پرسش و پاسخ

کتاب مقدس

سوال
آیا بهائیت نیز مانند سایر ادیان دارای کتاب مقدس هستند؟
پاسخ

رهبران فرق ضاله بابیت و بهائیت خود را بنیانگذار دیانت هائی در ردیف سایر ادیان دانسته بلکه برتر از سایرادیان دیگر نیز معرفی کرده اند.
بنا بر این کتابهائی نیز به عنوان کتاب آسمانی برای آئین های ظلمانی خود تدوین کردند که ذیلاً به آنها اشاره میشود.

کتاب بیان
کتاب سید علی محمد باب است که به اعتقاد بابیان مقدس‌ترین کتاب دین بابی می‌باشد. بابیان اعتقاد دارند که این کتاب وحی منزل بر باب بوده‌است. علی محمد شیرازی قصد داشت که کتاب بیان را در دو بخش عربی و فارسی تدوین نماید ولی موفق به انجام آن نشد و بنا بود که جانشین باب این کتاب را تکمیل نماید.[۱]

کتاب مقدس بهائیان
دو اثر از دیدگاه بهاییان به گونه اى به عنوان کتاب شریعت و وحى تلقى مى شود:
یکى کتاب «ایقان» به زبان فارسى است که به گمان آنان در بغداد بر او وحى شده است و متمم کتاب بیان سید علی محمد باب است در پاسخ پرسشهای سید محمد شیرازی دائی سید باب و با هدف جذب او به مسلک بابیت،‌نگاشت .این کتاب نه از نظر سبک نوشتاری و نه از نظر محتویات هیچ شباهتی با کتاب بیان ندارد که بتوان آن را متمم بیان محسوب کرد وجود اشتباهات نسبتاً فراوان املایی، انشایی، نحوی و غیر آن، ‌و از همه مهمتر ، اظهار خضوع میرزا حسینعلی نسبت به برادرش «کلمه مستور» سبب شد که این کتاب، از همان سال های پایانی زندگی میرزا حسینعلی، پیوسته در معرض تصحیح و تجدید نظر قرار گیرد وحتی در ترجمه انگلیسی آن ، که شوقی افندی انجام داده ، تغییراتی نسبت به متن فارسی پدید آورد‌.[۲]

کتاب اقدس
دیگرى کتاب «اقدس» به زبان عربى مخلوط و دست و پا شکسته که مى پندارند در «عکا»بر او نازل شده است (و یا خود که تجسّمى از خداوند بود بر خود نازل نمود!) :
اقدس که کتاب احکام بهائیان است و آن را درسال ۱۲۹۰ ، یا اندکی بعد از آن زمانی که در عکا تحت نظر بود، تألیف کرد.[۳]؛
بهائیان کتاب اقدس را «مهیمن بر جمیع کتب » و«ناسخ جمیع صحائف» و «مرجع تمام احکام و اوامر و نواهی» می شمارند[۴]. محتویات این کتاب که در واقع به جای بیان نوشته شده در حد غیر قابل باوری با بیان متفاوت است در برخی آثار بهائی گفته شده که تفاوت بیان با اقدس، ‌همانند تفاوت «کعبه با سومنات» است.[۵] بنا بر آنچه عبدالبها در تفاوت دیدگاه های بابی و بهائی نوشته است «ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتل اِلّا مُن آمن و صدق» دستور بیان برای جماعت بابیه و دستورات دینی بهاء الله «رأفت کبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل و…» بود[۶]. جالب است بدانید ،‌میرزا حسینعلی بهاء الله در برخی جاها منکر «نسخ بیان » شد و بر برخی مخالفانش که به او «نسبت داده اند که احکام بیان را نسخ نموده » نفرین کرد[۷].
آثار قلم اعلی، مشتمل بر شمار زیادی از الواح فارسی و عربی که وی صادر کرد ،‌در چند جلد، مانند کتاب مبین؛ اشراقات و اقتدارات هریک مشتمل برچند لوح فارسی وعربی بدیع که موضوع آن دفاع از من یظهره اللهی خودش و رد بابیان به ویژه اظهارات برادرش میرزا یحیی است در پاسخ به یکی از بابیان که رساله ای در ابطال ادعای میرزا حسینعلی نگاشته بود، و آکنده از ناسزا به میرزا یحیی ودیگران و بدگویی از آنهاست؛ لوح شیخ ،نامه ای است خطاب به شیخ محمد تقی نجفی اصفهانی که در سالهای پایانی عمر نگاشته و در آن از اهداف خود و این که مورد عنایت خاص خداست و نیز ار رفتار ناصواب برادرش میرزا یحیی و انکار وصایت او سخن گفته و ضمن تکریم ناصرالدین شاه ،‌کوشیده است تا اقدامات خود را در اصلاح «حزب بابی» بازگو کند، او هم چنین فقراتی از نامه هایی را که برای سلاطین جهان فرستاده نقل کرده و تعالیم و برنامه های اصلاحی خود را باز گفته است.
مراکز بهائی که به نشر آثار میرزا حسینعلی اهتمام دارند، بارها به صلاحدید مقامات بهائی در نسخه های کتابهای او تغییراتی داده اند؛ هم چنین بازنگاری تاریخ باب و بهاء ،‌آن گونه که با ادعاهای میرزا حسینعلی سازگار افتد، به دستور مقامات بهائی انجام گرفته است[۸]. برخی از الواح و نوشته های این پیامبر دروغین به قدری رسوا بود که در زمان خود او و به دستور مستقیمش قبل از آنکه به دست پیروان و یا مخالفینش بیفتد نابود میشد به نوشته شوقی افندی «در طی دو سال اول مراجعت مبارک در هر شبانه روز معادل تمام قرآن از لسان قدم، آیات و الواح نازل می گردید »، بسیاری از این نوشته ها، بعدها به دستور میرزا حسینعلی نابود شد[۹].

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱ـ بهائیت در ایران، زاهد زاهدانی.
۲ـ بهائیت دین نیست، ابوتراب هدایی.

پی نوشت ها:
[۱]. آموزه های نظم نوین، ص ۲۳۷٫
[۲]. برای تفصیل سرگذشت ایقان ـ محیط طباطبایی ، سال ۵، ش ۱۱ و ۱۲، ص ۸۲۲-۸۳۱، سال ۶، ش ۱، ص ۱۵-۲۳٫
[۳]. در باره این کتابـ همو، سال ۴، ش۱۰، ص ۸۲۰-۸۲۴، ش ۱۱ و ۱۲ ، ص ۹۰۶-۹۱۰٫
[۴]. عبدالبهاء، مکاتیب، ج ۱، ص ۳۴۳؛ فاضل مازندرانی، ج ۱، ص ۱۶۱٫
[۵]. گلپایگانی ، ۱۳۳۴، ص ۱۶۶٫
[۶]. عبدالبهاء. مکاتیب، ج ۲، ص ۲۶۶٫
[۷]. نوری، ‌اقتدارات ، ص ۱۰۳٫
[۸]. همو، سال ۲، ش ۱۱ و۱۲، ص ۹۵۲-۹۶۱، سال ۳، ش ۵، ص ۳۴۳-۳۴۸، ش ۶، ص ۴۲۶-۴۳۱، ش ۹، ص ۷۰۰-۷۰۶٫
[۹]. قرن بدیع، ج ۲، ص ۱۴۵-۱۴۶٫

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن