پرسش و پاسخ

ضرورت تعین جانشین پیامبران

ضرورت تعین جانشین پیامبران

سوال :چرا تعیین جانشین برای پیامبران پیشین مطرح نبوده است و فقط برای خاتم النبیین ضرورت داشته است؟

پاسخ کامل :

دوست عزیز٬ فرض را مسلّم گرفته‌اید و بر اساس آن، به ایراد وارد کردن همت گمارده‌اید. فرض شما این است که پیامبران گذشته، وصّی و جانشین نداشته‌اند و این مطلب فقط در مورد پیامبر اسلام است، با این که آنان به داشتن وصّی سزاوارتر و محتاج‌تر بوده‌اند.

فرض شما باطل است و امکان ندارد پیامبری از دنیا برود و کسی را به امر خدا به عنوان جانشین معرفی نکرده باشد.

اگر در نبوت و لزوم آن دقت کنید، می‌بینید که امامت و وصایت به عنوان تداوم نبوت مثل نبوت لازم است. برای روشن شدن این ادعا عرض می کنیم:

قطعاً خداوند وجود دارد و ما مخلوق خدا هستیم و خداوند از آفریدن ما هدفی داشته، زیرا خلقت بدون هدف بیهوده است و خداوند برتر از بیهوده بازی است و حتى هدف باید جاوید باشد، چون اگر هدف جاویدی نباشد و خلقت ما موقت و تمام شدنی باشد، باز مثل بی‌هدفی می شود اما خداوند برتر از بیهوده بازی است، پس ما برای ابدیت خلق شده‌ایم اما اگر رها شده باشیم و هدایت و برنامه‌ای از جانب خدا به ما نرسد، نمی‌توانیم به ابدیت سعادتمند برسیم و حیران و گمراه، می مانیم اما خداوند بلند مرتبه‌تر از آن است که بندگان خود را بدون برنامه هدایتی رها کند و چون خداوند دیدنی و محسوس نیست و همه ما صلاحیت تعالی و ارتباط با ذات حق و گرفتن برنامه هدایتی را به طور مستقیم از آسمان نداریم، پس راهی نیست جز آن که خداوند بندگان صالح خود را برگزیند و واسطه بین خود و خلقش قرار دهد و برنامه هدایتی‌اش را بر آنان نازل کند تا آنها به خلق برسانند و تفسیر و تبیین کنند.

اگر بعد از پیامبر، جانشین معصوم و تضمین شده‌ای نباشد، مردم ناچارند خودشان به برنامه‌ هدایتی و تفسیر و تبیین ارائه شده توسط پیامبر رجوع کنند و از خلال آن به کشف راه سعادت بپردازند.

طبیعی است که برداشت‌ها و استنباط‌ها مختلف و بلکه متضاد خواهد شد و حق و باطل آن روشن نخواهد بود و قطعاً نمی‌توان همه متضادها را حق دانست، پس بعد از پیامبر دوباره مردم سرگردان می مانند و بعثت پیامبر فایده چندانی نخواهد داشت و هدف حاصل نخواهد شد، پس قطعاً خداوند (که برتر از بیهوده کاری است و بر به هدف رساندن کارش قادر است) بعد از هر پیامبری، برترین  و صالح‌ترین پیرو او را که به درجات والا رسیده، به جانشینی پیامبر بر می گزیند و پیامبر را به معرفی او ملزم می گرداند و او مفسّر کتاب خدا و سنت پیامبر بعد از پیامبر خواهد بود.

این لزوم و ضرورت زمان بردار نیست و از اولین روز خلقت جاری بوده و تا آخرین روز خلقت جاری خواهد بود،‌ از این رو اولین انسان باید پیامبر باشد و حجت و تا آخرین روز تکلیف بشر باید حجت در بین آنان باشد که پیامبر است یا وحی.

آیات قرآن به صراحت بر این مطلب دلالت دارد. خداوند می فرماید:

«إنّما أنت منذر ولکلّ قومٍ هاد؛(۱) تو انذار کننده هستی و هر قومی هدایتگری دارد».

وقتی حضرت ابراهیم(ع) به مقام امامت و هدایتگری می رسد و خداوند به او اعلام می کند که امام هستی، ایشان از خداوند تداوم امامت را در ذریّه خود خواستار می شود اما خداوند تداوم امامت را در ذریّه صالح ایشان خبر می دهد.

از پیامبر(ص) نقل شده که هر پیامبری وصیّی دارد و امام علی(ع) سید و سرور آنان است، چنان که رسول خدا سید انبیا می باشد.

«أنا خاتم النبیّین وأنت یا علیّ خاتم الوصیّین إلى یوم الدین؛(۲) من خاتم پیامبران هستم و تو ای علی، خاتم اوصیا هستی تا قیامت».

اوصیای دیگر و امامان دیگر ولیّ با واسطه پیامبر و ولیّ بلا واسطه امام قبلی هستند.

«لکلّ نبیّ وصیّ و علیّ وصیّی و وارث علمی؛(۳) هر پیامبری وصی دارد و علی(ع) وصی و وارث علم من است».

البته علت آن که اوصیای پیامبران معروف نیستند، آن است که بعد از پیامبران اوصیای آنان مظلوم گشتند و مؤمنان به کسان دیگر رجوع کردند؛ همان کاری که امت آخر الزمان با وصیّ پیامبر انجام داد و به این جهت مظلوم و ناشناخته ماندند.

وصیّ حضرت آدم(ع) فرزندش حضرت شیث بود(۴) و شیث به فرزندش انوش وصیت کرد.(۵) انوش به قینان و او به مهلائیل و وی به پسرش یرد وصیت کرد.

یرد بن مهلائیل به پسرش اخنوخ و وی به پسرش متوشلح و او به پسرش لمک و وی به پسرش نوح وصیت کرد.

سام پسر نوح و وصیّ او بود و او ارفخشد وصیّ سام بود. بعد از او وصایت به شالح و سپس به عابر و بعد فالغ رسید. فالغ به پسرش ارغو و او به پسرش ساروغ و وی به پسرش ناحور وصیت کرد. تارخ فرزند و وصیّ ناحور بود.

ابراهیم علیه السلام فرزند تارخ بود که بعد از تولد توسط پدر و مادرش در غاری پنهان گردید. اسحاق وصیّ ابراهیم در قومش در شام بود و اسماعیل علیه السلام وصیّ او در مکه. یعقوب وصیّ اسحاق و یوسف وصیّ یعقوب بود. وصیّ حضرت موسى یوشع بن نون بود. وصیّ داود پسرش سلیمان بود.(۶)اینها بعضی از اوصیای پیامبران گذشته بودند که در تاریخ ذکر شده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

۱٫ رعد (۱۳) آیه ۷٫

۲٫ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۱۴۷؛ ینابیع المودّه، ص ۷۹٫

۳٫ مناقب اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، سید محمدطاهر هاشمی شافعی، ص ۶۲ به نقل از ابن مغازلی شافعی.

۴٫ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۷٫

۵٫ همان، ص ۸٫

۶٫ همان، ص ۵۷٫

http://www.sonnat.net/article.asp?id=1494&cat=83

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن