مقالچه

شعارصلح عمومی

شعارصلح عمومی

اصل یا شعار دیگر بهائیت،مسأله ی صلح عمومی است. این شعار نیز – آن گونه که بهائیت مطرح کرده از حد کلی گویی فراتر نرفته و (به رغم ظاهر مترقی و فریبنده ی آن) فاقد عمق و ارزش لازم است.
به اعتقاددکترخنجی:« در مورد اقتباس عقایدی که دارای جنبه های مترقی است، بهائیان فقط به ظواهر امر توجه نموده اند و از لحاظ عمقی و منطقی هیچ گونه ارزشی برای معتقدات آن ها نمی توان قائل شد، مثلا در خصوص همین مسأله ی صلح عمومی، صفحات متعددی را از مزایای صلح، سیاه نموده، پی در پی می گویند: «ما طالب صلح کل هستیم» و با تفاخر بسیار تکرار می کنند که: «صلح عمومی از جمله تعالیم مبارکه است که آثارش ظاهر شده». [۱] در صورتی که اگر به نوشته های آن ها رجوع کنیم هیچ نوع راه علمی و صحیحی برای برقراری صلح نشان نمی دهند و هرگز متعرض این نکته نمی شوند که: اصولا چرا اختلافاتی میان دول موجود است؟ و چه می شود که هر چند سال یک بار «این خاک سیاه، به خون بشر رنگین شده، بشر مانند گرگان درنده یکدیگر را پاره پاره کرده و با اینکه حالا عصر مدنیت است، عصر ترقیات مادیه است، عقول ترقی کرده است، با وجود این هر روز خون ریزی است»؟ [۲] .
به نوشته دکتر خنجی: بهائیان «با وجود اینکه به ریشه ی اصلی اختلافات و علل حقیقی محاربات، به هیچ وجه توجهی نمی نمایند، ادعا می کنند که تنها اصول دیانت بهائی است که می تواند صلح عمومی را در جهان برقرار سازد. می نویسند: «این قضیه صلح ملل را حضرت بهاء الله در ایران در شصت سال پیش تأسیس نموده و در این مدت، در این خصوص لوایح و الواح بسیار اول در ایران نشر فرمود و بعد در سایر جهات نیز انتشار داد تا آنکه در کتاب اقدس که قریب (پنجاه) سال پیش نازل شده، صلح عمومی را تصریح فرموده، در ایران ملل متنوعه موجود، مسلمان و مسیحی و یهود و زردشتی و مذاهب متعدده نیز موجود، به قوت تعالیم بهاء الله چنان تألیف و محبت در میان این ملل و امم حاضر… گردیده که حال مانند برادر و یا پدر و پسر و یا مادر و دختر با یکدیگر متحد و متفق و آمیزش نمایند و چون در محفلی اجتماع کنند، اگر شخصی وارد گردد، از شدت الفت و محبت آنان حیران ماند؛ ابدا اختلاف و جدایی نبیند.» [۳] .
نکته ی دیگری که خنجی درباره ی این اصل تذکر داده آن است که بر خلاف ادعای عبدالبهاء: «صلح عمومی از «تأسیسات» بهاء الله نیست، بلکه از قدیم مورد توجه بوده و درباره ی آن کتاب ها نوشته شده است.» ضمن اینکه، «خوانندگان می توانند صحت قسمت اول نوشته های فوق» یعنی ادعای انحصار برقراری صلح جهانی فقط از طریق اصول دیانت بهائی «را از روی میزان صحت قسمت دوم آن»، یعنی ادعای وجود اتحاد و اتفاق حیرت انگیز بین افراد بهائی، محک بزنند.
خنجی معتقداست: «اکنون خوب است ببینیم، برای به دست آوردن این صلح، بهائیان چه راهی را پیشنهاد می کنند. در رساله ی صلح عمومی از قول بهاء الله می نویسند: «سلاطین آفاق وفقهم الله، باید به اتفاق، به این امر تمسک فرمایند. ایشان اند مشارق قدرت و مطالع اقتدار الهی». [۴] و نیز می گویند: «… باید مجلس بزرگی ترتیب دهند و حضرات ملوک یا وزرا در آن مجلس حاضر شوند و حکم اتحاد و اتفاق را جاری فرمایند… در این صورت آلات و ادوات حرب لازم نه، الا علی قدر مقدور لحفظ بلادهم… و اولی آنکه در آن مجلس، خود سلاطین عظام حاضر شوند و حکم فرمایند و هر یک از سلاطین که بر این امر و اجرای آن قیام فرمایند او سیدالسلاطین است.» [۵] و همچنین عبدالبهاء نوشته است: «… بلی تمدن حقیقی وقتی در قطب عالم علم افروزد که چند ملوک بزرگوار بلند همت چون آفتاب رخشنده عالم غیرت و حمیت به جهت خیر و سعادت عموم بشر، به عزمی ثابت و رأیی راسخ، قدم پیش نهاده، مسأله ی صلح عمومی را در میدان مشورت گذارند و… یک معاهده ی قویه و میثاق و شروط محکمه ثابته تأسیس نمایند و اعلان نموده و مؤکد فرمایند این امر اتم و اقوم را کل سکان ارض، مقدس شمرده جمیع قوای عالم متوجه به ثبوت این عهد اعظم باشند. در این معاهده عمومیه، تعیین و تحدید حدود و ثغور هر دولتی گردد و توضیح روش و حرکت هر حکومتی شود و جمیع معاهدات و مناسبات دولیه و روابط مابین هیأت حکومتیه بشر مقرر و معین گردد و کذلک قوه ی حربیه هر حکومتی به حدی معلوم، مخصص شود.» [۶] .
خنجی با ذکر این نکته که: «این است راهی که بهائیان برای برقراری صلح پیشنهاد می کنند» افزوده است: «با مختصر توجهی به جملات فوق، معلوم می گردد که چنین پیشنهادی تا چه اندازه از اصول دموکراسی دور است. در اینجا عبدالبهاء، تنها ملوک را قدرت اجتماعی تصور کرده و برای ملت ها که تنها حامی حقیقی صلح اند، ارزشی قائل نشده است و به علاوه، این پیشنهاد نیز، چنان که بر همه مسلم است، به هیچ وجه عملی نبوده و در صورت عملی شدن، در حد اعلا چیزی شبیه به جامعه ی ملل گذشته خواهد بود که عملا آزمایش خود را داد و از بین رفت. به علاوه، به آسانی می توان درک کرد که اصالت این پیشنهاد نیز از خود آئین بهائی نیست و کشف اصل و منشأ آن نیز اشکالی ندارد، زیرا تبلیغات صلح آمیز – چه از جهت افکار سوسیالیستی برای بیدار ساختن مردم و چه از طرف دولت ها به منظور فریب دادن آن ها – در هر حال، فکری بوده است که از قرن نوزدهم رواج کافی داشته و اتخاذ آن در مشرق زمین لااقل هم زمان با پیدایش آیین بهائی از طرف سید جمال الدین اسدآبادی، به عنوان اتحاد اسلام و تأسیس سازمان اتحادی برای حکومت های اسلامی، صورت گرفته است.»

[۱] رساله صلح عمومی، صفحه.
[۲] نقل از رساله صلح عمومی.
[۳] عبد البهاء، نقل از رساله صلح عمومی، ص ۱۲۰٫
[۴] رساله صلح عمومی، ص ۱۴٫
[۵] لوح ابن الذئب (نقل از: رساله صلح عمومی).
[۶] رساله ی المدنیه، عبدالبهاء.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن