده آقایم، فرمود: از این نپرسیدم، طریف گوید عرض کردم خدا مرا فدایت کند پس شما بیان کنید برایم فرمود: من خاتم اوصایم و خدای عز و جل به وسیله من از خاندانم و شیعیانم دفع بلا کند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۴۱، ح۱۲، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، کتاب الغیبه، ص ۲۴۶، ح ۲۱۵، تحقیق: الشیخ عباد الله الطهرانی/ الشیخ علی احمد ناصح، ناشر: مؤسسه المعارف الاسلامیه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۱هـ.

۱۱٫ أبو علیّ بن مطهر

ابو علی بن مطهر نیز از جمله کسانی است که حضرت را دیده و کلینی روایت او را در این مورد نقل کرده است:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ فَتْحٍ مَوْلَی الزُّرَارِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَلِیِّ بْنَ مُطَهَّرٍ یَذْکُرُ أَنَّهُ قَدْ رَآهُ وَوَصَفَ لَهُ قَدَّه .

فتح گوید: از ابا علی بن مطهر شنیدم نقل می کرد که خود او آن حضرت را دیده و قامتش را برای او وصف کرده است

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۱، ص۳۲۹، باب من رآه، ح۵، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

۱۲٫ نسیم خادم امام عسکری علیه السلام.

نسیم از خادمان امام حسن عسکری، حضرت مهدی را در شب تولدش دیده است.

شیخ صدوق و حر عاملی روایت او را نقل کرده اند:

َحدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو النَّضْرِ مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ: حَدَّثَنَا آدَمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَلْخِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الدَّقَّاقُ قَالَ: حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیُّ قَالَ: حَدَّثَتْنِی نَسِیمُ خَادِمَهُ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَتْ: دَخَلْتُ عَلَی صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ علیه السلام بَعْدَ مَوْلِدِهِ بِلَیْلَهٍ فَعَطَسْتُ عِنْدَهُ قَالَ لِی: یَرْحَمُکِ اللَّهُ قَالَتْ نَسِیمُ: فَفَرِحْتُ بِذَلِکَ فَقَالَ لِی علیه السلام: أَ لَا أُبَشِّرُکِ فِی الْعُطَاسِ قُلْتُ: بَلَی قَالَ: هُوَ أَمَانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلَاثَهَ أَیَّام .

نسیم- خادمه امام حسن علیه السّلام- می گوید: بر صاحب الأمر علیه السّلام یک شب پس از تولّدش وارد شدم و نزد او عطسه زدم، فرمود: یرحمک اللَّه، نسیم گوید: بدان خوشحال شدم، فرمود: آیا تو را در باب عطسه زدن مژده بدهم؟ گفتم: آری، فرمود: کسی که عطسه می زند تا سه روز از مرگ در امان است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۴۱، باب ۴۱، ح۱۳، ناشر: اسلامیه ـ تهران ، الطبعه الثانیه ، ۱۳۹۵ هـ.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای۱۱۰۴هـ)، تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۲، ص۸۹، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ.

۱۳٫ مردی از فارس

مردی از اهل فارس که از ارادتمندان امام حسن عسکری است هنگامی که خدمتگزار آن حضرت بوده، حضرت مهدی علیه السلام را دیده و حضرت امام عسکری فرزندش را به او معرفی کرده است.

مرحوم کلینی روایت او را در کافی نقل کرده است:

عَنْ ضَوْءِ بْنِ عَلِیٍّ الْعِجْلِیِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ سَمَّاهُ قَالَ: أَتَیْتُ سُرَّ مَنْ رَأَی فَلَزِمْتُ بَابَ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام فَدَعَانِی مِنْ غَیْرِ أَنْ أَسْتَأْذِنَ فَلَمَّا دَخَلْتُ وَسَلَّمْتُ قَالَ لِی: یَا أَبَا فُلَانٍ کَیْفَ حَالُکَ؟ ثُمَّ قَالَ لِی: اقْعُدْ یَا فُلَانُ ثُمَّ سَأَلَنِی عَنْ رِجَالٍ وَنِسَاءٍ مِنْ أَهْلِی ثُمَّ قَالَ لِی: مَا الَّذِی أَقْدَمَکَ عَلَیَّ؟ قُلْتُ: رَغْبَهً فِی خِدْمَتِکَ قَالَ لِی فَقَالَ: الْزَمِ الدَّارَ قَالَ: فَکُنْتُ فِی الدَّارِ مَعَ الْخَدَمِ ثُمَّ صِرْتُ أَشْتَرِی لَهُمُ الْحَوَائِجَ مِنَ السُّوقِ وَکُنْتُ أَدْخُلُ عَلَیْهِ مِنْ غَیْرِ إِذْنٍ إِذَا کَانَ فِی دَارِ الرِّجَالِ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ یَوْماً وَهُوَ فِی دَارِ الرِّجَالِ فَسَمِعْتُ حَرَکَهً فِی الْبَیْتِ فَنَادَانِی مَکَانَکَ لَا تَبْرَحْ، فَلَمْ أَجْسُرْ أَخْرُجُ وَلَا أَدْخُلُ، فَخَرَجَتْ عَلَیَّ جَارِیَهٌ وَمَعَهَا شَیْ ءٌ مُغَطًّی، ثُمَّ نَادَانِی ادْخُلْ فَدَخَلْتُ وَنَادَی الْجَارِیَهَ فَرَجَعَتْ فَقَالَ لَهَا: اکْشِفِی عَمَّا مَعَکِ فَکَشَفَتْ عَنْ غُلَامٍ أَبْیَضَ حَسَنِ الْوَجْهِ وَکَشَفَتْ عَنْ بَطْنِهِ فَإِذَا شَعْرٌ نَابِتٌ مِنْ لَبَّتِهِ إِلَی سُرَّتِهِ أَخْضَرُ لَیْسَ بِأَسْوَدَ فَقَالَ:هَذَا صَاحِبُکُمْ ثُمَّ أَمَرَهَا فَحَمَلَتْهُ فَمَا رَأَیْتُهُ بَعْدَ ذَلِکَ حَتَّی مَضَی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام.

ضوء بن علی عجلی از مرد فارسی که نام او را برد روایت کرده است که گفت رفتم سر من- رأی و ملازم آستان خانه امام یازدهم شدم بی آنکه اجازه خواهم مرا خواست، چون وارد شدم و سلام کردم واحوال مرا پرسید، سپس فرمود: بنشین، از حال مردان و زنانی از خاندانم پرسید و فرمود: برای چه آمدی؟ عرض کردم: برای اشتیاق خدمت شما. فرمود: در خانه باش، گوید با خادمان در خانه او بودم و به بازار می رفتم و ما یحتاج آنها را می خریدم و در اطاق مردان بدون اجازه به محضر آن حضرت می رفتم.

یک روز که آن حضرت تنها در اطاق مردان نشسته بود وارد شدم؛ اما حرکتی از درون اطاق شنیدم. حضرت به من فرمود: در جای خود باش و قدم بر مدار. من جرأت نکردم نه بیرون آیم و نه درون اطاق بروم. دیدم کنیزی از نزد آن حضرت بیرون آمد و با او چیز سرپوشیده ای بود، سپس به من فرمود: وارد شو من وارد شدم. حضرت آن کنیز را صدا زد و او برگشت حضرت به او فرمود: از آنچه با تو است پرده بردار، او پرده را از یک بچه سفید زیباروئی کنار زد و شکمش را گشود و بر آن موئی روئیده بود از زیر گلو تا ناف سبز رنگ بود و سیاه نبود حضرت فرمود: این صاحب الامر شما است سپس به او دستور داد او را برد و من دیگر تا وفات ابو محمد او را ندیدم.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۱، ص۳۲۹، ح ۶، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

۱۴٫ کامل بن إبراهیم مدنی.

کامل بن ابراهیم در خانه امام عسکری برای گرفتن پاسخ سؤالی آمده بود که جوابش را از محضر حضرت مهدی علیه السلام دریافت کرده است.

جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ وَجَّهَ قَوْمٌ مِنَ الْمُفَوِّضَهِ وَالْمُقَصِّرَهِ کَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ الْمَدَنِیَّ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ کَامِلٌ: فَقُلْتُ فِی نَفْسِی أَسْأَلُهُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتِی وَقَالَ بِمَقَالَتِی قَالَ: فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَی سَیِّدِی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام نَظَرْتُ فَسَلَّمْتُ وَجَلَسْتُ إِلَی بَابٍ عَلَیْهِ سِتْرٌ مُرْخًی فَجَاءَتِ الرِّیحُ فَکَشَفَتْ طَرَفَهُ فَإِذَا أَنَا بِفَتًی کَأَنَّهُ فِلْقَهُ قَمَرٍ مِنْ أَبْنَاءِ أَرْبَعِ سِنِینَ أَوْ مِثْلِهَا فَقَالَ لِی: یَا کَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ فَاقْشَعْرَرْتُ مِنْ ذَلِکَ وَأُلْهِمْتُ أَنْ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا سَیِّدِی فَقَالَ: جِئْتَ إِلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَحُجَّتِهِ وَبَابِهِ تَسْأَلُهُ هَلْ یَدْخُلُ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتَکَ وَقَالَ بِمَقَالَتِکَ فَقُلْتُ إِی وَاللَّهِ قَالَ إِذَنْ وَاللَّهِ یَقِلَّ دَاخِلُهَا وَاللَّهِ إِنَّهُ لَیَدْخُلُهَا قَوْمٌ یُقَالُ لَهُمُ الْحَقِّیَّهُ قُلْتُ: یَا سَیِّدِی وَمَنْ هُمْ؟ قَال:َ قَوْمٌ مِنْ حُبِّهِمْ لِعَلِیٍّ یَحْلِفُونَ بِحَقِّهِ وَلَا یَدْرُونَ مَا حَقُّهُ وَفَضْلُهُ ثُمَّ سَکَتَ علیه السلام عَنِّی سَاعَهً ثُمَّ قَالَ: وَجِئْتَ تَسْأَلُهُ عَنْ مَقَالَهِ الْمُفَوِّضَهِ کَذَبُوا بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیَّهِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا وَاللَّهُ یَقُولُ وَما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ ثُمَّ رَجَعَ السِّتْرُ إِلَی حَالَتِهِ فَلَمْ أَسْتَطِعْ کَشْفَهُ فَنَظَرَ إِلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام مُتَبَسِّماً فَقَالَ: یَا کَامِلُ مَا جُلُوسُکَ وَقَدْ أَنْبَأَکَ بِحَاجَتِکَ الْحُجَّهُ مِنْ بَعْدِی؟ فَقُمْتُ وَخَرَجْتُ وَلَمْ أُعَایِنْهُ بَعْدَ ذَلِکَ.

جعفر بن محمد بن مالک از محمد بن عبد اللَّه بن جعفر از محمد بن احمد انصاری روایت می کند که گفت: گروهی از مفوضه و مقصره، کامل بن ابراهیم مدنی را نزد امام حسن عسکری علیه السّلام فرستادند.کامل می گوید: من پیش خود گفتم: به امام خواهم گفت: هیچ کس داخل بهشت نمی شود، مگر این که آنچه را من شناخته ام او بشناسد و اعتقاد به چیزی داشته باشد که من معتقدم. وقتی به خدمتش رسیدم دیدم لباس سفید و نرمی پوشیده است پیش خود گفتم: ولی اللَّه و حجت خدا لباسهای نرم و لطیف می پوشد ولی به ما امر میکند که در فکر برادران دینی خود باشیم و ما را از پوشیدن این گونه لباسها منع می کند در آن موقع که در این اندیشه بودم، حضرت تبسمی نمود و آستینهای مبارک را بالا زد، و لباس سیاه زبری که در زیر لباس سفید به تن کرده بود، نشان داد و فرمود: ای کامل! این لباس را برای خدا پوشیده ام و آن را برای شما! من سلام کردم و کنار دری که پرده ای از آن آویزان بود، نشستم ناگاه باد گوشه پرده را بالا زد، و من بچه ماه پاره ای که تقریبا چهار ساله بنظر می آمد، دیدم که فرمود: ای کامل بن ابراهیم! از این حرف چنان تعجب نمودم که مو بر بدنم راست گردید، و مثل این که به من الهام شد که بگویم: بله آقای من! فرمود: آمده ای از ولی اللَّه و حجت خدا سؤال کنی، کسی داخل بهشت می شود که آنچه را تو شناخته ای او هم بشناسد و هر چه را تو معتقدی او هم معتقد باشد.

گفتم: آری به خدا قسم برای پرسیدن این مطلب آمده ام. فرمود: به خدا قسم آنها که داخل بهشت می شوند تقلیل می یابند: به خدا قسم مردمی داخل بهشت می شوند که آنها را «حقیه» می گویند. گفتم: آقا آنها کیستند؟ فرمود: آنها کسانی هستند که از بس علی علیه السّلام را دوست دارند؛ به حق او قسم می خورند ولی حق او و فضل او را نمی دانند. آنگاه لحظه ای ساکت شد و سپس فرمود: آمده ای که از عقائد مفوضه سؤال کنی؟ مفوضه در عقیده خود دروغ گفتند. (نه! خداوند امور عالم را بما تفویض نکرده) بلکه دلهای ما ظرفهائی برای تعلق مشیت خداوند است. پس هر وقت خدا چیزی را بخواهد ما نیز می خواهیم چنان که خود فرموده: وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ یعنی: نمی خواهند چیزی مگر این که خداوند بخواهد. آنگاه پرده مانند اول پائین آمد و من نتوانستم آن را بالا بزنم.

در این هنگام امام حسن عسکری علیه السّلام نظری به من نمود و تبسمی فرمود و گفت: ای کامل! دیگر برای چه نشسته ای؟ شنیدی که امام بعد از من آنچه را می خواستی به تو گفت؟ من برخاستم و بیرون آمدم و دیگر آن حضرت (امام زمان) را ندیدم.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، کتاب الغیبه، ص۲۴۷، تحقیق: الشیخ عباد الله الطهرانی/ الشیخ علی احمد ناصح، ناشر: مؤسسه المعارف الاسلامیه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۱هـ.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۶۹، ص۱۶۳، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

نتیجه:

با توجه به آنچه ذکر شد، تعدادی از افراد حضرت مهدی علیه السلام را در زمان حیات پدر بزرگوارش یا بعد از آن دیده اند، در نتیجه غیر از حضرت حکیمه که خود موثق ترین فرد در این مورد است روایان موثقی دیگری نیز ولادت آن حضرت را گزارش کرده اند و بعد از تولد نیز عده ای به محضرش تشرف یافته اند.

پاسخ چهارم: امام عسکری (ع)، به افراد مورد اطمینان از وجود مهدی (ع) خبر داده است

علاوه بر این که امام حسن عسکری علیه السلام به تعدادی از اصحاب و شیعیانش فرزندش مهدی را نشان دادند، به افرادی مورد اطمینان دیگر نیز از وجود حضرت مهدی علیه السلام خبر داده است.

در این قسمت، دو روایت صحیح و موثق را ذکر می نماییم:

۱٫ خبر دادن به ابو هاشم جعفری

ابو هاشم جعفری از جمله راویان موثقی است که امام عسکری علیه السلام از وجود فرزندش حضرت مهدی به او خبر داده است. مرحوم کلینی این روایت را به سند صحیح آورده است:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام: جَلَالَتُکَ تَمْنَعُنِی مِنْ مَسْأَلَتِکَ فَتَأْذَنُ لِی أَنْ أَسْأَلَکَ فَقَالَ: سَلْ قُلْتُ: یَا سَیِّدِی هَلْ لَکَ وَلَدٌ؟ فَقَالَ: نَعَمْ فَقُلْتُ: فَإِنْ حَدَثَ بِکَ حَدَثٌ فَأَیْنَ أَسْأَلُ عَنْهُ؟ قَالَ: بِالْمَدِینَهِ.

ابو هاشم جعفری می گوید: به امام حسن عسکری علیه السلام عرض کردم: جلالت و بزرگی شما مرا از پرسش باز می دارد، اجازه می فرمائید از شما سؤالی کنم؟ فرمود، بپرس، عرض کردم: آقای من! آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: آری، عرض کردم: اگر برای شما پیش آمدی کند، در کجا از او بپرسم؟ فرمود: در مدینه.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۱، ص۳۲۸، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

بررسی سند روایت:

در سند این روایت سه نفر از راویان: ۱٫محمد بن یحی العطار؛ ۲٫ احمد بن اسحاق؛ ۳٫ ابو هاشم جعفری واقع شده اند که باید هریک آنان را بررسی کرد.

۱ـ محمد بن یحیی العطار:

راوی نخست این روایت، محمد بن یحیای عطار است. این شخص از دیدگاه رجال شناسان شیعه، ثقه است. نجاشی از بزرگان رجالیون در باره او می گوید:

«محمد بن یحیی أبو جعفر العطار القمی، شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقه، عین، کثیر الحدیث»

محمد بن یحی ابو جعفر عطار قمی، از بزرگان اصحاب امامیه در زمان خودش، موثق، بزرگ قوم است و روایات بسیاری را نقل کرده است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۳۵۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

۲ـ أحمد بن إسحاق:

دومین راوی در این روایت، احمد بن اسحاق قمی است. نجاشی در باره او می نویسد:

أحمد بن إسحاق بن عبد الله بن سعد بن مالک بن الأحوص الأشعری، أبو علی القمی، وکان وافد القمیین، وروی عن أبی جعفر الثانی وأبی الحسن علیهما السلام، وکان خاصه أبی محمد علیه السلام.

احمد بن اسحاق بن عبد الله بن سعد بن مالک بن احوص اشعری، ابو علی قمی است، او نماینده مردم قم بود و از ابی جعفر و امام علی النقی علیهما السلام روایت کرده است و از یاران ویژه ای امام حسن عسکری علیه السلام بود.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۹۱، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

شیخ طوسی نیز در فهرست او را به همان عبارت نجاشی ستوده و اضافه می کند که او امام زمان علیه السلام را دیده است:

الأشعری، أبو علی، کبیر القدر، وکان من خواص أبی محمد علیه السلام، ورأی صاحب الزمان علیه السلام، وهو شیخ القمیین ووافدهم.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۷۰، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

و در رجال خود او را ثقه دانسته است:

أحمد بن إسحاق بن سعد الأشعری، قمی، ثقه.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۳۹۷، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

۳ـ أبو هاشم الجعفری:

اسم ابو هاشم، داود، فرزند قاسم و کنیه اش ابو هاشم است. او شخصی بزرگوار و مورد وثوق است.

نجاشی در باره او می نویسد:

داود بن القاسم بن إسحاق بن عبد الله بن جعفر بن أبی طالب، أبو هاشم الجعفری رحمه الله کان عظیم المنزله عند الأئمه علیهم السلام، شریف القدر، ثقه، روی أبوه عن أبی عبد الله علیه السلام.

داود بن قاسم بن اسحاق بن عبد الله بن جعفر بن ابی طالب، ابو هاشم جعفری در نزد ائمه علیهم السلام دارای منزلت بزرگ بود، او یک انسان با شرافت و ثقه است. و پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کرده است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص۱۵۶، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

شیخ طوسی نیز او را موثق و جلیل القدر تعریف کرده است:

داود بن القاسم الجعفری، یکنی أبا هاشم، من ولد جعفر بن أبی طالب علیه السلام، ثقه جلیل القدر.

داود بن قاسم جعفری کنیه اش ابوهاشم از فرزندان جعفر بن ابی طالب علیه السلام است، او فرد موثق و جلیل القدر است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۳۷۵، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

حال با توجه به تصریحات رجالیون در مورد راویان فوق؛ سند روایت در نهایت اتقان است. روایت، از نظر دلالت نیز روشن و صریح در این است که امام حسن عسکری علیه السلام فرزند دارد که ابو هاشم را به او راهنمائی می کند.

۲٫ خبر دادن به محمد بن علی بن بلال

محمد بن علی بن بلال می گوید: دو بار امام عسکری از وجود فرزندش به من خبر داد، این روایت موثق را نیز مرحوم کلنیی و شیخ مفید روایت کرده اند:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بِلَالٍ قَالَ: خَرَجَ إِلَیَّ مِنْ أَبِی مُحَمَّدٍ قَبْلَ مُضِیِّهِ بِسَنَتَیْنِیُخْبِرُنِی بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَیَّ مِنْ قَبْلِ مُضِیِّهِ بِثَلَاثَهِ أَیَّامٍ یُخْبِرُنِی بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِه.

محمد بن علی بن بلال می گوید: از جانب امام حسن عسکری علیه السلام، دو سال پیش از وفاتش پیامی به من رسید که از جانشین بعد از خود به من خبر داد، بار دیگر سه روز پیش از وفاتش پیامی رسید و از جانشین بعد از خود به من خبر داد.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۱، ص۳۲۸، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۴۸، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳ م.

بررسی سند رو ایت:

در سند این روایت نیز دو نفر: ۱٫ علی بن محمد و ۲٫ محمد بن علی بن بلال واقع شده است:

۱٫ علی بن محمد:

علی بن محمد بن إبراهیم بن أبان الرازی الکلینی المعروف بعلان یکنی أبا الحسن. ثقه، عین. له کتاب أخبار القائم [ علیه السلام ].

رجال النجاشی، ص ۲۶۱

۲ـ محمد بن علی بن بلال:

محمد بن علی بن بلال، ثقه.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، رجال الطوسی، ص۴۰۱، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۵هـ.

نتیجه بررسی روایات:

در ذیل پاسخ سوم، چهارده روایت بیان شد، همه آنها بیانگر این است که تعدادی از افراد مورد اطمینان که در میان آنها نائبان حضرت مهدی و اصحاب خاص امام عسکری علیهما السلام نیز وجود دارند، آن حضرت را پس از تولد دیده اند و به جود حضرت اعتراف کرده اند.

طبق برخی از روایات نیز امام حسن عسکری علیه السلام، به تعدادی از افراد مورد اطمینان، از وجود حضرت مهدی علیه السلام خبر داده است. که در این رابطه، دو روایت صحیح السند بیان شد.

نکته مهم این که خود امام معصوم حضرت امام حسن عسکری علیه السلام از وجود فرزند بزرگوار و جانشین خود خبر داده است که در این باره دو روایت صحیح السند نقل شد.

با در نظر داشت این روایات، در پاسخ قفاری می گوییم: برفرض اینکه از دیدگاه شیعه، اقوال راویان خبر تولد امام زمان علیه السلام مورد قبول نباشد، دیده شده آن حضرت توسط بزرگان شیعه که با روایات صحیح السند ثابت شد و همچنین اعلام خبر تولد و وجود حضرت مهدی توسط پدرش که امام معصوم است کار را یکسره می کند و راه را برای شبهه افکنان می بندد.

پاسخ پنجم: اعتراف بزرگان اهل سنت بر ولادت و ملاقات با حضرت مهدی (ع)

همانطوریکه قبلاً متذکر شدیم، خیلی به جا بود که جناب قفاری قبل از ایراد این شبهه، به اقوال بزرگان اهل سنت نظری می افکند و می دید که آنان چگونه بر ولادت حضرت مهدی علیه السلام اعتراف دارند و تصریح کرده اند که مهدی فرزند حسن عسکری و در سال ۲۵۵هجری متولد شده و نام مادرش نرجس است. از قفاری باید پرسید که این آقایان و بزرگان اهل سنت از چه راهی به ولادت حضرت مهدی علیه السلام یقین کرده اند که الان به این مسأله اعتراف دارند؟

در این جا به برخی از کلمات دانشمندان اهل سنت که بر ولادت حضرت اعتراف دارند، اشاره می کنیم و یک نمونه از داستان ملاقات آنان را با حضرت می آوریم:

۱٫ ابو الفداء (متوفای۷۳۲هـ)

عماد الدین اسماعیل ابو الفداء، تصریح می کند که امام حسن عسکری، پدر محمد منتظر که به او قائم، مهدی و حجت می گویند می باشد:

وکانت ولاده الحسن العسکری المذکور… هو والد محمد المنتظر، صاحب السرداب، ومحمد المنتظر المذکور هو ثانی عشر الأئمه الاثنی عشر، علی رأی الإِمامیه، ویقال له القائم، والمهدی، والحجه. وولد المنتظر المذکور، فی سنه خمس وخمسین ومائتین.

حسن عسکری که در بالا ذکر شد، پدر محمد منتظر، صاحب سرداب است. محمد منتظر، دوازدهمین امام دوازده گانه امامیه است که به او قائم، مهدی و حجت می گویند. این مهدی منتظر در سال ۲۵۵هجری به دنیا آمد.

أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای۷۳۲هـ)، المختصر فی أخبار البشر، ج۱، ص۱۷۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۲٫ ابو الوردی (متوفای۷۴۹هـ)

زین الدین ابن الوردی نیز تصریح کرده است که محمد منتظر فرزند حسن عسکری و در سال۲۵۵هجری متولد شده است:

والحسن العسکری والد محمد المنتظر صاحب السرداب، والمنتظر ثانی عشرهم ویلقب أیضا القائم والمهدی والحجه، ومولد المنتظر سنه خمس وخمسین ومائتین.

حسن عسکری، پدر محمد منتظر، صاحب سرداب است. این منتظر، دوازدهمین امام شیعیان است که به قائم، مهدی و حجت لقب گرفته است و زمان تولد منتظر، سال ۲۵۵هجری است.

ابن الوردی، زین الدین عمر بن مظفر (متوفای۷۴۹هـ)، تاریخ ابن الوردی، ج۱، ص۲۲۳، ناشر: دار الکتب العلمیه – لبنان / بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۶م

۳٫ ابن حجر هیثمی (متوفای۹۷۳هـ)

ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقه که آن را بر ضد شیعه نوشته است، اعتراف می کند که امام عسکری فرزندی به نام ابو القاسم الحجه داشته است:

ولم یخلف غیر ولده أبی القاسم محمد الحجه، وعمره عند وفاه أبیه خمس سنین، لکن أتاه الله فیها الحکمه، ویسمی القائم المنتظر….

امام عسکری علیه السلام فرزندی غیر از ابو القاسم م ح م د حجت نداشته است که عمر آن حضرت در زمان وفات پدرش پنج سال بوده است؛ ولی خداوند به او حکمت آموخت و قائم منتظر نامیده شده است.

الهیثمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای۹۷۳هـ)، الصواعق المحرقه علی أهل الرفض والضلال والزندقه، ج۲، ص۶۰۱، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی – کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسه الرساله – لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۷م.

۴٫ مناوی (متوفای۱۰۳۱هـ)

مناوی از علمای به نام اهل سنت، می گوید: بسطامی اعتراف کرده است که مادر مهدی علیه السلام نرجس است.

قال العارف البسطامی فی الجفر… وأما أمه فاسمها نرجس من أولاد الحواریین.

عارف بسطامی در جفر گفته است: نام مادر مهدی، نرجس از فرزندان حواریون است.

المناوی، محمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفای ۱۰۳۱هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج ۶، ص۲۷۷، ناشر: المکتبه التجاریه – مصر، الطبعه: الأولی، ۱۳۵۶هـ.

۵٫ عاصمی مکی (متوفای۱۱۱۱هـ)

عاصمی مکی از دیگر علمای اهل سنت به صراحت می گوید: تنها فرزند امام حسن عسکری به نام م ح م د مهدی است و بر امامت آن حضرت نیز اعتراف می کند:

الإمام الحسن العسکری بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم وهو الإمام بعد أبیه وحادی عشر الأئمه…

کنیته أبو محمد… خلف ولده محمدا أوحده وهو الإمام محمد المهدی بن الحسن العسکری بن علی التقی بن محمد الجواد ابن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن أبی طالب رضی الله تعالی عنهم أجمعین ولد یوم الجمعه منتصف شعبان سنه خمس وخمسین ومائتین وقیل سنه ست وهو الصحیح أمه أم ولد اسمها أصقیل وقیل سوسن وقیلنرجس کنیته أبو القاسم ألقابه الحجه والخلف الصالح والقائم والمنتظر وصاحب الزمان.

امام حسن عسکری، فرزند امام هادی…. و امام بعد از پدرش و یازدهمین امام است… کنیه حسن عسکری، ابو محمد است. او تنها فرزندش محمد را از خود برجای گذاشت که او، امام محمد، مهدی فرزند حسن العسکری… است. محمد، روز جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ به دنیا آمد و برخی گفته اند: در سال ۲۵۶ به دنیا آمده است و این قول صحیح است. مادر محمد، ام ولد است و نام مادرش صقیل و برخی گفته اند نرجس است. کنیه محمد، ابو القاسم و القاب او حجت، خلف الصالح، قائم، منتظر و صاحب الزمان است.

العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای۱۱۱۱هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج ۴ ص۱۴۹- ۱۵۰، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیه.

تعداد دیگری از بزرگان اهل سنت نیز همین مطالب را گفته اند که ما در مقاله جداگانه مدارک آن را نقل کرده ایم:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=11914

۶٫ ملاقات حسن عراقی با حضرت مهدی (ع)

موارد فوق، صراحت گفتار علمای اهل سنت بر ولادت حضرت حجت ارواحناه فداه بود و حال به نمونه ای از اعتراف علمای اهل سنت در مورد ملاقات با آن حضرت اشاره می کنیم:

شعرانی یکی از علمای اهل سنت در کتاب الطبقات الکبری که آن را به «لواقح الانوار فی طبقات الاخیار» نام گذاری کرده، و در آن سخن و سیره اولیاء و علماء و سرگذشت آنان را تا قرن دهم بازگو نموده است. از جمله به حکایت عجیبی از حسن عراقی نیز اشاره کرده و داستان تشرف او را به محضر حضرت مهدی علیه السلام این گونه آورده است:

ومنهم الشیخ العارف بالله تعالی سیدی حسن العراقی رحمه الله تعالی المدفون بالکوم خارج باب الشعریه رضی الله عنه بالقرب من برکه الرطلی، وجامع البشیری ترددت إلیه مع سیدی أبی العباس الحریثی، وقال أرید أن أحکی لک حکایتی من مبتدأ أمری إلی وقتی هذا کأنک کنت رفیقی من الصغر، فقلت له: نعم فقال: کنت شاباً من دمشق، وکنت صانعاً، وکنا نجتمع یوماً فی الجمعه علی اللهو واللعب، والخمر، فجاءنی التنبیه من الله تعالی یوماً ألهذا خلقت ؟ فترکت ما فیهم فیه، وهربت منهم فتبعوا ورائی فلم یدرکونی، فدخلت جامع بنی أمیه، فوجدت شخصاً یتکلم علی الکرسی فی شأن المهدی علیه السلام، فاشتقت إلی لقائه فصرت لا أسجد سجده إلا وسألت الله تعالی أن یجمعنی علیه فبینما أنا لیله بعد صلاه المغرب أصلی صلاه السنه، وإذا بشخص جلس خلفی، وحسس علی کتفی، وقال لی: قد استجاب الله تعالی دعاءک یا ولدی مالک أنا المهدی فقلت تذهب معی إلی الدار، فقال نعم، فذهب معی، فقال: أخل لی مکاناً أنفرد فیه فأخلیت له مکاناً فأقام عندی سبعه أیام بلیالیها، ولقننی الذکر، وقال أعلمک ورعی تدوم علیه إن شاء الله تعالی تصوم یوماً، وتفطر یوماً، وتصلی کل لیله خمسمائه رکعه، فقلت: نعم فکنت أصلی خلفه کل لیله خمسمائه رکعه وکنت شاباً أمرد حسن الصوره فکان یقول: لا تجلس قط إلا ورائی فکنت أفعل، وکانت عمامته کعمامه العجم، وعلیه جبه من وبر الجمال فلما انقضت السبعه أیام خرج، فودعته، وقال لی: یا حسن ما وقع لی قط مع أحد ما وقع معک فدم علی ورعک حتی تعجز، فإنک ستعمر عمراً طویلا انتهی کلام المهدی.

شیخ عارف به خدا حسن عراقی که دفن شده در کوم، بیرون باب شعریه نزدیک برکه رطلی و جامع بشیری. من با آقایم ابی العباس حریثی به نزد او رفتیم، حسن عراقی گفت: از این که تو از کودکی با من رفیق بودی می خواهم حکایت خودم را برایت بگویم گفتم: بگو. گفت: من جوانی از اهل دمشق و صنعت گر بودم. روزهای جمعه همراه رفقایم مشغول کار لهو و لعب و نوشیدن شراب بودیم، روزی پیام آگاهی و الهام گونه ای از جانب خدا سراغم آمد که آیا تو را برای این کارها خلق کرده ام؟

بعد از آن، از رفقا و کارهای که می کردیم صرف نظر کردم و از آنها جدا شدم، رفقایم مرا دنبال کردند اما نتوانستند مرا بیابند. آمدم در مسجد جامع بنی امیه دیدم شخصی روی منبر در باره مهدی علیه السلام سخن می گوید. بعد از شنیدن سخنان او در دلم اشتیاق دیدار مهدی نمایان شد، هر سجده ای که انجام می دادم از خداوند درخواست می کردم که مرا به دیدار آن حضرت مشرف کند.

شبی بعد از نماز مغرب، نماز مستحب انجام می دادم که شخصی پشت سر من نشست و بازویم را گرفت و به من فرمود: فرزندم خداوند دعای تو را مستجاب کرد، ترا چه شده است، من مهدی هستم. گفتم: آیا به خانه ام می روی؟ فرمود: بلی. همراه من به خانه رفت و فرمود: جای خلوت برایم آماده کن. من جای خلوتی آماده کردم آن حضرت هفت شبانه روز ماند و مرا ذکر خدا یاد داد و فرمود: به تو تقوایم را یاد می دهم تا انشاء الله بر آن مداومت کنی: یک روز روزه بگیر و یک روز افطار کن و هر شب پانصد رکعت نماز بگذار. گفتم: بلی. من هر شب پشت سر او پانصد رکعت نماز می کردم و من جوان بی ریش و نیکو صورت بودم. می فرمود: فقط پشت سر من بنشین و من همن کار را می کردم. عمامه او همانند مردم عجم بود و عبایش از کرک شتران بود. پس از گذشت هفت روز خدا حافظی کرد و رفت و به من فرمود:

ای حسن، چیزی که بین من و تو اتفاق افتاده با کسی دیگر اتفاق نیفتاده، پس بر ورع و تقوا مستدام باش تا جائی که بتوانی؛ چرا که من عمر طولانی خواهم داشت.

الشعرانی، أبو المواهب عبد الوهاب بن أحمد بن علی المعروف بالشعرانی (متوفای ۹۷۳هـ)، الطبقات الکبری المسماه بلواقح الأنوار فی طبقات الأخیار، ج۱، ص۴۷۵، تحقیق: خلیل المنصور، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی۱۴۱۸هـ-۱۹۹۷م

حسن عراقی کیست؟

یکی از علمای اهل سنت، نجم الدین محمد بن محمد، حسن عراقی را این گونه معرفی کرده است:

حسن العراقی: حسن العراقی نزیل مصر، الشیخ الصالح العابد الزاهد صاحب الأحوال العجیبه، والکشف الصحیح، کان عن طریقه إذا أتاه أحد بشیء من الأثواب النفیسه ویقول هذا نذر لک یا شیخ حسن یقبلها ثم یأخذ السکین فیقطعه قطعاً ثم یخیطها بخیط ومسله، ویقول: إن العبد إذا لبس الجدید تصیر النفس سارقه بالنظر إلیه، وتعجب به، فإذا قطعناها تقطع خاطر النفس، وحکی عنه الشیخ عبد الوهاب الشعراوی حکایه عجیبه أخبر بها عن نفسه

الغزی، نجم الدین محمد بن محمد (متوفای۱۰۶۱هـ)، الکواکب السائره بأعیان المئه العاشره، ج۱، ص۱۱۴، دار النشر: طبق برنامه الجامع الکبیر.

نتیجه این بخش:

تولد حضرت مهدی علیه السلام از دیدگاه شیعه و اهل سنت یک امر قطعی و بدیهی است و در نهایت عقیده مهدویت نیز یک عقیده فرا شیعی است که با این شبهه پراکنی ها زیر سؤال نخواهد رفت.

نتیجه کلی از همه مطالب:

از مطالبی که بیان شد نتایج ذیل به دست می آید:

۱٫ از دیدگاه شیعه، مسأله مهدویت، یک عقیده ریشه داری است که ابتدای آن به زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله بر می گردد. آن حضرت در روایات متعدد از آمدن دوازده جانشین خود خبر داده و هریکی از آن بزرگواران را با تمام مشخصات و اسم برای ما معرفی کرده است.

۲٫ بر خلاف دیدگاه قفاری، شهادت حضرت حکیمه و افراد دیگری که قضیه تولد امام زمان گزارش کرده اند، فقط مصداق مهدی موعود علیه السلام را برای ما ثابت می کند؛ نه اینکه مسأله مهدویت را در مکتب شیعه جدیداً واردکند.

۳٫ جز حضرت حکیمه، حد اقل چهار تن دیگر از خادمان و کنیزان خانه امام عسکری علیه السلام نیز تولد حضرت را مشاهد نموده و آن را گزارش کرده اند. علاوه بر این پنج نفر، تعدادی زیادی از اصحاب امام عسکری علیه السلام در حضور آن حضرت، چهره مبارک حضرت مهدی را دیده اند و طبق اخبار صحیح و موثق، برای برخی از افراد نیز خود حضرت از وجود فرزندش خبر داده است. اگر برفرض روایات کسانی دیگر هم نبود، تنها روایتی که بیانگر وجود حضرت مهدی توسط امام عسکری است برای ما کفایت می کند.

علاوه بر موارد فوق، خود علمای اهل سنت نیز اقرار دارند که با حضرت مهدی تشرفات و ملاقاتی داشته اند که نمونه آن را از حسن عراقی نقل کردیم.

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عجل الله فرجه

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن