مقالچه

مئیر عزری

مئیر عزری

«شیمعون پرس» یا همان شیمون پرز، دو بار در اسرائیل به نخست وزیری رسید. او یکی از عوامل اصلی و محوری کشتار مسلمانان فلسطینی به ویژه در فاجعه اردوگاه های «صبرا» و «شتیلا» می باشد. او در معرفی «مئیر عزری» – اولین سفیر اسرائیل در ایران (۱۳۵۲ – ۱۳۳۷) – می گوید:

از سال های بسیار دور، شاید هم از نسل پیش به این سو، آقای مئیر عزری یکی از سران یهودیان ایران و سفیر بی سیلیندر و فراگ اسرائیل در ایران بوده که برای همگان چهره ای شناخته شده است. دشوار بتوان میان ما اسرائیلی ها کسی را یافت که مانند وی از پیچ و خم های تاریخ و سیاست ایران آگاه باشد… مئیر هم زبان ایرانیان را خوب می داند، هم با فرهنگ آنان به خوبی آشناست. آنچه ما در آینه می بینیم او در خشت خام می بیند. او با منش و بینش ویژه خویش این هنر دارد که گروه های گوناگون را از رده های رنگارنگ گرد خود بیاورد، چون استادی روان شناس ریشه یکایکشان را دریابد تا شاهکاری بی همتا بیافریند. [یادنامه مئیر عزری،ص۶-۵] .

«مئیر عزری» – اولین سفیر اسرائیل در ایران (۱۳۵۲ – ۱۳۳۷) بود. او در یادداشت هایش بعد از معرفی فرقه بهائیت در مورد افرادی که به این فرقه تعلق داشتند می نویسد:

یکی از یهودیانی که با گرایش به بهائیت به آب و نانی رسید و نامی برای خود ساخت، ثابت پاسال همدانی بود که در کشاکش جنگ جهانی دوم راننده ساده ای بیش نبود و توانست در دوره کوتاهی یکی از توانگران کشور گردد…. هویدا و برخی از سران لشکری و کشوری در دولت به کیش بهائی پیوسته اند…. یکی دیگر از سرشناسان کیش بهائی، سرلشکر دکتر ایادی، پزشک ویژه شاه بود…. سرلشکر ایادی از من خواست، از میان بردن دشواری های دریافت روادیدهای همگانی نه روزه برای بهائیان را بررسی کنم (یک ویزا برای نود تن دیدار کننده)…. در سایه دوستی با ایادی، با گروهی از سرشناسان کشور آشنا شدم که هرگز باور نمی کردم پیرو کیش بهایی باشند. بسیاری از آنها در باور خود چون سنگ خارا بودند، ولی به خوبی می توانستند در برابر دیگران باور خود را پنهان نمایند. آنها همه دریافته بودند که در برابر من نیازی به پنهان کاری ندارند….

«مئیر عزری» که نام کامل او «ربی مئیر عزری» است در دوم مارس ۱۹۲۳ (۱۱ اسفند ۱۳۰۲ ش) از «صیون» و «خانم حنا» در محله یهودیان شهر اصفهان، به دنیا آمد. پدرش از نخستین شاگردان مدرسه «آلیانس» بود، که توسط یهودیان فرانسوی، در اصفهان برپا شده بود. او هنگام تولد مئیر، کارمند اداره مالیه (دارایی) اصفهان بود. صیون عزری صیون که تربیت شده دستگاه های اطلاعاتی انگلستان بود، به مقتضای ماموریت پس از چندی اداره مالیه را رها کرد و معلمی فرزندان فرمانده بریگارد قزاق در اصفهان را بر عهده گرفت و پس از چندی هم به دانشکده افسری رفت و درجه سلطانی (سروانی) گرفت و به همکاری با فرانسویان در ژاندارمری پرداخت. او زمانی هم مترجم «آرمیتاژ اسمیت» (نماینده انگلستان در وزارت اقتصاد) شد. او که از زمان حضور آرمیتاژ در میان بختیاری ها در خصوص مسئله نفت با وی دوستی کرده بود، مصطفی فاتح، همکلاس و همکار دیرینش را به انگلیسی ها معرفی کرد. مئیر عزری در این باره می نویسد: پدرم، شادروان فاتح را با سر سیدنی (آرمیتاژ) و مستر فلی آشنا کرده بود و این آشنائی ها در داد و ستدهای نفتی میان ایران و اسرائیل، سرانجام سودمند افتاد. [همان۱۹] .

پدر مئیر عزری که چون دیگر هم کیشان خود، در کار عتیقه جات و خروج آن از کشور فعالیت داشت و از این رهگذر سرمایه ای نیز به هم زده بود، پس از پایان ماموریت هایش در اصفهان و هم زمان با خاتمه جنگ دوم جهانی به تهران آمد و پس از چندی درحدود ۲۹ – ۱۳۲۸، به سرزمین اشغالی فلسطین مهاجرت کرد و در آنجا ماندگار شد.

مئیر عزری که در چنین خانواده ای پرورش یافته بود با تحصیل در دبیرستان های آلیانس یهودی – فرانسوی و «ادب» انگلیسی در ۱۳۲۲ دیپلم گرفت و از همان زمان به ترغیب و تشویق یهودیان برای مهاجرت به سرزمین اشغالی فلسطین پرداخت. وی درخصوص انگیزه این فعالیت ها می گوید: «رشته نیرومند صیون دوستی در اندرونم مانند هر یهودی دیگری از پیشینیانم آغازیده، در خانواده ام پرورش یافته و شیره جانم شده بود.» [همان۱۵] .

مئیر عزری نیز پس از مهاجرت خانواده اش به اسرائیل، به آنها ملحق شد و چندی در فعالیت های مختلف حزبی و غیر حزبی مشغول بود. با تثبیت قدرت حکومت پهلوی و جا به جائی آمریکا و انگلیس، به ایران بازگشت تا با بهره گیری از شناخت گسترده اش نسبت به فرهنگ و آداب و رسوم مردم ایران به ماموریت های پنهانی خویش مشغول گردد. مئیر عزری از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۲ در ایران هر آنچه خواست، کرد و پس از آن به اسرائیل بازگشت تا ضمن فعالیت های متعددش در وزارت دارایی، مشاور ویژه مسائل نفتی با ایران باشد.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی یادداشت های خود را از فعالیت های دوران حضورش در ایران منتشر گرد و در طلیعه آن نوشت:

ناچارم از گشودن پاره ای نکته ها چشم بپوشم، زیرا گمان می کنم زمان برخی فاش گوئی ها هنوز فرا نرسیده است. دیگر اینکه برخی دستگاه های دولتی و دستگاه های امور امنیتی (اسرائیل) برتر می بینند بر پاره ای رویدادها، سرپوش نهند که به ناچار بخش های ارزشمندی از این نوشته خود به خود ناگفته می ماند. [همان۷] .

ربی مئیر عزری در بخش بیست و پنجم یادداشت هایش به موضوع «بهائی ها و اسرائیل» می پردازد. از آنجا که بهائیت یکی از متحدان اسرائیل شمرده می شود چنانکه روحیه ماکسول همسر شوقی افندی در دیدار با بن گوریون سرنوشت اسرائیل و بهائیت را همچون «حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته» می شمرد باید به سخنان او با دقت بیشتری اندیشید. عزری با سرپوش نهادن به بسیاری از مسائل، ضمن جانبداری از بهائیت به برخی ارتباطات دوجانبه نیز اشاراتی دارد که جالب توجه است…

مئیر عزری به خاطر همین خوش خدمتی ها بود که در پایان اقامت ۷۱ ساله اش در تهران، روز سه شنبه ۱۹ تیر ماه ۱۳۵۲ موفق به دریافت نشان درجه دوم تاج می شود. شاه به اسدالله علم وزیر دربار خود دستور می دهد که تاریخ فرمان همراه نشان را به پیش از جنگ ۱۹۶۷ اعراب و اسرائیل تغییر دهد. پس از مئیر عزری، اوری لویرانی مسئولیت دفتر نمایندگی اسرائیل در تهران را عهده دار می شود…

کتاب خاطرات مئیر عزری سفیر شانزده ساله اسرائیل در تهران با حجمی بالا در دو جلد، پنجاه فصل، ۷۱۰ صفحه، قطع رحلی و ۴۵۰ قطعه تصویر و سند در سال ۲۰۰۰ میلادی در بیت المقدس (اورشلیم) به زبان عبری منتشر شده است…

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن