علائم دین آسمانی
علائم دین آسمانی
یگانه مقصود اصلی ادیان آسمانی همانا هدایت بشر از حضیض بدبختی و گمراهی به اوج سعادت و به راه راست بوده است و بالنتیجه سوق دادن بشر، به یک مبداء اعلی و خداشناسی و پرستش معبودی که جامع جمیع صفات کمالات و منزه و مبری از تمام نقایص است میباشد، این نکته بر ارباب فضل و دانش پوشیده نیست که تمام ادیان آسمانی ضامن سعادت دو جهان بشرند، پس بر هر بشری لازم است که در زمان هر پیغمبر صاحب شریعتی که واقع شد از دستورات شریعت او پیروی نماید.
و اما تمیز دین آسمانی از غیر آسمانی مقامی است جداگانه بایستی در پیرامونش بحث شود، برای تمیز دادن دین آسمانی از غیر آسمانی علامات زیادی است و ما به جهت مراعات اختصار به سه علامت اصلی آن اکتفا میکنیم:
«۱» معجزه داشتن ادعا کننده دین و شریعت.
«۲» ثابت شدن صدق گفتار ادعا کننده دین و شریعت.
«۳» بشارت دادن صاحب شریعت سابق به وجود مدعی شریعت. بعد از خود در هر دینی اگر این سه علامت وجود داشت آن دین آسمانی و بر حق است؛ پیروی از آن بر هر بشری که در آن زمان واقع شد، لازم است و الا دینی به ناحق و بر باطل و اجتناب از آن بر هر فردی واجب و لازم است.
معجزه برای چیست؟
از جمله بدیهیات است که مدعی هر مقام و منصبی برای اثبات دعوی خویش باید دلیل اقامه کند؛ اربابان عقل سلیم بدون دلیل تاکنون از کسی ادعائی را نپذیرفته و نخواهند پذیرفت. چون مدعیان شریعت خود را وابسته به عالم وحی و الهام میدانند و این طور در نظر مردم جلوه کردهاند که اتصالشان به عالم ماوراءالطبیعه است لذا باید دلیل آن هم در خور دعوایشان باشد، تنها دلیلی که دعوای آنان را ثابت مینماید همانا دلیل غیبی است که ما آن را به معجزه تعبیر مینمائیم.
صدق گفتار برای چه لازم است؟
صدق گفتار برای مدعیان شریعت از چندین نظر لازم است ولی ما به جهت اختصار به یکی از آنها اکتفاء میکنیم و آن اینکه ممکن است برخی از مدعیان شریعت در واقع دروغگو باشند، لکن برای اثبات دعوای خویش بر اثر بعضی از ریاضتهای باطله مانند ریاضتهای مرتاضین هندی از خود خارقالعادهای نشان داده بدان وسیله دعوای خود را ثابت نماید لذا از این نکته نظر صدق گفتار و راستگوئی برای مدعیان شریعت لازم است گذشته از آن، طبق حکم عقل و وجدان و ارتکاز بشر، مدعی هر مقامی باید از خود صدق و راستی نشان دهد و الا دعوایش را نمیپذیرند این مطلب را رفتار روزمره بشر ثابت میکند مثلا اگر کسی ادعا کند من در امانتداری هیچ گونه خیانت نمیکنم، مردم به صرف ادعای او حاضر نمیشوند، مال خود را به دست وی بسپارند بلکه دربارهاش تحقیق کامل نموده، پس از اینکه به صدق دعوی وی پی بردند، آنگاه مال خویش را به رسم امانت به دست وی میسپارند، بنابراین آیا از عقل و وجدان و انصاف دور نیست؟ بشر کورکورانه، بدون ثابت شدن صدق گفتار مدعی شریعت، دعویش را پذیرفته مال و جان و ناموس خویش را در اختیار او بگذارد!! پس صدق گفتار برای مدعی شریعت ضروری و حتمی است.
بشارت صاحب شریعت سابق برای چه لازم است؟
بشارت پیامبر سابق به وجود پیامبر بعد از خود، از چندین نظر لازم است ولی ما به دو نظر اصلی آن اکتفا میکنیم:«۱» از نظر حجت خدا بر بندگانش«۲» از نظر امضاء صدق دعوی:
اما حجت خدا بر بندگان از جمله بدیهیات است که هر شریعتی تا مادامی قوانین آن معتبر و پیروی از آن واجب است که شریعت بعد از آن را نسخ نکرده باشد، پس اگر شریعتی که دستوراتش عالیتر است شریعت سابق را نسخ نمود شریعت سابق از درجه اعتبار ساقط و اجتناب از آن واجب است، در این صورت بر خدا از باب قاعده لطف واجب است که حجت «دلیل» خود را بر پیروان شریعت سابق تمام کرده، به آنان بفهماند که اگر در زمان پیغمبر بعدی واقع شدند از شریعت او پیروی نمایند این حجت وقتی تمام است که خدای متعال پیامبر شریعت سابق را وادار کند که به وجود پیامبر بعد از خود بشارت دهد و نیز به پیروانش توصیه نماید که اگر در زمان شریعت بعدی واقع شدند از آن پیروی کنند پس از آنچه که گذشت چنین نتیجه به دست میآید که شریعت بعد، در صورتی حق و پیروی از آن واجب است که شریعت سابق، به آن بشارت دهد.
اما امضاء صدق دعوی
صدق دعوی مدعی شریعت به بشارت پیامبر سابق ثابت میشود چون ممکن است همان طور که در سابق ذکر شد مدعی شریعت، از طریق ریاضتهای باطله، به نام معجزه از خود خارقالعادهای نشان دهد و نیز در ظاهر به راستگوئی شهره آفاق گردد ولی در باطن شخصی خیانتکار و دروغگو باشد بنابراین راستگوئی او آشکار نمیشود مگر به بشارت پیامبر شریعت سابق، این بشارت در حقیقت امضاء صدق دعوای مدعی شریعت است پس از این دو نظر ثابت شد که بشارت پیامبر سابق نیز لازم است اکنون با اجازه خوانندگان محترم به سراغ دین اسلام میرویم و از آن تحقیق کامل مینمائیم، تا بر خوانندگان عزیز آشکار گردد که آیا آن سه علامت در آن وجود دارد یا ندارد، پس و از آبررسی دین بهاء خوانندگان محترم البته میدانند که آن سه علامت در صورتی متصور است، که مدعی دین، خود را بنده خدا دانسته، دعوایش این باشد که دینش از جانب خدا آمده، تمام دستوراتش وابسته به عالم وحی است در این صورت برای اثبات دعوایش آن سه علامت لازم است و اما اگر مدعی شریعتی خود را خدا دانسته و نیز آشکار باشد که دین وی از ناحیه بشر سرچشمه گرفته است به طور قطع آن دین از صفوف ادیان چه آسمانی و چه غیر آسمانی خارج است.
بنابراین شریعت بهائیت از سنخ دوم به شمار میرود، چون مدعی بهائیت (حسینعلی مازندرانی) در چند مورد ادعای خدائی کرد و نیز مانند آفتاب روشن است که دین بهائیت از طرف روسها پایهگذاری شده، پس از این مقدمه چنین نتیجه به دست میآید که دین بهاء از تحت عنوان دین چه آسمانی و چه غیر آسمانی خارج است، وآن سه علامت در مدعی دین بهائیت اصلا وجود نداردودستورات واحکام این فرقه برخواسته ازاوهام وافکارپلیدمدعیان دروغین وجاه طلب حکایت دارد. (امشی حشرات،محمدمهدی مرتضوی،صص۱۶-۲۸)