پایداری یاران امیر
مورخان (اعم از بهائی و غیربهائی) اتفاق دارند که عامل اصلی سرکوبی فتنه بابیان، و اعدام پیشوای آنان (باب)، شخص امیرکبیر بوده است. جالب این است که، حواریون و یاران باوفای امیر نیز نظیر آیتالله حاج شیخ عبدالحسین تهرانی (وصی امیر)، میرزا محمدهاشم طباطبایی (منشی مخصوص و محرم راز امیر)، عزیزخان سردار مکری (داماد امیر)، مؤتمنالملک انصاری (کاتب سّر امیر) و چراغ علی خان زنگنه (نایبالحکومه اصفهان از سوی امیر) سخت با بابیه و بهائیه مخالف بودند و در قلع و قمع ریشههای آن در ایران و عراق اهتمام شایان داشتند. مقاله زیر به توضیح این امر میپردازد:
آیتالله حاج شیخ عبدالحسین تهرانی
آیتالله حاج شیخ عبدالحسین تهرانی «شیخ العراقین» (متوفی ۱۲۸۶ق) از فقیهان نامدار قرن ۱۳ق است که به دقت نظر، اندیشه صائب و همت بلند شهره بود و زمان اقامتش در کربلا جمعی کثیر از مردم آنجا از وی تقلید میکردند.۱ وی شاگرد برجسته آیتالله «صاحب جواهر» بود و از ایشان اجازه اجتهاد داشت. ۲ صاحب جواهر، به اجتهاد ۴ تن از شاگردانش تصریح داشت که یکی از آنها شیخ عبدالحسین بود. ۳ سخن چنین شخصیت سترگی در باره شیخ العراقین، گواه رتبه بلند وی در دانش و درایت دینی است. چنان که آیتالله میرزا حسین نوری (محدث نامدار شیعه) او را زبده اعاظم محققین و نخبه افاخم مدققین میخواند. ۴
به نوشته اعتمادالسلطنه (وزیر انطباعات عصر ناصری :تهرانی «مجتهدی بسیار فاضل و به قبول عامه نایل بود. در دولت عثمانی نیز اعتباری» قابل توجه داشت و «حکام عراق عرب او را حرمتی عظیم مینهادند.» ۵ ناصرالدین شاه نظارت بر کار تعمیرات و تأسیسات ایران در عتبات عالیات، از جمله، توسعه صحن مطهر سالار شهیدان علیه السلام، و تعمیر بنای آن را، به شیخ العراقین سپرده بود۶ و «از مراقبت و مواظبت» وی «در تعمیر گنبد منور… و نصب خشتهای طلایی شهر» رضایت تام داشت. ۷ شاه او را در ۱۲۷۴ق برای تعمیر صحن مطهر ائمه اطهار در کربلا و کاظمین و سامرا (علیهم السلام) مأمور کرد و او از ۱۲۷۴ تا ۱۲۸۶ (که در ۲۲ رمضان آن فوت کرد) به این کار اشتغال داشت. کتابخانه شخصی او در کربلا به علت داشتن نسخههای نفیس، شهرت داشت.۸
شیخ العراقین، مورد اعتماد و عنایت خاص امیرکبیر قرار داشت ۹ و امیر، که از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاکمات شرعی دیوان به محضرش۱۰، «در مطالب مشکله و امور معضله با او مشورت» میکرد ۱۱ و حتی برای تعیین نام فرزندان شاه، از استخارههایش مدد میگرفت. ۱۲ عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاکمات» از سوی امیر «به محضر جناب… شیخ العراقین» ، میگوید: روز بروز «عقیده او نسبت به جناب شیخ افزون میگردید» .۱۳ سپس با نقل داستانی درباره نحوه آشنایی امیر با شیخ میافزاید: پس از آن آشنایی، امیر «همواره در ترویج شیخ اقدامات کافی نمود و روز به روز در عقاید او نسبت به شیخ میافزود تا آن که محل وثوق امیر شد و طرف مشاوره در بعضی از امور مشکله گردید» . ۱۴ به نوشته فریدون آدمیت: در دوران صدارت امیر «همه دعاوی که جنبه شرعی داشت و به دیوانخانه رجوع شده بود، به محضر شیخ عبدالحسین احاله میگردید. داوری او قطعی بود. کنت دوگوبینو نیز از شیخ عبدالحسین به احترام یاد میکند؛ او را فقیهی بـلـنـدپـایـه و پـاکـدامن، و خونسرد و با فراست میشناسد» .۱۵
امیر حتی وصی خود را شیخ عبدالحسین قرار داد ۱۶ و شیخ نیز، مدرسه و مسجد حاج شیخ عبدالحسین (واقع در بازار تهران) را از ثلث میراث امیر بنیان نهاد. مهدی بامداد میگوید: «شیخ العراقین از مجتهدین معروف، و به زهد و تقوی و مدیریت در کار شهرت زیادی داشت. شادروان… امیرکبیر با آن نظر دقیقی که در شناسایی مردم و بویژه ملاها داشت در بین تمام روحانیون زمان خود، او را وصی خویش قرار داد و شیخ العراقین هم از مال الوصایه امیر شهید، مسجد و مدرسهای عالی در تهران بنا نهاد که امروزه به مسجد و مدرسه شیخ عـبـدالـحـسـیـن یـا مسجد آذربایجانیها معروف میباشد» . ۱۷ شواهد همچنین حاکی است که پس از قتل امیر، شیخ مباشرت امور خانواده وی را بر عهده داشت. ۱۸
محرم راز امیر
حاج میرزا محمد هاشم طباطبایی، فرزند آیتالله میرزا مهدی قاضی طباطبایی است که در عصر خود فقیه پارسا و بزرگ تبریز قلمداد میشد و با عباس میرزا و وزیر باتدبیرش (میرزا بزرگ فراهانی پدر قائم مقام) در حلّ مشکلات آذربایجان همکاری گسترده داشت و خاصّه در «تنفیذ وِلائی و شرعیِ» امور مربوط به حکومت و اجتماع آذربایجان به آنان یاری میداد.۱ قائم مقام در نامهای به پدرش میرزا بزرگ، از زبان عباس میرزا خاطر نشان میسازد که: «عالی جاه میرزا مهدی، در حقیقت، یکی از امنای دولت و محارم حضرت ما است… آب و گل و جان و دل او در هوای ما و رضای ما است…» .۲
میرزا هاشم، پس از مرگ محمدشاه همراه ناصرالدین شاه و امیرکبیر به تهران آمد و در مقام منشی مخصوص و محرم سرّ امیر، شریک غمها و شادیهای آن رادمرد شد و پس از قتل امیر نیز، همچون غالب یاران او، صدمهها دید. میرزا هاشم با بابیان سخت مخالف بود و این امر از نامهای که پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیان (شوال ۱۲۶۸) به صدراعظم وقت نوشته کاملاً پیدا است، آنجا که، ضمن ابراز نهایت خوشحالی از ناکام ماندن تروریستهای بابی در قتل شاه ایران، از آنها با غیظ، به عنوان «حرامزادهها» یاد میکند.۳
—————————————–
پینوشتها:
- تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، نادر میرزا، صص ۲۲۳ـ۲۲۴؛ تحقیق در باره اول اربعین حضرت سید الشهداء علیه السلام، قاضی طباطبایی، صص ۳۲۱ـ۳۲۲ ۲٫ منشآت قائم مقام، چاپ محمد عباسی، ص ۱۳۶ ۳٫ نسبنامه، شاخهای از طباطباییهای تبریز، سید جمال ترابی طباطبایی، صص ۱۱۲ـ۱۱۳٫
شیخ عبدالحسین، به کمال و کارآمدی احکام و قوانین اسلامی در جامعه بشری ایمان راسخ داشت و معتقد بود که «هرگاه مدار دولت و مملکت داری از روی شریعت مطهره باشد… هیچ فتنه و فساد بر نیاید» .۱۹ بر همین اساس، زمانی که دید «بدعت» باب و بهاء، کیان دین را به خطر افکند، با جدیت تام به مبارزه برخاست. قدیمترین اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات باب و مریدانش با محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدین شاه) بود که فرصتی تاریخی برای «اظهار وجود» و «تبلیغ» را از آنان گرفت. کنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران، «حاجی شیخ عبدالحسین که مردی فقیه و مجتهد و متدین و متقی است، فراست و قضاوتهای بیطرفانهاش موجب اعتماد همه کس شده و طرف احترام عموم است، به شاه و وزیر و بزرگان مملکت گفته بود: آیا در نظر دارید که به جای مذهب کنونی، مذهب جدیدی که هنوز نمیشناسید برقرار نمایید؟ …» ۲۰
روشن است که برای فقیه تیزبینی چون شیخ العراقین، «بطلان دعاوی باب» ـ با توجه به شواهد و دلایل گوناگون، از آن جمله: «توبه صریح» خود باب بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط پیش افتاده ادبی در الواح صادره از وی ـ کاملاً واضح بود و آمدن باب و جمعی از مریدانش به پایتخت به عنوان ملاقات با سلطان، بیشتر فرصتی برای «ابراز وجود» و «تبلیغات مسلکی» بود. خاصه آنکه، احساس میشد که دستهای مشکوکی از درون حکومت (نظیر منوچهر خان معتمدالدوله حاکم اصفهان) با اغراض سیاسی در پی تقویت فتنه، و ماهی گرفتن از آب گل آلودند… لذا «هوشمندانه» مانع اجرای این سناریوی خطرناک گردید.
تهرانی در زمان تبعید بهاء به عراق، و تجمع بابیان در آن سامان، در عراق میزیست و شاهد فعالیتهای سوء آنان بود. منابع بهائی تصریح دارند که بابیان مهاجر، شبها به دزدیدن کفش و کلاه و پـول و پـوشـاک زوار شیعه در اماکن مقدسه میپرداختند۲۱ و به اعتراف خود حسینعلی بهاء: «در اموال ناس مِن غیر اذنٍ تصرف مینمودند و نهب و غـارت و سـفـک دمـاء را از اعـمـال حـسـنـه میشمردند» .۲۲
علاوه، بین خود بابیها نیز بازار آشوبگری و آدمکشی رونق داشت و به قول خواهر بهاء (عزیه خانم) بهاء نیز در این فجایع بیدخالت نبود.۲۳
اقدامات شیخالعراقین کینه شدید سران مسلک باب و بهاء، را بر ضد وی بر انگیخته است. حسینعلی بهاء در لوحی که به نام شیخ صادر کرده سخت به وی تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصری «مکار» میخواند!۲۸ و شوقی افندی (نتیجه دختری بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامهای که با عنوان «لوح قرن» از خود بهجا نهاده، کراراً شیخ را با الفاظی چون «شیخ خبیث» ۲۹ و «مردود دارین و مبغوض ثقلین» ۳۰ مورد هتک و شتم قرار داده است.
میرزا سعید خان مؤتمنالملک انصاری
میرزا سعید خان مؤتمنالملک انصاری، ادیب و سـیـاسـتـمدار برجسته ایران در عصر قاجار، از برکشیدگان خاص امیرکبیر۳۱ و منشی و کاتب اسرار۳۲ او میباشد که ترقیات سیاسی (و حتی لقب مؤتمنالملکی)اش را پیش و بیش از هرکس مرهون عنایات امیر است. روزنامه وقایع اتفاقیه (شماره ۱۱ مـحـرم ۱۲۶۸) در روزهـای آخـر صـدارت امـیر مینویسد: از آنجا که میرزا سعید خان در خدمات محوله «صداقت و راست قلمی» خود را مشهود پیشگاه مبارک داشته و «مصدر خدمات تحریر رسـائل خاصه و به صفت امانت و رازداری و درستکاری» موصوف گشته به لقب مؤتمنالملکی سرافراز آمد.۳۳
ناصرالدین شاه میرزا سعید را پس از مرگ امیر (و طبق سفارش خود او) برای مدتی مدید به وزارت امور خارجه ایران منصوب کرد و میرزا سعید نیز، در حد وسع خویش، راه استاد شهیدش (امیر) را در سیاست داخلی و خارجی ایران تعقیب میکرد.
او در ماجرای عقد قرارداد امتیازات استعماری رویتر (توسط میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی، صدراعظم «فراماسون» و «انگلوفیل» ناصرالدین شاه) از مخالفان جدی سپهسالار بود و به همین علت، چند سال به اسم تولیت آستانه حضرت رضا (ع)، تبعید به مشهد شد. رسالهای که از طریق میرزا سعید بر ضد ملکم خان (بنیانگذار فراموشخانه فراماسونری در ایران) و در رد القائات فریبنده و استعماری وی در سال ۱۲۸۲ق به دست شاه جوان و مـجـذوب رسـیـده، بـروشـنی بازنمای افکار و احـسـاسـات اسـلامـی و ضـد اسـتـعماری / ضد استبدادی اوست.
تلاش ارزنده دیگر میرزا، زمینه سازی جهت تدوین و اجرای یک قانون اساسی جامع بر پایه فقه شیعی است که متأسفانه با مرگش نافرجام ماند. شرح زندگی و خدمات میرزا به اسلام و ایران، و نقد تحریفات مورخان در این زمینه، دفتری مفصل میطلبد که این مجال، گنجایش آن را ندارد. در خاطرات ممتحنالدوله و نیز کتاب رجال وزارت خارجه او، اطلاعات ناب و سودمندی را میتوان درباره وی دریافت.
در خاتمه، با تأکید بر اتحاد و صمیمیت بین دولتین ایران و عثمانی، از سستی و تسامح دربار عثمانی (با وجود آگاهی از خطر این گروه) در همکاری با دولت ایران برای دفع آنها انتقاد میکند و خواستار گفتگوی سفیر ایران با مقامات عالی ترکیه جهت تحویل بهاء و همدستانش به ایران میشود.۳۴ بیراه نیست که منابع بهائی، میرزا سعید را فردی مخالف بهاء، و عامل تبعید او از عراق و حبس وی در عکا میشمارند.۳۵
چراغ علی خان زنگنه
چراغ علی خان زنگنه «سراجالملک» (متوفی ۱۲۸۷) از دست پروردگان و برکشیدگان امیرکبیر است که در مأموریت مهم و مشهور امیر در کنفرانس ارزنه الروم، عضو هیئت دیپلماتیک ایران بود۳۶ و امیر پس از رسیدن به صدارت نیز، او را به حکومت منطقه بسیار مهم و استراتژیک «اصفهان» برگماشت و او با کفایت خویش، توانست رضایت مردم را جلب کند.
کنت دوگوبینو از «لیاقت فراوان» چراغ علی در حکومت اصفهان سخن گفته و میافزاید که وی، «رضایت عموم را فراهم کرده بود» .۳۷ به گفته همو: «چراغعلی خان مردی است بسیار خوش قیافه که چهرهای باهوش و شریف دارد و از آداب دانی برخوردار است» .۳۸ خدمات چراغ علی خان، زمانی که ناصرالدین شاه همراه امیر به اصفهان رفت، مورد تقدیر قرار گرفت.۳۹
حسین سعادت نوری، خدمات مهم و گوناگون وی در اصفهان را برشمرده و ضمن اشاره به حسن روابطش با علمای بزرگ و پارسای شهر، نقش مؤثر او در تامین نظم و امنیت منطقه، پیشبرد تسلیحات نظامی و صنایع نساجی، تعمیر ابنیه تاریخی، اصلاح امر کشاورزی، ارزانی نرخ اجناس، و جلوگیری از تعدی مأموران دولت و اشخاص زورمند به مردم را شرح داده است.۴۰
در آشفته بازار پس از قتل باب، دو تن از بابیان (اسماعیل و محمدقاسم عبادوز) در اصفهان، ادعای رجعت حضرت محمد و علی (ع)! کرده و فتنهای را پی افکندند. چراغ علی آنها را دستگیر و به حکم فقهای اصفهان، در میدان نقش جهان اعدام کرد.۴۱
وی همچنین ۲۸ شوال (سالروز نجات شاه از ترور بابیان) را در اصفهان جشن میگرفت که خبر آن را میتوان در روزنامه وقایع اتفاقیه، ش ۱۴۰ (۲ محرم ۱۲۷۰ق) بخش مربوط به حوادث اصفهان، دید و خواند.
——————————————–
پینوشتها:
- برای نمونه ر.ک، اظهارات ابوالقاسم افنان، مورخ بهائی، در عهد اعلی…، ص ۳۸۸ و ۳۹۰؛ مجله «پیام بهائی» ، ش ۲۹۶، ژوئیه ۲۰۰۴، «یـادداشـت ماه» .۲٫ معارف الرجال، شیخ محمد حرزالدین، ۲/۳۴٫۳٫ الکرام البرره، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ۲/۷۱۳؛ معارف الرجال، ۲/۳۵٫ ۴٫ معارف الرجال، ۲/۱۱۲٫ ۵٫ مکتوبات، اعلامیههای… شهید شیخ فضلالله نوری، محمد ترکمان، ص ۴۴۹٫۶٫ چهل سال تاریخ ایران… (المآثر و الاَّثار)، به کوشش ایرج افشار، ۱/۱۸۹٫ در باره شیخ عبدالحسین، همچنین، ر.ک، ریحانهالادب، علامه خیابانی، ۳/۳۲۹٫۷٫ ریحانه الادب، ۳/۳۲۹ و نیز: معارف الرجال، ۲/ ۳۵٫۸٫ روزنامه ناصرالدین شاه به خراسان، علینقی حکیم الممالک، ص ۴۷۰٫۹٫ نامههای امیر کبیر به انضمام رساله نوادر الامیر، تدوین سید علی آلداود، ص ۳۱۶٫۱۰٫ بامداد به «ارادت» میرزا تقی خان امیرکبیر نسبت به شیخ تصریح دارد (شرح حال رجال ایران، ۶ / ۹۴).۱۱٫ امیرکبیر و ایران، آدمیت، ص ۳۰۸ و ۳۴۳٫۱۲٫ نوادرالامیر، شیخ المشایخ امیر معزی، صص ۳۱۶-۳۱۵٫ ۱۳٫ ر.ک، اسناد و نامههای امیرکبیر، همان، ص ۸۲٫ ۱۴٫ میرزا تقی خان امیرکبیر، ص ۱۶۸٫۱۵٫ همان، صص ۱۷۱-۱۶۸٫ ۱۶٫ امیر کبیر و ایران، ص ۳۰۸٫ نیز ر.ک، ص ۳۴۳ و ۱۰۳٫ ۱۷٫ همان، ص ۳۰۸؛ میرزا تقی خان امیرکبیر، ص ۱۶۸ و ۳۶۸ ۱۸٫ شرح حال رجال ایران…، ۲/۲۴۴-۲۴۳٫ نیز ر.ک، همان: ۶ /۹۴ و ۱/۲۲۱-۲۲۰؛ چهل سال تاریخ ایران…، ۱/۱۸۹؛ مجموعه اسناد و مدارک فرخ خان، به کوشش کریم اصفهانیان، ۲/۳۶۷-۳۶۶٫ ۱۹٫ میرزا تقی خان امیر کبیر، صص ۳۷۴-۳۷۳، نامه مادر امیر. همچنین برای مشاهده وقفنامهای از مادر امیر که در آن از شیخالعراقین یادشده ر.ک، گنجینه اسناد، سال ۳، دفتر ۲ و ۳، صص ۱۱۱-۱۰۷٫۲۰٫ اندیشه ترقی…، فریدون آدمیت، ص ۱۰۳٫۲۱٫ سیاستگران دوره قاجار، خان ملک ساسانی، چاپ آل داود، صص ۳۴۴- ۳۴۵٫۲۲٫ قرن بدیع، شوقی افندی، ۲/۱۰۷-۱۰۶٫۲۳٫ مائده آسمانی، اشراق خاوری، تهران ۱۳۲۷ش، ۷/۱۳۰٫ ۲۴٫ تنبیه النائمین، بیجا، بیتا، صص ۱۶ـ۱۵٫ ۲۵٫ ر.ک، بهاءالله شمس حقیقت، حسن موقر بالیوزی، ترجمه مینو ثابت، اکسفورد، ۱۹۸۹م، صص ۱۸۹-۱۸۷؛ عهد اعلی…، ص ۵۱۸ و ۵۱۴ ؛ آهنگ بدیع، سال چهارم (۱۳۲۸)، ش ۷، ص ۱۶ و سال ۱۳۵۲، ش ۱ و ۲، ص ۶۳ ؛ اظهارات محمدعلی فیضی.۲۶٫ الکواکب الدریه، ۱/ ۳۴۸٫۲۷٫ ر.ک، همان، ۱/ ۳۵۱-۳۴۸٫ نیز ر.ک، مقاله شخصی سیاح، عباس افندی، صص ۵۰ -۵۱ ۲۸٫ داستانهایی از حیات عنصری جمال اقدس الهی، علیاکبر فروتن، موسسه ملی مطبوعات امری، ۱۳۴ بدیع، ص ۱۷؛ عهد اعلی…، ص ۵۱۴٫ ۲۹٫ برای نوشته بهاء ر.ک، همان، ص ۵۶۸ و نیز ص ۵۱۵٫۳۰٫ توقیعات مبارکه حضرت ولی امر ا، لوح قرن احباء شرق، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۳ بدیع، ص ۶۷٫ ۳۱٫ همان، ص ۱۸۵٫ ۳۲٫ ر.ک، رجال وزارت خارجه، ممتحنالدوله، صص ۱۷- ۱۸؛ رجال دوره قاجار، حسین سعادت نوری، ص ۲۶۸؛ «وفیات معاصرین» ، محمد قزوینی، یادگار، سال ۵، ش ۲-۱، ص ۱۰۳٫۳۳٫ وفیات معاصرین، ص ۱۰۳٫ اعتمادالسلطنه در منتظم ناصری (ج ۳، ص ۱۹۶) از میرزا سعید به عنوان «کاتب اسرار مکتومه و منشی رسائل خاصه» امیر نام میبرد که به قول سعادت نوری: «به اصطلاح امروز، ریاست دفتر رمز و محرمانه» او میشود (رجال دوره قاجار، ص ۲۶۸٫۳۴٫ امیرکبیر و ایران، آدمیت، ص ۲۰۹٫۳۵٫ برای متن نامهها ر.ک، تاریخ جامع بهائیت (نو ماسونی)، بهرام افراسیابی، صص ۳۹۲-۳۸۸؛ فلسفه نیکو، ج ۳، ص ۹۴ به بعد.۳۶٫ سه سال در آسیا، سفرنامه کنت دوگوبینو، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص ۹۷ . ۳۷٫ همان: صص ۱۹۷ـ ۱۹۸ ۳۸٫ همان: ص ۳۹۱۹۵٫ رجال دوره قاجاریه، حسین سعادت نوری، ص ۴۰۱۸۹٫ همان، صص ۱۸۴ـ ۴۱۲۰۵٫ وقایع اتفاقیه، پنجشنبه ۹ ربیع الاول ۱۲۶۸ق، ستون اخبار مربوط به اصفهان؛ حقایقالاخبار ناصری، خورموجی، به کوشش خدیو جم، نشر نی، تهران ۱۳۶۳، ص ۲۵٫