مقالچه

تناقض آموزه های بهاییت باادیان الهی

تناقض آموزه های بهاییت باادیان الهی

 

همگی معتقدان ادیان الهی بر این باورند که خداوندی حکیم ویکتا شرایع را فرو فرستاده است.وادیان الاهی در طول اعصار همواره با تصدیق دیانت پیشین آمده اند. به کلام دیگر پیامبر جدید همواره دیانت الهی پیش از خود را در دوره زمانی آن صحیح، کامل و خالی از هرگونه کژی و ناراستی دانسته است.در این زمینه قرآن می فرماید: و از پی آنها عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیق ‏کننده توراتی بود که پیش از او فرستاده بودیم و انجیل را که تصدیق‏ کننده تورات پیش از او بود به او دادیم که در آن هدایت و روشنایی بود و برای پرهیزگاران هدایت و موعظه‏ای (مائده/۴۶).

ادیان الهی نمی توانند در اصول با یکدیگر تناقض داشته باشند. نمی توان تصور کرد که پیامبری از جانب خداوند بیاید و “آموزه های اساسی” پیامبری دیگر که او نیز مبعوث خداوند حکیم است را تکذیب نماید و متناقض آن سخن بگوید.

با توجه به این سه مقدمه که موردقبول بهائیان است(شوقی افندی،دوربهایی،ص۳۲)به بررسی گوشه ای از تعالیم جناب عبدالبهاء می پردازیم.

از جناب ایشان در مجموعه مکاتیب چنین نقل شده است که گفته اند:

خداوند عالمیان عالم انسانی را جنّت عدن خلق فرموده اگر صلح و سلام و محبّت و وفا چنانکه باید و شاید یابد جنّت اندر جنّت گردد و جمیع نعمای الهی فراوان و سرور و طرب بی پایان شود و فضائل عالم انسانی آشکار و عیان و پرتو شمس حقیقت از هر سو نمایان گردد ملاحظه کنید که حضرت آدم و سائرین در جنّت بودند به مجرّد آنکه در جنّت عدن در میان حضرت آدم و شیطان نزاعی حاصل گشت جمیع از جنّت خارج شدند تا آنکه نوع انسان عبرت گیرد و آگاه شود که نزاع و جدال سبب حرمان است حتّی با شیطان لهذا در این عصر نورانی به موجب تعالیم الهی حتّی با شیطان نزاع و جدال جائز نه [عباس افندی،مکاتیب عبدالبهاء،ج۴،ص۱۵۰] .

ایشان در این آموزه، اولاً در بیان لزوم وجود صلح، سلام و محبت را در میان عالم انسانی به ماجرای هبوط حضرت آدم(ع) اشاره می کنند و آن را مایه ی عبرت خوانده، درس آن ماجرا را این می دانند که نزاع و جدال سبب حرمان است، حتی با شیطان.

سپس در بخش دوم فرمایش خویش این نکته را مطرح می سازند که در این عصر نورانی حتی با شیطان نبایستی نزاع و جدل نمود .

دشمنی با شیطان

اما در مورد بخش دوم سخن ایشان که در این عصر جدید دشمنی را حتی با شیطان جایز ندانسته اند، مناسب است ابتدا نگاهی به محتوای آموزه های اسلام در این مورد بیاندازیم.

در قرآن مکرراً خطابهای گوناگونی را می یابیم که گروه های مختلف جامعه بشری را در مورد دشمنی شیطان و لزوم پرهیز از او خبر می دهد:

ای مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید، و از گامهای شیطان پیروی مکنید که او دشمن آشکار شماست.

(بقره/۱۶۸)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید، همگی به اطاعت [خدا] درآیید، و گامهای شیطان را دنبال مکنید که او برای شما دشمنی آشکار است.(بقره/۲۰۸) وآیات دیگر.

امیر المومنین (ع) در تبیین این دشمنی شیطان می فرمایند:

پس، از دشمن خدا (شیطان) بترسید، که، مبادا شما را به درد خود گرفتار سازد و با ندایش شما را نگران کند و با لشکریان سواره و پیاده خویش اطرافتان را فرا گیرد….(نهج البلاغه،خطبه۱۹۷).

بنا بر نمونه هایی که ذکر شد، میتوان به یقین گفت که از آغاز خلقت، خداوند متعال دشمنی شیطان را گوشزد کرده است و از او پرهیز داده است فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ پس از آدم(ع) به فرزندان او نیز این تذکر را داده است، یا بَنی‏ آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ این واقعیت در اعصار بعدی نیز یادآوری می شود: در عهد حضرت موسی(ع) قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ در عهد حضرت یوسف(ع) إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ در عهد حضرت مسیح(ع) وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ در دیانت حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ لذا در همه ی ادیان الهی این تعلیم قطعی است که شیطان دشمن بنی آدم است و خدا از او پرهیز داده است.

بنابر این یک مسلمان قائل به تمام شدن این دشمنی نمی تواند باشد و البته که استمرار این دشمنی طبق اعتقادات بهاییان هم نمی تواند متوقف شده باشد و مورد قبول است.

در کلمات جناب باب نقل شده است که:

یا عباد الرّحمن ادخلوا فی هذا الباب کافّهً ولا تتّبعوا خطوات الشّیطان فانّه یأمرکم بالشّرک والفحشاء وانّه قد کان لکم عدوّا مبینا (شیرازی،علی محمد،منتخب آیات،ص۳۸)

و نیز از جناب بهاء الله نقل شده است:

طوبی لمن سمع ندآء الرّحمن و اتّخذه لنفسه معیناخ ویل لمن اعرض و کان عن شطر القرب بعیداً. یا قوم اتّقوا اللّه و لا تتّبعوا الّذی کفر بالرّحمن انّه کان لکم عدوّا مبیناً (نوری،میرزاحسینعلی،آثارقلم اعلی،ج۱،ص۲۷۸).

حال با توجه به این تداوم دشمنی، مساله ای که به ذهن متبادر می شود این است که در مقابل این دشمن آشکار بایستی چه کرد؟ دشمنی با او که خداوند از ما خواسته است(فاتخذوه عدوا) چگونه محقق می گردد؟

جواب این پرسش در فهم بهتر آموزه ی جناب عبدالبها بسیار تاثیر گذار است.

آنچه در جواب به نظر می آید این است که دشمنی کردن با شیطان همان اطاعت از خداوند متعال است و اطاعت از فرامین خداوند همان دشمنی با شیطان و به جز با تبعیت تام از دستورات خداوند و در مقابل عدم تبعیت از شیطان راه دیگری برای دشمنی کردن با او وجود ندارد. مساله ای که حتی در متون بهایی نیز قابل مشاهده است:

قل یا قوم اذکّرکم لوجه اللّه و ما ارید منکم جزآء انّ اجری الّا علی اللّه الّذی فطرنی و بعثنی بالحقّ و جعلنی ذکرا للخلائق اجمعین. ان اسرعوا الی منظر اللّه و مقرّه و لا تتّبعوا الشّیطان فی انفسکم انّه یأمرکم بالبغی و الفحشآء و یمنعکم عن الصّراط الّذی نصب فی العالم بهذا الامر المبرم الحکیم (همان،ص۲۳).

انّ الّذین ضیّعوا الامر و توجّهوا الی الشّیطان اولئک لعنهم کلّ الاشیاء و اولئک اصحاب السّعیر(همان،ص۸۰).

در انتها سوالی که بایستی پرسید این است که بر اساس این آموزه ی نوین چگونه با این دشمن آشکار می توان نزاع و دشمنی نکرد و در عین حال از دستورات خدا پیروی کرد؟

خلاصه کلام اینکه:

از ماجرای هبوط حضرت آدم، اگر نتیجه نگیریم که ترک جدال با شیطان سبب حرمان شد، دست کم می توان نتیجه گرفت که جدال با شیطان سبب حرمان نبوده است.

در مورد تعلیم جدید دیانت بدیع نیز بایستی اذعان داشت، آموزه ترک نزاع و جدال با شیطانی که همه ی انبیاء از خطر او پرهیز داده اند، نه با آموزه ادیان الهی به راحتی قابل جمع است و نه با متون بهایی.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن