پرسش و پاسخ

کندن درب قلعه خیبر (۲)+ سند

کندن درب قلعه خیبر (۲)+ سند

روایت سوم

حلبی روایتی را چنین نقل می کند:

وفی روایه أنه صلی الله علیه وسلم ألبسه درعه الحدید وشد ذا الفقار أی الذی هو سیفه فی وسطه وأعطاه الرایه ووجهه إلی الحصن فخرج علی کرم الله وجهه بها یهرول حتی رکزها تحت الحصن فاطلع علیه یهودی من رأس الحصن فقال من أنت قال علی بن أبی طالب فقال الیهودی علوتم وحق ما أنزل علی موسی ثم خرج إلیه أهل الحصن وکان أول من خرج منهم إلیه الحارث أخو مرحب وکان معروفا بالشجاعه فانکشف المسلمون وثبت علی کرم الله وجهه فتضاربا فقتله علی وانهزم الیهود إلی الحصن ثم خرج إلیه مرحب فحمل مرحب علیه وضربه فطرح ترسه من یده فتناول علی کرم اله وجهه بابا کان عند الحصن فتترس به عن نفسه فلم یزل فی یده وهو یقاتل حتی فتح الله علیه الحصن ثم ألقاه من یده أی وراء ظهره ثمانین شبرا قال الراوی فجهدت أنا وسبعه نفر علی أن نقلب ذلک الباب فلم نقدر قال بعضهم فی هذا الخبر جهاله وانقطاع ظاهر قال وقیل ولم یقدر علی حمله أربعون رجلا وقیل سبعون

در روایتی نقل شده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله زره آهنین خود را در بر علی کرد و ذو الفقار را به کمر وی بست و پرچم را بدو داد و به سوی دژ فرستاد. ساکنان دژ به طرف علی شتافتند یک یهود از آمدن حضرت مطلع شد و گفت الان به حق آن چیزی که بر موسی نازل شده پیروزید سپس اهل قلعه خارج شدند و نخستین کسی که به مقابله او آمد، حارث برادر مرحب بود که در شجاعت آوازه داشت. مسلمانان عقب نشستند ولی علی (علیه السلام) پابرجا ماند. آنها با شمشیر با هم جنگیدند و علی او را کشت و یهودیان به دژ گریختند. سپس مرحب خارج شده و بر حضرت علی علیه السلام حمله کرد و با ضربه ای که به حضرت وارد آورد، سپر از دست حضرتش به زمین افتاد. علی علیه السّلام از فرصت استفاده کرد و در قلعه را از جا برکند همچنان در دستش بود و جنگ می کرد تا اینکه خداوند قلعه را برای ایشان فتح کرد سپس با دستش آن را به اندازه هشتاد وجب به پشت سرش انداخت.راوی گوید: من و هفت نفر دیگر تلاش کردیم تا در را برگردانیم، نتوانستیم

الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای۱۰۴۴هـ)، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون، الحلبیه ج۲، ص ۷۳۷، ناشر: دار المعرفه – بیروت – ۱۴۰۰

روایت چهارم

زرکشی روایتی را از جابر که توسط پسرش نقل شده چنین روایت می آورد:

ومنها ما رواه عن اسماعیل بن محمد بن الفضل ثنا جدی ثنا إبراهیم بن حمزه ثنا عبد العزیز بن محمد عن حرام بن عثمان عن أبی عتیق وابن جابر عن جابر ان علیا لما انتهی إلی الحصن اجتذب أحد ابوابه فألقاه بالارض فاجتمع علیه بعده سبعون رجلا فکان جهدهم ان اعادوا الباب

الزرکشی المصری الحنبلی، شمس الدین أبی عبد الله محمد بن عبد الله (متوفای۷۹۴هـ)، اللآلئ المنثوره فی الأحادیث المشهوره المعروف بـ ( التذکره فی الأحادیث المشتهره )، ج۱، ص۱۶۶ تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶ هـ ـ ۱۹۸۶م.

السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون، اسم المؤلف: علی بن برهان الدین الحلبی الوفاه: ۱۰۴۴، دار النشر: دار المعرفه – بیروت – ۱۴۰۰

روایت پنجم

ابن العبری روایتی را از حضرت علی علیه السلام چنین نقل می کند:

وینقل عن علی بن أبی طالب أنه عالج باب خیبر واقتلعه وجعله مجناً وقاتلهم

از علی علیه السام نقل شده است که حضرت در خیبر را از جا کند و به عنوان سپر قرار داد و با انها جنگید

ابن العبری، غریغوریوس بن اهرون الملطی (متوفای: ۶۸۵هـ)، تاریخ مختصر الدول، ج۱، ص۴۸، دار النشر

روایت ششم

حضرمی شافعی روایتی را در کتاب سیره خود چنین نقل می کند:

قال الراوی: فإذا نحن بعلی قد أقبل وما کنا نرجوه، فقالوا: هاهو یشتکی عینیه، فدعاه وبصق فی عینیه، فبرأ لوقته، حتی کأن لم یکن به وجع، ثم أعطاه الرایه، فتقدم إلی الحصن، فأشرف علیه رجل من الیهود، فقال: من أنت ؟، قال: أنا علی، قال: علوتم الآن ورب موسی وهارون، فبرز له رئیسهم مرحب، فضرب ترس علی فطرحه، فتناول علی بابا کان عند الحصن فتترس به، ثم ضرب رأس مرحب فقتله، ثم کان الفتح علی یدیه، ولم یزل الباب بید علی رضی الله عنه إلی أن انقضی القتال، ثم طرحه. قال أبو رافع [ مولی رسول الله صلی الله علیه وسلم: فلقد رأیتنی ثامن ثمانیه نجهد أن نقلب ذلک الباب فلم نقلبه.

راوی گوید: طولی نکشید که علی علیه السلام را مشاهده کردیم همگان گفتند: چشمانش درد می کند او را بیاورید پیامبر صلی الله علیه و اله او را صدا زد و از آب دهان خود، به چشمان دردناک علی علیه السلام مالید و دعایش نمود، چشمان علی علیه السلام در همان وقت خوب شد و درد ساکت گشت، پیغمبر خدا پرچم را به علی داد. حضرت به طرف قلعه رفت که با مردی از یهودی روبرو شد. یهودی گفت: کیستی. حضرت فرمود: من علی هستم یهودی تا این حرف را شنید گفت شما الان به پروردگار موسی و عیسی قسم پیروزید.تا اینکه مرحب رئیسشان خود را بر علی علیه السلام نشان داد که ضربتی زد و سپر حضرت از دستش افتاد علی علیه السلام به طرف در قلعه رفته و آن را از جا کنده و به عنوان سپر قرار داد سپس با زدن ضربتی بر فرق مرحب او را کشد و فتح با دست حضرت بود که و در این مدت در قلعه در دستش بود تا اینکه جنگ تمام شد سپس در را بر زمین انداخت ابو رافع گوید: هشت نفر بودیم هرچقدر تلاش کردیم تا آن را برگردانیم نتوانستیم

الحضرمی الشافعی، محمد بن عمر بحرق منوفای: ۹۳۰هـ، حدائق الأنوار ومطالع الأسرار فی سیره النبی المختار، ج۱، ص۳۳۸، اسم المؤلف:، دار النشر: دار الحاوی – بیروت – ۱۹۹۸م، الطبعه: الأولی، تحقیق: محمد غسان نصوح عزقول

بررسی سند روایت اول

تا این جا شش روایت با این مضمون که امیرمؤمنان علیه السلام در قلعه خیبر را کنده است، نقل شد. از این میان ما تنها روایت اول را که بررسی و صحتش را ثابت خواهیم کرد.

تنها اشکالی که علمای اهل سنت به این روایت گرفته اند، این است که لیث بن أبی سلیم ضعیف است؛ بنابراین روایت قابل پذیرش نیست.

صالحی شامی بعد از نقل این روایت از بیهقی گوید:

رجاله ثقات إلا لیث بن أبی سلیم – وهو ضعیف. قال البیهقی: وروی من وجه آخر ضعیف عن جابر قال: اجتمع علیه سبعون رجلا، وکان أجهدهم أن أعادوا الباب، قلت: رواه الحاکم.

تمام رجال این روایت همه ثقه هستند غیر از لیث بن ابی سلیم که او ضعیف است و نیز بیهقی گفته که از طریقی دیگرکه ضعیف است از جابر روایت شده که گفت: سپس هفتاد نفر دور آن درب جمع شدند تا به زحمت توانستند آن را به جای اولش برگردانند و می گویم این را حاکم روایت کرده است

الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای۹۴۲هـ)، سبل الهدی والرشاد فی سیره خیر العباد، ج۵، ص۱۲۸، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ.

همچنین ابن کثیر دمشقی نیز بعد از نقل این روایت گوید:

وفیه ضعف أیضا

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایه والنهایه، ج۴، ص۱۹۰، ناشر: مکتبه المعارف – بیروت

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، السیره النبویه، ج۳، ص۱۱۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.

عجلونی نیز بعد از نقل این روایت گوید:

لکن فی سنده لیث ضعیف والراوی عنه شیعی

العجلونی الجراحی، إسماعیل بن محمد (متوفای۱۱۶۲هـ)، کشف الخفاء ومزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث علی ألسنه الناس، ج۱، ص۴۳۸، تحقیق: أحمد القلاش، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الرابعه، ۱۴۰۵هـ

ذهبی نیز بعد از نقل این روایت گوید:

هذا منکر رواه جماعه عن إسماعیل

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۵، ص۱۳۹، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی،

ما در ادامه ثابت خواهیم کرد که این اشکال کاملا واهی و بی ارزش است و نمی تواند دلیلی بر ضعف این روایت شود. و برای اثبات این مطلب دلایل متعددی وجود دارد؛ از جمله:

۱٫ جلال الدین سیوطی آن را «حسن» دانسته است:

سیوطی بعد از نقل این روایت از ابن ابی شیبه می گوید:

حسنٌ

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۱۶، ص۲۵۳، طبق برنامه الجامع الکبیر.

در ادامه ثابت خواهیم کرد که روایت «حسن» از نظر حجیت هیچ تفاوتی با روایت «صحیح» ندارد و هر دو برای اهل سنت حجت هستند.

۲٫ بسیاری از علمای اهل سنت لیث بن ابی سلیم را توثیق کرده اند:

درست است که برخی از علمای اهل سنت، لیث بن أبی سلیم را تضعیف کرده اند؛ اما تعداد بیشتری بر خلاف آن ها حکم به وثاقت روایت او کرده اند که در ادامه به گفتار برخی از آن ها اشاره خواهیم کرد.

البانی در جواب شخصی که روایتی را به خاطر لیث بن أبی سلیم تضعیف کرده است می گوید که روایات او «حسن» است و کسانی که او را تضعیف و روایاتش را رد کرده اند، به خاطر دفاع از حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله نبوده؛ بلکه به خاطر پیروی از هوای نفس بوده و به بهانه های واهی او را تضعیف کرده اند:

لکننی نبهت بهذا أن ضعفه لیس بشدید، ولذلک حسنت حدیثه کشاهد، فلم یجب عن ذلک بشیء، ولیست هذه طریقه العلماء الذین یدافعون بحق عن حدیث رسول الله – صلی الله علیه وسلم -، بل هی طریقه أهل الأهواء الذین یحکمون بالضعف علی الأحادیث الصحیحه، ثم یلتمسون لها عللاً غیر قادحه، وها هو المثال بین یدیک أیها القاریء الکریم؛ فإن لیثاً هذا لیس ضعفه شدیداً بحیث إنه لا یستشهد به کما أوهم هذا (المتزبب)؛ فقد أخرج له مسلم فی “صحیحه” مقروناً بغیره، وهذا صریح منه بأنه یستشهد به، وقد بین السبب الحافظ الناقد الإِمام الذهبی فقال فی “الکاشف”: “فیه ضعف یسیر من سوء حفظه”.وهذا معنی ما ختم به ابن عدی ترجمه لیث فی کتابه “الکامل” (۶/۸۷) بعد أن روی عن جمع تضعیفه: “له أحادیث صالحه، وقد روی عنه شعبه والثوری وغیرهما من الثقات، ومع الضعف الذی فیه یکتب حدیثه”.

فهذا کله یدل علی أن مجرد کون الراوی ضعیفاً لا یعنی عند العلماء أنه لا یستشهد به، کما کنت شرحت ذلک فیما مضی، وهذا مما یجهله هذا الرجل، ولذلک ابتلی بالتوسع جدّاً فی تضعیف الأحادیث الصحیحه. والله المستعان.

لکن من هشدار دادم که ضعف لیث شدید نیست و لذا حدیث او را من حسن قرار دادم مانند شاهد. این نوع تضعیف کردن، شیوه علمای که از روایت پیامبر صلی الله علیه و اله دفاع می کنند نیست؛ بلکه این روش کسانی است که با هواهای نفسانی خود حکم به تضعیف روایات صحیح و سپس به علت های بی فایده تمسک می کنند.

آگاه باشید این مثال که در پیش روی شماست ای خواننده بزرگوار که لیث شدت ضعف ندارد تا اینکه به روایات او اشتشهاد نشود هم چنانکه این شخص متزبب چنین توهم کرده است در حالی که مسلم لیث را مقرون با دیگران آورده است که این صریح در این است که به روایات لیث می شود استشهاد کرد.

ذهبی که حافظ است و در نقد روایات تبحر دارد نیز می گوید که لیث ضعف کمی داشته است که آن هم به خاطر کم حافظ بودنش بوده است.

ابن عدی نیز بعد از اینکه تضعیفات لیث را نقل می کند درباره او چنین گوید: برای او روایات صالحی است و شعبه و ثوری و دیگرن که ثقه هستند از او روایت نقل کرده اند و با ضعف این چنینی که دارد روایتش نوشته می شود

پس همه اینها دلالت دارد که مجرد ضعف راوی دلالت بر این ندارد که علماء به روایت او استشهاد نکنند؛ همچنانکه قبلا توضیح دادم و این از چیزهایی است که این شخص نسبت به آن جاهل بوده است لذا در تضعیف روایات صحیح توسعه داده است

ألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: ۱۴۲۰هـ سلسله الأحادیث الصحیحه وشیء من فقهها وفوائدها، ج۱، ص۱۹- ۲۰٫ الناشر: مکتبه المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، طبعه: الأولی، (لمکتبه المعارف

شمس الدین در سیر أعلام النبلاء به تفصیل در باره او سخن گفته و کلمات علمای علم رجال اهل سنت را نقل کرده است:

لیث بن أبی سلیم..ابن زنیم محدث الکوفه وأحد علمائها الأعیان…. قال أحمد بن حنبل لیث بن أبی سلیم مضطرب الحدیث ولکن حدث عنه الناس

وروی معاویه بن صالح بن یحیی قال لیث ضعیف إلا أنه یکتب حدیثه… أحمد بن یونس عن فضیل بن عیاض قال کان لیث بن أبی سلیم أعلم أهل الکوفه بالمناسک وقال أبو داود سألت یحیی عن لیث فقال لیس به بأس

ابن عدی…له أحادیث صالحه غیر ما ذکرت وقد روی عنه شعبه والثوری وغیرهما من الثقات ومع الضعف الذی فیه یکتب حدیثه

وقد قال عبد الوارث کان لیث من أوعیه العلم وقال أبو بکر بن عیاش کان من أکثر الناس صلاه وصیاما فإذا وقع علی شیء لم یرده

قال ابن حیان لیث بن أبی سلیم واسمه أنس ولد بالکوفه وکان معلما بها وکان من العباد ولکن اختلط فی اخر عمره حتی کان لا یدری ما یحدث به….

لیث محدث و یکی از علمای سرشناس کوفه بود و احمد بن حنبل می گفت لیث مضطرب الحدیث بود و لکن مردم از او نقل روایت می کردند.

معاویه از یحیی نقل می کند که او می گفت: لیث ضعیف است؛ اما روایتش نوشته می شود… احمد بن یونس از فضیل نقل می کند که لیث اعلم اهل کوفه به مسائل مناسک بود و ابوداود گوید از یحیی درباره لیث پرسیدم که یحیی گفت اشکالی در او نیست.

ابن عدی گوید: لیث روایات صالحی دارد. به تحقیق شعبه و ثوری و غیر این دو از ثقات از او روایت نقل کرده اند و با اینکه ضعیف است ولی حدیثش نوشته می شود

عبد الوارث درباره لیث گوید: او ظرف علم بود و ابوبکر بن عیاش نیز گوید نماز و روزه لیث نسبت به مردم بیشتر بود.

ابن حیان گوید: لیث در کوفه معلم و از عباد بود ولکن در اواخر عمرش دچار اختلاط شد طوری که نمی دانست چی نقل می کند.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۶، ص۱۷۹ ـ۱۸۲، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ

ابن حجر عسقلانی در باره او گوید:

لیث بن أبی سلیم بن زنیم… صدوق اختلط جدا ولم یتمیز حدیثه فترک

لیث صدوق اما دچار اختلاطی شد که روایتش تمیز داده نمی شود پس ترک می شود

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۶۴، تحقیق: محمد عوامه، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶٫

وی همچنین در تهذیب التهذیب درباره لیث گوید:

قال(ابی حاتم) وسمعت أبی یقول لیث عن طاوس أحب إلی من سلمه بن وهرام عن طاوس قلت ألیس تکلموا فی لیث قال لیث أشهر من سلمه ولا نعلم روی عن سلمه إلا بن عیینه وربیعه

وقال الآجری عن أبی داود عن أحمد بن یونس عن فضیل بن عیاض کان لیث أعلم أهل الکوفه بالمناسک

قال أبو داود وسألت یحیی عن لیث فقال لا بأس به قال وعامه شیوخه لا یعرفون

وقال بن عدی له أحادیث صالحه وقد روی عنه شعبه والثوری ومع الضعف الذی فیه یکتب حدیثه

وقال البرقانی سألت الدارقطنی عنه فقال صاحب سنه یخرج حدیثه….

وقال بن سعد کان رجلا صالحا عابدا وکان ضعیفا فی الحدیث….. قال محمد ولیث صدوق یهم…

وقال البزار کان أحد العباد إلا أنه أصابه اختلاط فاضطرب حدیثه وإنما تکلم فیه أهل العلم بهذا وإلا فلا نعلم أحدا ترک حدیثه

وقال یعقوب بن شیبه هو صدوق ضعیف الحدیث وقال بن شاهین فی الثقات قال عثمان بن أبی شیبه لیث صدوق ولکن لیس بحجه وقال وقال الساجی صدوق فیه ضعف کان سیء الحفظ کثیر الغلط کان….

وقال بن معین منکر الحدیث وکان صاحب سنه روی عن الناس إلی أن قال الساجی وکان أبو داود لا یدخل حدیثه فی کتاب السنن الذی ضعفه کذا قال وحدیثه ثابت فی السنن لکنه قلیل

ابی حاتم گوید: از پدرم شنیدم که می گفت: روایت لیث از طاووس نزد من محبوبتر است نسبت به روایت سلمه از طاووس.

به پدرم گفتم آیا مردم درباره لیث حرف و حدیث ندارند؟ او گفت لیث نزد من از سلمه مشهورتر است و کسی را سراغ ندارم که از سلمه غیر از عیینه و ربیعه نقل کرده باشد.

فضیل گوید: لیث عالمترین مردم اهل کوفه به مناسک بود

ابوداود نیز گوید: از یحیی درباره لیث پرسیدم که گفت: اشکالی در او نیست…

ابن عدی نیز گوید: او روایات صالحه نقل کرده و شعبه و ثوری نیز از او روایت نقل می کردند و هرچند دارای ضعف بود؛ ولی روایتش نوشته می شود

و برقانی گوید: از دارقطنی در باره لیث پرسیدم گفت: او صاحب سنت بود که حدیثش استخراج می شود و ابن سعد گوید: لیث مرد صالح و عابدی بود؛ ولی در نقل روایت ضعیف بود…

و محمد گوید لیث صدوق است و اهمال دارد… بزار گوید: لیث یکی از عباد بود الا اینکه دچار اختلاط شد و روایش مضطرب شد و اهل علم هم به خاطر همین درباره او چیزهایی می گویند و الا کسی را سراغ نداریم که حدیث لیث را ترک کند

و یعقوب بن شیبه نیز گوید: لیث صدوق است ولی روایش ضعیف است و ابن شاهین نیز او را در ثقات ذکر کرده است.

عثمان بن ابی شیبه نیز گوید لیث صدوق ولکن حجت نیست. ساجی نیز گوید: لیث بسیار راستگو بود؛ ولی ضعف داشت و حافظه بد(کند) و دارای غلط فراوان بود.

ابن معین نیز درباره او گوید: او منکر الحدیث و صاحب سنت بود و ساجی هم گوید ابوداود حدیثش را در سنن نقل نمی کرد تا اینکه گفته است روایتش در سنن ثابت است و لکن قلیل است

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۴۱۸، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م.

عجلی نیز درباره لیث گوید:

لیث بن أبی سلیم کوفی جائز الحدیث

لیث کوفی و جائز الحدیث است

العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ)، معرفه الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم، ج۲، ص۲۳۱، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبه الدار – المدینه المنوره – السعودیه، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م.

زرکشی نیز لیث را از روات مسلم دانسته و سپس روایت کندن در خیبر توسط حضرت علیه السلام را از زبان او نقل کرده است:

لیث بن سلیم وحدیثه فی مسلم واثنی علیه غیر واحد ثنا أبو جعفر محمد بن علی بن حسین عن جابر ان علیا حمل الباب یوم خیبر وانه جرب بعد ذلک فلم یحلمه اربعون رجلا

لیث در صحیح مسلم حدیث دارد و افراد زیادی او را ستایش کرده اند

الزرکشی المصری الحنبلی، شمس الدین أبی عبد الله محمد بن عبد الله (متوفای۷۹۴هـ)، اللآلئ المنثوره فی الأحادیث المشهوره المعروف بـ ( التذکره فی الأحادیث المشتهره )، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶ هـ ـ ۱۹۸۶م

ملا علی قاری نیز گوید:

ولیث بن أبی سلیم وإن کان فیه ضعف من قبل حفظه، فقد روی له مسلم مقروناً وکان عالماً ذا صلاه وصیام.

لیث هرچند به خاطر حافظه اش( اختلاط) ضعیف است ولی مسلم از او روایت نقل کرده و او عالمی بود که نماز زیاد می خواند و زیاد روزه می گرفت.

ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای۱۰۱۴هـ)، مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، ج۹، ص۱۰۵ تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیه – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۲هـ – ۲۰۰۱م.

۳٫ لیث بن أبی سلیم از روات صحیح بخاری و مسلم است:

ذهبی می گوید که بخاری و مسلم از او روایت نقل کرده اند:

وقد استشهد به البخاری فی صحیحه وروی له مسلم مقرونا بأبی إسحاق الشیبانی.

بخاری به لیث در صحیحش استشهاد کرده است و مسلم نیز او را به همراه ابی اسحاق آورده است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۶، ص۱۸۱، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ

وی در تاریخ الاسلام نیز به این نکته اشاره کرده است:

قلت: أخرج له مسلم مقروناً بغیره

می گویم: مسلم لیث را به همراه دیگران استخراج کرده است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۹، ص۲۶۱، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م.

ابن حجر نیز در این باره گوید:

وروی له مسلم مقرونا م ع امحمد بن إسحاق

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، هدی الساری مقدمه فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۱، ص۴۵۸، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفه – بیروت – ۱۳۷۹هـ.

همین یک دلیل کافی است که حجیت روایت لیث بن أبی سلیم ثابت شود؛ زیرا بزرگان اهل سنت تصریح کرده اند که هر کس روایتی در بخاری و یا مسلم داشته باشد، از پل گذشته و نیازی به توثیق ندارد.

ابن دقیق العید، یکی از بزرگان تاریخ اهل سنت در علم رجال و حدیث می گوید:

وکان شیخ شیوخنا الحافظ أبو الحسن المقدسی یقول فی الرجل یخرج عنه فی الصحیح هذا جاز القنطره

یعنی بذلک أنه لا یلتفت إلی ما قیل فیه وهکذا یعتقد وبه نقول….

استاد استادان ابو الحسن مقدسی در باره شخصی که روایتی از او در صحیح بخاری نقل شده می گفت: او از پول گذشته است. یعنی وقتی در صحیح بخاری روایتی دارد، به سخنانی که علیه آن شخص گفته شده، توجه نمی شود. استاد ما چنین اعتقاد داشت و نظر ما نیز این چنین است.

ابن دقیق العید، تقی الدین أبی الفتح محمدبن علی بن وَهْب بن مُطیع قُشَیْری منفلوطی (متوفای۷۰۲هـ)، الاقتراح فی بیان الاصطلاح، ج۱، ص۵۵، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۰۶هـ ـ ۱۹۸۶م

شمس الدین ذهبی در پاسخ به کسانی که اشکالاتی به أبان بن یزید العطار گرفته اند می گوید:

قلت هو جاز القنطره واحتج به الشیخان وهو من طبقه همام.

از او پل گذشته است، زیرا بخاری و مسلم به روایت او احتجاج کرده اند و با همام در یک طبقه است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، الرواه الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم، ج۱، ص۳۹، تحقیق: محمد إبراهیم الموصلی، ناشر: دار البشائر الإسلامیه – بیروت – لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۲هـ – ۱۹۹۲م.

بسیاری از علمای اهل سنت به خاطر این که یک راوی در بخاری و مسلم روایتی داشته اند، چشم بسته او را توثیق کرده اند و حتی افرادی مثل ابن کثیر، ابوبکر هیثمی و… بعد از نقل یک روایت به گفتن این جمله که «رجاله رجال الشیخین» و یا «رجاله رجال الصحیحین» کفایت کرده و روایت را حجت دانسته اند.

از آن جایی که بنای ما در این مقاله اختصار در نقل مطالب است، به همین اندازه بسنده می کنیم.

۴٫ حدیث راوی «مختلف فیه» «حسن» می شود:

حتی اگر فرض کنیم که عده ای از علمای علم رجل لیث بن أبی سلیم را تضعیف کرده باشد، بازهم سبب نمی شود که از روایت او دست برداریم؛ زیرا اولاً: کسانی همچون یحیی بن معین، البانی و… توثیق کرده اند که از ائمه جرح و تعدیل محسوب می شوند؛

ثانیاً: با چشم پوشی از همه این موارد، فرض را بر این می گیریم که عده ای وی را تضعیف و عده ای او را توثیق کرده باشند، بازهم روایت وی مورد قبول است؛ زیرا طبق قواعد رجال اهل سنت، روایت چنین شخصی در مرتبه «حسن» قرار می گیرد و روایت حسن نزد عالمان اهل سنت حجت است که در این مورد می توان به نمونه هایی بعنوان مثال اشاره نمائیم.

ابن حجر عسقلانی در باره قزعه بن سوید می نویسد:

أما قزعه بن سوید… واختلف فیه کلام یحیی بن معین فقال عباس الدوری عنه ضعیف وقال عثمان الدارمی عنه ثقه وقال أبو حاتم محله الصدق ولیس بالمتین یکتب حدیثه ولا یحتج به وقال ابن عدی له أحادیث مستقیمه وأرجو أنه لا بأس به وقال البزار لم یکن بالقوی وقد حدث عنه أهل العلم وقال العجلی لا بأس به وفیه ضعیف.

فالحاصل من کلام هؤلاء الأئمه فیه أن حدیثه فی مرتبه الحسن والله أعلم.

سخنان اهل دانش در باره او متفاوت است، برخی او را تضعیف کرده و گروهی او را راستگو و یا ثقه دانسته ولی گفته اند حدیثش نوشته می شود؛ ولی احتجاج و استدلال به آن نمی شود، وعده ای حدیث او را پذیرفته اگر چه قوی نیست.

ولی ابن حجر خودش سرانجام چنین نتیجه گیری می کند:

از سخنان پیشوایان رجال وحدیث چنین استفاده می شود که روایت وحدیث قزعه بن سوید در مرتبه حسن است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ)، القول المسدد فی الذب عن المسند للإمام أحمد، ج۱، ص۳۰، تحقیق: مکتبه ابن تیمیه، ناشر: مکتبه ابن تیمیه – القاهره، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۱هـ.

و در تهذیب التهذیب در ترجمه عبد الله بن صالح می نویسد:

وقال ابن القطان هو صدوق ولم یثبت علیه ما یسقط له حدیثه إلا أنه مختلف فیه فحدیثه حسن.

ابن قطان عبد الله بن صالح را راستگو دانسته و می گوید: چیزی که باعث کنارنهادن حدیثش شود، ثابت نشده و اختلاف در باره او وجود دارد؛ ولی حدیثش حسن است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ) تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۲۸، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۴م

زرکشی در اللآلئ المنثوره می نویسد:

وقد أخرجه ابن ماجه فی سننه عن کثیر بن شنظیر عن محمد سیرین… وکثیر بن شنظیر مختلف فیه فالحدیث حسن.

ابن ماجه در سننش حدیث عبد الله بن صالح را از طریق کثیر بن شنطیر از محمد بن سیرین آورده است؛ اگر چه در باره کثیر بن شنطیر اختلاف است؛ ولی در عین حال حدیثش صحیح است.

الزرکشی، بدر الدین (متوفای۷۹۴ هـ) اللآلئ المنثوره فی الأحادیث المشهوره المعروف بـ ( التذکره فی الأحادیث المشتهره )، ج۱، ص۴۲، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه ـ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶ هـ، ۱۹۸۶م.

حافظ هیثمی در مجمع الزوائد می نویسد:

رواه أحمد وفیه عبدالله بن محمد بن عقیل وهو سیء الحفظ قال الترمذی صدوق وقد تکلم فیه بعض أهل العلم من قبل حفظه وسمعت محمد بن إسماعیل یعنی البخاری یقول کان أحمد بن حنبل وإسحق بن إبراهیم والحمیدی یحتجون بحدیث ابن عقیل قلت فالحدیث حسن والله أعلم.

عبد الله بن محمد بن عقیل حافظه خوبی نداشت، ترمزی او را راستگو دانسته و بعضی از دانشمندان در باب قدرت حافظه اش سخنانی گفته اند، بخاری می گفت: احمد حنبل و اسحاق بن ابراهیم و حمیدی به حدیثش استدلال می کردند، سپس نتیجه می گیرد که حدیث ابن عقیل حسن است.

الهیثمی، علی بن أبی بکر (متوفای۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۱، ص۲۶۰، ناشر: دار الریان للتراث / دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷هـ.

حافظ ابن قطان در بیان الوهم والإیهام، در موارد متعددی به همین قاعده استناد می کند که ما به دو مورد اشاره می کنیم:

وهو إنما یرویه ابن وهب، عن أسامه بن زید اللیثی، عن نافع عنه. وأسامه مختلف فیه، فالحدیث حسن. وقد تقدم ذکر أسامه فی هذا الباب.

در نقل روایت از اسامه بن زید اختلاف شده است؛ ولی حدیث از او حسن است، و در باره اسامه بن زید لیثی نیز به همین شیوه سخن گفته و سرانجام حدیثش را در رتبه حسن قرار داده است.

ابن القطان الفاسی، أبو الحسن علی بن محمد بن عبد الملک (متوفای۶۲۸هـ)، بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام، ج۴، ص۴۲۰، تحقیق: د. الحسین آیت سعید، ناشر: دار طیبه ـ الریاض، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۸هـ،۱۹۹۷م.

وهو حدیث یرویه سلام أبو المنذر، عن ثابت، عن أنس. وهو سلام بن سلیمان القارئ، صاحب عاصم، وهو مختلف فیه، فالحدیث حسن.

در باره سلام بن سلمان قاری اختلاف وجود دارد؛ ولی حدیثش «حسن» است.

ابن القطان الفاسی، أبو الحسن علی بن محمد بن عبد الملک (متوفای۶۲۸هـ)، بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام، ج۴، ص۴۶۲ ـ ۴۶۳، تحقیق: د. الحسین آیت سعید، ناشر: دار طیبه ـ الریاض، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۸هـ،۱۹۹۷م.

و ملا علی قاری پس از نقل یک حدیث که در اسناد آن ابوالمنیب قرار دارد می نویسد:

ورواه الحاکم وصححه وقال أبو المنیب ثقه ووثقه ابن معین أیضاً وقال ابن أبی حاتم سمعت أبی یقول صالح الحدیث وأنکر علی البخاری ادخاله فی الضعفاء وتکلم فیه النسائی وابن حبان وقال ابن عدی لا بأس به فالحدیث حسن.

حاکم این روایت را نقل و آن را تصحیح کرده و گفته: ابوالمنیب ثقه است و ابن معین هم او را توثیق کرده است و ابن أبی حاتم می گوید: از پدرم شنیدم می گفت: ابوالمنیب حدیثش صحیح است و به بخاری که نام او را در ردیف افراد ضعیف آورده است اعتراض می کرد، نسائی در باره او تردید کرده و ابن حبان و ابن عدی گفته اند که اشکالی در او نیست؛ پس حدیث حسن است.

القاری، علی بن سلطان محمد (متوفای۱۰۱۴هـ)، مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، ج۳، ص۳۰۵، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیه – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۲هـ – ۲۰۰۱م.

و مناوی در فیض القدیر می نویسد:

طب عن عبد الله بن زید الأنصاری الأوسی ثم الخطمی کوفی شهد الحدیبیه قال الهیثمی: وفیه أحمد بن بدیل وثقه النسائی وضعفه أبو حاتم أی فالحدیث حسن

احمد بن بدیل را نسائی توثیق و ابوحاتم تضعیف کرده است ولی حدیثش در مرتبه حسن قرار دارد.

المناوی، عبد الرؤوف (متوفای۱۰۳۱ هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۶۹، ناشر: المکتبه التجاریه الکبری – مصر، الطبعه: الأولی، ۱۳۵۶هـ.

و محیی الدین نووی، شوکانی و مبارکفوری پس از نقل روایتی می نویسند:

وفی إسْنَادِهِ عبد الرحمن بن حَبِیبِ بن أزدک (أردک) وهو مُخْتَلَفٌ فیه قال النَّسَائِیّ مُنْکَرُ الحدیث وَوَثَّقَهُ غَیْرُهُ قال الْحَافِظُ فَهُوَ علی هذا حَسَنٌ

در سندش عبد الرحمن بن حبیب بن ازدک قرار دارد که وضعیتش مورد اختلاف است؛ ولی در هر صورت حدیثش حسن است.

النووی، أبی زکریا محیی الدین (متوفای۶۷۶ هـ) المجموع، ج۱۷، ص۶۸، ناشر: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، التکمله الثانیه.

الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای ۱۲۵۵هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج۷، ص۲۰، ناشر: دار الجیل، بیروت – ۱۹۷۳٫

المبارکفوری، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم أبو العلا (متوفای۱۳۵۳هـ)، تحفه الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۴، ص۳۰۴، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.

و زیلعی در نصب الرایه پس از آوردن حدیثی می نویسد:

حدیث آخر أخرجه الترمذی… وقال غریب ورواه أحمد فی مسنده قال بن القطان فی کتابه وأبو معشر هذا مختلف فیه فمنهم من یضعفه ومنهم من یوثقه فالحدیث من أجله حسن انتهی.

ابو معشری در سند این حدیث وجود دارد، بعضی او را تضعیف کرده و برخی توثیق کرده اند؛ بنابراین به جهت وجود او در سند، رتبه حدیث می شود حسن.

الزیلعی الحنفی، عبدالله بن یوسف أبو محمد الحنفی (متوفای۷۶۲هـ)، نصب الرایه لأحادیث الهدایه، ج۴، ص۱۲۱، تحقیق: محمد یوسف البنوری، ناشر: دار الحدیث – مصر – ۱۳۵۷هـ.

اکنون و با توجه به آنچه گذشت، اختلاف علما در توثیق و تضعیف راوی سبب اسقاط حدیث از درجه اعتبار نمی شود؛ بلکه روایت در رتبه «حسن» قرار می گیرد و روایت حسن نیز همانند روایت صحیح حجت و مورد قبول عالمان اهل سنت است.

عمل به این قاعده ، اختصاص به دانشمندان قدیم ندارد؛ بلکه عالمان معاصر اهل سنت نیز صحت آن را پذیرفته و به آن پایبند هستند.

محمد ناصر البانی که جایگاه ویژه ای در میان وهابی ها دارد، فقط در کتاب سلسله احادیث الصحیحه، بیش از پنجاه مورد با استفاده از همین قاعده روایات را تصحیح کرده است که به ۱۵ مورد از کتاب های گوناگون وی اشاره می کنیم.

۱٫ قلت: وهذا إسناد حسن، رجاله کلهم ثقات رجال البخاری غیر ابن ثوبان واسمه عبد الرحمن بن ثابت وهو مختلف فیه.

سند این حدیث حسن است؛ چون رجال این حدیث، همگی از رجال بخاری و همگی ثقه هستند، غیر از ابن ثوبان که در باره او اختلاف شده است.

البانی، محمد ناصر (متوفای ۱۴۲۰هـ)، سلسله احادیث الصحیحه، ح۱۱۵، طبق برنامه مکتبه الشامله.

۲٫ وصالح بن رستم وهو أبو عامر الخزاز البصری لم یخرج له البخاری فی صحیحه إلا تعلیقا، وأخرج له فی الأدب المفرد أیضا ثم هو مختلف فیه، فقال الذهبی نفسه فی الضعفاء: وثقه أبو داود، وقال ابن معین: ضعیف الحدیث. وقال أحمد: صالح الحدیث.

وهذا هو الذی اعتمده فی المیزان فقال: وأبو عامر الخزاز حدیثه لعله یبلغ خمسین حدیثا، وهو کما قال أحمد: صالح الحدیث.

قلت: فهو حسن الحدیث إن شاء الله تعالی، فقد قال ابن عدی: وهو عندی لا بأس به، ولم أر له حدیثا منکرا جدا. وأما الحافظ فقال فی التقریب: صدوق، کثیر الخطأ. وهذا میل منه إلی تضعیفه. والله أعلم.

ابوعامر خزّار بصری بخاری از وی حدیثی نقل نکرده؛ مگر به نحو تعلیق، در باره او اختلاف شده است. ذهبی در قسمت راویان ضعیف می نویسد: ابوداوود خزّار بصری را توثیق کرده و ابن معین گفته است ضعیف است و احمد بن حنبل وی را صالح الحدیث نامیده است و در کتاب المیزان به همین سخن اعتماد شده و گفته شده است.

البانی سپس می گوید:

حدیث ابوعامر در رتبه حسن قرار می گیرد؛ چون ابن عدی گفته است: از نظر من ابوعامر اشکالی ندارد و حدیث منکری از وی نقل نشده است. ابن حجر در کتاب التقریب گفته است: ابوعامر راستگو است؛ ولی خطایش بسیار است که گویا میل به تضعیف وی داشته است.

البانی، محمد ناصر (متوفای ۱۴۲۰هـ) سلسله احادیث الصحیحه، ص۲۱۶٫

۳٫ قلت: وهذا إسناد حسن رجاله ثقات معرفون غیر سلیمان بن عتبه وهو الدمشقی الدارانی مختلف فیه، فقال أحمد: لا أعرفه وقال ابن معین: لا شیء، وقال دحیم: ثقه، ووثقه أیضا أبو مسهر والهیثم ابن خارجه وهشام بن عمار وابن حبان ومع أن الموثقین أکثر، فإنهم دمشقیون مثل المترجم فهم أعرف به من غیرهم من الغرباء، والله أعلم.

البانی، محمد ناصر (متوفای ۱۴۲۰هـ) سلسله احادیث الصحیحه، ح۵۱۴٫

سند حدیث «حسن» است؛ چون رجال آن شناخته شده و مورد اعتماد هستند؛ غیر از سلیمان بن عتبه دمشقی دارانی که در باره او اختلاف شده است. احمد گفته است: او را نمی شناسم. ابن معین می گوید: جایگاهی ندارد. دحیم او را مورد اعتماد دانسته و ابومسهر و هیثم بن خارجه و هشام بن عمار و ابن حبان نیز او را مورد اعتماد دانسته اند، و چون توثیق کنندگانش بیشتر هستند و از طرفی همه آنان دمشقی می باشند؛ پس باید نتیجه بگیریم که آنان آگاه تر از دیگران نسبت به راویان ناشناس هستند.

۴٫ وإسناد أحمد حسن رجاله ثقات رجال مسلم غیر محمد بن عبد الله بن عمرو وهو سبط الحسن الملقب بـ ( الدیباج ) وهو مختلف فیه.

سند احمد «حسن» است؛ چون رجال او ثقه و از رجال صحیح مسلم می باشند؛ غیر از محمد بن عبد الله بن عمر که در باره او اختلاف شده است.

البانی، محمد ناصر (متوفای ۱۴۲۰هـ) سلسله احادیث الصحیحه، ح۵۴۶٫

۵٫ قلت: وإسناده خیر من إسناد حدیث عیاض رجاله ثقات رجال الشیخین غیر سنان بن سعد وقیل: سعد بن سنان وهو مختلف فیه، فمنهم من وثقه ومنهم من ضعفه. قلت: فهو حسن الحدیث.

سند حدیث رجالش مورد اعتماد و از رجال بخاری و مسلم هستند؛ غیر از سنان بن سعد که گفته در باره او اختلاف وجود دارد، بعضی او را توثیق و بعضی تضعیف کرده اند؛ اما حدیثش «حسن» است.

البانی، محمد ناصر (متوفای ۱۴۲۰هـ) سلسله احادیث الصحیحه، ح۵۷۰٫

از آنچه گذشت این نکته به وضوح به اثبات می رسد که عالمان جرح و تعدیل، روایتی که در باره یکی از راویان آن به اختلاف سخن گفته شده و برخی او را تأیید و بعضی تصدیق کرده باشند، آن روایت را «حسن» می نامند.

در نتیجه حتی اگر فرض کنیم که عده ای از علما لیث بن أبی سلیم را تضعیف کرده باشند، بازهم ضرری به اعتبار روایت نمی زند؛ زیرا حد اکثر لیث بن أبی سلیم می شود «مختلف فیه» و روایت راوی مختلف فیه طبق قاعده ای که گذشت، می شود «حسن» و روایت حسن نیز همانند روایت صحیح نزد اهل سنت معتبر و قابل قبول است.

http://www.sonnat.net/article.asp?id=4963&cat=83

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن