پرسش و پاسخ

عصر جاهلیت اولی

سوال
مردم جاهل در زمان بهائیت چگونه می بایست به ادعای مهدویت باب و بهاء شک می کردند؟
پاسخ

استعمارگران غربی برای تسلط بر کشورهای اسلامی، همواره تلاش داشته اند تا از موقعیت های پیش آمده در جوامع اسلامی به نفع خود، استفاده برند و بهترین وسیله برای آنها دستاویز قرار دادن عنوان مذهب بوده، تا پایه های اعتقادی مردم را تضعیف کنند. آنان در کشور ایران مسئله مهدویت را بهترین ابزار برای رسیدن به مقصود یافتند. زیرا مردم شیعه ایران، در انتظار ظهور امام زمان اروا حنا لمقدمه الفداء بودند، و با این موضوع تحریک می شدند.
بر همین اساس در سال ۱۲۶۰ ق شخصی به نام علی محمد شیرازی را تحریک کردند تا ادعای مهدویت بکند، او ابتدا ادعای نیابت از امام زمان ارواحنا الفداء را کرده و گفت: من باب امام زمان هستم و رسیدن به امام زمان به غیر از طریق من میسر نیست. سپس ادعای امام زمان بودن را کرد و پس از آن ادعای نبوت کرد و به خیال خودش قرآن را نسخ نمود و در مرحله آخر به ادعای خدایی کرد و سر انجام با واکنش علمای شیعه، بعد از محاکمه، به دار مجازات آویخته شد. پس از او میرزا حسینعلی ادعای جانشینی علی محمد باب را کرد و لقب بهاءالله را به خود داد، برای همین این فرقه به بهائیت معروف شد.[۱] برخی از مردم هم عصر باب و بهاء از چند اصل اساسی در مورد امام زمان ارواحنا الفداء غفلت کرده، از دین اسلام منحرف شده و به آنان ایمان آوردند که به علت طولانی نشدن مطلب به طور گذرا به این موارد اشاره می شود:
۱٫ تمام روایاتی که در مورد امام زمان ارواحنا الفداه وجود دارد می گوید: آن حضرت فرزند امام حسن عسگری ـ علیه السلام ـ است که نام مبارکش محمد و لقبش مهدی است از جمله:
مردی یهودی از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ سؤال کرد که هر پیامبری جانشین دارد، وصی تو کیست؟
پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: علی بن ابی طالب و پس از او فرزند بزرگش حسن مجتبی و پس از او حسین بن علی و نه نفر از فرزندان حسین. که عبارتنداز:
علی فرزند امام حسین و پس از علی فرزند او محمد و پس از محمد فرزند او جعفر و پس از جعفر فرزند او موسی و پس از موسی فرزند او علی و پس از علی فرزند او محمد و پس از محمد فرزند او علی و پس از علی فرزند او حسن و پس از حسن فرزند او حجت محمد المهدی. پس اینها دوازده نفر اوصیاء و جانشینان منند.[۲] در حالی که هیچ کدام از رهبران فرقه بهائیت، فرزند امام حسن عسکری نیستند. و خودشان هم چنین ادعایی نکرده اند. از سوی دیگر نام مبارک آن حضرت محمد می باشد و لقبش مهدی است ولی رهبران فرقه بهائیت عبارتند از: علی محمد ملقب به باب، حسینعلی ملقب به بهاءالله، عباس ملقب به عبدالبهاء، شوقی ملقب به ربانی و پس از شوقی رهبری ندارد و امور رهبری بر عهده شورا می باشد.[۳] ۲٫ولادت امام زمان ارواحنا له الفداء: به اتفاق شیعه تولد امام زمان ـ علیه السلام ـ در سال ۲۵۵ قمری در شهر سامراء در نیمه شعبان اتفاق افتاده است[۴] درر حالی که اولین رهبر فرقه بهائی یعنی علی محمد باب شیرازی درسال ۱۲۳۵ قمری در شهر شیراز بدنیا آمده است. بنابراین هر فرد شیعه به بطلان این فرقه با همین تاریخ تولد پی می برد، حتی اگر هیچ دلیلی غیر از این نباشد.[۵] ۳٫ ظهور و خروج حضرت: یکی از نشانه های امام زمان ـ علیه السلام ـ این است که آن حضرت در مکه خروج خواهد کرد چنان چه امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: پدرم امام باقر ـ علیه السلام ـ می فرمود: همانا قائم ما در مکه قیام می کند.[۶] در حالی که رهبران فرقه بهائیت نه تنها از مکه خروج نکرده اند،‌ بلکه به جای رفتن به مکه در ایام حج، به خانه علی محمد باب در شهر شیراز و یا به خانه میرزا حسینعلی بهاء در عراق می روند و رفتن به مکه را جایز نمی دانند.[۷] و ادعای این فرقه با علائم دیگر ظهور هم مخالف است مانند: صیحه آسمانی که امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره آن می فرماید:
حضرت قائم ـ علیه السلام ـ در مکه داخل کعبه می شود و بعد از بلند شدن آفتاب، منادی ندا می کند که همه اهل زمین و آسمان آن را می شنوند که می گوید: ای گروه خلایق! آگاه باشید که این مهدی آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ فرزند امام حسن… فرزند علی بن ابیطالب است.[۸] هم چنین علام وقوع علائم ظهور مثل خروج سفیانی که نامش عثمان بن عنسبه از اولاد یزید بن معاویه است از دلایلی است که مهدویت باب و بهاء را نفی می کرده است در روایت آمده که سفیانی برای جنگ با امام زمان به سوی مکه حرکت می کند، در سرزمین بیداء با سیصد هزار نفر در زمین فرود می روند.[۹] و علائمی دیگر که تا محقق نشوند، امام زمان ارواحنا له الفداء ظهور نخواهد کرد. و در زمان پیدایش بابیت و بهائیت هیچ یک از این علائم ظاهر نشده بود. و مردم می توانستند با توجه به عدم ظهور این علائم به دروغ بودن ادعای باب یا بهاء پی ببرند.
۴٫ دلیل دیگر بر ادعای بطلان بهائیت این است که حضرت مهدی ارواحنا له الفدا با ظهورش، به تمام معارف قرآنی عمل می کند. چنان که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: وقتی حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) قیام کند، قرآن را برای مردم می خواند و بر طبق قرآن علی بن ابی طالب (که همراه با تفسیر، تاریخ نزول، ناسخ و منسوخ است) عمل خواهد کرد.[۱۰] در حالی که وقتی باب ظهور کرد اولین کارش، نسخ قرآن کریم و اعلام اتمام دوره اسلام بود و به جای قرآن کریم، کتابی به نام «بیان» آورد.
وقتی هم که باب مرد جانشین او بهاءالله، کتاب بیان را نسخ کرد و کتابهای دیگری را از جمله الواح آورد. و برخلاف ضروری بودن ختم نبوت در پیامبر اسلام حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ، ادعا کرد که خداوند باز پیامبری برای مردم فرستاده است.[۱۱] بنابراین باب و بهاء هر کسی که می خواهد باشد، به قرآن، اسلام و امام زمان ـ علیه السلام ـ هیچ ربطی ندارد.
۵٫ افزون بر این مطالبی که بیان گردید، ادعاهای باب و بهاء طوری است که از ثبوت بعضی از آنها، بطلان دیگری لازم می آید، زیرا باب اول ادعا می کند که نایب امام زمان است ولی در کمال تعجب پس از مدتی می گوید: خود امام زمان است. آیا می شود شخصی هم امام زمان باشد و هم نائب او؟ و اگر او امام زمان است چگونه این ادعا با ادعای نبوت او و بعد از آن با ادعای خدایی او سازگار است؟ و هم چنین بهاءالله اول گفت: جانشین باب است ولی بعد گفت: امام زمان است و بعد ادعای نبوت و در آخر هم گفت من خدای واحد عزیز هستم.[۱۲] بنابراین نه تنها هر فرد شیعه بلکه هر فرد عاقل که مختصر تأملی داشته باشد به بطلان این ادعاهای باب و بهاء به راحتی پی می برد، اگر مردم عصر باب و بهاء به این دلایل پنجگانه و دیگر دلایلی که به خاطر طولانی نشدن مطلب ذکر نگردید، نگاه می کردند هیچ وقت دنبال فرقه بهائیت نمی رفتند. زیرا ادعاهای اینها غیرمنطقی تر از آن است که یک شخص دارای فکر سالم بتواند این را قبول کند. البته این نکته را نباید فراموش کرد که عده ای خیلی اندک بر اثر جو خفقان حاکم بر جامعه و ناآگاهی به مسائل شرعی و گاهی هم دنیاطلبان تحت حمایت استعمار به این فرقه گرایش پیدا کردند. نه اینکه براساس مبانی عقلی و استدلالی پیرو بهائیت شده باشند. پس امور زیر در گرایش برخی به سوی فرقه بهائیت تأثیر اساسی داشته است:
۱٫ عدم اعتقاد بعضی از آنان به دین اسلام.
۲٫ عناد و دشمنی بعضی از آنها با اسلام.
۳٫ عقده های حاصل از جو نامطلوب حاکم بر جامعه.
۴٫ دخالت های بیگانگان با پشتیبانی مالی.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱٫ منتخب الاثر، لطف الله صافی گلپایگانی.
۲٫ مزدوران استعمار در لباس مذهب، نجات نسل جوان.
۳٫ اسلام و مهدویت، محمدباقر حجازی.

پی نوشت ها:
[۱] . حسینی طباطبائی، مصطفی؛ ماجرای باب و بهاء، تهران، انتشارات روزنه، دوم، ۱۳۷۹ ش. ص ۴۵ و ص ۸۴،‌ و مشکور، محمدجواد؛ فرهنگ فرقق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، سوم، ۱۳۷۵ ش، ص ۸۷٫
[۲] . مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه وفا، ج ۲۶، ص ۲۸۴، روایت ۱۰۶، باب ۴۱٫
[۳] . سراج الدین، احمد ولید؛ البهائیه و النظام العالمی الجدید، دمشق، مطبعه الداودی، ۱۹۹۴م، ج ۲، ص ۳۹۷، و شریف یحیی الامین؛ فرهنگنامه فرقه های اسلامی، ترجمه محمدرضا موحدی، تهران، باز، اول، ۱۳۷۸ ش، ص ۶۹٫
[۴] . کلینی، محمد؛ اصول کافی، مکتبه الصدوق، ۱۳۸۱ ق، ج ۱، ص ۵۱۴، و طوسی، محمد؛ الغیبه، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، بی تا، ص ۱۴۱٫
[۵] سراج الدین، احمد ولید؛ البهائیه و النظام العالمی الجدید، دمشق، مطبعه الداودی، ۱۹۹۴ م، ج ۲، ص ۳۹۷٫
[۶] . کلینی، محمد؛ کافی، ج ۱، ص ۲۳۱، روایت ۳٫
[۷] . ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب کلامی، قم، امیر، اول، ۱۳۷۷ ش، ص ۳۴۳٫
[۸] . قمی، عباس، منتهی الامال (در یک مجلد)، تهران، نخل، دوم، ۱۳۷۸ ش، ج ۲، ص ۶۵۹٫
[۹] . همان.
[۱۰] . ‌کافی، ج ۲، ص ۶۳۳، روایت ۲۳، و خادمی شیرازی، محمد؛ مجموعه فرمایشات حضرت بقیه الله الاعظم، ص ۱۷۹٫
[۱۱] . افراسیابی، بهرام؛ تاریخ جامع بهائیت، تهران، مهرفام، دهم، ۱۳۸۲ ش، ص ۳۶۰٫
[۱۲] . همان.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن