علت ارتباط صهیونیستها با بهاییان
علت ارتباط صهیونیستهابابهاییان
به صورت خلاصه پاسخ چرایى رابطه تنگاتنگ صهیونیسم و بهائیان با یکدیگر در این واقعیت نهفته است که هر دو جریان بر اساس یک هدف و آن هم تضعیف و ایجاد تفرقه در جهان اسلام به منظور تأمین منافع و اهداف استعمارى بیگانگان به وجود امده، تقویت و حمایت مى شوند و به ایفاى نقش مشغولند. تبیین و توضیح این موضوع را در مقاله ذیل دنبال مى نماییم:
بهائیت و اسرائیل
پویا شکیبا
از فصول بسیار مهم در پروندهِ بهائیت، روابط صمیمانه و همکارى تنگاتنگ سران آن با صهیونیسم به طور عام، و رژیم اشغالگر قدس به طور خاص، است. سرزمینى که بیش از نیم قرن است صهیونیسم بر آن چنگ افکنده، از دیرباز قبلهِ بهائیان محسوب مىشود و افزون بر این، سالها است مرکزیت جهانى بهائیت (بیتالعدل اعظم) در آن کشور قرار دارد. ضمناً این روابط حسنه، اختصاص به امروز و دیروز نداشته و از بدو تأسیس رژیم اسرائیل وجود دارد. بلکه اگر با تتبع و عمق بیشترى به موضوع نگاه شود، مىتوان رد پاى این روابط را با آژانس یهود و سران صهیونیسم جهانى در دهها سال پیش از تأسیس رژیم اشغالگر قدس یافت. (ایام: در این باره بنگرید به: مقالهِ جداگانهِ «بهائیت و صهیونیسم پیوند دیرین»).
پس از سقوط و تجزیه امپراطورى عثمانى، فلسطین تحت قیمومت بریتانیا قرار گرفت تا چرچیل (وزیر مستعمرات انگلیس که خود را «یک صهیونیست ریشهدار» مىخواند) به عنوان کمک به ایجاد «کانون ملى یهود» در فلسطین، مقدمات تأسیس دولت اسرائیل را فراهم سازد. در دوران قیمومت نیز تشکیلات بهائیت در فلسطین از تسهیلات و امتیازات ویژهاى برخوردار بود. به نوشتهِ شوقى افندى: در آن دوران، «شعبهاى به نام موقوفات بهائى در فلسطین دایر گشت» و «هر چیزى که به نام مقام متبرکه بهائى از اطراف عالم به اراضى مقدسه مىرسید، از پرداخت عوارض و حقوق گمرکى معاف بود و همچنین موقوفات بهائى از پرداخت مالیات معاف بودند…». ۱
پیدا است که استعمار «سوداگر و فزونخواه» بریتانیا این امتیازات را رایگان در اختیار بهائیت قرار نمىدهد. طبعاً سران بهائیت خدمت شایان توجهى براى انگلستان و صهیونیسم انجام داده بودند که مستحق این همه عنایت و توجه ویژه شده بودند. براى درک بیشتر این خدمات باید کمى به عقب برگردیم:
هرتزل مىکوشد که موافقت سلطان عبدالحمید را براى ایجاد یک مستعمرهنشین صهیونیستى در فلسطین جلب کند، ولى او مخالفت مى کند و حتى از پذیرش هیئت صهیونیستى به ریاست «مزراحى قاصو» که به همین منظور (همراه پیشنهادهاى جذاب و فریبنده) عازم باب عالى است تن مىزند. او «همچنین یهودیان را مجبور مىسازد که به جاى اجازهنامههاى معمولى، اجازهنامههاى سرخرنگ حمل کنند تا از ورود قاچاقى آنان و سکونتشان در سرزمین فلسطین جلوگیرى شود». ۲ و سرانجام به دلیل همین مخالفتها است که به قول صلاح زواوى (سفیر سابق فلسطین در تهران): «سلطان عبدالحمید… تخت خود را به بهاى موضع خویش در قبال فلسطین از دست داد». ۳ سالها بعد در اواخر جنگ جهانى اول با شکست عثمانى، زمینهِ رخنهِ صهیونیسم به فلسطین فراهم شد و لذا در اواخر جنگ (نوامبر ۱۹۱۷) جیمز بالفور، وزیر خارجهِ لندن، مساعدت بریتانیا به طرح تشکیل کانون ملى یهود در فلسطین را به صهیونیستها مىدهد (اعلامیهِ مشهور بالفور به روچیلد).
در این حال فرمانده کل قواى عثمانى که از نقشههاى بریتانیا و صهیونیسم در مورد منطقهِ فلسطین اطلاع دارد، و عباس افندى و یاران وى را نیز در شامات و عراق و… دست اندر کار کمک به ارتش بریتانیا مىبیند، تصمیم به قتل وى و انهدام مراکز بهائى در حیفا و عکا مىگیرد، چرا که از نقش این فرقه و رهبر آن در تحقق توطئهها آگاه است. شوقىافندى رهبر بهائیان در این زمینه در کتاب قرن بدیع به صراحت خاطرنشان مىسازد که: جمال پاشا (فرمانده کل قواى عثمانى) تصمیم گرفت عباس افندى را به جرم جاسوسى اعدام کند. ۴
دولت انگلستان نیز متقابلاً به حمایت جدى از پیشواى بهائیان برمىخیزد و لرد بالفور تلگرافى به ژنرال آللنبى فرمانده ارتش بریتانیا (در جنگ با جمال پاشا در منطقهِ فلسطین) دستور مىدهد که در حفظ و صیانت عبدالبهاء و عائله و دوستانش بکوشد ۵ و امپراتورى بریتانیا، در تکمیل این اقدامات، توسط همین ژنرال آللنبى به عباس افندى لقب سر) Sir ( و نشان شوالیهگرى) Knighthood ( اعطا مىکند.
۶ چندى بعد عباس افندى از دنیا مىرود و در حیفا به خاک سپرده مىشود. با انتشار خبر مرگ او سفارتخانهها و کنسولگریهاى انگلیس در خاورمیانه اظهار تأسف و همدردى کرده و چرچیل (وزیر مستعمرات انگلیس) تلگرامى براى سر هربرت ساموئل (صهیونیست سرشناس و کمیسر عالى انگلیس در فلسطین) صادر مىکند و از او مىخواهد مراتب همدردى و تسلیت حکومت انگلیس را به خانوادهِ عباس افندى ابلاغ کند. ۷ ساموئل خود با دستیارانش در تشییع جنازهِ عبدالبهاء حاضر شده و مقدم بر همهِ شرکت کنندگان حرکت مىکند. (ایام: شرح ماجرا در مقالهِ «دوستان انگلو- صهیون عباس افندى» آمده است).
تأسیس اسرائیل
و منافع مشترک «بهاء صهیون»
تشکیل رژیم اشغالگر قدس سال ۱۹۴۸ در زمان حیات شوقىافندى اتفاق افتاد. قبل از آن در سال ۱۹۴۷، سازمان ملل کمیتهاى را براى رسیدگى به مسئله فلسطین تشکیل داد. شوقى در ۱۴ جولاى ۱۹۴۷، طى نامهاى به رئیس کمیته مزبور بر مطالب جالب توجهى از منافع مشترک بهائیت و صهیونیسم تأکید ورزید و ضمن مقایسهِ منافع بهائیت با مسلمانان و مسیحیها و یهودیها در فلسطین نتیجه گرفت که: «تنها یهودیان هستند که علاقهِ آنها نسبت به فلسطین تا اندازهاى قابل قیاس با علاقهِ بهائیان به این کشور است زیرا که در اورشلیم، بقایاى معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم، آن شهر مرکز مؤسسات مذهبى و سیاسى آنان بوده است…». ۸
۱۴ مى ۱۹۴۸ انگلستان به قیمومت فلسطین پایان داد و همان روز شوراى ملى یهود در تلآویو تشکیل شد و تأسیس دولت اسرائیل را اعلام کرد. پس از آن شوقىافندى در پیام نوروز سال ۱۰۸ بدیع (۱۳۳۰ ش) نظر مثبت خود و قاطبهِ بهائیان را پیرامون تأسیس اسرائیل این چنین تصریح کرد: «… مصداق وعدهِ الهى به ابناء خلیل و وارث کلیم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائیل در ارض اقدس، مستقر و به استقلال و اصالت آیین» بهائى «مقر، و به ثبت عقدنامه بهائى و معافیت کافهِ موقوفات» بهائى در عکا و جبل کرمل و لوازم ضروریهِ بناى» مرقد باب «از رسوم» یعنى عوارض و مالیات «دولت» و «اقرار به رسمیت ایام» تعطیلى بهائیان «موفق و مؤید» شده است…
۹ وى همچنین در تلگراف مربوط به تشکیل هیئت بینالمللى بهائى (بیتالعدل بعدى) مورخ ۹ ژانویه ۱۹۵۱ (۱۳۲۹ ش) تأسیس اسرائیل را تحقق پیشگوییهاى حسینعلى بهاء و عباس افندى شمرد ۱۰ و سپس بین ایجاد این هیئت و تأسیس اسرائیل ارتباط مستقیم برقرار کرد و سه علت براى تأسیس این هیئت بیان داشت که در راس آنها، تأسیس اسرائیل بود. ۱۱
این مطلب بسیار عجیب و قابل توجه است، زیرا چه رابطهاى است میان مؤسسهاى که قرار است به عنوان بیتالعدل، رهبرى بهائیان را بر عهده گیرد با تأسیس یک رژیم نامشروع و جعلى؟ شوقى سه وظیفه را براى آن هیئت برمىشمارد که در راس آنها: ایجاد روابط با اولیاى حکومت اسرائیل قرار دارد و وظیفهِ سوم نیز «ورود در مذاکره با اولیاى امور کشورى در باب مسائل مربوط به احوال شخصیه» است. ۱۲ او در جاى دیگر «استحکام روابط با امناى دولت جدیدالتأسیس
[اسرائیل] در این ارض» را جزء وظایف هیئت بینالمللى بهائى مىداند و عنوان مىکند که این هیئت «مقدمه تشکیل اولین محکمه رسمى… و منتهى به تأسیس دیوان عدل الهى… خواهد گشت.» ۱۳ بدینترتیب، شوقىافندى به عنوان «مبتکر ارتباط صمیمانه با اسرائیل» ۱۴ پس از تأسیس این رژیم، روابطى را با آن بنا مىنهد که فصل مشترک آن، حمایت و اعتماد دوجانبه مىباشد زیرا او تأسیس اسرائیل را «مصداق وعدهِ الهى به ابناء خلیل و وراث کلیم، ظاهر و باهر» مىخواند.۱۵ هیئت بینالمللى بهائى (جنین بیتالعدل) در نامهاى که ۱ ژوئیهِ ۱۹۵۲ براى محفل ملى بهائیان ایران ارسال کرد به رابطه صمیمانه شوقى با دولت اشغالگر صهیونیستى اذعان مىکند: «روابط حکومت [اسرائیل] با حضرت ولى امرالله [شوقىافندى] و هیأت بینالمللى بهائى، دوستانه و صمیمانه است و فىالحقیقه جاى بسى خوشوقتى است که راجع به شناسایى امر [بهائیت] در ارض اقدس [فلسطین اشغالى] موفقیتهایى حاصل گردیده است».۱۶
اما بشنوید از بنگوریون (نخستوزیر اسرائیل، و رئیس جناح تندرو و به اصطلاح «بازها» ى آن کشور). بنگوریون این صمیمت را میان رژیم اسرائیل و قاطبهِ بهائیان، گسترده مىداند. در نشریهِ رسمى محفل ملى بهائیان ایران مىخوانیم: «با نهایت افتخار و مسرّت، بسط و گسترش روابط بهائیت با اولیاى امور دولت اسرائیل را به اطلاع بهائیان مىرسانیم و در ملاقات با بنگوریون نخستوزیر اسرائیل، احساسات صمیمانه بهائیان را براى پیشرفت دولت مزبور به او نمودند و او در جواب گفته است: از ابتداى تأسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه با دولت اسرائیل داشتهاند». ۱۷
در همین راستا، اسرائیل امکانات ویژهاى در اختیار فرقهِ ضاله قرار مىدهد که شوقى در پیام آوریل ۱۹۵۴ (۱۳۳۳) گوشهاى از آن را برشمرد. از جمله اینکه، دولت اسرائیل شعبههاى محافل ملى بهائیان بعضى کشورها (نظیر انگلیس و ایران و کانادا) در فلسطین اشغالى را نیز به رسمیت شناخت تا امکان فعالیت مستقل داشته باشند. ۱۸ وى سپس مطالبى را بیان داشت که نشانگر آن است که شاید رژیم صهیونیستى براى هیچ گروه دیگرى این قدر اهتمام نداشته و این از ارزش و اهمیت بهائیت براى آنان حکایت دارد: «با رئیس جمهور اسرائیل و نخستوزیر و ۵ تن از وزراى کابینه و همچنین رئیس پارلمان آن کشور تماس و ارتباط حاصل گردید و در نتیجه ادارهِ مخصوصى به نام ادارهِ بهائى در وزارت ادیان تأسیس گردید و وزیر ادیان بیانات رسمى در پارلمان ایراد [کرد] و جنبهِ بینالمللى امرو اهمیت مرکز جهانى بهائى را تصریح نمود و در اثر این جریانات، رئیس جمهور اسرائیل مصمم گردید در اوایل عید رضوان رسماً مقام مقدس اعلى را زیارت نماید». ۱۹
بتدریج نتایج ملاقاتهاى سیاسى، جنبههاى ملموس و عینى خود را نشان داد. یکى از نزدیکان شوقى پس از ذکر حمایتهاى حاکم انگلیسى فلسطین از بهائیان، به عنایات صهیونیستها اشاره کرده و مىگوید: «الان هم دولت اسرائیل همان روش را اتخاذ نموده و دستور رسمى داده شده است که از کلیه عوارض و مالیاتها معاف باشند».۲۰
البته دامنهِ حمایتها تنها بدینجا محدود نمىشد، بلکه معافیت از مالیات، «بعداً شامل بیت مبارک حضرت عبدالبهاء و مسافرخانهِ شرقى و غربى نیز گردید… عقدنامه بهائى به رسمیت شناخته شد، وزارت ادیان، قصر مزرعه را تسلیم نمود و وزارت معارف اسرائیل، ایام متبرکه بهائى را به رسمیت شناخت». ۲۱
گفتنى است که حکومت اسرائیل قصر مزرعه را براى سازمانهاى دیگرى در نظر گرفته بود، اما با پیگیریهاى شوقى و مراجعهِ مستقیمش به روِساى حکومت اسرائیل، به این فرقه اختصاص یافت. ۲۲
در تقویت بهائیت، البته سران رژیم صهیونیستى نیز نقش داشتند و مثلاً پروفسور نرمان نیویچ، از شخصیتهاى سیاسى و حقوقى دولت اسرائیل و دادستان اسبق حکومت فلسطینى، در زمان مسئولیتش، بهائیت را در شمار سه دین ابراهیمى (اسلام مسیحیت و یهودى) به رسمیت شناخت.۲۳
در ۳۰ سال اخیر نیز بهائیان و رژیم صهیونیستى روابط خود را ادامه داده و نسبت به گذشته، عمق و گستردگى بیشترى بخشیدهاند که بحث از آن مجال دیگرى مىطلبد.
شواهد فراوان فوق، بروشنى و به نحوى غیر قابل تردید، از ارتباط عمیق و گسترده میان بهائیت و صهیونیسم، بویژه رژیم اشغالگر فلسطین، حکایت دارد.
عجیب است که بهائیان در سایتها و رسانههاى مربوط به خویش، در مقابل سؤال (یا اعتراض) نسبت به پیوند این فرقه با اسرائیل، با جسارت «کبکوار» ادعا مىکنند که هیچ رابطهاى بین این فرقه با صهیونیسم و اشغالگران فلسطین وجود ندارد و تمرکز بیت العدل اعظم بهائیان در اسرائیل پدیدهاى کاملاً تصادفى است و هیچ ارتباطى به علائق و منافع مشترک طرفین ندارد. این شواهد بیش و پیش از همه، حجت را بر افراد عادى بهائیت تمام مىکند که حکم پیادهنظام، سپر، خاکریز و گوشت دم توپ را براى سران فرقه بازى مىکنند. آنان باید بدانند که رهبران آنها چه وابستگى و پیوستگى عمیقى با صهیونیستهاى غاصب و خونآشام دارند؟ و از تشکیلات خود بخواهند که بابت این همه وابستگى به جنایتکاران اشغالگر، توضیح قانع کننده بدهند.
با توجه به روابط وسیع و صمیمانه و اعتماد مشترکى که میان صهیونیسم و بهائیت وجود دارد، طبیعى است که جهان اسلام و آزادگان عالم، به حضور عناصر این تشکیلات در بین خود با دیدهِ سوءظن نگریسته و با آنان برخورد طردآمیز پیش بگیرند و متقابلاً بدیهى است که وقتى بهائیت، کاکل خود را اینگونه محکم به زلف صهیونیسم گره مىزند، نمىتواند ادعا کند که استقرار مرکزیت این تشکیلات در اسرائیل، صرفاً به دلیل قرار داشتن قبور سران فرقه در فلسطین اشغالى بوده و به این دلیل است که اسرائیل به عنوان قبلهِ اهل بهاء برگزیده شده است.
با وجود این پیوند عمیق، بدیهى است که بهائیان باید در هزینههایى که اسرائیل و صهیونیسم جهانى (در برابر خروش انقلابى مظلومان و محرومان جهان) مىپردازند، سهیم و شریک باشند.
پىنوشتها:
۱ همان، فروردین ۱۳۲۹، ش ۱۲، ص ۵۴۰ آهنگ بدیع، سال ۱۳۳۰، ش ۳، ص ۵۳٫
۲ اطلاعات سیاسى دیپلماتیک، سال ۱، ش ۱۲، ۲۸ خرداد ۶۵، ص ۶٫
۳ همان، ص ۶٫
۴ شوقىافندى، قرن بدیع، تهران، مؤسسه ملى مطبوعات امرى، ۲۹۱/ ۳٫
۵ همان، ص ۲۹۷٫
۶ همان، ۲۱۴/ ۲٫
۷ همان، ۳۲۱/ ۳٫
۸ اخبار امرى، آبان ۱۳۲۶، ص ۱۳۰ و بهائى نیوز، سپتامبر ۱۹۴۷ و همچنین نگاه کنید به: سید محمدباقر نجفى، بهائیان، چاپ اول، طهورى، ۱۳۵۷، صص ۶۸۹- ۶۹۱٫
۹ شوقىافندى، توقیعات مبارکه، تهران: مؤسسه ملى مطبوعات امرى، بدیع ۱۲۵، ص ۲۹۰٫
۱۰ آهنگ بدیع، سال ۱۳۳۳، ش ۳، ص ۷٫
۱۱ همان، سال ۱۳۳۳، ش ۳، ص ۷٫
۱۲ همان، سال ۱۳۳۳، ش ۳، ص ۷٫
۱۳ همان، سال ۱۳۲۳، ش ۳، ص ۸٫
۱۴ اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت…، مؤسسه تحقیقاتى رائین، ص ۱۶۹٫
۱۵ شوقى افندى، توقیعات مبارکه، همان، ص ۲۹۰٫
۱۶ اخبار امرى، شهریور ۱۳۳۱، ش ۵، ص ۱۶٫
۱۷ جواد منصورى، تاریخ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، ۳۳۲/ ۱ به نقل از: اخبار امرى، سال ۱۳۳۰، ش ۵، صفحات ۸ و ۱۴٫
۱۸ اخبار امرى، مرداد شهریور ۱۳۳۳، ش ۴- ۵، صص ۲- ۵٫
۱۹ همان، مرداد شهریور ۱۳۳۳، ش ۴- ۵، صص ۲- ۵٫
۲۰ همان، فروردین ۱۳۲۹، ش ۱۲، ص ۵۴۰٫
۲۱ سالنامه جوانان بهائى ایران، ج ۳ (۱۰۸- ۱۰۹ بدیع)، ص ۱۳۰٫
۲۲ آهنگ بدیع، سال ۱۳۳۹، ش ۸- ۱۰ (ویژهنامه شوقىافندى)، ص ۲۱۹٫
۲۳ رائین، همان، صص ۱۷۰-. ۱۷۱ به نقل از قرن بدیع، قسمت چهارم، ص. ۱۶۲