مقالچه

بهاییت وشعار اطاعت از حکومت

بهاییت وشعاراطاعت از حکومت، و عدم دخالت در سیاست

آیین بهائی برای ملت هیچ گونه حق وارزشی را قائل نمی باشد و تنها «ملوک» را منشأ قدرت و شایسته حکومت می داند.
دراثبات این امر، به عباراتی از عبدالبهاء (پیشوای مشهور بهائیان)می توان استناد کرد که صریحا گفته است: «امر منصوص این است: یا اولیاء الله و امناء، ملوک مظاهر قدرت و مطالع عزت و ثروت حق اند، درباره ی ایشان دعا کنید، حکومت ارض به آن نفوس عنایت شد.» [۱] و نیز نوشته است: «… سلطنت، موهبت رب عزت است و حکومت، رحمت حضرت ربوبیت. نهایت مراتب این است که شهریاران کامل و پادشاهان عادل، به شکرانه ی این الطاف الهیه و عواطف جلیله ی رحمانیه باید عدل مجسم و عقل مشخص، فضل مجرد باشند و لطف مصور.» [۲] .
ابوالفضل گلپایگانی مبلغ مشهور بهائیان، در مجموعه رسائل ،از قول عبدالبهاء در این خصوص با صراحت بیشتری نوشته است: «نزد عاقل بصیر، روشن است که قوت دولت و شوکت سلطنت و… و آسایش رعیت موقوف به همین نکته است که عموم افراد اهالی یک ملک، اطاعت پادشاه خود واجب دانند تا دولت متبوعه به اوج عزت رسد و ثروت رعیت افزون شود…ملاحظه کنید که در ازمنه ی سابقه که مردم ایران، پادشاهان خود را واجب الاطاعه می دانستند، چگونه دولت ایران، اعظم دول عالم محسوب شد و… بالعکس در این قرون اخیره چون جماعت شیعیان اطاعت پادشاهان را واجب ندانستند و دولت را دولت جائره شمردند و اکابر ملک را ظلمه نامیدند، [۳] ارکان مملکت متضعضع شد و قوت دولت روی به ضعف نهاد و ثروت رعیت کم، و فقر و پریشانی اهالی قوت گرفت…. بناء علی هذا باید عموم، اصابت فوائد کلیه عظیمه حکم کتاب را در اطاعت دولت بدانند و حکم محکم کتاب اقدس را که فرموده است (لیس لاحدان یعترض علی الذین یحکمون علی العباد) [۴] سبب نجاح و فلاح خود شناسند و آسایش بلاد و رفاه عباد و قوت دولت و ثروت رعیت و رضای حضرت احدیت را در این نکته محصور یابند، شاید بعون الله و تأییداته، خللی که از جهال ملل سائره (!) روی داده به صدق این فئه تدارک شود و این نیت مقدسه سبب نجاح مردم ایران گردد.» [۵] .
به نوشته ی خنجی: از تعمق در این جملات به خوبی می توان دریافت که بهائیان تا چه اندازه از اصول دموکراسی و حکومت ملی دور و بیزارند. ولی باید اضافه کرد که «اصل عدم مداخله در امور سیاسی» یکی از اصول اساسی آئین بهائی است و طبق آن، یک نفر بهائی اجازه ندارد در امور سیاسی شرکت کند. عبدالبهاء در این باره چنین نوشته است: «اهل بهاء در هر کشور مقیم اند، به امانت و صدق و صفا با حکومت رفتار نمایند و در امور سیاسیه… و نیز در احزاب و فرق سیاسی به هیچ وجه ادنی مداخله ای ننمایند و… مداخله در امور جزئی و مناقشات سیاسی و منازعات حزبی به کلی خلاف مبادی و تعالیم الهیه در این ظهور اعظم است.» [۶] .
و شوقی افندی بدان اضافه کرده است: «… از امور سیاسیه و مخاصمات احزاب و دول باید کل [بهائیان] قلبا و ظاهرا، لسانا و باطنا، به کلی در کنار و از این گونه افکار فارغ و آزاد باشیم. با هیچ حزبی رابطه ی سیاسی نجوییم و در جمع فرقه ای از این فرق مختلفه متنازعه داخل نگردیم، نه در سلک شورشیان در آییم و نه در شئون داخله ی دول و طوایف و قبایل هیچ ملتی ادنی مداخله ای نماییم، به قوه ی جبر به هیچ امری اقدام ننماییم… امر الله را چه تعلقی به امور سیاسیه و چه مداخله ای در مخاصمات و منازعات داخله و خارجه دول و ملل»؟ [۷] .
دکتر خنجی، با توجه به آموزه های فوق، پرسش جالب و در خور ملاحظه ای مطرح کرده است: «گذشته از جنبه ی عقب مانده و غیراجتماعی این دستورها، این سؤال پیش می آید که آیا این عدم دخالت در امور سیاسیه و مخاصمات و منازعات داخله و خارجه دول خود، دخالت در سیاست آن هم به نفع یک سیاست مخصوص نیست»؟!
پاسخ خنجی به این سؤال، مثبت بوده و معتقد است که این آموزه، در انقلاب مشروطیت ملت ایران، کاملا به نفع سیاست استبدادی دربار قاجار خرج شد. او نوشته است: «خوب است ببینیم که منظور بهائیان از دخالت در سیاست به معنی اعم است یا آنکه دخالت در بعضی سیاست ها را جائز می دانند؟ گذشته از قرائن بسیاری که در دست است، از مطالعه الواح و خطابه های مختلف رهبران بهائیان نیز این نکته روشن می شود که منظور آن ها از عدم دخالت در سیاست به معنای خاصی است و در بعضی سیاست ها، از دخالت خودداری ننموده آن را جائز می شمردند. مثلا در انقلاب مشروطیت بهائیان کاملا علیه جریان انقلاب وارد شدند و از تبلیغ به نفع مستبدین و به ضرر مشروطه خواهان غفلت ننمودند، چنان که عبدالبهاء در یکی از الواح خود که در زمان کودتای محمد علی شاه صادر شده، محمد علی شاه را سلطان عادل دانسته و بهائیان را دعوت به انقیاد نموده، مشروطه طلبان را «نوهوسان» نامیده است. لوح مزبور این است: طهران، حضرت ایادی امر الله – حضرت علی قبل اکبر [۸] علیه بهاء الله الابهی (هو الله)… از انقلاب ارض (ط) [۹] مرقوم نموده بودید. این انقلاب در الواح مستطاب مصرح و بی حجاب، ولی عاقبت سکون یابد… و سریر سلطنت کبری در نهایت شوکت استقرار جوید و آفاق ایران به نورانیت عدالت شهریاری روشن و تابان گردد. محزون مباشید، مکدر مگردید، جمیع یاران الهی را به اطاعت و انقیاد و صداقت و خیرخواهی سریر تاجداری دلالت نمایید، زیرا به نص الهی، مکلف بر آن اند.
باری، گوش به این حرف ها مدهید و شب و روز به جان و دل بکوشید و دعای خیر نمایید و تضرع و زاری فرمایید تا… در جمیع امور، نوایای خیریه اعلیحضرت شهریاری واضح و مشهود [گردد]، ولی «نوهوسانی» چند گمان نمایند که کسر نفوذ سلطان، سبب عزت ملت است.
هیهات، هیهات، این چه نادانی است و این چه جهل ابدی؟ شوکت سلطنت، عزت ملت است و نفوذ حکومت، سبب محافظت رعیت، ولی باید با عدل توأم باشد. اعلیحضرت شهریاری، الحمدلله شخص مجرب اند و عدل مصور و عقل مجسم و حلم مشخص. در این صورت باید عموم به خیرخواهی قیام نمایند و به آنچه سبب شوکت دولت و قوت سلطنت… است قیام نمایند. رساله سیاسیه که چهارده سال قبل تألیف شد… یک نسخه ارسال می شود. به عموم ناس بنمایید که مضرات حاصله از فساد و فتنه در آن رساله به اوضح عبارت مرقوم گردید. و السلام علی من اتبع الهدی، ۱۱ ج ۱ سنه ی ۱۳۲۵ ع ع.» [۱۰] .
بنا به توضیح خنجی: «رساله ی سیاسیه که عبدالبهاء در اینجا به آن اشاره می کند، رساله ای است که در باب روابط ملت و حکومت و حقوق سیاسی افراد، تدوین شده است و در آنجا، هر گونه حق سیاسی را از ملت سلب نموده و حکومت را مخصوص ملوک و موهبت الهی می شمارد. باری، لوح فوق، نشان می دهد که منظور بهائیان از عدم دخالت در سیاست به چه معنی است و چه هدفی را دنبال می کند»؟

[۱] عبدالبهاء، رساله ی السیاسیه ی، ص ۱۱٫
[۲] همان، صص ۴۶ – ۴۸٫ نیز رک: صص ۴۹ – ۵۰٫
[۳] اشاره به انقلاب مشروطیت ایران.
[۴] معنی جمله این است که هیچ کس حق ندارد بر کسانی که بر بندگان حکومت می کنند اعتراض کند.
[۵] ابوالفضایل، مجموعه رسائل، چاپ مصر، ۱۹۲۰٫ م، صص ۶۰ – ۶۲٫
[۶] آن نظر اجمالی در دیانت بهائی، صص ۴۹ – ۵۰٫
[۷] لوح شوقی افندی، نقل از کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی، صص ۵۰ – ۵۱٫
[۸] منظور از (علی قبل اکبر) علی اکبر است.
[۹] منظور تهران است.
[۱۰] نقل از کتاب کشف الحیل و مقدمه رساله سیاسیه.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن